سر گذشتهای ويژه از زندگی امام خمينی (قدس سره )

حجة الاسلام
شيخ علی‌ اكبر آشتيانی نمايندۀ ولی‌ فقيه در ژاندارمری ‌جمهوری اسلامی ايران

سر گذشتهای
ويژه از زندگی امام خمينی (قدس سره )

دقت رهبر
كبير انقلاب اسلامی‌ نسبت به اعمال و رفتار اعضای‌ دفتر خود

حضرت امام به
اعمال و رفتار اعضای‌ دفتر بسيار توجه داشتند و آقايان محترم كه همه از فضلا هستند،
عنايت كافی‌ به اين دقت و توجه امام داشتند و همواره سعی می‌كردند مسئوليتی ‌كه در
خارج از دفتر به عهده دارند و خدمتی‌ كه انجام می‌دهند از كارهای‌ دفتر جدا باشد.
در مورد توجه حضرت امام نسبت به كردار اعضای‌ دفتر خاطره ای مربوط به خودم به ياد
دارم كه نقل می‌كنم.

تصميم داشتم
در انتخابات مجلس شورای‌ اسلامی شركت كنم. پس از ثبت نام و تهيه مقدّمات به آشتيان
رفتم و به كارهای‌ مربوطه از جمله تبليغات پرداختم. پوستری‌ از اين جانب همراه با
حضرت امام از طرف ستاد انتخاباتی تشكيل شده، به منظور نصب در نقاط مختلف شهر تهيه
شده بود كه البته بر طبق مقررات اين كار هيچ اشكالی نداشت. زمانی بعد حاج احمد آقا
از قول حضرت امام به من گفتند كه معظم له فرموده اند : « چرا شما آقای بروجردی (
داماد حضرت امام ) را كه انتصاب به بيت دارند به منظور سخنرانی به آشتيان برده ايد.
» به حاج احمد آقا گفتم سلام مرا خدمت حضرت امام برسانيد و بگوئيد من كار خلافی
انجام نداده ام بلكه تنها اولا عكسی كه با حضرتعالی داشتم در قالب پوستر به منظور
تبليغات منتشر كردم كه اين مورد خلاف با مقررات انتخابات نمی باشد و ثانيا نوار سخنرانی
آقای بروجردی موجود است كه اگر اجازه بفرمائيد بفرستم تا مشخص شود كه ايشان هيچ
سخنی بر له من و به منظور انتخاب شدن من ايراد نكرده اند با اين همه اگر خاطر
حضرتعالی نگران است تمنا دارم هيئتی را تعيين كنيد تا بررسی كنند و نتيجه را خدمت
معظم له بياورند.

واقع امر اين
بود كه نامه ای از روی غرض ورزی خدمت امام نوشته بودند و سعی داشتند به گونه ای
خلاف واقع، چنين وانمود كنند كه اينجانب خدای ناكرده از انتصاب خود به دفتر حضرت
امام و يا دوستی‌ خود با نزديكان رهبر انقلاب سوء استفاده كرده ام.

انتخابات به
نحو شايسته ای برگزار شد و اينجانب رأی كافی‌ برای ورود به مجلس شورای اسلامی را
كسب نكردم. پس از آن وقتی می خواستم خدمت امام برسم ابتدا تصور داشتم كه امام هنوز
آن نامه كذب را در نظر دارند، اما پس از اينكه نگاهم به چهره̾ حضرت افتاد مشاهده
كردم ايشان با لبخند به من نگاه می كنند و صورتی گشاده دارند. با خوشرويی از من
پرسيدند كه انتخابات چگونه بود، عرض كردم انتخابات بسيار خوبی بود، ليكن من رأی
نياوردم. بعدا از حاج احمد آقا شنيدم كه حضرت امام از پاسخ من و صحت گفته هايم
بسيار خوشحال شده بودند.

اما
خاطره̾  ديگری كه به ياد دارم مربوط است به
چاپ پيام بسيار مهم برائت حضرت امام كه عنوان مشهور انقلاب را به خود اختصاص داد.
پس از پخش پيام مهم حضرت امام از صدا و سيما و انتشار آن از طريق مطبوعات
همه̾  مسئولين اين عقيده را داشتند كه اين
پيام خط روشنی است كه فرا روی مسئولين تصوير شده است و پرداختن به تبيين آن امری
است كه بايد د راهتمام داشتن نسبت به آن كوشا بود.

به همين
منظور مصاحبه ای توسط دولت ترتيب داده شد و در آن مصاحبه عنوان شد كه كميسيون هایی
به منظور بررسی دقيق تر پيام تشكيل خواهد شد اما به عقيده من اين ابتدای كار بود
يعنی مسئولين به اهمّيت و ارزش پيام پی برده بودند ليكن اين خود به تنهائی كافی
نبود چرا كه آنچه ارزش داشت عمل كردن به موارد ذكر شده در پيام بود. امر مسلم
اينكه تنها روزنامه ها به چاپ اقدام كنند و اعلام شود كه كميسيون تشكيل خواهد
شد  منظور حضرت امام را تأمين نخواهد كرد
بلكه بايد پيام ها و سخنان اما در قالب قوانين و مقررات اجرايی تدوين و برای اجرا
ابلاغ شود.

زمانی كه
پيام برائت حضرت امام منتشر شد من معتقد شدم كه اين پيام تنها برای مردم ايران
اسلامی نيست بلكه بايد تمامی مسلمانان جهان از محتوای آن اطلاع حاصل كرده و نسبت
به تحقق آرمان های مطرح شده در آن اهتمام ورزند. بنابراين تصميم گرفتم پيام برائت
حضرت امام را به چهار زبان عربی، انگليسی، فرانسه و اردو ترجمه كرده و به چاپ
برسانم كه اين كار اينك در مراحل پايانی خود بوده و شايد تا چند ماه ديگر نتيجه
كار حاصل آيد.

اما نكته
جالب توجه در روندی‌ است كه چاپ اين كتب طی كرده است. چرا كه به دليل برون مرزی
بودن هدف می بايست كتبی چاپ و منتشر شود كه از گيرايی های ظاهری نيز برخوردار باشد
يعنی در تهيه آن از كاغذ مرغوب و تكنيك های مختلف بهره گيری شود و در مجموع به
عنوان اثری ارزنده قابل ارائه از طريق سفارت خانه های جمهوری اسلامی باشد. پس از
بررسی امكانات موجود در كشور به اين نتيجه رسيديم كه تهيه اقلام مورد نياز در داخل
مقدور نيست. برای گرفتن ارز مورد نياز جهت تهيه كاغذ مرغوب و زينگ من شخصا با آقای
موسوی نخست وزير صحبت كردم. ايشان گفتند كه در حال حاضر تهيه چنين ارزی برای دولت
كار مشكلی است و پس از اطلاع يافتن از مشكلات دولت از انجام كار با ارز دولتی
منصرف شديم. وقتی جريان امر را به اطلاع حاج احمد آقا رساندم ايشان گفتند من خدمت
حضرت امام عرض می كنم اگر امام توافق داشتند از ارزهایی كه به عناوين شرعی نزد
ايشان است به قيمتی كمتر از بازار آزاد مقداری در اختيار شما می گذاريم. پس از
گذشت چند روز از حاج احمد آقا نتيجه را پرسيدم ايشان به من گفتند حضرت امام فرموده
اند : « من به هيچ وجه راضی نيستم كه پيام من با دلارهایی كه به امانت نزد من است
چاپ شود » به هر حال تصميم نهائی يعنی چاپ كتباب با ارز آزاد گرفته شد. اما نتيجه
ای كه می خواهم بگيرم اينكه، حضرت امام توجه خاصی نسبت به حفظ بيت المال داشتند و
اينكه حالا يك نفر از اعضای دفترشان می خواهد منشور انقلاب چاپ كند يا نكند
برايشان اهميت نداشت.

شريعتمداری و
شركت در كودتا

اما آنانكه
نسبت به انقلاب اسلامی بغض و كينه داشتند از همياری خداوند با مردم مسلما به پا
خواسته و رهبری انقلاب و بر ملا شدن توطئه ها ( با عنايت خاص پروردگار ) عبرت نمی
گرفتند.

حبّ جاه و
مقام و كينه های درونی عنان اختيار از كف آنان گرفته بود و نفس امّاره آنان را به
هر سویی می كشاند. آنچه باعث تأسف بود شركت بعض افراد ملبس به لباس روحانيّت در
توطئه ها، عليه انقلاب اسلامی بود. چرا كه انحراف يك فرد عالم، انحراف ده ها غير
عالم را به دنبال داشت ليكن خود بينی ها و كيش شخصيت، تمامی تعهّدات را پوشش می
داد و شيطان چنان آنان را به ورطه هلاكت می‌ كشاند كه خود غافل بودند هنوز وقتی
ماجرای شركت شريعتمداری در كودتا را در ذهن مرور می‌ كنم. با خود می انديشم چگونه
يك انسان اجازه می دهد چنين سقوط كند و ارزش های الهی و آخرت را به زندگی چند روزه
دنيا ولو اينكه با مقام همراه باشد، می فروشد.

به خاطر دارم
زمانی كه حضرت امام رحمة الله عليه در قم تشريف داشتند و به هدايت انقلاب اسلامی
در كوران حوادث مشغول بودند در مقاطع حساس و مهم وقتی مواضعی اتخاذ می كردند آقای
شريعتمداری موضع عكس گرفته و سعی داشت به نوعی در مقابل امام به اصطلاح خودنمایی
كند.

به عنوان
مثال در مورد تعداد نمايندگان مجلس خبرگان امام نظری داشتند واعلام كردند ليكن
آقای شريعتمداری با اعلام موضعی مخالف، تمامی‌ علاقمندان به انقلاب اسلامی را
ناراحت و متأثر ساختند البته اتّخاذ اين مواضع از جانب او جای تعجّب نداشت چرا كه
قبلا نيز وقتی امام عزيز با صلابت فرياد می زدند شاه بايد برود و با بودن او
استقرار حكومت اسلامی معنا ندارد شريعتمداری می گفت شاه بايد بماند و نظام سلطنتی
بايد وجود داشته باشد.

ماجرای
مخالفت های شريعتمداری به گونه ای كه گفتم در موارد ديگر نيز ادامه يافت. تا يك
روز خبر رسيد شخصی در منزل شريعتمداری توسط شخص ديگری كه آشنا به استفاده از سلاح
گرم نبوده كشته شده است. بعد از مدتی در منزل حضرت آيت الله العظمی گلپايگانی جلسه
ای بود در اين جلسه حضرت امام و آيت الله العظمی نجفی نيز حضور به هم رساندند اين
ماجرا را آقای حاج احمد آقا نقل می كردند كه در اين جلسه حضرت امام با لحنی همراه
با عصبانيت تمامی حركات آقای شريعتمداری از جمله ملاقات وی با شاه ملعون و ديگر
افراد دربار را متذكر شدند امام تمامی مسائل ايجاد شده از سوی شريعتمداری را بدون
وقفه عنوان می كردند و حتی وقتی آيت الله العظمی نجفی از امام اجازه خواستند تا
جلسه با سكون بيشتری ادامه پيدا كند ايشان اجازه نداده و به صحبت های خود ادامه
دادند. در اين زمان آقای شريعتمداری كه از فاش گفتن امام حالتی عصبی پيدا كرده
بودند رنگ خود را باخته و بدون اينكه هيچ دفاعی در مقابل اعمال خود داشته باشند
فقط قدم می زدند.

پس از اين
ماجرا عده ای از علمای تهران به اتفاق حضرت آيت الله حاج ميرزا محمد باقر آشتيانی
به قم آمدند. آقای آشتيانی به منزل من وارد شدند و صبح فردا به اتفاق ديگر آقايان
به خدمت حضرت امام رفتند پس از بازگشت آيت الله آشتيانی به منزل از ايشان سؤال
كردم ملاقات شما با حضرت امام به چه خاطر انجام شد ؟ ايشان توضيح دادند من و عده
ای ديگر از آقايان كه از عمق اعمال آقای شريعتمداری خبر نداشتيم قصد كرده بوديم به
منظور ايجاد صلح ميان حضرت امام و او ابتدا خدمت رهبر انقلاب برسيم و سپس نزد
شريعتمداری برويم اما پس از اينكه خدمت حضرت امام رسيديم، معظم له با بيانات
روشنگرانه خود تمامی مسائل و اعمال شريعتمداری را بازگو كردند و پس از پايان
فرمايشات ايشان من شخصا به اين نتيجه رسيدم كه رفتن به منزل شريعتمداری حرام است،
آيت الله آشتيانی تصريح كردند كه ماهيّت شريعتمداری نه تنها برای من بلكه برای
ديگر علماء ‌نيز كاملا روشن شد و آنها نيز رفتن به منزل شريعتمداری را جايز
ندانستند.

بالاخره حب و
بغض های دنيوی و غير الهی باعث شد آقای شريعتمداری نه تنها خود عليه انقلاب اسلامی
اقدام كند بلكه با فريفتن عده ای، آنان را نيز در اقدام مسلحانه عليه نظام اسلامی
تشويق و ترغيب كند.

پس از افشای
كودتایی كه قرار بود عاملان اصلی كودتا در زندان اوين به سزای عمل خود برسند، به
اتفاق بعضی از دوستان از جمله حجت الاسلام و المسلمين توسلی به اوين رفتيم. در بين
عاملان كودتا چند نفری بسيار مضطرب بودند و سخت می گريستند يكی از اين افراد حالت
عجيبی داشت و گريه امانش نمی ‌داد به او گفتم شما كه قصد كودتا داشتيد فكر نكرديد
كه عنايت خداوند با انقلاب همراه است و عمل شما محاربه با خدا و رسول او می باشد ؟
آيا فكر نكرديد كه در جريان كودتای شما، اگر خدای ناخواسته عملی می شد، چه تعداد
مسلمان بی گناه كشته می شدند ؟ او سرش را به زير انداخته و گريه می كرد اما پس از
اينكه سرش را بلند كرده و من را ملبس به لباس روحانی يافت زبان به سخن گشود و گفت
به خدا قسم حجت را از نظر شرعی برای ما تمام كرده بودند. بعد گفت : ما برای آخرين
بار به منزل آقای‌ شريعتمداری رفتيم، ايشان گفت برويد و انجام بدهيد و موفق باشيد.                                                 
پايان