يادداشتها و خاطراتي از زندگي امام خميني «قدس سره»

يادداشتها و خاطراتي از

زندگي امام خميني «قدس سره»

برخورد امام با دشمنان

حضرت امام با سير در صراط مستقيم عبادت و پرستش حق و
گذشتن از «خود» به سوي «خداي»، راه سپرده بود. او از بيت نفس و قفش تنگ و تاريک
طبيعت به سوي خدا و رسولش هجرت کرده و در بيت الحرام قلب مهذب او چيزي جز خدا يافت
نمي شد که: «در خلوت مستان نه مني هست و نه مائي». امام قلب و روانش را از «خود»
فارغ و تهي ساخته و خانه را به صاحب خانه وا گذار کرده بود و در راستاي رسيدن به
چنين مقامي بود که تمام حرکتها و سکونها، سخنها و سکوتها، جام زهر نوشيدنها و شاديها،
حب ها و بغضها و… و بلاخره زندگي و مرگش براي خدا و به سوي خدا بود.

گر چه محبت و غير دوستي در آغاز غريزه اي است، نشات
گرفته از «خود» و براي «خود»ولي در سير تکاملي انسان که جاي «خود» را «خدا» مي
گيرد، محبت و غير دوستي به صورت يک صفت اکتسابي متعالي شکل مي گيرد. صفتي که از
خدا سرچشمه گرفته به سوي خدا راه مي سپارد.

محبت راستين که همان گرايش و دلباختن به کمال و
زيبائي است، آنگاه که به کانون اصلي و مبدا زيبائي و کمال تعلق يافت به اوج خود مي
رسد: «و الذين آمنوا اشد حبا لله» و بازتاب چنين محبتي تمام جهان هستي را در برمي
گيرد.

به جهان خرم از آنم که جهان خرم از اوست        عاشقم بر همه عالم که همه عالم از اوست

حضرت امام با چنين دريافت و بينشي نسبت به تمام
پديده هاي عالم به ويژه انسانها به عنوان آيات و نشانه ها و مخلوقات خداي محبوب،
به ديده مهر و محبت و رحمت و شفقت مي نگريست و بر خلاف تبليغات جهان استکبار که با
ديد ماديگرانه و شيطان مآبانه خود، سعي داشتند از امام، چهره اي خشن و غير عاطفي
ترسيم کنند!، حضرت امام با برخورداري از آن بينش و تربيت الهي، و از زاويه ديدگاه
فوق الذکر، حتي بدترين انسانها و سرسخت ترين دشمنانش مانند نصيري، شاه، صدام و
ريگان را دوست مي داشت! و دشمني و بغضي که نسبت به آنها داشت بر خلاف آنچه دشمنان
القاء مي کردند که جنبه شخصي دارد، تنها به خاطر طغيان و عصيان آنها از فرمان حق و
ظلم به بندگان خدا بود. امام اگر مرگ ريگان و صدام را از خدا مي خواست قبل از آن
که اين درخواست را نفرين به آنها تلقي کند، آن را يک دعاي خير و رحمت مي دانست.
خير براي بندگان خدا که گرفتار ستم آنهايند و خير براي خود آنها که بار گناه و
کيفرشان بيش از اين سنگين تر و شديدتر نشود و اگر به مبارزه با شاه برخاستند نه به
خاطر يک غرض شخصي و نابودي شخص او و رسيدن خود به حکومت بود که اگر بالفرض، شاه
قبل از ارتکاب جنايات صد در صد دگرگون مي شد و به يک عنصر متدين و متعبد به احکام
خدا تبديل مي شد و به اجراي دستورات خدا در جامعه قيام مي کرد، همانطور که خود
حضرت امام در اوائل مبارزه فرمودند، قطعا به حمايت از او برمي خاسته و هر کاري که
براي تقويت او نياز بود انجام مي دادند.

 و بدين
ترتيب معيار و مبناي بغض و دشمني امام، «خدا» بود نه «خود» و هرگز امام با هيچ کس
به خاطر «خود» دشمني نکرد و اصولا هر جا که پاي «خود» شان در کر بود بدون استثناء،
چشم پوشي مي کردند و نه فقط افرادي که نسبت به شخص معظم له خطا و ظلمي را روا مي
داشتند، مي بخشيدند که اکثرا و بر حسب مورد به نوعي آنان را مورد تفقد قرار مي
دادند و به آنان دعا مي کردند!

چه بسا افراد بي هويت و مغرض و جاهل که در قم و بعد
از آن در نجف اشرف حضرت امام را مورد بدترين آزارهاي روحي، تهمتها، افتراها و
توهين ها قرار دادند که نمونه آن را حضرتشان در پيام به حوزه ها و روحانيت در مورد
آب کشيدن ظرف آب فرزند برومندشان مرحوم آية الله شهيد حاج آقا مصطفي در مدرسه
فيضيه اشاره فرمودند ولي حضرت امام چه قبل از انقلاب که به مرجعيت اعلي و هيمنه
مطلقه در حوزه ها دست يافتند و چه بعد از انقلاب که به اوج عظمت و قدرت همه جانبه
نائل شدند، گوئي حتي در يک مورد به ذهنشان خطور نکرد که در صدد تلافي و انتقام
برآيند، بلکه بر عکس، موارد بسيار و افراد متعددي از اين طايفه را که علاقمندان  به امام به خاطر سوابق سياه و آزارهايشان نسبت
به امام حاضر نبودند آنها را روي زمين خدا زنده ببينند حضرت امام، ابتدا به ساکن
سراغ آنها را مي گرفتند؛ به آنها کمک مي کردند اگر مريض مي شدند کسي را از طرف خود
به عيادتشان مي فرستادند و گرفتاريهاي شخصي آنان را در حد توان برطرف مي کردند.

ايشان را بخشيدم!

همچنين در موارد متعددي، افرادي که نسبت به شخص حضرت
امام توهين و بدگوئي کرده و سپس مستبصر و پشيمان مي شدند به وسيله نامه از محضر
امام درخواست عفو و بخشش مي کردند که همه به عرض امام مي رسيد و حضرت امام بدون
استثناء و در تمام موارد مي فرمودند: «ايشان را بخشيدم». و احيانان دعا هم به آنه
مي کردند. و در صورتي که نامه داراي آدرس بود، پاسخ از سوي دفتر مکتوب و براي آنان
ارسال مي شد.

از جمله همسر يکي از زندانيان سياسي در يکي از
شهرهاي فارس طي نامه اي براي حضرت امام نوشته بود…از آنجائي که بشر جائز الخطاء
مي باشد، شوهر اينجانبه به ساحت مقدس رهبري اسائه ادب نموده و اينجانبه با کمال
شرمندگي از محضر مبارک حضرت نائب الامام تقاضاي عفو و بخشش نموده و استدعا دارد به
بزرگواري خود وي را عفو فرمايند…

بسمه تعالي

جناب حجة الاسلام

با توجه به متن نامه که به خدمت حضرت امام مدظله
الله معروض شد فرمودند تحقيق شود چنانچه شخص مزبور جرمي جز ميهن مسئله اهانت به
ايشان ندارد معظم له ايشان را بخشيدند و مورد عفو خويش قرار دادند و السلام عليکم
و رحمة الله

29/3/64

نمونه ديگر يک مسلمان عرب تبار از امريکا در نامه اي
براي حضرت امام وضعيت گذشته خود را توضيح داده و نوشته بود: من با توهين به شما
مرتکب گناهي بزرگ شده ام و اين گناه به صورت کابوسي وحشتناک همواره آزارم مي دهد و
ملتمسانه درخواست عفو کرده بود که به عرض حضرت امام رسيد و معظم له با آهنگي آکنده
از محبت و عاطفه فرمودند:

«ايشان را بخشيدم».

نمونه ديگر، يک دانش آموز مسجد سليماني نوشته بود:
حضور محترم رهبر کبير انقلاب اسلامي امام خميني اينجانب از شما طلب حليت مي کنم
چرا که چندين بار در مجلسي که از شما غيبت مي کردند، حضور داشتم خواهش مي کنم مرا
ببخشيد اگر بخشيديد با خط خودتان برايم بفرستيد… که جواب ذيل براي او ارسال شد.

بسمه تعالي

موضوع خدمت حضرت امام مدظلله الله را عرض شد و
فرمودند من ايشان را بخشيدم.

30/12/62

انساندوستي بي مرز!

فطرت پاک و دست نخورده تمام مستضعفان و همه آزادگان
جهان و حتي غير مسلمانها، مجذوب انسان دوستي، آزادگي، وارستگي و جاذبه معنوي امام
بود و شعاع اين جاذبه تا اعماق زندانهاي نژاد پرستانه امريکا و آفريقاي جنوبي نفوذ
کرده بود. تا آنجا که يکي از مجلات معتبر امريکا طي گزارشي از يکي از زندانهاي
امريکا به اين واقعيت اعتراف و همراه با اين گزارش عکسي را به چاپ رسانده بود که
نشان مي داد يک زنداني سياه پوست، عکس حضرت امام را در سلول خود بالاي سرش، نصب
نموده بود.

 در طي
سالهاي بعد از انقلاب هزاران نامه از مردم غير مسلمان در سرتاسر جهان به ويژه از
سياه پوستان و سرخ پوستان و ملتهاي دربند براي حضرت امام به دفتر رسيد که هر يک با
زباني، شور و شوق و عشق و علاقه خود را به امام ابراز مي داشتند و برخي خواستار
کتب و آثار و بيوگرافي امام و يا کتابهاي اسلامي و قرآن بودند و گروهي طالب عکس و
امضاي حضرت امم يا نصيحت و اندرز و يا قطعه اي از لباس و وسائل شخصي حضرتشانف
بودند.

حضرت امام نيز متقابلا آنان را مورد محبت و تفقد خود
داشتند و ضمن آن بعضي موارد را شخصا جواب مي دادند، اجازه فرمودند بودند که در
ساير موارد، بر حسب تناسب و درخواست به وسيله دفتر يا وزارت امور خارجه يا وزارت
ارشاد اسلامي، پاسخ شايسته همراه با قرآن مترجم و يا کتابهاي درخواست شده- تا حدي
که از جهت متن و ترجمه مورد اطمينان باشد- براي آنان ارسال شود که در اينجا دو
نمونه از مواردي که حضرت امام شخصا پاسخ فرمودند ذکر مي شود:

نمونه اول نامه اي بود که از سوي دانش آموزان مدرسه
«اسپربينگ دال» واقع در «ارکانزاس» امريکا همراه با يک جفت جوراب براي حضرت امام
ارسال شده بود و ضمن آن تقاضا کرده بودند که حضرت امام يک جفت جوراب مستعمل و کهنه
با هر لباس ديگري را از خودشان که بي ارزش و کهنه باشد، براي آنان ارسال فرمايند.
نامه مذکور بعد از ترجمه همراه با جوراب خدمت امام تقديم  شد و معظم له به جاي ارسال جوراب با لباس،
دستور فرمودند، کتابي که به وسيله کانون پرورش فکري کودکان و نوجوانان از سخنان
پيغمبر اکرم صلي الله عليه و آله و سلم در رابطه با کودکان تهيه شده بود، ترجمه و
همراه با نامه اي که ذيلا متن آن به نظر مي رسد براي آنان ارسال گردد.

بسم الله الرحمن الرحيم

فرزندان عزيز خوب دبيرستان اسپربينگ دال ايالت از
ارکانزاس امريکا نامه محبت اميز و هديه ارزشمند شما عزيزان را دريافت نمودم من
ميدانم که سرخ پوشان و سياه پوشان در فشار و زحمت هستند در تعليمان اسلام فرقي بين
سفيد و سرخ و سياه نيست آنچه انسانها را در يکديگر امتياز ؟؟؟ و اخلاق نيک و اعمال
نيک است از ؟؟؟ بزرگ ؟؟؟ شما فرزندان عزيز را موفق کند و براه راست هدايت فرمايد

يک جزوه از کلمات نصيحت امور پيمبر بزرگ اسلام را که
براي کودکان ايران هديه دادن از براي شما عزيزان ميفرستم و بشما دعاي خير مي کنم
؟؟؟ است در ارزشهاي انساني موفق باشيد

درخواست يک دختر آلماني

در مورد ديگر يک دختر خانم آلماني طي نامه اي و ضمن
درخواست عکس و امضاي امام از محضر امام تقاضا کرده بود که معظم له چند جمله
پندآميز روي کارتي که در جوف نامه فرستاده بود براي او بنويسند و حضرت امام جملات
ذيل را مرقوم فرمودند و براي او ارسال شد.

«بسه تعالي، سعي کنيد براي جامعه فرد مفيد باشيد.
سعي کنيد تحت تاثير قدرتهاي شيطاني واقع نشويد. سعي کنيد انسان متعهد باشيد. انشاء
الله سلامت باشيد.

روح الله الموسوي الخميني».

عشق متقابل امام و امت

از آنجا که علاقه و دوستي امام نسبت به انسانها، در
پرتو و در طول محبت به خدا بود، به طور طبيعي اين علاقه و محبت نسبت به همه افراد
مي رسيد، محبت و علاقه امام نسبت به آنها متناسب با خلوص و ايمان افراد افزونتر و
شديدتر بود و بي گمان داستان عشق متقابل امام و امت که هر دو در گرماي عشق به حق
ذوب شده بودند و در راستاي راه خدا براي يکديگر دل مي باختند، داستاني است که در
هزاران هزار دفتر و ديوان نمي گنجد.

در طول ده سال بعد از انقلاب صدها هزار نامه از امت
براي امام به دفتر واصل شد که هر يک در معني، غزلي از عشق و قصيده اي از محبت و
ديواني از معرفت بود که همراه با پاسخهاي خاص وعام حضرت امام، «مثنوي» و حدت را
بين امام و امت به صحنه وجود آورد. مثنوي عاشقان پاکباخته اي که نه در هفتاد من
کاغذ مي گنجد و نه هفتاد هزار همچون من ظرفيت درک و توان بيانش را دارند اما:

آب دريا را اگر نتوان کشيد                پس به قدر تشنگي بايد چشيد

و اينک قطره هائي چند از اين درياي متصل به بي کران
و نمونه هائي چند از نامه هاي امت و پاسخهاي امام:

نامه يک فرزند شهيد:

بسم الله الرحمن الرحيم

رهبر عزيز و بزرگوار خوبمان، سلام

ان شاء الله حال شما خوب باشد که اگر حال شما خوب
باشد و سر حال باشيد ما هم خوشحال خواهيم بود. دو سال است که بنياد شهيد براي ما
فرزندان شهدا، اسرا، مفقودين اردوي سراسري مي گذرد و در اردوي هر ساله آرزوي ديدار
با شما را داريم، اما نتوانسته ايم. امسال که براي سومين بار براي اردو ميرويم از
شما که به جاي پدرمان هستيد مي خواهيم که براي ما پيامي بدهيد و ما را چند نصيحت
بکني که ما پس از پدرمان چه کارهائي بايد انجام بدهيم و در جامعه چه بکنيم.

خداحافظ شما ان شاء الله بتوانيم روزي با شما ديدن
کنيم

خدايا، خدايا تا انقلاب مهدي خميني را نگهدار

يک فرزند شهيد که از جانب همه شکرت کنندگان اين آرزو
را دارد.ژ

پاسخ امام

بسمه تعالي

فرزند بسيار عزيزم نامه محبت آميز شما که از جانب
خود و ديگر فرزندان عزيز شهداء و مفقودين و اسراء بود موجب خرسندي شد اميد است شما
عزيزان خردسال که يادگار فداکاران در راه خداوند تعالي و اسلام عزيز است چون پدران
بزرگوار خويش خود را براي دفاع از اسلام بزرگ و ميهن عزيز مهيا سازيد و با فرا
گرفتن علم و ادب و کوشش در راه بدست آوردن کمال انساني و اخلاق اسلامي براي اسلام
عزيز و کشور خودتان فرزندان شايسته اي بايشد شما با از دست دادن عزيزان خود
فرزندان اسلام و پيامبر عظيم الشان هستيد ان شاء الله تعالي در پناه خداوند عالم
موفق شويد با کسان خود خصوصا  مادران
داغديده بخوبي رفتار نمائيد. از خداوند منان سلامت براي شما و رحمت براي شهيدان،
سلامت و رهائي براي اسراء و مفقودين شما خواستارم و السلام عليکم.

شوال

1405

روح الله الموسوي الخميني

بسمه تعالي

فرزند بسيار عزيزم:

 نامه محبت
آميز شما که از جانب خود و ديگر فرزندان عزيز شهداء و مفقودين و اسراء بود موجب
خرسندي شد اميد است شما عزيزان خردسال که يادگار فداکاران در راه خداوند تعالي و
اسلام عزيز است چون پدران بزرگوار خويش خود را براي دفاع از اسلام بزرگ و ميهن
عزيز مهيا سازيد و با فرا گرفتن علم و ادب و کوشش در راه بدست آوردن کمال انساني و
اخلاق اسلامي براي اسلام عزيز و کشور خودتان فرزندان شايسته اي بايشد شما با از
دست دادن عزيزان خود فرزندان اسلام و پيامبر عظيم الشان هستيد ان شاء الله تعالي
در پناه خداوند عالم موفق شويد با کسان خود خصوصا 
مادران داغديده بخوبي رفتار نمائيد. از خداوند منان سلامت براي شما و رحمت
براي شهيدان، سلامت و رهائي براي اسراء و مفقودين شما خواستارم و السلام عليکم.

شوال

1405

روح الله الموسوي الخميني

نامه يک جانباز

بسم الله الرحمن الرحيم

حضور محترم زعيم عاليقدر و رهبر کبير انقلاب اسلامي
و ناخداي کشتي محرومان حضرت امام خميني مدظله العالي امام عزيز! اينجانب سعيد پور
سراج فرزند کاظم ساکن شهر شوشتر مسئله اي را خواستم مطرح کنم. اميد است که جواب
بفرمائيد و با عرض پوزش از اينکه وقت مبارک و گرانبهاي شما را مي گيرم. امام عزيز!
من در حدود 19 سال است در خانواده اي مذهبي زندگي مي کنم. از ابتداي جنگ- اگر
خداوند قبول کند انشاء الله- چند نوبت در جبهه هاي حق شرکت کرده تا آخرين بار در
عمليات و الفجر مقدماتي پاي چپم از زير زانو قطع گرديده. اما از آنجا که در طول
مدت اين جنگ دوستان زيادي را از دست داده ام و عشق جبهه رفتن مرا آرام نمي گذارد.
مدتي پيش به هر نحو که بود براي دعا خواني به جبهه اعزام شدم ولي هر چه خواهش کردم
که با برادران به خط مقدم و عمليات برومن، برادران اجازه ندادند و حالا ديگر از
ناراحتي طاقتم سر آمده و مي خواهم اين مسئله را از شما جناب فرمانده کل قوا
درخواست و تنها ناراحتي من اين است که مي بينم هر روز يکي از دوستانم شهيد مي شود
و با از دست دادن اين همه دوست، مي ترسم در شهر و يا در بستر بميرم و خيلي عشق به
شهادت دارم و تلاش مي کنم که به دوستانم انشاء الله ملحق شوم. اميدوارم که جواب
مصلحت آميز را بفرمائيد. ضمنا اماما، اگر خط مقدم به صورت پدافندي باشد و کاري از
من ساخته باشد مي توانم شرکت کنم و ا گر شرکت کنم و مثلا کشته شوم، آيا شهيد هستم
يا نه؟ در آخر اميد آن دارم که با دستخط مبارک خودتان بطور خلاصه جواب دهيد و
انشاء الله ما را حتما در جواب نامه نصيحت بفرمائيد.

عاشقي که تا خون در رگ دارد شما را فراموش نمي کند و
هميشه قلبش براي شما مي تپد: سعيد پور سراج.

پاسخ امام

بسمه تعالي

فرزند عزيزم، من از خداوند منان مسئلت مي کنم که شما
را با شهداء اسلام محشور نمايد و شما که سلامت خودتان را در راه اسلام داده ايد از
زمره شهيدان هستيد. و حق خودتان را به اسلام عزيز ادا نموديد و از اينکه به جبهه
نمي شود برويد ناراحت نباشيد. اميد است خداوند شما را حفظ فرمايد.

و السلام عليکم و رحمة الله

11 ارديبهشت 63- روح الله الموسوي الخميني

بسمه تعالي

فرزند عزيزم، من از خداوند منان مسئلت مي کنم که شما
را با شهداء اسلام محشور نمايد و شما که سلامت خودتان را در راه اسلام داده ايد از
زمره شهيدان هستيد. و حق خودتان را به اسلام عزيز ادا نموديد و از اينکه به جبهه
نمي شود برويد ناراحت نباشيد. اميد است خداوند شما را حفظ فرمايد.

و السلام عليکم و رحمة الله.

11 ارديبهشت 63- روح الله الموسوي الخميني

نامه يک مادر شهيد:

محضر مبارک حضرت امام خميني سلام عليکم.

با درود سلام به رهبر کبير انقلاب اسلامي ايران و با
درود و سلام به شهداي عزيز انقلاب ايران، اينجانب گلابي پور حسين مادر شهيد و يک
زن روستايي هستم. مدتها آرزو داشتم که از نزديک آن امام بزرگوار را ملاقات نمايم
موفق نشدم ولي اميد دارم که شما را زيارت کنم. ضمنا يک هديه ناقابل از دست بافت
خودم حضور حضرتعالي تقديم کردم که از آن استفاده نمائيد. امام بزرگوار حال که شما
را زيارت نکردم اگر صلاح مي دانيد چند کلمه از دست خط حضرتعالي را مرقوم فرمائيد
تا با ديدن آن دست خط به آرزويم رسيده باشم. اميدوارم که خداوند منان سايه شما را
بر سر ما و همه مسلمين جهان مستدام بدارد. انشاء الله.

به اميد پيروزي هر چه زودتر رزمندگان و نابودي صدام
و صداميان

گلابي پور حسين 18/6/63

پاسخ امام

بسمه تعالي

بانوي محترمه، مرقوم شما و هديه ارزشمندتان واصل شد.
اميد است خداوند تعالي شهيد عزيز شما را که هديه بوده براي اسلام با شهداي کربلا
محشور نمايد و به شما و ساير بازماندگان آن شهيد صبر و اجر عنايت فرمايد.

17 ذي الحجه 1404 روح الله الموسوي الخميني

؟؟؟ آرزويم رسيده باشم اميدوارم که خداوند منان سايه
شما را بر سر ما مسلمين جهان مستدام بدارد انشاء الله

باميد پيروزي هر چه زودتر رزمندگان و نابودي صدام

بانوي محترمه، مرقوم شما و هديه ارزشمندتان واصل شد.
اميد است خداوند تعالي شهيد عزيز شما را که هديه بوده براي اسلام با شهداي کربلا
محشور نمايد و به شما و ساير بازماندگان آن شهيد صبر و اجر عنايت فرمايد.

17 ذي الحجه 1404 روح الله الموسوي الخميني

18/6/63