اهميّت وصيت در اسلام

قسمت سوم

حجة الاسلام
و المسلمين اسد الله بيات

جاودانگی راه
امام

اهميّت وصيت
در اسلام

حديث ثقلين

در پيشگفتار
حضرت امام قدس سره سخن خويش را اين طور آغاز می نمايد :

« بسم الله
الرحمن الرحيم : قال رسول الله صلی الله عليه و آله : إنّی تارك فيكم الثقلين كتاب
الله و عترتی اهل بيتی فانّهما لن يفترقا حتّی يردا علیّ الحوض ».

امام به
عنوان مردی كه قريب يك قرن جريانات گوناگون سياسی را مشاهده فرموده و ديده است و
تاريخ هزار و چهار صد ساله دنيای اسلام را با دقت مورد بررسی و علل رشد و عزت و
عظمت و عوامل انحطاط و سقوط آنها را به وضوح يافته و شناخته است و به صورت تاريخ
مجسّم در تمام اين مراحل می تواند خط مشی ملل محروم و مستضعف را مشخص و راه آزادی
آنان را ترسيم نمايد و تجربه بزرگی از مبارزه مستمر و وسيع و بی امان با قدرت های‌
بزرگ دنيا را داشته و در ايران اسلامی آن را به صورت يك نظام پيروز و ملموس و عينی
به كرسی نشانده است و به عنوان يك طبيب حاذق كه بيماری های امت اسلامی و ملل محروم
و مستضعف جهان را شناخته و راه معالجه و مداوای آنها را به خوبی می شناسد و مانند
پدری مهربان و رسول گرامی و دلسوز از وضع موجود جهان اسلام و محروميت جانكاه به سر
می‌ برند و توجهی به اين ارزش های الهی ندارند ؛ رنج می برد و لحظه به لحظه در صدد
فرصت ها‌ و موقعيت هائی است كه از آن فرصت ها بهره برداری نموده و راه چاره ای
انديشيده و به اين وضع رقت بار پايان بخشيده و بلكه بتواند مجددا عزت و عظمت از
دست رفته امت اسلام را به سوی آنان برگردانده و در سايه احياء ارزش های اسلامی
آنان را زير پرچم توحيد و اعتصام به حبل الله، يكپارچه و متحد سازد و در ظل وحدت
در سايه احكام نورانی اسلام و حاكميت قرآن، جلو غارتگری های قدرت های‌ بزرگ دنيا ـ
چه غربی و چه شرقی ـ گرفته شود و با توجه به ايمان و معرفت عميقی كه با اسلام و
احكام الهی دارد و به خوبی می‌ داند تنها عامل سقوط و انحطاط دنيای اسلام، دوری
آنان از اسلام و مهجور شدن قرآن و احكام آن و امامان و رهبران الهی و فاصله گرفتن
امت اسلام از اسلام واقعی وفرهنگ اصيل الهی و اهل بيت نبی اكرم است و همچنين تنها
راه نجات و رهائی آنان از اين وضع رقت بار و نكبت زا، رجعت و بازگشت آنان به اسلام
و احياء فرهنگ غنیّ اسلامی است و برای اين معنی گواه و شواهد آن قدر زياد و فراوان
است كه بر كسی  پوشيده و مخفی نمی باشد و
به صورت نظری همه بر آن اعتراف دارند ولی اشكال مسئله در اجرا و رجعت عملی به آن
مطلب است كه در بالا به آن اشاره شد و امام قدس سره اين موضوع را در ايران اسلامی
به تجربه گذاشت و با توجه به همه موانع موجود و حمايت همه جانبه قدرت های بزرگ
دنيا از رژيم فاسد گذشته طاغوتی و نظام شاهنشاهی و مسلح كردن آن به همه گونه سلاح
های پيشرفته دنيا و حضور چشم گير شيطان بزرگ آمريكا در تمام مراحل و طراحی های‌
براندازی آن در مقابل نظام الهی واسلامی، اما قدس سره توانست با تكيه بر ارزش های
اسلامی و برگرداندن مردم به احكام و معارف الهی و قرآنی و به وجود آوردن وحدت و
انسجام در پرتو احكام الهی نظام دو هزار و پانصد ساله شاهنشاهی را ساقط و سرنگون
نموده و نظامی‌اسلامی را تأسيس و بنيانگزاری نمايد، و در اين تجربه نيز موفق از آب
درآمد.

باتوجه به
همه اين ها اما قدس سره در آستانه ارتحال به عالم بقاء است و نظامی را به وجود
آورده است و ده سال از عمر اين نهال نوپا می گذرد و علاوه بر اين كه اني نظام بايد
بماند و آسيب نبيند و بتواند ملت انقلابی را اداره نمايد، طوری بايد از استواری و
استحكام برخوردار گردد كه بتواند منشأ اميد و اطمينان برای ملل محروم و ستمديده
جهان گردد و آنان با اتكاء و اعتماد به اين نظام ارزشی الهی به حركت های رهائی بخش
خودشان ادامه دهند و زمينه های سقوط حاكمان جور و فساد را فراهم سازند و عوامل
وحدت و يكپارچگی همه دنيای اسلام را فراهم و آماده نمايند.

پدر و معلم
انقلاب در چنين شرايطی روی اين مطلب حساس انگشت گذاشت كه پيامبر عظيم الشأن اسلام
صلی‌ الله عليه و آله روی آن تكيه كرده بود و اعتصام به آنها را عامل نجات و عظمت
و سعادت معرفی نمود و جدائی‌ و فاصله گرفتن از آنها و مهجور و متروك گذاشتن آنها
را منشأ همه گرفتاری ها و ذلّت ها و نكبت های اجتماعی و سياسی دانست وآن عبارت است
از اعتصام به حبل ثقلين :

ثقل اكبر كه
همان كتاب الله است و ثقل كبير كه اهل بيت و عترت پيامبر صلی الله عليه و آله است،
می باشد. اگر مسلمانان بخواهند از اين وضع نامطلوب نجات پيدا كنند و قدرت از دست
رفته را دوباره بدست آورند و به صورت بنيانی مرصوص در مقابل كفر جهانی ايستاده و
با همه آنان بتوانند مقابله كنند و از ذخائر خدادادی به نفع دنيای اسلام سود برده
و جلو غارت گری چپاولگران شرق و غرب را بگيرند، بايد فرهنگ قرآن را در تمام زوايای
زندگی خودشان حاكم كرده و كتاب خدا را حكم قرار داده و اجراء آن را بدست اهل بيت
پيامبر صلی الله عليه  و آله و كسانی‌ كه
آنان معرفی فرموده و صالح می دانند، سپرده و امامت صالحان را در تمام صحنه ها قبول
نمايند. و در صورت حاكميت قرآن و مامت صالحان است كه مسلمانان عظمت خود را بدست می
آورند و امّت اسلامی دارای هويّت معنوی‌و متين و محكم الهی خواهد شد و در جامعه
ارزش های الهی تجليات خود را نشان خواهد داد و بالعكس در صورت جدائی اين دو ثقل از
هم و مهاجرت مردم از حيث اخلاق و رفتار و كردار و برخوردهای سياسی و اجتماعی از
كتاب و سنت و جدائی آنان از امامت صالحان آن بر سر امت اسلامی‌ خواهد آمد كه در
طول 14 قرن همگان از آن مطلعند و قلم از بيان اعشاری از آن مصيبت عاجز و ناتوان و
هر انسان بيدار و سالم از بازگو كردن آن ناراحت و شرمسار است.

ببينيد معلم
انقلاب و پدر حركت اسلامی جهانی در قرن معاصر موضوع را چگونه بيان فرموده است :

و بعد
اينجانب مناسب ميدانم كه شمّه ای كوتاه و قاصر در باب ثقلين تذكر دهم، نه از حيث
مقامات غيبی و معنوی و عرفانی كه قلم مثل منی عاجز است از جسارت در مرتبه ای كه
عرفان آن بر تمام دايره̾ وجود از ملك تا ملكوت اعلی و از آنجا تا لاهوت و آنچه در
فهم من و تو نايد،‌سنگين و تحمل آن فوق طاقت. اگر نگويم ممتنع است و نه از آنچه بر
بشريت گذشته است از مهجور بودن از حقايق والای ثقل اكبر و ثقل كبير كه از هر چيز
اكبر است جز ثقل اكبر كه اكبر مطلق است. و نه آنچه گذشته است بر اين دو ثقل از
دشمنان خدا و طاغوتيان بازيگر كه شمارش آن برای مثل منی ميسّر نيست با قصور اطلاع
و وقت محدود.

حضرت امام «
قدس سره » در اين پيام جاودانه نمی خواهد از مقامات عرفانی و ملكوتی ثقلين اكبر و
كبير سخن بگويد زيرا بر تمام دايره وجود از عالم ملك و ملكوت اعلی و حتی حقايق
بالاتر كه در فهم من و امثال من نايد، درك و تحمل آن سنگين تر و فوق طاعت است و
بلكه برای خيل ها محال و ممتنع می باشد برای اينكه يكی از اين دو ثقل كتاب الله
است كه از طريق روح الامين به قلب نبی اعظم اسلام صلی ‌الله عليه و آله وحی گرديده
است ؛ كتابی كه در آن تمامی حقايق عالم آورده شده است، كتابی كه دست آلودگان و
شيطان صفتان از حريمش قطع و بريده است، كتابی كه دارای‌ بعدی آسمانی ‌و ملكوتی و
غيبی ‌است و از اين حيث عالم غيب را به جهان شهادت مرتبط ساخته است و بعدی ظاهری و
انسانی‌ و طبيعی ‌است كه در قالب الفاظ درآمده تا انسان ها برای‌ هدايت بتوانند از
آن بهره مند گردند و استفاده نمايند. حالا اين غيب اكنون چگونه و از چه طريقی در
اين قالب قرار گرفت و حقيقت وحی چيست ؟ آيا تعالی‌ انسان و انخلاع آن از عالم
طبيعت و ماده و كنار رفتن حجاب ها  وانكشاف
آن حقايق است به صورتی كه برای يك انسان متعالی توان تحمل آن وجود دارد ولو از
طريق ملك امين وحی الهی يا نه، وحی عبارت است از تنزل حقايق عالم غيبی و تجلی و
تمثّل آنها در وضعی كه يك انسان مرتبط به عالم طبيعت و ماده، توان درك و دريافت آن
را داشته باشد و يا هر دو‌ی اينها است به طوری كه انسان در سايه سير و تقرب معنوی
به مبدا عالم و خدای جهان به حدی می رسد كه می تواند حقايقی را كه انسان های
معمولی توان تحمل آن را ندارند، متحمل گردد و حامل امانات الهی‌ گردد ؛ در عين حال
اين ثقل اكبر با همه تنزل های زياد و فراوان كه برای بيان حقايق و سهولت فهم انسان
به اين صورت درآمده است. دارا‌ی حقيقتی ‌است كه جز مخاطبين اصلی ‌آنها كه همانا
مترجمان آن هستند و ثقل كبيرند و توان تحمل معنی‌ و مفهوم آن را دارند و در حقيقت
برای آنها نازل گرديده است و منزّل قرآن معلم آنها هست و قبل از آنكه قرآن را به
ديگران تعليم نمايند خودشان تعليم يافته و حقايق آن را فهميده و دريافته اند با يك
دست از عالم بالا می گيرند و با دست ديگر به جامعه و عالم می ‌رسانند و مجاری فيض
الهی ‌و صنايع الله هستند  و با زبان وحی و
غيب آشنائی دارند، ديگران نمی‌ توانند به حقايق آن برسند مگر آن مقداری كه از زبان
مترجمان وحی در اختيار بشريت گذاشته شده است.

آری بعد
عرفانی و مقامات معنوی ثقلين را با اين بضاعت مزجاة و با اين زبان های ‌معمولی و
متداول و با زبان كلمات و  الفاظ و با شيوه
متعارف نمی توان درك كرد و نمی توان آن را تحمل داشت ؛ درك آنها راه ديگری دارد و
زبان مخصوص لازم دارد كه دست ماها از آن كوتاه و خصوصيات‌ درونی و مدارك ما با
آنان نامأنوس است مگر خود حضرت امام قدس سره كه مأمور نيست با آن زبان با ما و امت
خويش سخن بگويد بلكه مأمور است علی قدر عقول ما با ما سخن بگويد و عقول ما و ماها
و ديگران از آن ظرفيت به دوريم و لذا مشاهده می‌ شود كه پيامبر اسلام صلی ‌الله
عليه و آله می ‌فرمايد : « حالاتی بين من و خدای عالم اتفاق می افتاد كه در آن
حالات نه برای ملك مقربی راهی‌ هست و نه برای‌ نبی‌ مرسلی توان تحمل آن ».

آری ! ثقل
اكبر و كبير كه در آن رسالت الهی و بعثت انبياء‌ و وحی آسمانی ‌و مقامات غيبی و
اوليا و امامان و مشاهدات عالم غيب و ربط جهان غيب با عالم شهادت و طبيعت تجلی می‌
يابد و حقيقت عالم ماوراء الطبيعه در قالب يك كامل متجلی می‌گردد و آن قدر سنگينی
می‌ نمايد كه اگر انسان كامل و ولی و امام آن را تحمل نمی كرد نه آسمان ها و نه
زمين و نه چيز ديگر توان تحمل آنها را نداشت و در اين باره مناسب است عنان قلم را
كنترل نموده و در اين وادی وارد نشويم و بحث و بررسی در مورد آنها را باهلش
بسپاريم و در وقت ديگر از آنان در يك باره بهره ببريم.

و همچنين
حضرت امام قدس سره نمی خواهد درباره̾ عظمت و بزرگی‌ خسارت و زيان های معنوی ‌و
انسانی ‌و الهی ‌كه در اثر مهجور ماندن ثقلين اكبر و كبير بر انسانيت در طور تاريخ
بشريت وارد شده است و به هيچ وجه قابل جبران نمی ‌باشد بحث كنند و سخن بگويد. زيرا
عظمت اين خسارت در حدی نيست كه ما ها با معيارهای معمولی و بشری‌بتوانيم ارزيابی
نموده و مورد سنجش قرار دهيم همانطور كه ثقل اكبر و اصغر كه كبير است و نسبت به
ثقل اكبر صغير و اصغر است از جهت جايگاه واقعی و عرفانی‌ و مقامات معنوی از ظرفيت
درك و فهم بشری دور و بيرون است، به همان اندازه خسارت كنار گذاشته شدن آنها و
محروم ماندن عالم از هدايت جامع و تامّ انسان هایی كه با عالم غيب مرتبط بودن و با
زبان وحی و غيب مكنون آشنا بودند ؛ قابل ارزيابی و درك و فهم با اين مدارك ضعيف و
ابزار محدود نمی باشد. بدون ترديد اگر در قرون متوالیه و گذشته در مردم زمينه های
پذيرش بود و شرايط برای اجرا‌ی فيض الهی فراهم می گشت و انبياء ‌و اوليای ‌الهی‌
می‌ توانستند حقايق مأخوذه از عالم غيب را در اختيار بشريت قرار دهند و فهم و عقل
بشری را رشد داده و استعداد درك آنان را به فعليت برسانند. وضع زندگی بشر اينگونه
نبود كه الآن مشاهده می شود و دنيا و مظاهر فعل الهی طور ديگر خودش را نشان می داد
و تاريخ و حركت تاريخ، چهره ديگری و حقيقت نورانی تری پيدا می كرد.

بنابراين
مهجور ماندن ثقل اكبر و اصغر تنها آن دو ارزشمند را متروك و مهجور نكرد بلكه بشر
را از بشريت تهی و شرايط كمال و رشد و تعالی بسيار سخت و راه سر الی الله تنگ تر و
زمينه های تاخت و تاز شياطين و دزدان راه اخلاق و انسانيت و شرافت ها و كرامت های‌
انسانی را فراهم ساخت و كار به جائی رسيد كه در دوران طغيان بنی اميّه « لعنهم
الله » دفاع از شرك و بت پرستی و گبر و جهود افتخار محسوب می شد ولی دفاع از حقيقت
محمّدی صلی الله عليه و آله و ولايت اهل بيت عليهم السلام و روح و معنی واقعی به
آسانی امكان پذير نبوده بلكه جرم به حساب می آمد. در اين باره نيز مناسب است بحث
را متوقف ساخته و تحليل در آن را به وقت ديگر بگذاريم و از خدای‌ متعال لعنت خالده
و ابدی برای عاملان اين هجران و مفارقت امت اسلام از ثقلين بخواهيم. الهی آمين

و نيز با
توجه به اين كه بر همگان واضح و آشكار است كه از ناحيه طاغوتيان و بازيگران سياسی‌و
چپاولگران و غارتگران چه مصائبی بر اين دو ثقل وارد شده است، كدام ظلم و ستمی است
كه از طرف آنها بر قرآن و اهل بيت پيامبر صلی الله عليه و‌آله وارد نكرده باشند ؛
آيا امكان داشت چيزی از مصاديق ستم و ظلم به حساب آيد و آنان توان انجام آن را
داشته باشند ولی انجام ندهند كدام ظلم و كدام ستم كه قلم از بيان آنها عاجز و
ناتوان و وجدان بشری از تذكر و يادآوری شرمسار ؛ هر گروهی و هر باندی روی كار آمده
اند و از نام اسلام و قرآن استفاده كرده اند و از اعتبار و حيثيت اسلام برای
خودشان شأن و اعتبار و موقعيت كسب كرده اند ولی نامردمی ترين و ضد بشری ترين
برخورد ها و رفتارها را با قرآن و اهل بيت پيامبر صلی الله عليه و‌آله انجام داده
اند، ننگين ترين و سياه ترين تاريخ را همانان دارند كه به هر جنايتی دست زدند و از
هيچ خشونتی و وحشيگری خود داری ننمودند، صفحات تاريخ و كتاب ها پر از آنها است و
حوصله اين سری نوشتار ها اجازه نمی دهد ما وارد جزئيات ريز و مشخص شويم ولی همين
مقدار از علاقمندان می خواهيم مروری‌ به دوران سياه هشتادساله حكومت خبيثه بنی
اميه داشته باشند وتاريخ حكومت سياه ترين چندين قرن بنی عباس را كه با نام دين و
قيام به عنوان خون خواهی امام حسين عليه السلام زمام حكومت را در دست گرفتند و
فجيع ترين جنايات تاريخ را مرتكب شدند، مورد مطالعه و بررسی قرار دهند و جريانات
بعد از آنها دوران حاكمان مغول و بعد از آنها را مورد دقت قرار داده و ملاحظه
فرمايند كه بر بشريت چه گذشته است وچه چيزهائی اين طاغوتيان می توانستند مرتكب
شوند و انجام دهند كه انجام ندادند و نمونه های بارز و آشكار در دوران معاصر ديديم
و در همسايه ها و دنيای طاغوت زده در سراسر جهان داريم می بينيم كه هر روز ميليون
ها حق كشی و نامردمی و خيانت به نام های رنگين و با چهره های‌ منافقانه و در شكل
های گوناگون صورت می پذيرد و نه تنها با آنها برخورد نمی شود و بلكه دفاع و حمايت
نيز به عمل می آيد.

امام قدس
سرّه از زاويه ديگری به مسئله ثقلين متذكر می شود و به صورت كوتاه و فشرده و گذرا
بر‌ آنچه بر اين دو ثقل گذشته است اشاره می نمايد و لذا می فرمايد :

« بلكه مناسب
ديدم اشاره ای گذرا و بسيار كوتاه از آنچه بر اين دو ثقل گذشته است بنمايم. شايد
جمله لن يفترقا حتّی‌ يردا علیّ الحوض اشاره باشد بر اينكه بعد از وجود مقدس رسول
الله صلی الله عليه و آله و سلّم، هر چه بر يكی از اين دو گذشته است بر ديگری
گذشته است و مهجوريت هر يك، مهجوريت ديگری است تا آنگاه كه اين دو مهجور بر رسول
خدا (ص) در حوض وارد شوند و آيا اين حوض مقام اتصال كثرت به وحدت است و اضمحلال
قطرات در دريا است يا چيز ديگر كه به عقل و عرفان بشر راهی ندارد و بايد گفت، آن
ستمی كه از طاغوتيان بر اين دو وديعه رسول اكرم (ص) گذشته بر امت مسلمان، بلكه بر
بشريت گذشته است كه قلم از آن عاجز است.                     ادامه دارد