در حاشیه تاسیس مرکز مطالعات استراتژیک

در حاشیه
تاسیس مرکز مطالعات استراتژیک

مقدمه:

هرچه زمان می
گذرد و جوامع بشری و دولتها و کشورها با مسائل پیچیده ی سیاسی     -نظامی-اقتصادی- اجتماعی و فرهنگی در عرصه ی
داخلی و بین المللی روبرو می شوند، ضرورت وجود افکار بلند و نگرشی سیستمی و
هوشمندانه به مسائل و قدرت تجزیه و تحلیل جامع مسائل درون کشوری و جهانی و انتخاب
بهترین راه حل و برخورد حساب شده با بحرانها و شرایط قابل پیش بینی بیشتر احساس می
گردد. امروزه هر کشوری که بخواهد درون خود را سیستم و براساس حفظ منافع ملی خود،
ناگزیر از داشتن         جهت گیریهای مشخص
در مسائل داخلی و خارجی خود می باشد، بخصوص که جهان امروز دارای نظامی است که
مشروعیت دادن به سلطه گری و سلطه پذیری و برنده بودن قدرتمندان و با زنده بودن
ضعفای جهان و رقابت برای درهم کوبیدن رقیب، از مشخصات آن است.

دولتها و
کشورها معمولاً دارای اهداف کلی و مشخص می باشند که از آن به هدفهای ملی تعبیر می
گردد. تلاش دولتها و حکومتها قاعدتاً می بایست در مسیر تحقّق اهداف ملی آنان صورت
پذیرد و در این راستا، دو عامل، نقش تعیین کننده دارند: اول-قدرت ملی.
دوم-استراتژی ملی.

هر کشوری
باید منابع و عناصر قدرت ملی را در عرصه های مختلف نظامی، سیاسی، اقتصادی،
اجتماعی، فرهنگی، علمی و تکنولوژیکی و بعبارتی «جغرافیای قدرت» خود را بشناسد و
براساس این شناخت، راه بکارگیری عناصر قدرت را در جهت هدفهای ملی برگزیند. گزینش
راه و انتخاب جهت و مسیر که از آن به «استراتژی ملی» تعبیر می شود، کار
سیاستمداران و زمامداران جامعه است که براساس داده ها و اطلاعات مبتنی بر مطالعات
علمی و عمیق نظام یافته در زمینه ی قدرت ملی انجام انجام می پذیرد.

شناخت عناصر
قدرت و تقویت و کاربرد آن در استراتژی ملی یک روی سکه است و روی دیگر آن شناخت
جنبه های تضعیف قدرت ملی در زمینه های مختلف می باشد. زمامداران باید هم عناصر
قدرت ملی و هم عناصر تضعیف قدرت ملی را بشناسند تا بتوانند الگوی صحیح راهبرد
توانائیها و امکانات ملی و بعبارتی استراتژی ملی را برگزینند. استراتژی ملی، حاصل
استراتژیهای ریز و درشتی است که در عرصه های مختلف برگزیده شده و در یک کل واحد،
سیستم داده شده اند، و شناخت استراتژیها و ارزیابی و انتخاب بهترین استراتژی بر
پایه ی مطالعات و تحقیقات انجام شده پیرامون آنها قرار دارد.

با توجه به
آنچه که گذشت می توان گفت که: کشورها، ناگزیر از داشتن استراتژی ملی برای حصول به
اهداف ملی خود می باشند، و برای تدوین استراتژی ملی، نیاز به مطالعات وسیع و عمیق
دارند که متاسفانه در کشورهای جهان سوم کمتر به آن عنایت گردیده و این امر توسط
کشورهای قوی، جدی گرفته شده و براساس همین مطلب، اقتدار و     سلطه ی بی رحمانه ی خود را بر جهان، تحکیم
بخشیده اند.

درک ضرورت
وجود مرکزی برای انجام مطالعات استراتژیک در ایران باید به فال نیک گرفته شود زیرا
با سازماندهی و سیستم دهی مطالعات و نتیجه گیری و کاربرد داده های علمی، می تواند
زمامداران کشور را در انتخاب استراتژی مناسب، یاری نماید.

نگرش های
دوگانه به مسائل استراتژیک

به نظر می
رسد که مفاهیم استراتژی و استراتژیک بخوبی تعریف نشده اند و هر فردی در جامعه،
برداشتی از این مفاهیم دارد و کاربرد اصطلاح استراتژی و استراتژیک، امری متداول
توسط افراد و گروههای مختلف شده که متناسب با مسائل و موضوعات و سطح درک خود به
آنها کاربرد ویژه ای می دهند. و عموماً از دید گوینده، مفهوم اینگونه واژه ها با
مسائل عمده و مهم و حیاتی و سرنوشت ساز مرادف میباشد، و چون سطح تشخیص افراد،
متفاوت است، بنابراین کاربرد این واژه ها توسط افراد غیر حرفه ای، گاهی از اهمیت و
عظمت آنها می کاهد.

قبلاً لازم
است به رابطه ی بین واژه ی «استراتژی» و «استراتژیک» اشاره گردد:

از دید
نگارنده، استراتژی به تناسب و هدف آن عمدتاً ناظر به طرز فکر و طرح جامعی است که
متضمن هدایت نظام یافته ی مجموعه فعالیتهائی در مقیاسهای مختلف جهانی یا منطقه ای
و یا کشوری در راستای هدف مربوطه می باشد و بیشتر جنبه ی ذهنی دارد. ولی استراتژیک
ناظر به عامل یا عواملی است که در شکل گیری و توسعه و اجرای استراتژی و نیز مقابله
با استراتژیهای دیگر، کاربرد پیدا می نماید و بیشتر جنبه ی عینی دارد. این عوامل
متعدد و متنوع اند، که بسته به نوع استراتژی و شرایط اجرای آن، کاربردهای خاصی
پیدا می کنند. در واقع می توان گفت که استراتژی با کمک عوامل استراتژیک قابلیت
اجرا پیدا می نماید و یا عوامل استراتژیک هستند که اجرای یک استراتژی را عملی می
نمایند و یا اینکه برای تقابل و شکست استراتژیهای مخالف، مورد استفاده و کاربرد،
قرار می گیرند. بنابراین، به طور کلی عوامل استراتژیک، موقعیت خود را مرهون نقشی
هستند که در استراتژیها بازی می کنند.

عوامل
استراتژی

عوامل
استراتژی -همانطور که بیان شد- متنوع اند گاهی مکان جغرافیایی اند مانند یک نقطه
یا یک محور یا یک منطقه که اینها عمدتاً در استراتژیهای نظامی و دفاعی منطقه ای و
جهانی کاربرد دارند. گاهی هم کالا هستند مانند: گندم، آهن، مس، نیترات، نفت،     مواد رادیو اکتیویته و غیره که در
استراتژیهای سیاسی و نظامی کاربرد پیدا می کنند. گاهی هم سلاح هستند مانند آنچه که
در استراتژیهای نظامی ملاحظه می شود. گاهی هم آدم هستند مانند آدمهای کلیدی و
آدمهایی که نقش جهانی و کشوری و منطقه ای دارند و تاریخ را می سازند؛ آدمهای کلیدی
و آدمهایی که نقش جهانی و کشوری و    منطقه
ای دارند و تاریخ را می سازند؛ آدمهایی با افکار بلند و با دید نظام یافته و
سیستمی و شجاع که می توانند مظهر تحول بوده و حرکت بیافرینند، آدمهای سیاستمدار و
هنرمند و نابغه و تیزهوش و با افکار بلند و مخترع و مبتکر و مدیران برجسته، جملگی
می توانند از عوامل استراتژیک باشند. این عوامل گاهی دست یافت علمی و تکنولوژیکی
هستند. گاهی هم عوامل استراتژیک از موسسات و سازمانها و پایگاههای اجتماعی و شغلی
هستند و گاهی هم کانونهای پرورش نیرو (استاد، کارشناس، خلبان، و غیره) و انتشار
کتاب و مجله و بالاخره گاهی هم از مقوله ی امور و کارها و اعمال هستند مانند
تظاهرات مسلمانان در مکه معظمه و یا خود تحقیقات استراتژیک.

بطور کلی
عامل استراتژیک نقش یک کار کلیدی و حیاتی را بازی می کند که با در اختیار داشتن
آن، رسیدن به مقاصد و اهداف بعدی از طریق آن، تسهیل می گردد و نداشتن آن باعث عقیم
ماندن طرحها و برنامه ها و عدم وصول به هدف می شود. عامل استراتژیک معمولاً به
عنوان مرکز پخش پدیده و انتشار افکار و عقاید و پدیده های مختلف عمل       می نماید. آنچه که قابل ذکر است این که
عوامل استراتژیک نسبی هستند و بسته به نوع استراتژی و شرایط زمانی و مکانی، ارزش
آنها تفاوت می نماید. عوامل استراتژیک ممکن است در داخل کشور و یا خارج کشور وجود
داشته باشند.

به هر صورت
دو نگرش به مسائل استراتژیک قابل تصور است: یکی-نگرشی کلی و عمومی که اساساً هر
چیز مهم و حیاتی را استراتژیک می داند، اعم از اینکه در استراتژیها نقشی داشته
باشد و یا نداشته باشد، و در این شرایط مرزبندی موضوعات استراتژیک تقریباً مشکل
است و دچار سلیقه های افراد مختلف حرفه ای و غیر حرفه ای می گردد. دوم- نگرش خاص
به مسائل استراتژیک از حیث حضور یا عدم حضور آنها در استراتژیها و نقشی که بعهده
دارند، و بنظر نگارنده، نگرش اخیر مطلوب تر است.

قلمرو فعالیت
مرکز مطالعات استراتژیک

«مرکز
مطالعات استراتژیک»، بایستی فعالیتهای تحقیقاتی و مطالعاتی خود را در چارچوب شناخت
و کاربرد عناصر و عواملی که در قدرت ملی کشور، نقش دارند و بکار استراتژی ملی می
آیند و نیز عناصر و عواملی که در خنثی کردن اثر استراتژیهای ضد جمهوری اسلامی
ایران و به عبارتی استراتژیهای جهانی، می توانند عمل کنند، سیستم دهد. مرکز، علاوه
بر شناخت عوامل قدرت و موضوعات استراتژیک و تجزیه و تحلیل آنها، بایستی روشهای
بکارگیری آنها را ارزیابی نموده و شیوه ی مناسب کاربرد آنها را تبیین نماید. مرکز
بایستی خود را از کشیده شدن به مسائل و موضوعاتی که بنا به سلیقه های افراد مختلف،
ممکن است مهم به نظر رسیده ولی ارتباط با آنچه که بیان شد، ندارد، پرهیز نماید. در
غیر این صورت، نخواهد توانست چارچوب مشخصی برای سیستم دهی به فعالیتهای تحقیقاتی
خود بیابد و احتمال دارد که از اهداف اصلی خود فاصله بگیرد. مرکز برای انجام
تحقیقات استراتژیک به نسبت موضوعات و عوامل استراتژیک، نیاز به تخصصهای مختلف دارد
که به طور مشخص و به ترتیب، می توان به علوم نظامی، سیاسی، جغرافیا، اقتصاد و
جامعه شناسی اشاره کرد.

ملاحظاتی در
باب مرکز مطالعات استراتژیک

از آنجائی که
«مرکز مطالعات استراتژیک» در ابتدای راه است و طرز سازماندهی و شکل دهی زمینه های
تحقیقاتی آن، می تواند نقش تعیین کننده ای در سرنوشت آینده و میزان توفیق آن داشته
باشد، نکاتی به نظر می رسد که لازم است در آغاز حرکت به آنها توجه گردد:

1- کادرهای
سازمانی و تحقیقاتی و اداری مرکز:

نیروهای
انسانی که در مرکز مطالعات استراتژیک بکار گرفته می شوند، علاو بر داشتن تعهد به
اسلام و روح انقلابی، می بایست از مشخصه های کارآئی در این زمینه برخوردار باشند.
آنها می بایست دارای دانش تخصصی لازم بوده و نگرش سیستمی و نظام یافته به مسائل
داشته و از قدرت ارزیابی و گزینش مسائل و موضوعات استراتژیک برخوردار باشند. آنها
باید بتوانند شیوه های کاربرد عوامل استراتژیک را تشخیص داده و بهترین شیوه را
برگزینند آنها می بایست تنگناهای توسعه ی ملی را شناخته و راه و کارهای کلیدی خروج
از تنگناها را کشف نمایند. آنها باید قدرت تجزیه و تحلیل و پیش بینی مسائل عمده را
داشته باشند، و بالاخره چنین افرادی باید از روح مکاشفه های قوی و دیدی عمیق و
وسیع برخوردار باشند.

2- پرهیز از غلطیدن
در خط ترجمه ی محض کتب:

امروزه
مطالعات استراتژیک عموماً توسط موسسات و مراکز استراتژیک کشورهای قدرتمند و سلطه
گر انجام می پذیرد و نتایج تحقیقات بصورت کتب و نشریات منتشر می گردد. صرف نظر از
اینکه اینگونه آثار، بی اشکال نیستند، اگر صرفاً به ترجمه ی آثار و انتشار آنها
توسط مرکز بسنده شود و کمتر به فکر انجام تحقیقات توسط محققین دلسوز و پاکباخته
انقلاب اسلامی باشد، یقیناً مرکز نخواهد توانست چارچوب نگرشی و فکری مستقلی را
تعقیب نماید. تکیه به ترجمه ی تنها در حالیکه پالایش نشده اند، اثر القائی سوئی
دربرداشت و اظهارنظر و قضاوت کارگزاران مرکز بجای خواهد گذاشت. ترجمه باید برای
افراد بلندنظر و تیزهوش محقق، صرفاً جنبه ی افزایش اطلاعات و دانشها و انتخاب
آگاهانه را داشته باشد. بنابراین مرکز باید تاکیدش بر گسترش تحقیقات علمی از سوی
نیروهای خودی باشد والا در حد ترجمه، دفتر مطالعات سیاسی و بین المللی وزارت امور
خارجه نیز عمل می نماید.

3- تربیت
محققین و متخصصین ویِژه:

از آنجائی که
مشکل عمده ی مرکز مطالعات استراتژیک، تامین کادر مورد نیاز خواهد بود که یا در
کشور کم هستند و یا از روحیه ی تحقیقاتی قوی برخوردار نیستند، لذا می بایست از هم
اکنون بفکر تربیت نیرو و کادر باشد. (لازم به توضیح است که تربیت کادرهای تخصصی و
کارشناسی برای حوزه های ستادی وزارتخانه ها و مشاغل خاص از بین نیروهای      حزب الله، یکی از نیازهای استراتژیک کشور
می باشد). مرکز فرصتی مناسب را در اختیار دارد و آن وجود دانشگاه تربیت مدرس است
که می تواند در سطوح کارشناسی ارشد و دکتری در رشته های مختلف برای خود، نیروی
متعهد و متخصص تربیت نماید. یکی از ابعاد تخصصی که شدیداً مورد نیاز مرکز می باشد،
سیاست جغرافیائی یا ژئوپلتیک و نیز ژئواستراتژی و جغرافیای سیاسی می باشد، که
متاسفانه در حال حاضر، کشور در این زمینه ها بشدت فقیر می باشد و لازم است برنامه
های آموزشی ویژه ای در سطوح کارشناسی ارشد و دکتری با هماهنگی وزارت فرهنگ و آموزش
عالی و دانشگاه تربیت مدرس بعنوان یک نیاز استراتژیک طراحی گردیده و به فوریت اجرا
گردد، تا بخشی از کادرهای تخصصی و تحقیقاتی مرکز تامین شود.

4- جایگاه
سازمانی در نظام:

از آنجائی که
موضوعات و مسائل مورد مطالعه مرکز استراتژیک با مصالح کل نظام         گره خورده و بدور از گرایشات سیاسی،
مسائل را مورد تحقیق و ارزیابی و سنجش قرار داده تا اساس استراتژی ملی را پایه
ریزی بنماید؛ بنابراین، می بایست نتایج تحقیقات در اختیار «مقام معظم رهبری» و
«ریاست جمهوری» و نهادهائی که مصالح کل نظام را پوشش می دهند مانند «مجمع تشخیص
مصلحت» قرار گیرد، هرچند این امر منافاتی با قرار گرفتن مرکز زیرنظر ریاست محترم
جمهوری ندارد ولی این مرکز علاوه بر ارائه نتایج تحقیقاتی به مقام معظم رهبری، می
تواند بعنوان مکمل نقش مجمع تشخیص مصلحت نظام عمل کند که در واقع بررسی ها و
مطالعات مربوط به مسائل استراتژیک مورد نیاز نظام اسلامی را انجام داده و در
اختیار مجمع مزبور قرار دهد تا مجمع نیز تصمیم مناسب را زیر نظر مقام معظم رهبری
اتخاذ نماید.

5- داشتن
نظام مالی و اداری منعطف:

نظام
تحقیقاتی و علمی کشور، که خود از اهمیت استراتژیک برخوردار است، متاسفانه بشدت
اسیر نظام مالی و اداری و بی روح کشور می باشد. -که مرکز مطالعات بایستی این امر
را نیز در دستور کار خود قرار دهد زیرا یکی از عوامل عقب افتادگی علمی و
تکنولوژیکی کشور، همین نظام مالی و اداری استعمار ساخت است- و لذا مرکز مطالعات
استراتژیک باید نسبت به این مسئله، هوشیار بوده و برای خود نظام مالی و اداری ویژه
ای داشته باشد. بودجه ی مرکز بایستی در چارچوب آئین نامه ی مالی ویژه که به تصویب
رئیس مرکز مطالعات خواهد رسید بهزینه گرفته شود و وزارت دارائی و سازمان امور
اداری و استخدامی باید ملزم به پذیرش آئین نامه های مالی و اداری مصوب رئیس مرکز
باشند، تا بدین وسیله مرکز برای محققین جاذبه داشته باشد.