پیامبر، الگوی رهبری
بسم الله الرحمن الرحیم
در برنامه گذشته خطبه ۳۳ نهج البلاغه را مطرح کردیم، ولی چون این خطبه نقل دیگری نیز شده است که مزایایی دارد، لذا در این بحث، نقل دوم را مورد بررسی قرار می دهیم.
این خطلبه را سید رضی (ره) خطبه ۱۰۴ نهج البلاغه قرار داده، ولی در شرح های مختلف شماره گذاری های نهج البلاغه تفاوت دارد لذا برخی آن را خطبه ۱۰۲ یا ۱۰۳ و شاید ۱۰۵ قرار داده اند. اینک به آن خطبه می پردازیم:
(و من خطبه له علیه السلام و قد تقدم مختارها بخلاف هذه الروایه.)
از جمله خطبه های علی (ع) که قبلا مختار خطبه را بر خلاف این روایت (با روایت و نقلی دیگر) نقل کردیم.
(اما بعد، فان الله سبحانه بعث محمدا (ص) ولیس احد من العرب یقرأ کتابا و لا یدعی نبوه و لا وحیا.)
پس از حمد و ثنای خدا، خداوند برانگیخت محمد (ص) را در حالی که هیچ یک از عرب کتابی نمی خواند و هیچ کس ادعای وحی و نبوت نداشت.
در آن هنگام که خداوند پیامبر اکرم (ص) را برانگیخت و به رسالت مبعوث کرده، هیچ یک از عرب با کتاب های آسمانی سر و کار نداشت و کتاب آسمانی بین آن ها رایج نبود بلکه نوعاً بت پرست و مشرک بودند و نه تنها کسی ادعای پیامبری و وحی نداشت بلکه هیچ گاه بحث از پیغمبر و کتاب و وحی نمی کردند. آن ها به قدری عقب افتاده بودند که گاهی با خرما بت می ساختند و آن را سجده می کردند و هنگامی که گرسنه می شدند، آن بت ساخته شده را می خورند و از ان پس خرمائی دیگر …
(فقاتل بمن اطاعه من عصاه )
پس پیامبر با همراهی پیروانش با مخالفان خود مبارزه و جهاد کرد.
پیامبر اکرم (ص) به وسیله افراد که پیرو و مطیع او بودند با آن کسانی که معصیت کار بوده و با او مخالفت می کردند، جنگ و مبارزه برخاست و جهاد کرد. در هر صورت، هدف اسلام از جهاد، کشور گشائی به عنوان آب و خاک نبوده بلکه هدف دفاع از توحید و عدالت بوده است.
خداوند هدف از جنگ را در قرآن ذکر شده است: (و ما لکم لا تقاتلون فی سبیل الله و المستضعفین من الرجال و النساء و الولدان الذین یقولون ربنا اخرجنا من هذه القریه الظالم اهلها. )
(چرا در راه خدا و ان مستضعفین از مردان و زنان و کودکان جهاد و کار زار نمی کنید، ان ها که می گویند: پروردگار ما را از این قریه ای که اهل آن ستمگر و ظالم هستند بیرون بر ….)
آری چرا در راه خدا و برای اثبات صانع و پیاده شدن توحید و گرفتن حقوق مستضعفین از دست مستکبرین مبارزه و دفاع نمی کنید؟
مستضعف، ضعیف نیست بلکه کسی است که او را به ضعف کشانده اند و تحت فشار قرار داده اند و الا ذاتاً قوی است امروزآمریکا و شوروی و سایر ابرقدرت ها کشورهای جهان سوم را به ضعف کشانده اند و از ان ها با زور می خواهند که نوکر باشند. ریگان رسما می گوید منافع ما در خاورمیانه در معرض خطر است، توبه خاورمیانه چه کار داری؟ از ان طرف دنیا دستت را دراز کرده ای و برای خودت منافعی فرض کرده ای؟ این جا است که می بینیم قرآن برای نجات مستضعفین از چنگال ستمگران، جهاد و جنگ در راه خدا فرض کرده است. پیامبر اکرم(ص) هم آن گاه که جنگ می کرد، هدفش کشور گشائی نبود بلکه می خواست ملت مسلمان را به سر منزل مقصود برساند.
(یسوقهم الی منجاتهم و یبادریهم الساعه ان تنزل بهم .)
آنان را به محل نجات و رستگاریشان سوق می داد و مبادرت می کرد که نکند ساعت مرگ آن ها را فرا رسد.(و تا آن ساعت در گمراهی فرو رفته باشند)
سخنان و پیام پیامبران همواره این بود که ای انسان خدا ترا خلق نکرده که برای بت کرنش و تواضع کنی! برای آب و خاک دعوا کنی ارزش تو از آب و خاک زیادتر است. «یا ابن آدم، خلقت الاشیاء لأجلک و خلقتک لأجلی» همه موجودات را برای تو خلق کردم و تو را برای خودم آفریدم بنابراین پیامبر(ص) آمد که مردم را به سوی منزلگاه نجات سوق دهد . پیامبر عجله داشت که آنان را رستگار کند تا مبادا ساعت مرگ یکی از افراد رسد در حالیکه به سر منزل مقصود نرسیده باشد، بمیرد در حالیکه مطیع بت است، قیامتش به پا شود در حالی که نوکر کاخ و زر و زیوردنیا است. پیامبر اکرم (ص) مبادرت به نجات مردم و رهانیدن آنان از گرداب و منجلاب فساد می کرد که قبل از فرا رسیدن مرگ یا قیامت، نجات یافته باشند.
پیامبر اکرم (ص) در این مورد آن قدر شتاب داشت که خداوند در قران خطاب به ایشان چنین فرمود: (لعلک باخع نفسک الا یکونوا مؤمنین)
شاید تو داری خودت را هلاک می کنی که چرا این ها ایمان نمی آورند؟
پیامبر آن قدر تلاش می کرد و جهد نمود که یک نفر هم به جهنم نرود و اهل حق را بیشتر کند.
«یحسر الحسیر و یقف الکسیر، فیقیم علیه حتّی یلحقه غایته الّا هالکاً لاخیر فیه»
آن را که همانند شتر خسته در راه مانده با او می ایستد که خستگیش در رود یا آن که مانند شتر پا شکسته ای توان را از دست می دهد، حضرت بالای سر او می ایستد تا او را علا ج کند، مگر کسی که به هلاکت رسیده و امید به او نیست.
این قافله انسان ها که برای سیر الی الله خلق شده اند، اگر در وسط راه، یکی کند شود، پایش بشکند، موانع و حوادث برای او پیدا شود، انسان دلسوز سعی می کند خستگان را استراحت داده و بیماران را درمان نماید، مانند قافله شتری که می روند، اگر یکی پایش شکست، آن آدم دلسوز سعی می کند پای آن راببندد، آن دیگری اگر خسته شد، غذا و آبش می دهد یا کسی را برای نگهداریش می گمارد تا این که به قافله اش رساند. آری! آن رئیس قافله دلسوز حتی برای عقب افتاده ها و منحرفین نیز فکر می کند، می اندیشد تا آنان را به ساحل نجات برساند مگر این که دیگر قابل نجات نباشند.
پیامبرگرامی اسلام (ص)خستگان را رها نمی کرد و بیماران را تنها نمی گذاشت، نمی گفت، چون این آدم انقلابی نبوده، در بین ما نباید راه یابد، بلکه نیرو صرف می کرد تا این راه گمگشتان را نیز به راه رستگاری رساند و هدف را به آنان بشناساند.
اگر رهبر یک جامعه افراد خوب را گلچین کند و بقیه را رها سازد، رهبر نیست، رهبر خوب باید تمام قشرهای جامعه را زیر نظر بگیرد و حتی انان را که در انقلاب مثلا نقشی نداشتند طرد نکند. رهبر دلسوز باید بال رحمتش را بر همه بگسترد تا آن هائی که انقلاب را و حتی اسلام را هم درک نکرده اند یا درک کرده و به آن نپیوسته اند، رهنمون باشد. آن گمرهان مریضند و باید با منطق و بیان آن ها را معالجه و درمان کرد و نباید گذاشت گرگ های درنده این مریضان را بدرند.
پیامبر اکرم (ص) در روشش ان گونه نبود که عده ای را گلچین کند و دیگران را رها سازد بلکه واماندگان و خستگان را به سرمنزل مقصود راهنمایی می کرد. پیغمبر(ص) برای تالیف قلوب، ابوسفیان را نیز با آن همه شیطنت که داشت راهنمایی می کرد و از بیت المال کمکش می نمود. پیامبر رحمه للعالمین است، تا می تواند رحم می کند و با همه مردم مهربان است.
من به برادرانی که در امور قضائی و امور زندان ها خدمت می کنند سفارش می کنم، هیچ وقت نظرتان به کسی که جنایت کرده، در بازداشت و محاکمه او نظر انتقامی نباشد. البته افرادی که شیطنت می کنند و خیانت می کنند بایستی بازداشت شوند ولی نه به عنوان انتقام زندان باید واقعا ندامتگاه باشد مگر عضوی که دیگر هیچ فایده ای ندارد و نمی شود او را تربیت کرد که این مانند غده سرطانی می ماند که دیگر قابل معالجه نیست بلکه باید بریده و دور انداخته شود.