آسان مديريت کردن

مديريت اسلامي

شرح صدر

قسمت شانزدهم

آسان مديريت کردن

حجة الاسلام و المسلمين محمدي ري شهري

در آغاز اين سلسله مقالات آمد که وقتي حضرت موسي
عليه السلام از جانب خداوند متعال ماموريت يافت بني اسرائيل را مديريت و رهبري کند
و عليه طاغوت زمان خود آنها را بسيج نمايد، از خداوند چند تقاضا داشت که هر يک از
خواسته هاي او را مي توان اصلي از اصول مديريت اسلامي محسوب نمود، نخستين تقاضاي
او شرح صدر بود که در پانزده مقاله گذشته مورد بررسي قرار گرفت، اکنون سخن درباره
دومين درخواست موسي و نقش آن در مديريت و رهبري است:

آسان مديرت کردن

دومين درخواست حضرت موسي از خداوند آساني امر مديريت
و رهبري بود، متن درخواست او به نقل قرآن کريم اين است:

«و يسرلي امري»[1]

و آسان کن برايم امرم را.

امري که موسي آساني آنرا از خداوند طلب مي کند عبارت
است از مسئوليت و کاري که خداوند به او تکليف کرده يعني امر رسالت و رهبري و مديرت
مردم مستضعف.

ازاين درخواست حضرت موسي نکاتي در ارتباط با مديريت
اسلامي قابل استنباط است:

1-   
ضرورت
آساني

نخستين
نکته اي که از دومين درخواست موسي عليه السلام از خداوند استفاده مي شود اين است
که آساني امر مديريت براي مديريک ضرورت است، هر چه زمينه و ابزار کار براي مدير
آماده تر و مديريت آسانتر باشد، او با تمرکز فکر و قدرت روحي و دقت بيشتري قادر به
انجام وظيفه است و هر چه انجام اموري که به او واگذار شده دشوارتر باشد، مدير با
تمرکز و قدرت و دقت کمتري مي تواند مديريت کند.

حضرت
موسي از خداوند مي خواهد: اکنون که مسئوليت رهبري بني اسرائيل را به من واگذار
کردي ترتيبي بده که اين امر برايم دشوار و ملال آور و خستگي آفرين نباشد، با نشاط
و آسان مديريت کنم تا بهتر بتوانم از عهده اين مسئوليت سنگين برآيم.

2-   
نسبيت
آساني و سختي

دومين
نکته در سخن موسي عليه السلام اين است که آساني و سختي نسبي است، به عبارت ساده
اينکه يک کار مشخص ممکن است براي فردي سهل و آسان و عينا همان کار براي فردي ديگر
سخت و دشوار باشد.

اين
نکته براي همه خصوصا براي کساني که مسئوليتهاي سنگين دارند فوق العاده مهم و در
خور توجه و دقت است، ابتدا ببينيم که نکته نسبيت از کجاي کلام موسي استفاده مي شود
و بعد توضيح دهيم چگونه مي شود کاري مشخص براي يکي آسان و براي ديگري دشوار باشد؟

نسبيت
از اينجا استفاده مي شود که موسي به خدا نمي گويد کاري که به من واگذار کرده اي
سخت است، مرا از انجام آن معاف کن و مسئوليت آسانتري به من محول فرما، نمي گويد
رهبري بني اسرائيل و درگيري با فرعون دشوار است و سنگين، بجاي آن ماموريتي سبکتر و
رسالتي آسانتر به من بده، بلکه مي گويد اين کار سخت و دشوار و اين رسالت سنگين و
عظيم با همه مشکلاتي که لازمه آن است را بر من آسان گردان، و بگفته مرحوم علامه در
تفسير الميزان: «مقصود موسي آسان شدن امر رسالت نسبت به اوست نه آسان شدن آن في
نفسه».

به
عبارت ديگر گاه مي شود که مسئوليت تغيير مي کند و گاه انساني که مي خواهد بار آن
مسئوليت را بکشد تغيير مي نمايد، مثل اينکه گاهي تخلي تبديل به شيريني مي شود و
گاه مزاج انسان به گونه اي مي گردد که از تلخي احساس شيريني مي نمايد، گاه شب
تبديل به روز مي شود و انسان مي بيند و گاه انسان از عينکي استفاده مي کند که شب
تار براي او مانند روز روشن مي گردد.

آنجا که
مسئوليت تغيير کند،آسان شدن مديريت مربوط به نفس مسئوليت است و آنجا که انسان
تغيير کند آسان شدن مديريت نسبي است.

نسبيت
آساني و سختي منحصر به امر مديريت و رهبري نيست بلکه در همه امور آساني و سختي
نسبي است، کارهاي خود براي افراد شايسته و مهذب آسان و براي افراد ناشايسته و
آلوده سخت و دشوار است، و برعکس کارهاي زشت براي افراد شايسته سخت و دشوار است، و
برعکس کارهاي زشت براي افراد شايسته سخت و دشوار و براي افراد آلوده سهل و آسان
است.

اين
تفاوتها مربوط به تفاوت واقعيت کا رها نيست بلکه به تفاوت واقعيت انسانها مربوط
است.

حضرت
موسي از خدا نمي خواهد واقعيت رسالتي که به او واگذار شده تغيير کند بلکه مي خواهد
واقعيت خودش تغيير نمايد و لذا نمي گويد ماموريت مرا سبکتر کن و کار آسانتر و بي
دردسرتري به من محول نما، بلکه مي خواهد همين ماموريت سنگين بر او سبک  آسان گردد.

3-مطلوبيت
آساني در اسلام

آيا درل
اسلام آساني مطلوب است يا سختي؟ و آيا اسلام برنامه زندگي انسان را به گونه اي
تنظيم کرده که انسان در عسر و سختي باشد و يا در يسر و راحتي و آسايش؟

به سخني
دقيقتر آيا اسلام تکامل انسان را در سايه سختيها و مشکلات مي بيند و يا در نتيجه
خوشيها و راحتيها مي داند؟

براي
پاسخ به اين سوال وقتي به قرآن و احاديث اسلامي مراجعه کنيم در نگاه سطحي تناقض مي
بينيم، زيرا از يک سو اسلام خود را دين آساني و آسايش معرفي مي کند و از سوي ديگر
تکامل انسان را معلول سختيها و مشکلات مي داند.

ابتدا
دو دسته آيات و احاديثي که دلالت بر دو معناي بحسب ظاهر متناقض دارند را نقل و پس
از آن به جمع بندي آنها و بررسي اين مطلب مي پردازيم که اسلام، دين آساني و آسايش
و يا دين سختي و مشکلات است؟

قرآن
کريم در دو آيه تصريح نموده که اسلام دين عسرت و سختي نيست، آيه اول آيه 78 از
سوره حج است:

« ما
يريد الله ليجعل عليکم من حرج»

خداوند
نمي خواهد که بر شما مشقت و سختي قرار دهد.

از اين
آيات معلوم مي شود که در اسلام برنامه زندگي انسان به گونه اي تنظيم نشده که موجب
عسر و حرج و شقت او گردد و در دين تکاليف سنگين و شاقي که انجام آن به طور طبيعي
توانفرسا باشد وجود ندارد، و در آيه 286 از سوره بقره تصريح شده که:

«لا
يکلف الله نفسا الا وسعها».

از نظر
قرآن کريم نه تنها اسلام دين عسرت و سختي نيست و انسان جز به اندازه توان تکليف
ندارد بلکه اسلام دين آساني و آسايش است، در آيه 185 از سوره بقره مي خوانيم:

«يريد
الله، بکم اليسرو لا يريد بکم العسر».

خداوند
راحتي و آسايش شما را مي خواهد و يا ناراحتي، و رنج شما را نمي خواهد.

پيامبر
اسلام صلي الله عليه و آله نيز تصريح مي فرمود که:

« يا
ايها الناس ان دين الله يسر»[2].

اي
مردم! قطعا دين خدا دين آساني و آسايش است.

بنابراين
ترديدي نيست که اسلام در برنامه هاي خود به طور اصولي آساني امور بر مردم و آسايش
فرد و جامعه را در نظر داشته است ولي در مقابل آيات و احاديث بسياري هست که دلالت
دارند انسان در سختيها ساخته مي شود و فسلفه مشکلات زندگي تکامل انسان است و بر
اين مبنا هر کس کمالات بيشتري دارد سختيهاي بيشتري ديده و انبياء الهي که کاملترين
انسانها هستند مصائب و مشکلات بيشتري در زندگي دارند، در اين زمينه به ذکر دو آيه
و چند روايت اکتفا مي شود:

1-   
آيه 31
از سوره محمد(ص):

« و
لنبلونکم حتي نعلم المجاهدين منکم و الصابرين و نبلو  اخبارکم».

ما به
طور قطع همه شما را مي آزمائيم تا معلوم کنيم مجاهدين و صابرين بر مشقت تکاليف
الهي کيانند و اعمالتان خبر دهد که در باطن چه داريد.

2-   
آيه 142
از سوره آل عمران:

«ام
جسبتم ان تدخلوا الجنة و لما يعلم الله الذين جاهدوا منکم و يعلم الصابرين».

آيا
چنين پنداشتيد که شما(تنها با ادعاي ايمان) وارد بهشت خواهيد شد در حالي که هنوز
خداوند مجاهدان از شما و صابران را مشخص نساخته است؟!.

امام
علي عليه السلام فرموده:

«ان
البلاء للظالم ادب و للمؤمن امتحان و للانبياء درجة، و للاولياء کرامة».[3]

بلا
براي ادب کردم ظالم، آزمايش مؤمن، ترفيع درجه انبياء و کرامت اولياء الهي است.

رسولخدا
صلي الله عليه و آله مي فرمايد:

«ان
الله ليغذي عبده المؤمن بالبلاء کما تعذي الوالدة ولدها باللبن»[4].

خداوند بنده با ايمان خود را با بلا و سختيها تغذيه
مي کند همانطور که مادر فرزندش را با شير تغذيه مي نمايد.

امام صادق عليه السلام مي فرمايد:

«ان اشد الناس بلاء الانبياء ثم الذين يلونهم ثم
الامثل فالامثل».[5]

پيامبران خدا در مسير زندگي از همه کس بيشتر بلا مي
کشند و پس از انبياء کساني که از نظر فضيلت و کمال پس از آنان قرار دارند و سپس هر
کس کاملتر مشکلاتش بيشتر است.

اکنون بايد ديد که چگونه مي شود اسلام دين آساني و
آسايش باشد و در عين حال تکامل انسانرا در سايه سختيها و مشکلات بداند، آيا اين
تناقض نيست؟ پاسخ اين است که خير، توضيح مطلب را در مقاله آينده ملاحظه خواهيد
کرد.

ادامه دارد

 



[1]– سوره طه آيه 26.