حضرت امام خمينى قدّس سرّه
ما اعتقادمان اين است كه آمريكا از اسلام ترسيده است و مىخواهد اسلام را به هم بزند، تصريح هم مىكند. ما اين كسانى كه با دولت اسلامى ايران معارضه مىكنند، اعتقادمان اين است كه اينها با اسلام دارند معارضه مىكنند. ما روى اين اعتقاد با اينها تا آخر بايد مبارزه كنيم براى اين كه اسلام همچو تكليفى براى ما معيّن كرده است. كسى كه همه موافقينش عبارتند از اشخاصى كه منحرف هستند از اسلام؛ آمريكايش منحرف، ديگرانش منحرف، كسى كه اين طور است و در مملكت خودش با مسلمين اين طور عمل مىكند و با مسلمين ما هم اين طور عمل مىكند، اين كس را جز اين كه با او به مبارزه برخيزيم، راهى نداريم. و ما تا آخر دنبال اين مطلب هستيم و خواهيم بود و به حرفهاى مفت آنهايى كه انحراف دارند، به حرفهاى اينها اعتنايى نمىكنيم، ما تكليف را ملاحظه مىكنيم.
(صحيفه امام، ج 19، ص 102) رهبر فرزانه انقلاب حفظه اللّه:
اين درست نيست كه ما بگوييم چون شيعه و محب هستيم، اگر گناه هم كرديم، خداى متعال ما را مجازات نمىكند؛ نه اين طور نيست. «من اطاع اللّه فهو لنا ولى» ولى آنها بايد خدا را اطاعت كند، چون خود اين بزرگواران با اطاعت خدا به اين مقام و رتبه رسيدند. امتحان اينها، قبل از وجود و آمدنشان به اين دنيا صورت گرفته: «امتحنك اللّه قبل ان يخلقك فوجدك لمن امتحنك صابرة». دستگاه خدا بى حساب و كتاب نيست.
در روايتى پيغمبر اكرم صلى اللّه عليه و آله به فاطمه زهرا عليها السلام با اين مقام و رتبه فرمود: «يا فاطمه اننى لن اغنى عنك من اللّه شيئاً». يعنى پيش خدا، نسبت با من و ارتباط با من به درد تو نمىخورد. مگر در ميان فرزندان پيغمبر و ائمه كسانى نبودند كه با خدا رابطهاى نداشتند و نتوانستند از آن گوهر نورانى و ارزش معنوى برخوردار شوند؟ آنچه اولياى دين را بر قله شرافت بشرى قرار داده، از خود شخص شخيص نبى اكرم و امير المؤمنين و بقيه اين خاندان پاك گرفته – كه اينها در عالم وجود نمونههاى بىمانندند و شبيه اينها ديگر نيست – تا ديگران، اطاعت و عبوديت و بندگى آنها براى خداست. لذا وقتى شما مىخواهيد در تشهد نمازتان نام پيغمبر خدا را بياوريد و از او تجليل كنيد، مىگوييد «و اشهد ان محمداً عبده» اول عبوديت را ذكر مىكنيد، بعد مىگوييد: «و رسوله» عبوديت بالاتر از رسالت است. اساس و جوهر كار، عبوديت است… من و شما هم بايد از همين جاده برويم. البته اين قلهها خيلى بالاست. اگر چشم ما بتواند اين قلهها را ببيند، خيلى بايد خدا را شكرگزار باشيم، چه برسد به آنجاها برسيم؛ ليكن بايد برويم، راه اين است. اين دامنهها را بايد به قدر قدرت و توانمان طى كنيم: كه اگر اين طور شد، به قدر ظرفيتمان بهره خواهيم برد. (28/5/82) بصيرت دينى
در ميان اصحاب اميرالمؤمنين عليه السلام مردى است به نام «ربيع بن خثيم» در اين كه او يكى از هشت زاهد دنياى اسلام است شكى نيست.
ربيع آنقدر به زهد و عبادت مشغول بود كه دوران آخر عمرش قبر خود را كنده بود، گاهى مىرفت داخل قبر مىخوابيد و خود را نصيحت مىكرد و مىگفت: «يادت نرود آخر بايد بيايى اينجا» تنها جملهاى كه غير از ذكر و دعا از او شنيدند آن وقتى بود كه اطلاع پيدا كرد كه مردم حسين بن على عليه السلام را شهيد كردهاند. پنج كلمه در اظهار تأسّف و تأثر از چنين حادثهاى به زبان آورد و گفت: «واى بر اين امت كه فرزند پيغمبرشان را شهيد كردند» مىگويند بعدها استغفار مىكرد كه چرا اين چند كلمه را كه غير از ذكر بوده به زبان آوردم!
اسلام بصيرت مىخواهد، هم عمل مىخواهد، هم بصيرت. اين آدم(خواجه ربيع) بصيرت ندارد در دوران ستمگرى معاويه و ستمگرترى مانند يزيد بن معاويه زندگى مىكند… و تمام زحمات پيغمبر اكرم (ص) دارد هدر مىرود، آقا رفته يك گوشهاى را انتخاب كرده شب و روز دائماً مشغول نماز خواندن است و جز ذكر خدا كلمه ديگرى بر زبان نمىآورد و يك جملهاى هم كه به عنوان اظهار تأسف از شهادت حسين بن على عليه السلام بر زبان مىآورد پشيمان مىشود كه چرا به جاى آن الحمد للّه يا سبحان اللّه نگفته است… اين با تعليمات اسلام جور در نمىآيد…فكر غلطى است و بسيار خطرناك…
(به نقل از كتاب طهارت روح شهيد مطهرى). ملاك اعلميّت
فرزند مرحوم سيد محمد فشاركى فرموده است:
بعد از وفات مرحوم ميرزاى شيرازى بزرگ، پدرم توسط من به مرحوم آقا ميرزا محمد تقى شيرازى – ميرزاى كوچك – پيغام داد اگر شما خود را اعلم از من مىدانيد بفرماييد تا من زن و بچهام را در امر تقليد به شما ارجاع دهم و اگر مرا اعلم مىدانيد، شما خانواده خود را در مسئله تقليد به من ارجاع دهيد؟
هنگامى كه اين پيام را به ميرزا رساندم تأمّلى كرد و فرمود: خدمت آقا عرض كنيد كه آقا خودشان چگونه مىدانند؟ پدرم فرمود: برو عرض كن كه شما در اعلميّت چه چيز را معيار مىدانيد، اگر دقّت نظر ميزان باشد شما اعلميد و اگر فهم عرف معيار باشد من اعلمم؟
من دوباره اين پيام را به ميرزا رساندم، ايشان باز تأمّلى نموده باز فرمودند: خود آقا كداميك از اين دو را ملاك قرار مىدهند؟ من بازگشتم و سخنان ميرزا را ابلاغ نمودم، آقا تأمّلى كرد و فرمود بعيد نيست كه دقّت نظر ميزان و ملاك اعلميّت باشد. آنگاه فرمود: كه همگى از ميرزاى شيرازى تقليد كنيم.
(سيماى فرزانگان، ص 140) رهنمود
مال دنيا چشم را خيره مىكند و عقل را مىدزدد، توشه و كوله بار آخرت را از مال دنيا خالى و از نماز و روزه و خيرات پر سازيد تا در روز رستاخيز در پيشگاه خداوند شرمنده نباشيد.
(پاسدار شهيد ابوالقاسم جوادى) قلم
قلم وثيقه آزادى است و ضامن امن
بشرط آن كه نگارنده فتنه گر نبود
قلم مروّج علم است و پاسدار هنر
بشر آن كه در انگشت بى هنر نبود
(سيد صادق سرمد) حاج ميرزا جواد ملكى
يكى از شاگردان ميرزا جواد آقا مىگويد:
شبى در شاهرود خواب ديدم كه در صحرايى صاحب الامر با جماعتى تشريف داشتند و گويا به نماز جماعت ايستادند نزديك رفتم كه جمال مباركش را زيارت كنم و دست شريفش را ببوسم شيخ بزرگوارى را ديدم در كنار آن حضرت آثار بزرگوارى و وقار از سيمايش پيدا بود، هنگامى كه بيدار شدم درباره آن شيخ به فكر رفتم كه او كيست كه اينقدر به امام زمان نزديك است. جستجوى زياد نمودم تا اينكه در يكى از حجرههاى فيضيه مشغول تدريس او را يافتم پرسيدم اين آقا كيست؟ گفتند: حاج ميرزا جواد آقا ملكى بعد از آن ملازمتش را اختيار كردم او را چنان يافتم كه ديده بودم.
(گنجينه دانشمندان، ج 1، ص 233 و 232) آينه دار فردا
شعرى كه مشاهده مىكنيد غزلى است كه اگر حروف اول هر مصرع را در كنار هم قرار دهيد از آن حروف نام رهبر معظّم انقلاب بدست مىآيد:
سلام ما به تو اى اسوه شكيبايى
يقين تو روح خدايى كه باز مىآيى
يلى به عرصه انديشه چون تو پيدا نيست
درود بر تو كه آيينه دار فردايى
على است نام تو و در مصاف شب صفتان
لهيب شعله خورشيد عالم آرايى
يمين جان تو روشن ز نور عالم غيب
خمينى ديگر و جانشين مولايى
اگر كه چاه زمان راز تو نمايد باز
ميان مردم اين روزگار تنهايى
نشان زپير مغان در نگاه تو بينند
هميشه در همه جا مردمان بينايى
امير كشور عشقى و رهبرى هشيار
يگانه فاتح بيدار ملك دلهايى
(نصراللّه مردانى) قلم نويسنده
نويسنده بايد كه با قلب پاك
نويسد حقايق نه افزون، نه كم
چو ابر بهاران بشويد به مهر
زرخسار افسردگان گرد غم
به نيش قلم هر دم آرد برون
زپاى ستمديده خار ستم
دهد درس عبرت به خوانندگان
به امثال و اندرز و پند و حِكَم
نه بر كس دهد نسبت ناروا
نه كس را ستايد زبهر دِرَم
نكوهش كند از ستم پيشگان
به نيكى برد نام اهل كرم
نه روشندلان را زند افترا
نه آزادگان را كند متهم
چو مسموم گردد تن جامعه
نويسنده بايد كند دفع سمّ
پاورقي ها: