گفته ها و نوشته ها

گفته ها و
نوشته ها

میخانه ی عشق

بدین دردم
طبیبی مبتلا کرد                                        که درد
هر دو عالم را دوا کرد

خوشا حال کسی
کاندر ره عشق                                
سری درباخت یا جانی فدا کرد

چنین صیاد
مستغنی ندیدم                                         که ما را صید خود کرد و رها
کرد

در میخانه
بررویم گشادند                                            مگر
میخواره ای بر ما دعا کرد

صفائی تا
مرید می کشان شد                                       عبادتهای
پیشین را قضا کرد

«حاج ملا
احمد نراقی»

هدیه ی
خداوند به پیروان امیرالمومنین (ع)

جابربن
عبدالله انصاری گوید: روزی در حضور پیغمبر اکرم صلی الله علیه و آله وسلم بودم که
روی مبارک را به علی بن ابی طالب علیه السلام کرد و فرمود: یا ابا الحسن مژده ات
ندهم؟ عرض کرد: بفرمائید یا رسول الله. فرمود: هم اکنون جبرئیل از جانب خدای عزوجل
مرا خبر می دهد که خداوند به شیعیان و دوستانت هفت چیز عطا فرموده است:

1- آسانی به
هنگام مرگ.

2- آرامش
خاطر در وقت وحشت.

3- نور در
تاریکی و ظلمت قبر.

4- ایمنی در
وقت هراس.

5- برابری در
وقت سنجش اعمال.

6- گذشتن به
آسانی از صراط.

7- داخل شدن
به بهشت قبل از سایر مردم در حالی که نورشان در پیشاپیش و از طرف راست آنان می
شتابد.

قرائت قرآن
قبل از اذان

در حالی که
رادیوهای کشورهای عربی و اسلامی، با آن همه وابستگی ها، قریب نیم ساعت قبل از هر
اذانی به قرائت قرآن می پردازند و حتی برخی رادیوهای غربی که به زبان عربی، برنامه
پخش می کنند، قبل از وقت اذان، یا قبل از شروع برنامه، نیم ساعت تقریباً قرائت
قرآن پخش می کنند، رادیو و تلویزیون ما، متاسفانه همواره از زمان قرائت قرآن قبل
از اذان می کاهد تا جائی که اگر تعارضی با برنامه های شاد مسابقه فوتبال و عصر
جمعه و و … داشته باشد، از خواندن قرآن به طور کلی صرف نظر می کند مانند بیشتر
عصرهای جمعه، خصوصاً در فصل زمستان که روزها کوتاه است و تلویزیون هم معمولاً با
دو سه آیه قرآن خواندن، آن هم با چندین اشتباه، بسنده می کند!!

بالاترین
درجه ی حافظه

در 14 «اکتبر
1967» شخصی به نام محمد علی هلیسی، تعداد 6666 آیه یعنی تمام قرآن را به مدت شش
ساعت، بدون هیچ درنگ و توقف و تفکری، در آنکارا در برابر شش تن از قاریان دانشمند
تلاوت کرد. چنین حافظه ای از نظر علم، از موارد شگرف و بسیار کمیاب به شمار می
آید.

عمر واقعی

وقتی که اسکندر
جهت فتح ممالک قطع مسالک می کرد، در اقصای مغرب به شهری رسید که در آب و هوا و
نعمت و صفا نظیر او را ندیده بود. فرمان داد تا در آن حوالی، سراپرده ی او برپا
نمایند. ناگاه به قبرستان ایشان رسید دید بر قبر یکی نوشته شده عمر او یکسال و بر
دیگری سه سال و بر دیگری پنج سال و خلاصه هیچ یک را عمر از پانزده و بیست سال بیش
نبود. در حیرت شد که چگونه در چنین آب و هوائی، عمر اندک باشد. بفرستاد جمعی از
اعیان شهر را حاضر کنند چون به حضور رسیدند هه را معمّر و کهن سال یافت، از معمای
عمر کم قبرها بپرسید. آنها در جواب گفتند: اموات ما نیز مانند ما عمری طولانی
داشتند ولی روش ما این است که از ایام زندگانی خود، آنچه برای تحصیل علم و دانش و
تکمیل نفس گذرانیم، از عمر خود شماریم و بقیه را باطل و بیهوده دانیم پس هر که از
ما درگذرد، آن مقدار زمان را حساب کنند و بر قبر او نویسند که با علم و دانش بوده
است. اسکندر را این جواب و عادت و حالت، بسیار پسندیده آمد و آنها را تحسین نمود.

طبقه غاوون!

جمعی شعرا
قصیده ای گفته بودند و به ملازمت امیری می رفتند که شعرها گذرانند و صله ها گیرند.
مردی ظریف که شاعر نبود، سر در پی ایشان نهاد که مگر او نیز از احسان امیر بهره
برد. چون شعرا قصاید خود را خواندند و جایزه ها گرفتند، نوبت به آن ظریف رسید.
امیر گفت: تو نیز شعری که داری بخوان. گفت: من از طبقه غوونم! گفت غاوون چه کسانی
اند؟ گفت: پیروان شعرایند. گفت: تو این سخن از کجا می گوئی؟ گفت: از کلام خدای تعالی
که فرموده: «الشعراء یتبعهم الغاوون»! امیر را آن سخن خوش آمد و او را   صله ای داد و تحسین کرد.

آزادمرد

لقمان حکیم
به راهی می رفت، یکی را دید که پلاسی پوشیده، گفت: که هستی؟ گفت: آدم! گفت: نامت
چیست؟ گفت هر چه بنامی! گفت: شغلت چیست؟ گفت: بی آزاری! گفت: چه می خوری؟ گفت:
آنچه رسد! گفت: از کجا رسد؟ گفت: از آنجائی که خدا خواهد! گفت چه آزاد مردی تو!
گفت: تو را هم از این آزادی، کسی باز نداشته است!

طحال چه کار
می کند؟

طحال کارهای
مهمی برای بدن انسان انجام می دهد ولی برای بسیاری از مردم ناشناخته است. طحال
کنار معده قرار گرفته ولی هیچ ارتباطی به دستگاه گوارش ندارد. در اندام یک انسان
تندرست حدود ده میلیون گویچه ی قرمز، در ثانیه نابود می شوند. البته گویچه های
مرده احتیاج به جایگزینی دارند. برای انجام این کار سه قسمت مختلف در بدن فعالیت
می کنند: 1- مغز استخوان 2- کبد 3- طحال. گویچه های قرمزی که باید در بدن ذخیره
شوند تا در فوریتها به کار آیند، در طحال پس انداز می شوند. گویچه های فرسوده نیز
باز در طحال به نابودی می روند. برخی از گویچه های سفید خون به نام «لنفوسیتها» در
طحال و مغز استخوان ساخته می شوند. هنگامی که کمبود شدید خونی، به طور ناگهانی رخ
می دهد، طحال تعداد فراوانی، گویچه های قرمز را آزاد می کند تا جای آن کمبود را پر
کنند. پس می بینید که طحال چه کارهای مهمی برای بدن ما انجام می دهد.

جلوه ی حسنت

دوش مستان
همه از عشقِ تودیوانه شدند مستِ می در پَیت ای دوست ازاین خانه شدند

عاشقان بهرِ
وصالت به تمنّا شب و روز       دل به دریا
زده و راهیِ بتخانه شدند

بهر نوشیدنِ
یک جرعه ی می از قدحت      همه، سرگشته،
روان درپیِ میخانه شدند

خرقه ی پیر
خرابات به تن کرده و مست      خواستارِ میِ
عِشق از خُم و خمخانه شدند

گرچه مجنونِ
تو بودند به صحرای جنون        لیلیِ حُسنِ
تو را دیده و دیوانه شدند

رُخ نمودی تو
نهان لیک به یک خالِ لَبَت        زخود و
هستیِ خود فارغ و بیگانه شدند

«یوسفا جلوه
ی حُسنَت سربازار چه کرد»   که چنین درپیَت
آواره زکاشانه شدند

«سیّد محمّد
طباطبایی»

مدارا

با همه خلق
جهان گرچه از آن                                       بیشتر
گمره و کمتر برهند

تو چنان زی
که بمیری، برهی                                        نه چنان
چون تو بمیری، برهند

«سنائی»

قضا خواهم
کرد!

دل در غم عشق
مبتلا خواهم کرد                            
جان را سپر تیر بلا خواهم کرد

عمری که نه
در عشق تو بگذاشته ام                        
امروز به خون دل، قضا خواهم کرد

«مولانا جلال
الدین»

احمق تر از
همه

سلطان محمود غزنوی
وقتی به ملازمان درگاه امر داد که تتبّع احوال مردمان نموده، کسی را که از همه
احمق تر باشد، به نزد او بیاورند. جمعی که به این خدمت مامور و پراکنده بودند،
روزی شخصی را دیدند که بر بالای شاخه ی درختی نشسته، تبر زینی در دست و برین همان
شاخه می زند تا آن را قطع نماید. هرچه خواستند او را قانع کنند که اگر این شاخه
قطع شود، تو هم خواهی افتاد؛ قانع نگردید. بناچار او را به عنوان احمق ترین مردم
به نزد سلطان بردند و قضیه را ذکر کردند و گفتند: از این فرد احمق تر کسی را سراغ
نداریم. آن مرد همین که ماجرا را شنید گفت: از من احمق تر، سلطانی است که با      تیشه ی ظلم و تعدّی، رعایای خود را که بیخ
درخت مملکت اند، قطع کند.

سر دبیر
محترم ماهنامه ی وزین پاسدار اسلام

با اهداء
سلام و تحیت و با آرزوی توفیق بیش از پیش برای دست اندرکاران آن مجله ارزشمند؛ در
پاسخ به مطلب مندرج در صفحه 27 مهرماه 68 آن ماهنامه تحت عنوان «با وضو وارد پست
شوید» به اطلاع می رساند: تمبر یکی از ابزارهای موثر فرهنگی تبلیغی است که تا به
حال سعی در نشر ارزش های اسلامی در قالب تصاویر تمبرها نموده است. تمبر به لحاظ
ویژگیهای خاص خود از جمله فراگیر بودن آن می تواند نقش مثبتی در اعتلای کلمه
«الله» داشته باشد. لذا با عنایت به مورد مذکور و اینکه تبلیغ و اشاعه ی فرهنگ غنی
اسلام و انقلاب اسلامی جزء لاینفک رسالت تمبرهای یادبود جمهوری اسلامی ایران می
باشد، در سال 1364 از دفتر رهبر فقید انقلاب اسلامی حضرت امام خمینی        قدّس سرّه الشریف در خصوص استفاده از
اسماءالله و آیات قرآن شریف بر روی تمبرهای جاری و یادبود استفسار گردید که تصویر
نامه شورای تمبر متضمن جوابیه دفتر حضرتشان جهت استحضار تقدیم است.

رسول اکبری
رئیس شورای تمبر

محضر مبارک
رهبر انقلاب اسلامی

حضرت آیةالله
العظمی امام خمینی دامت برکاته

با اهداء
سلام و عرض ادب موجب امتنان است نظر متبع خود را نسبت به درج:

1- لفظ
جلاله.

2- آرم
جمهوری اسلامی ایران.

3- آیات قرآن
کریم.

در تمبرهای
رایج کشور، با عنایت به روال معمول استفاده از آنها بر روی پاکتهای پستی و اسناد
رسمی اعلام فرمایند.

با احترام
رسول اکبری

رئیس شورای
تمبر 12/9/64

بسمه تعالی

استفاده مانع
ندارد ولی از انداختن در جاهای هتک آمیز باید اجتناب شود.