آیت الله سید جعفر کریمی
بخش فقهی
حکم حلیت و حرمت آبزیان
«و هو الذی سخر لکم البحر لتأکلوا منه لحما طریا و تستخرجوا منه حلیه تلبسونها و تری الفلک مواخر فیه و لتبتغوا من فضله و لعلکم تشکرون». صدق الله العلی العظیم.
از دیر زمان آبزیان دریاها و رودخانه ها مورد توجه و استفاده بود و چه بسا ملت هایی بودند که تنها تغذیه آن ها از حیوانات دریایی و بالاخص از ماهی بوده است.
بحث در این است که آیا همه آبزیان دریاها و رودخانه ها حلال است یا بعضی حلال است و بعضی حرام. از ائمه معصومین علیهم السلام روایاتی در این باره رسیده است و فقهای قدیم و جدید در کتاب های فقهی خود متعرض حکم حیوانات دریائی شده اند.
در شریعت اسلام یک قسم از محرمات و محللات هست که تحت عنوان خاص به خودش حلال یا حرام شده است مثلا در چهارپایان گاو به عنوان گاو و خرگوش به عنوان خرگوش بدون اینکه علائمی ذکر شده باشد، نام برده شده است. برای اشاره به آن قسم حلال این حیوانات تحت نام خودشان، حلال گوشتند و یک قسم نیز تحت همان اسامی خاص خودشان حرام گوشت شده اند مثل سگ، خوک، خرگوش. این مطلب اختصاص به حیوانات خشکی یا دریایی، پرنده یا غیر پرنده ندارد. یک قسم از محرمات و محللات تحت عنوان خاصی محکوم به حرمت و حلیت نشده اند بلکه یک عنوان عامی در روایات ذکر شده که هر حیوانی دارای آن عنوان عام باشد حلال گوشت است و همچنین عنوان عامی برای حرام گوشت ها ذکر شده است، مثلا در روایت است: پرنده ای که دارای چنگال باشد حرام گوشت است یا پرنده ای که پر زدنش بیشتر باشد از پر گستردن در هوا حلال است و یا پرنده ای که چینه دان داشته باشد حلال است و اگر نداشته باشد حرام است.
در مورد حکم آبزیان، با مراجعه به روایات اهل البیت و کلمات فقهاء شیعه رضوان الله علیهم، می بینیم به جز در چند مورد که با نام بردن نوع خاص آبزی بیان حکم شرعی شده، مانند جریث، مارماهی، زمیر، زهو که از قسم ماهی های حرام، و ابلامی، طبرانی، طمر، ابیثا، اربیان، کنعت از قسم ماهی های حلال ذکر شده است، در باقی موارد با ذکر علامت و عنوان عام برای هر یک از قسم حلال و قسم حرام بیان حکم حلیت و حرمت شده است.
اولین سئوال دراین رابطه این است که آیا همه حیوانات دریائی حلال گوشت است یا بعضی حلالند و بعضی حرام، در این جا میان مذاهب اسلامی اختلاف است، از نظر مذهب شیعه که الهام گرفته و بیان شده از لسان اهل بیت (ع) است بعضی حرام است و بعضی حلال ولی سایر مذاهب اسلامی اکثراً قائل به حلیت همه حیواناتی که در آب زندگی می کنند ـ از ماهی و غیر ماهی ـ می باشند. در مذهب شیعه در میان حیوانات آبی (غیر از پرندگان که این ها دو زیستی هستند مانند مرغابی که هم در آب زندگی می کند و هم در خشکی) آن هائی که حیاتشان به آب بسته است و ماهی نمی باشد، هر چه باشد از حیوانات آبزی تحت عنوان «ما لیس بسمک» یعنی حیوانی که ماهی شمرده نمی شود و در آب زندگی می کند، حرام است.
پوشش روی پوست ماهی
از روایات چنین استفاده شده و فقها هم بر آن اتفاق دارند. از اواخر سده سوم هجرت که نوشتن کتاب به عنوان دستور العمل اسلامی، کتاب فقهی شروع شد تا این زمان، چنین فرموده اند که از حیوانات دریایی فقط ماهی حلال است و غیر ماهی هر چه باشد حرام است. و اما ماهی ها خواه از دریا باشند یا از رودخانه، از نظر شکل هندسی بدن به اشکال مختلف هستند که بعضی دراز است و بعضی پهن، سرهایشان اختلاف دارد و بدنشان الی ما شاء الله اختلاف دارد. در روایات و کلمات فقها در بیان قسم حلال و حرام به هیچ نحو شکل ماهی عنوان نشده است که چه شکل باشد. پهن باشد، دراز باشد، اشکال هندسی به شکل تخم مرغی یا مربع باشد یا اشکال دیگر، این اشکال به هیچ نحو عنوان نشده است. یک جهت دیگر این که ماهی ها به طور کلی از لحاظ ساختمان ظاهری بدن یعنی پوستی که روی استخوان و گوشت است دو قسم می شوند: یک قسم علاوه بر پوستی که پوشش است برای بدن چیز دیگری روی پوست دارد و قسم دیگر به جز پوستی که روی بدن حیوان است چیز دیگری ندارد. در روایات و کلمات فقهای شیعه بالاتفاق چنین آمده است که از ماهیان آن قسم که به جز پوست روی پوشش بدن هیچ پوشش دیگری ندارد حرام است گرچه ماهی شمرده می شود.
مرحوم شیخ طوسی (قده) در نهایه و مبسوط قائل شده است که بعضی اقسام این نوع ماهی ها حلالند و مکروه و با استناد به یکی دو تا روایت، ولی سایر فقهای غیر ایشان قائلند به حرمت این نوع از ماهی که آن را بی فلس (اُملس) می نامیم و خود مرحوم شیخ نیز در مبسوط در مسأله خرید و فروش چنین ماهی قائل شده به حرمت معامله.
نظر فقهای بزرگ درباره فلس ماهی
اینک اشاره ای به کلمات فقها رضوان الله علیهم می کنیم: صدوق (ره) در هدایه می فرماید: اگر ماهی فلس دارد مانع ندارد بخورید و آن ماهی را که فلس ندارد نخورید. سید مرتضی (ره) در انتصار می فرماید: از احکامی که امامیه قائل به آن است ـ یعنی غیر امامیه این حرف را نمی زند ـ این است که ید دریا اگر فلس نداشته باشد حتی اگر ماهی باشد باز هم حرام است و تنها از صید دریا، ماهی فلس دارد حلال است. باز در نکته نهایه است که می فرماید: ماهی خوردنی ـ یعنی ماهی که حلال است خوردنش ـ آن ماهی است که دارای فلس باشد و باید از آن که فلس ندارد اجتناب کرد.
ابن زهره در «غنیه» می فرماید: حلال نیست ماهی که فلس نداشته باشد و ماهی حلال آن ماهی است که دارای فلس باشد. در مراسم این چنین وارد مطلب می شود: صید دریا دو قسم است: ماهی و غیر ماهی، غیر ماهی به کلی حرام است. ماهی اقسام دارد: فلس دار و فاقد فلس، آن که فلس ندارد حرام و آن که فلس دارد حلال است.
نظیر تعبیر سید ابن زهره در «غنیه» ابن حمزه در وسیله می فرماید: ماهی دو قسم است: فلس دار و بدون فلس، فلس دار حلال است به شرط این که تزکیه شده باشد (که تزکیه ماهی عبارت است از زنده از آب گرفتن) و بدون فلس حرام است. شیخ طوسی در خلاف می فرماید: از حیوانات دریایی، غیر ماهی خوردنی نیست (یعنی جایز نیست خوردنش) و در میان انواع ماهی، آن که فلس ندارد خوردنی نیست فقط فلس دار است که جایز است خوردنش.
علامه حلی در تحریر نظیر همین تعبیر را دارد که می فرماید: از حیوانات دریایی فقط ماهی فلس دار حلال است و آن که فلس ندارد حلال نیست. باز علامه در مختلف نقل از نهایه شیخ می کند که خوردن حیوانات دریایی جایز نیست مگر ماهی و ماهی هم خصوص فلس دارش، خوردنش اشکال ندارد و فاقد فلس حرام است.
مرحوم ابن جنید باز نظیر همین تعبیر را دارد که می فرماید: از ماهیان دریا نظیر جری و مارماهی و هر ماهی که فلس ندارد حرام است و تنها آن ماهی که فلس دارد حلال است.
مرحوم سلار نیز در این باب می فرماید: ماهی اقسامی دارد جری، مارماهی، زمار، طانی و غیر ذلک، که این ماهی ها و هر ماهی که در آب می میرد و به پشت روی آب قرار می گیرد حرام است و غیر این ها آن ماهی که فلس دارد حلال و آن که فلس ندارد حرام است. در مستند باز یک چنین مطلبی را عنوان می کند: از ماهی ها حلال است آن که فلس داشته باشد و حرام است آن که فلس ندارد به هر نامی بنامند و به هر شکلی که باشد.
محقق ثانی در جامع المقاصد می فرماید: آن ماهی که فلس دارد حلال است اعم از این که فلس بر او باقی باشد مانند «شبوط» (که شبیه است به ماهی کپور) و یا آن ماهی که فلس بر بدنش باقی نباشد مانند «کنعت» و این یک نوع ماهی است که در روایات آمده است: این ماهی خود را به هر سوئی می زند و فلس هایش می ریزد، فقط در طرف دمش و زیر گوشش فلس هایی می ماند.
شهید اول (ره) در دروس می فرماید: حیوانات دریائی خصوص ماهی فلس دار حلال است چه فلس بر بدنش موجود باشد و یا فعلا موجود نباشد، کافی است که از قسم فلس دار باشد.
در این جا نکته ای است که باید تذکر داده شود و آن این است که اکثر فقها علامت حلیت ماهی را فلس قرار داده اند و در روایات (در دو مرسله و سه روایت) علامت حلیت ماهی عنوان فلس ذکر شده لکن در پانزده روایت که اکثر آن ها معتبره است عنوان دیگری اخذ شده و آن «قشر» است. آیا فلس همان قشر است یا این دو با هم مغایرند؟.
با مراجعه به کلمات فقها و روایات می فهمیم: اگر فقها تعبیر به فلس نمودند منظورشان از فلس همان معنایی است که قشر بر آن منطبق است. در اکثر روایات تعبیر شده است به قشر. قشر در لغت به چه معنا است؟ در نهایه ابن اثیر آمده است: قشر به معنای لباس است. صاحب المنجد می گوید: قشر عبارت است از پوشش شیء، پوششی را که خلقتاً باشد یا عرضا و باز در منجد است، فلس عبارتست از پوشش روی پوست ماهی و در قاموس است: القشر بالکسر غشاء شیء خلقه او عراضاً» هر لباسی و هر پوششی که روی آن چیزی باشد از آن تعبیر می کنند به قشر.
در فلس، شکل هندسی خاصی معتبر نیست
از کلمات فقها و از روایات روشن می شود که فلس یا قشر عبارت است از آن پوششی که روی پوست بدن ماهی است و اما شکل هندسی و خصوصیات فلس و قشر نه در روایات به عنوان خاص ذکر شده و نه در کلمات فقها بلکه آن چه که بیان شده است به عنوان علامت برای ماهی های حلال این است که پوششی روی پوست بدنش زائد بر پوست باشد و این پوشش نظر به این که اکثراً به صورت پولک هایی است که بی شباهت نیست از نظر شکل ظاهری به پول سیاهی که در سابق رایج بوده، شاید از این جهت آن را فلس گفته اند. مثلا بر بدن شبوط یا کپور که پولک هائی است که شباهت دارد به پول سیاه (فلس). ولی فلس اختصاص به این قسم از پولک ها ندارد بلکه از روایات و کلمات فقها استفاده می شود که هر نوع پوششی که روی پوست بدن ماهی باشد زائد بر پوست آن، همان فلس است و محکوم به حلیت می شود. حال این پوشش شبیه به دایره و پولک مانند باشد یا لوزی شکل باشد یا شکل دیگر و از نظر قطر چه ضخیم باشد و چه رقیق، در روایات اشاره ای بدین جهت نشده است که فلسی که علامت است برای حلال بودن یا قشری که علامت است برای حلال بودن ماهی، خصوص آن قشری است که دارای شکل هندسی خاصی شبیه به پول سیاه های سابق باشد.
بلکه همان طور که عرض شد در روایات خلاف این آمده است مثلا در روایت از امام (ع) سئوال می کنند از رو بیان یعنی میگو که این حلال است یا حرام؟ حضرت می فرماید: حلال است برای اینکه قشر دارد.
راوی از امام صادق (ع) سئوال می کند رو بیان حلال است یا حرام؟ حضرت می فرماید: حلال است برای اینکه از قسم ماهی است، پس از آن حضرت می فرماید: اما تراها تقلقل فی قشرها؟ آیا نمی بینی آن را که اول می خورد و حرکت می کند در قشر خودش؟
بنابراین قشری که در لسان روایات علامت قرار داده شده برای حلال بودن ماهی، وقتی که ما می بینیم در لسان امام تطبیق شد بر آن پوشش روی پوست بدن اربیان (میگو)، از این جا می فهمیم که این قشر تطبیق می شود بر پوشش زائد بر پوست به هر شکلی که باشد.
در روایت دیگر که صحیحه زراره است نکته قابل توجهی است. زراره می گوید: از حکم «جریث» از امام صادق (ع) سئوال کردم؟ امام فرمود: جریث چیست؟ توصیفش کردم شاید تقیه ای در بین بود که حضرت تصریح به حلیت و حرمتش نکرد فقط آیه ای را تلاوت فرمود «قل لا اجد فیما اوتی الی محرما علی طاعم یطعمه…» بعد فرمودند که خداوند منان از حیوانات دریا فقط خوک را به عینه حرام قرار داد سپس فرمودند: «و یکره کل شییء من البحر لیس له قشر مثل الورق» از حیوانات دریایی که قشر همانند برگ نداشته باشد کراهت دارد و حرام است یعنی آن که قشر همانند برگ دارد بلا شبهه حلال است.
پس ماهیان دریا و آبزیان به یک تقسیمی، تقسیم می شوند به دو قسم: ماهی و غیر ماهی، غیر ماهی در مذهب شیعه حرام است بالاتفاق، در ماهی از نظر شکل، به هر شکلی باشد از نظر رنگ به هر رنگی باشد نیز تقسیم می شود به دو قسم: ماهی فلس دار و ماهی بدون فلس و در این تقسیم فقط ماهی فلس دار محکوم به حلیت است.
این که حضرت می فرماید قشر همانند برگ، منظور از این تشبیه چیست؟ از نظر شکل هندسی برگ ها به یک شکل نیستند بلکه هزاران شکل دارند مثل برگ درخت کالیپتوس باریک و دراز است برگ درخت پرتقال به شکل دیگر است، برگ درخت انجیر، درخت سرو، چنار هر یک به شکلی است. همچنین نباتات دیگر، هر نباتی برگ هایش شکل مخصوص به خود دارد پس حضرت که می فرماید از حیوانات دریایی آن چه که قشر همانند برگ داشته باشد حلال است و اشکال ندارد، منظورشان یک برگ، به خصوص با یک شکل هندسی ویژه ای نمی باشد.
شاید گفته شود: درخت دو پوشش دارد یک پوشش، پوست خود ساقه های درخت است که تنیده است از پایین به طوری که جدای از درخت نمی باشد و یک پارچه و یک پوشش دیگر برگ است که تکه تکه و بریده است اما مجموع این برگ ها پوشش است برای درخت که ساقه ها را در خودش می پوشاند، شاید بتوان گفت که منظور حضرت این است که گمان نکنید مراد از قشر همان پوست بدن ماهی است که تمام بدن را یکسره می پوشاند بلکه منظور از قشر آن پوشش های بریده بریده ای است که روی پوست است. مثل برگ درخت که ساقه نیست، پوست روی ساقه نیست و در عین حال پوششی است برای اینکه این برگ ها در عین حال که پوششی است برای درخت به آن چسبیده است و از ظواهر درخت حساب می شود، از آن ارتزاق می کند، آب می گیرد، رشد می کند تا در فصل خزان زرد می شود و می ریزد. شاید منظور حضرت این باشد که قشری که علامت حلیت ماهی در میان انواع آبزیان است، عبارت از آن پوششی که زاید بر پوست و روی پوست است و شکل آن شکل پوست بدن حیوان نیست که از سر تا دم یکسره پوشیده باشد بلکه تکه تکه و بریده بریده است که پوششی است روی پوست، از این جهت شاید تعبیر شده از آن به «العدق» نظیر همین تعبیری که در روایت هست.
مرحوم محقق در شرایع می فرماید: در میان حیوانات دریائی، خوردنی نیست مگر آن که از قسم ماهی باشد و برای آن فلس باشد و عبارت محقق این چنین است: «و لا یؤکل منه ای من حیوان البحر الا ما کان سمکا له فلس» در شرح این عبارت «له فلس» صاحب جواهر می فرماید: «ای قشر کالورق» که از همان روایت اخذ نموده است.
بنابر این منظور از قشر و فلس یک شکل هندسی خاص نیست که قابل تغییر و تبدیل نباشد بلکه آن چه از روایت بر می آید وکلمات فقها رضوان … تعالی علیهم مساعد بر آن است، این است که زاید بر پوستی که پوشش بدن حیوان است آن چیزی که روی پوست، پوشش برای بدن حیوان حساب بشود و سرتاسری و یکپارچه مانند پوست نباشد بلکه پوشش بریده بریده و تکه تکه مانند ورق روی پوست بدن حیوان باشد چه این پوشش به شکل دایره، ذوزنقه، لوزی و چه هر شکل دیگری باشد، قطرش زیاد یا کم باشد و از نظر جنس به صورت غضروف مانند باشد یا جنس های دیگر قشر حساب می شود و علامت حلیت است. اگر بگوئیم قشری که علامت حلیت است عبارتست از پولک دایره ای شکل که از جنس غضروف باشد یا استخوانی باشد، این دلیل می خواهد و ما چنین دلیلی در روایات نداریم، بلکه آن چه روایت مساعد است و فقها (ره) استنباط فرموده اند، این است که : یک چنین پوششی که باز تکرار می کنم این پوشش از نظر شکل هندسی به هر شکلی باشد و از نظر نوعیت جنس به هر جنسی که باشد علامت حلیت است و ماهی اگر دارای این علامت باشد محکوم به حلیت می شود. و در طرف مقابل: آن ماهی که املس است و صاف و پوست بدنش مثل پوست تخم مرغ می ماند که هیچ ندارد، آن را می گویند: «لا فلس له»، «لاقشر له» و به اجماع فقهای امامیه و اقتباس از کلمات ائمه معصومین ع آن را تعبیر می کنند به ماهی بدون فلس و محکوم به حرمت است.
ادامه دارد