بشريت سالها است كه در انتظار بس بزرگى بىقرار است، تودههاى عظيم انسانى هر كدام به فراخور حال و مجال دين و فرهنگ خويش در انتظار آمدن اصلاحگر توانمند و بزرگ جهانى بسر مىبرند، در اين ميان انبياء و امامان معصوم بيش از ديگران از انتظار و شرائط آن، ظهور و علائم آن، دوران ظهور و رهآورد آن…سخن گفتهاند:
از جمله اميرمؤمنان(ع) در نهجالبلاغه به صورتهاى مختلفى از عزيز دلها و آن يار سفر كرده ياد نموده، گاه از ياد شيرين و سيماى ديدنى مهدى سخن گفته و گاه از آينده روشن بشرى در زمان ظهور امام زمان، و آخرالزمان و علائم آن سخن به ميان آورده است، و در برخى جملات از ويژگيهاى حكومت جهانى آن حضرت و رهآورد آن، مىگويد و بيان مىكند كه چگونه عدالت در آن دوران فراگير و جهانى خواهد شد، و اسلام و قرآن و سنّت زنده خواهد گشت و فاسدان و ستمگران به مجازات خويش خواهند رسيد.
آنچه در پيش رو داريد نگاهى است به سيماى مهدى موعود(عج) در نهج البلاغه امير بيان على عليه السلام * ياد شيرين مهدى *
يوسف كنعان عشق، بنده رخسار اوست
خضر بيابان عشق تشنه گفتار اوست
موسى عمران عشق، طالب ديدار اوست
كيست سليمان عشق؟ بر در او يك فقير(1)
راستى او كيست كه از تمام دلربايان دل ربوده، و همه مشتاق ديدار جمال دلاراى او هستند و تشنه يك نگاه چشمان مست جادوئى او، على(ع) كه همه انبياء مشتاق ديدار او بودند، و تمام اولياء در حسرت ديدار روى او در لحظه جان يك عمر انتظار كشيدند، چه فهميده از جمال يوسف زهرا(س) كه با آه و ناله بزرگترين آرزوى خويش را ديدن چهره نورانى مهدى موعود مىداند؟
جمال از نور يزدان دارى اى دوست
صفاى باغ رضوان دارى اى دوست
توئى يوسف كه در هر كوى و برزن
هزاران پير كنعان دارى اى دوست
آرى على عمرانى هنوز جمالت را نديده، مشتاق و خريدار تو گشته و آنجا كه سخن از تو به ميان مىآيد اينگونه حسرت ديدار را به صحنه بيان و كلام مىآورد، و با حالت سرشار از عشق و شيدايى به سينه خود اشاره كرده و آهى كشيده مىفرمايد: «شوقاً الى رؤيته(2)؛چقدر به ديدار او مشتاقم» و در نهج البلاغه مىخوانيم:«الا بابى و امّى هم من عدّةٍ اسمائهم فى السّماء معروفةٌ و فى الارض مجهولةٌ(3)؛ آگاه باشيد! آنان كه پدر و مادر فدايشان باد، از كسانى هستند كه نام آنها در آسمان معروف و در زمين ناشناخته و گمنامند».
به اميرمؤمنان بايد حق داد كه اينگونه عاشق ديدار جمال زيباى مهدى باشد، چرا كه خود مولا، آنچنان او را وصف كند كه هركس بشنود نديده شيدا و خريدار او مىشود:
ديده در هجر تو شرمنده هجرانم كرد
بسكه شبها گهر اشك بدامانم كرد
شمهاى از گل روى تو به بلبل گفتم
آن تنك حوصله رسواى گلستانم كرد
گوشهاى از غم هجران تو گفتم با شمع
آنقدر سوخت كه از گفته پشيمانم كرد
آنجا كه فرمود:«هو شابّ مربوع حسن الوجه حسن الشّعر يسيل شعره على منكبيه و نور وجهه يعلو سواد لحيته و رأسه بابى ابن خيرة الاماء(4)؛او جوانى چهارشانه، نيكو صورت و نيكو موى مىباشد كه موهايش بر شانه فرو ريخته و نور صورتش سياهى موى سر و ريش او را تحت الشعاع قرار مىدهد. پدرم فداى او باد كه فرزند بهترين كنيزان است».
هر دم كه جلوه با گل رخسار مىكنى
آفاق را معاينه گلزار مىكنى
با جلوه و جلالت آن قامت رسا
هر سرو را خجل تو زرفتار مىكنى
گه مهر را به نور رخت تاب ميدهى
گه ماه را بزلف سيه تار مىكنى
با يك نگاه شيشه و سنگ حصارا
ياقوت و لعل و گوهر شهوار مىكنى
مستانهگر بكوى خرابات بگذرى
مستان عشق را همه هوشيار مىكنى
ساقى و جام خم همه در انتظار توست
وقتى گذر به خانه خمّار مىكنى
اى شهريار ملك نجاتم، به پاس عشق
آيا مرا روانه دربار مىكنى؟
يوسف به خانه روى ز بازار مىكند
هرگه ز خانه روى به بازار مىكنى
هر كس فتد بدام غمت تا به پاى عمر
او را بدرد عشق گرفتار مىكنى…
ياد شيرين مهدى و عشق سركش مولا، به فرزندان معصومش مخصوصاً امام زمان(عج) امان نمىدهد كه از آنها و اوصاف و كمالاتشان در جاى جاى نهج البلاغه يادى نكند و مردم زمان خود و آيندگان را به اين صورت آگاه نكند: «آرى خداوندا! زمين هيچگاه از حجّت الهى خالى نيست، كه براى خدا با برهان روشن قيام كند، (آن حجت و امام) ظاهر و آشكار است و يا بيمناك و پنهان تا حجّت خدا باطل نشود و نشانههايش از ميان نرود. تعدادشان چقدر؟ و در كجا هستند؟ به خدا سوگند كه تعدادشان اندك ولى نزد خداوند بزرگ مقدارند(چرا) كه خدا به وسيله آنان حجّتها و نشانههاى خود را نگاه مىدارد تا به كسانى كه همانندشان هستند بسپارد، و در دلهاى آنان بكارد، آنان كه دانش، نور حقيقت بينى را بر قلبشان تابيده و روح يقين را دريافتهاند. كه آنچه را خوشگذرانها دشوار مىشمارند.و يا آنچه كه ناآگاهان از آن هراس داشتند انس گرفتند، در دنيا با بدنهايى زندگى مىكنند كه ارواحشان به جهان بالا پيوند خورده است، آنان جانشينان خدا در زمين، و دعوت كنندگان مردم به دين خدايند» آنگاه فرمود:«آه آه شوقاً الى رؤيتهم؛آه آه، چقدر مشتاق ديدارشان هستم»(5).
من مات قد و قامت موزون توام
مفتون جمال روى بىچون توأم
حاشا كه بگويمت تو ليلاى منى
امّا من دلباخته مجنون توأم
مخصوصاً دوران ظهور آن حضرت و استقرار حكومت عادله او، كه جمال و كمال و دولت و صولت گردهم آمده، سخت مورد اشتياق اميرمؤمنان بوده است، لذا فرمود: «يا شوقاً الى رؤيتهم فى حال ظهور دولتهم(6)؛ چقدر مشتاق ديدار آنها هستم در آن زمان كه در ظهور دولتشان به سر مىبرند.» تداوم امامت تا ظهور مهدى
از مسائلى كه اميرمؤمنان به آن توجه نموده ادامه و استمرار امامت است در طول زمان تا دوران ظهور مهدى موعود(عج) و اين كه هيچ زمانى خالى از حجّت و امامى نيست. اين همان سخن و مطلب است كه در منابع شيعه و سنى آمده است كه خلفا و جانشينان پيامبر اكرم(ص) دوازده نفرند و همه از بنىهاشم(7) مىباشند و به قول شيخ سليمان قندوزى مقصود از دوازده خليفه همان امامان دوازده گانه شيعه است، زيرا نمىتوان احاديث را بر خلفاى راشدين تطبيق كرد، چون تعداد آنان كمتر از دوازده است و نمىتوان بر حاكمان اموى منطبق نمود چون بيش از دوازده نفر بودند، و غالب آنها عناصرى ظالم و ستمگر بودهاند گذشته از اين آنها از دودمان هاشم نبودند بلكه از تيره اميّه بودهاند، و همين طور به خلفاى عباسى نمىتوان تفسير كرد چون تعداد آنها نيز بيش از دوازده نفر است و افزون بر آن پيوسته با نزديكان پيامبر در جنگ و ستيز بودهاند، لذا راهى جز اين نيست كه بگوييم كه همان امامان دوازدهگانه شيعه مقصود است و لاغير.(8)
كلام امير مؤمنان در اين زمينه چنين است:«اَلا اِنَّ مَثَل َآل مُحَمَدٍ(ص) كَمَثَلِ نُجُومِ السَّماءِ اِذاخَوى نَجمٌ طَلَع نَجمٌ فَكَاَنَّكم قَد تَكامَلَت مِنَ اللّهِ فيكُمُ الصنائِع وَ اَراكم ماكُنتُم تَامَلُون ؛بيدار باشيد مثل آل محمد(ص) چونان ستارگان آسمان است اگر ستارهاى غروب كند، ستاره ديگرى طلوع خواهد كرد(اين امر تا ظهور امام زمان ادامه دارد و در دوران اوست كه) گويا مىبينم(در پرتو خاندان پيامبر) نعمتهاى خدا بر شما تمام شده و شما به آنچه آرزو داريد رسيدهايد.»(9)
در جاى ديگر صريحاً فرمود: «انّ الائمّة من قريشٍ غرسوا فى هذا البطن من هاشمٍ؛ لاتصلح على سواهم، و لا تصلح الولاة من غيرهم ؛ همانا امامان (دوازده گانه) همه از قريش مىباشند كه (درخت) آنها را در خاندان بنىهاشم كاشتهاند مقام ولايت و امامت در خور ديگران نيست و ديگر مدعيان (زمامدارى) شايستگى آن را ندارند.»(10) خبر از غيبت امام زمان(عج)
سالها قبل از تولد آن حضرت، امير بيان خبر از غيبت يوسف زهرا مىدهد و اين خبر تلخ را براى همراهان و آيندگان بيان مىكند كه «اَلا وَ اِنَّ مَن اَدرَكَها مِنّا يَسرى فِيها بسِرِاجٍ مُنيرٍ و يَحذُو فيها عَلى مِثالِ الصّالِحين ليَحلَّ فيها رِبقاً وَ يُعتِقَ فيها رقّا وَ يَصدَعُ شَعباً، وَ يَشعَبَ صَدعاً، فى سُترَةٍ عَنِ النّاسِ لايُبصِرُ القائِفُ اَثَرَهُ وَلَو تابَعَ نَظَرهُ(11)؛بيدار باشيد و براستى آن كس از ما(يعنى حضرت مهدى(ع)) كه فتنههاى آينده را دريابد، با چراغى روشنگر در آن گام مىنهد، و برهمان روش صالحان (پيامبر اكرم(ص) و امامان گذشته) رفتار مىكند تا گرهها را بگشايد، بردگان (و ملّتهاى اسير) را آزاد سازد، و جمعيّت گمراه (و ستمگر را) پراكنده، و حق جريان پراكنده را جمع آورى كند (حضرت مهدى(ع) سالهاى طولانى) در پنهانى از مردم به سر مىبرد آن چنان كه اثر شناس اثر قدمش را نمىيابد گرچه در يافتن اثر (و نشانهها) تلاش فراوان نمايد.»
دلا ديدى كه دلدارم سفر كرد
سفر كرد و مرا خونين چگر كرد
دلا ديدى كه مهدى رفت و امت
غريبانه عجب خاكى به سر كرد
دلا ديدى پدر رفت و يتيمان
به هر كوهى نداى وا پدر كرد
و در بخش ديگر فرمود: «فَهُوَ مُغتَرِبٌ اِذا اغتَرَبَ الاِسلامُ، وَ ضَرَبَ بِعسببِ ذَنبِهِ وَ الصَقَ الاَرضَ بِجِرانِهِ، بَقيّةٌ مِن بَقايا حُجّتِهِ، خَليفَةٌ من خَلائِفِ اَنبِيائِهِ(12)؛ در آن هنگام اسلام غروب مىكند و چونان شترى(در راه مانده) دم خود را به حركت در آورده گردن به زمين مىچسباند(13) او (حضرت مهدى) پنهان خواهد شد (و غيبت صغرى و كبرى آغاز خواهد شد) او باقيمانده حجّتهاى الهى و آخرين جانشين از جانشينان پيامبران است.
نگاهم باز بر در ماند برگرد
خيالت باز در برماند بر گرد
تمام عمر چشم خسته ما
به يادت همچنانتر ماند برگرد(14)
راستى غيبت و هجران مهدى(عج) روزى است كه ياد آن دل هر شيعه را رنجور مىكند و بى اختيار اشك و آه فرياد مىزند:
دلم آگاهى از جايت ندارد
نشان از رد پاهايت ندارد
در اين دنياى ما، مىدانم اى دوست
كسى تاب تماشايت ندارد ظهور نزديك است
از نكاتى كه بسيار قابل دقت است اين است كه اميرمؤمنان(ع) ظهور و قيام آن حضرت را نزديك مىداند، اين بشارت روح تازه در كالبد خسته دلان دوران غيبت مىدهد، و باعث مىشود رنج دورى از حضرت را و فتنهها و فسادهاى آخرالزّمان را با شهد شيرين ياد ظهور و نزديك بودن آن تحمّل نمايند.
بازآ كه اين دل خستگان ديوانه روى توأند
مست از مى عشق تو و خاك سر كوى توأند
چشم انتظار ديدن چشمان جادوى توأند
دل بسته مهر تو و آن دسته موى توأند
جان بر كف راه تو و تيغ دو ابروى توأند
محو تماشاى تو و آن قد دلجوى توأند
على (ع) مىفرمايد: «وَ ما اَقرَبَ اليَوم مِن تَباشير غَدٍ! يا قَوم هذا اِبّان وُرودِ كُلِّ مَوعُودٍ، و دُنُوّ مِن طَلعَةِ مالاتَعرِفون؛ و چه نزديك است امروز ما به فردايى كه سپيده آن آشكار شد، اى مردم! اينك ما در آستانه تحقق وعدههاى داده شده(براى دوران ظهور) و نزديكى طلوع آن چيزهايى كه بر شما پوشيده و ابهامآميز است، قرار داريم.»(15)
وعده ديدار نزديك است ياران مژده باد
روز وصلش مىرسد ايّام هجران مىرود(16) آينده روشن در حكومت مهدى(عج)
از امتيازات بزرگ تشيّع در انتظار مصلح جهانى اين است كه آينده روشن و اميد بخشى را چشم براه است كه توسط عدلگستر جهان ايجاد خواهد شد بشارت به چنين آيندهاى را تك تك امامان معصومان دادهاند و در رأس آنها امير بيان على(ع) مىفرمايد: «اَلا وَ مَن اَدرَكَها مِنّا يسرى فيها بِسراجٍ مُنيرٍ و يَحذُوا فيها عَلى مِثالٍ الصّالِحينَ ليَحُلَّ فيها ربقاً ورقيق فيها رِقاً… ثمَّ ليشحذنَّ فيها قَومٌ شَحذَ القَين النَّصل تُجلى بِالتَّنزيلِ اَبصارُهُم وَ يُرمى بِالتَّفسير فى مَسامِعِهِم وَ يغبقونَ كَأسَ الحِكمَةِ بَعدَ الصَّبُوح(17)؛بيدار باشيد آن كس از ما (يعنى مهدى(ع)) كه فتنههاى آينده را دريابد با چراغى روشنگرى در آن گام مىنهد، و بر همان سيره و روش پاكان(و پيامبر و امامان(ع)) رفتار مىكند تا گرهها را بگشايدو بردگان(و ملّتهاى اسير) را آزاد سازد…(و بعد از غيبت طولانى او) سپس گروهى براى درهم كوبيدن فتنهها آماده مىگردند و چونان شمشيرها صيقل مىخورند، ديدههاشان با قرآن روشنايى گيرد، و در گوشهاشان تفسير قرآن طنين افكند، و در صبحگاهان و شامگاهان جامهاى حكمت سر مىكشند.»
و در جاى ديگر فرمود: «لنعتفنّ الدّنيا علينا بعد شماسها عطف الضروس على ولدها(18) و تلا عقيب ذلك و نريد ان نمنّ على الّذين استضعفوا فى الارض و نجعلهم ائمةً و نجعلهم الوارثين»(19) دنيا پس از سركشى (در زمان ظهور مهدى(ع)) به ما روى مىكند، چونان شتر مادّه بدخو كه به بچه خود مهربان گردد. پس اين آيه را تلاوت كرد و اراده كرديم كه بر مستضعفين زمين منّت گذارده آنان را امامان و وارثان (حكومتها) گردانيم» جملات فوق مانند اشاره به فوتوريسم )Futurism( = (آينده نگرى) است نظر اميرمؤمنان يك آينده نگرى مثبت است كه آينده جهان را روشن و متكامل مىشناساند، بر خلاف برخى نظريه پردازان امروزى كه آينده دنيا را تاريك، وحشتزا معرّفى مىكنند. ره آورد حكومت امام زمان(ع)
آنچه تمام بشريت به آن چشم دوخته و در آرزوى تحقق آن بسر مىبرند، ره آورد دوران ظهور و حكومت مصلح جهانى است، و امتياز مهمّ تشيع از ديگران اين است كه اين ره آورد را به صورت مشخص و دقيق بيان نموده تا بشريت براى تحقق و فرارسيدن چنين دورانى بيشتر تلاش كند، اين دستاوردها به صورت گسترده و دقيق در كلمات ائمه(ع) بيان شده است، آنچه در اين جا مطرح مىشود بيان اميرمؤمنان در نهج البلاغه در اين زمينه است: 1- اصول گرائى:
از مهمترين رهآورد نظام دوران ظهور اين است كه به پايه و رشتهها و ساختن انسان بيشتر توجه مىشود و آثار بعدى نيز بر همين پايهها استوار است.
على (ع) در اين زمينه مىفرمايد: «يعطف الهوى على الهدى اذا عطفوا الهدى على الهوى، و يعطف الرّأى على القرآن اذا عطفوا القرآن على الرّأى(20)؛ او (حضرت مهدى) خواستهها را تابع هدايت مىكند، هنگامى كه مردم هدايت را تابع هوسهاى خويش قرار مىدهند، و در حالى كه (به نام تفسير) نظريههاى گوناگون خود را بر قرآن تحميل مىكنند، او نظريهها و انديشه را تابع قرآن مىسازد.» 2- امام زمان و زنده كردن اسلام(قرآن و سنّت):
از مهمترين دستاوردها و آثار حكومت امام زمان، زنده شدن اسلام، قرآن و سنّت است، چنانكه على(ع) فرمود: «و يحيى ميّت الكتاب و السّنّة(21)؛(مهدى) كتاب خدا و سنّت پيامبر(ص) را (كه تا آنروز متروك مانده) زنده مىكند.» و در قسمتى از خطبه 138 كه قبلاً نقل شد اين جمله آمده: «و يعطف الرّأى على القرآن؛ او نظريهها و انديشهها را تابع قرآن مىسازد.» 3- استقرار عدالت فراگير:
از ديگر مهمترين رهآورد حكومت حضرت مهدى(ع) كه آرزوى تمامى انسانها است، استقرار عدالت جهانى و گسترده است، كه در روايات متواتره نيز به عنوان مهمترين دستاورد قيام آن حضرت «الّذى يملأ الارض عدلاً و قسطاً» ذكر شده است.
و على (ع) هم مىفرمايد: «فيريكم عدل السّيرة(22)؛او روش عادلانه(در حكومت حق) را به شما مىنماياند. 4- مجازات فاسدان:
قطعاً براى برپائى حكومت عدل، جلوگيرى از فساد و مفسدان و تخلّف متخلفان لازم و ضرورى مىنمايد، لذا مولا مىفرمايد: «و سياتى غدٌ بما لاتعرفون يأخذ الوالى من غيرها عمّا لها على قساوى اعمالها؛و فردايى كه شما را از آن هيچ شناختى نيست (و زمامدارى حكومت مىكند كه غير از حاكمان امروزى است او حضرت مهدى است) كه عمّال و كارگزاران حكومتها را بر اعمال بدشان كيفر خواهد داد. 5 – آزادگى و آزادى:
از ديگر رهآورد دوران ظهور و حكومت عادلانه مهدى(ع) آزادى انسانها از بردگى و ستمگرى است، بشرى كه در طول تاريخ ستمها و ظلمها آزادى واقعى او را سلب كرده و او را به بردگى و بندگى كشيده است در آن دوران به آزادى واقعى و مشروع و دلخواه خود خواهد رسيد.
على(ع) در اينباره فرمود: «…ليحل فيها ربقاً و يعتق رقّاً(23)؛مهدى بر سيره صالحان رفتار مىكند، تا گرهها را بگشايد، و بردگان (و ملّتهاى اسير و رنج ديده و ستم كشيده) را آزاد سازد. 6- وحدت واقعى:
با توسعه عدالت اجتماعى در زير سايه قرآن و سنّت محمّدى، و فراهم شدن زمينه آزادى واقعى و برچيده شدن تبعيضها، خودبخود جامعه به سوى وحدت و اتحاد قدم برخواهد داشت.
اميرمؤمنان كه خود براى وحدت و اتحاد جامعه اسلامى فداكاريها نمود، از خلافت و حق خود گذشت، اهانتهاى به همسرش را ناديده گرفت، و سكوت تلخ چند ساله را تحمّل نمود، مىفرمايد: «و يصرع شعباً و يشعب صدعاً(24)؛ جمعيت گمراه و ستمگر را پراكنده و حقجويان پراكنده را جمع آورى مىكند(و وحدت واقعى بين آنها ايجاد مىنمايد). 7- وفور نعمت:
قطعاً هر زمامدارى به اسلام و قرآن عمل نمايد، و عدالت را در جامعه فراگير سازد، و جلو مفسدان را بگيرد، رحمت الهى نيز دست آنها را خواهد گرفت، به هر اندازه مسائل فوق مراعات شوند، امدادها و رحمت الهى نيز فراگيرتر خواهد بود، اين امر در زمان عدالت گستر هستى به اوج خود مىرسد، لذا زمين تمام نعمتهاى خويش را در اختيار او قرار مىدهد، در نهج البلاغه دراينباره مىخوانيم: «و تُخرَج لَهُ الاَرضُ اَفاليذَ كَبِدِها وَ تُلقى اِلَيهِ سِلماً مَقاليدَها(25)؛ زمين جگر گوشه (و ميوهها و گنجها) خود را براى او بيرون مىريزد، و كليدهاى (معادن) خود را به او مىسپارد.
و در جاى ديگر فرمود: «فَكَانَكم قَد تكامَلَت مِنَ اللّهِ فيكُم الصّنائع(26)؛ (در پرتو خاندان پيامبر و مهدى آل محمد(ص)) نعمتهاى خدا بر شما تمام خواهد شد. 8 – برآورده شدن آرزوها:
سالها است كه بشر در آرزوى تحقق عدالت جهانى، امنيّت فراگير، آزادى واقعى و…به سر مىبرد، و هنوز كه هنوز است آرزوىهاى بشر به صورت كامل و تمام بحقيقت نپيوسته و جامه عمل به خود نپوشيده است، تنها دورانى كه اصلىترين و اصولىترين آرزوهاى بشر تحقق عينى خواهد يافت دوران ظهور مهدى موعود(عج) است، چنانكه مولا على(ع) فرمود: «و اراكم ما كنتم تأملون(27)؛(در دوران مهدى(عج)) كه نشان مىدهد آنچه را آرزو داشتيد(و به آرزوهاى خود خواهيد رسيد).
اى دل مخور اندوه و غم سرها به سامان مىرسد
با يك جهان شور و شعف آن جان جانان مىرسد
ويرانگر كاخ ستم باجيش ايمان مىرسد
احياگر دين خدا حامى قرآن مىرسد
چشم انتظاران را بگو يوسف ز كنعان مىرسد
اى دل شب هجران ما آخر به پايان مىرسد پاورقي ها:پىنوشتها: – 1. مرحوم شيخ حسين اصفهانى(كمپانى). 2. بحارالانوار، ج 51، ص 115. 3. نهج البلاغه، محمد دشتى، خطبه 187، ص 368. 4. شيخ طوسى،كتاب الغيبة(مؤسسه معارف اسلامى) ص 47 و ر – ك ابن ابى الحديد شرح نهج البلاغه، ج 7، ص 58. 5. نهج البلاغه، همان حكمت 147 ، ص 660 شماره 11 – 14. 6. محمد بن يعقوب كلينى، الكافى،دارالتعارف، ج 1، ص 235، ح3. 7. ر – ك صحيح مسلم، ج 6، ص 3 سبحانى، بحوث فىالملل و النحل، ج 6، ص 58 – 61. 8. شيخ سليمان قندوزى، ينابيع المودة، چاپ استانبول سال 1301، ص 446، باتلخيص. 9. نهج البلاغه، همان، خطبه 100، ص 186، شماره 7. 10. همان، خطبه 144، ص 264، شماره 4. 11. همان، خطبه 150، ص 274. 12. همان خطبه 182 ص 348، شماره 24. 13. ضرب المثلى است براى شتر خسته، كه دم خود را بحركت مىآورد، و گردن به زير مىچسباند كه اين حالت نشانه ضعف و درماندگى اوست. 14. غلامرضا كرمى گناوه. 15. نهج البلاغه (همان) خطبه 150، ص 274، شماره 3. 16. امام خمينى ره. 17. خطبه 150، ص 274، شماره 3 – 5. 18. همان حكمت 209، ص 672. 19. سوره قصص، آيه 5. 20. همان خطبه 138 ، ص 256، شماره 3 . 21. همان. 22. همان خطبه 150، ص 274، شماره 3. 23. همان، ص 274، خطبه 150. 24. همان، خطبه 138، ص 256 شماره 3. 25. همان خطبه 100، ص 186. 26. همان، ص 186.