دستاوردهای انقلاب اسلامی قسمت هفتم

حجه الاسلام و المسلمین موسوی خوئینیها

۱۵ـ اعطای مناصب حکومتی براساس ارزشهای مکتبی

۱۶ـ پذیرفتن مناصب حکومتی به عنوان تکلیف شرعی

۱۷ـ پیدایش یک قدرت سیاسی مستقل از شرق و غرب

همان طوری که از نام این سلسله مقالات پیدا است، ما در پی برشمردن دست آوردهای انقلاب اسلامی هستیم (البته برخی از آنها و نه تمامی آنها) نه عملکردها در نظام جمهوری اسلامی ایران. پس اگر مسئولی و یا ماموری بد عمل می کند و یا فردی ناصالح و غیر انقلابی و یا فرصت طلب و چاپلوس به گونه ای خود را در پستی مهم یا عادی، کلیدی و غیره جا زده و یا می زند آن را نباید به حساب انقلاب آورد بلکه این گونه امور از مجموعه مسائلی است که باید تحت عنوان ” آفات انقلاب ” مورد بحث و بررسی قرار گیرد، سپس شیوه های برخورد با این آفات و پیشگیری از آن ارائه شود که هر چند بحث در این دو مقوله ممکن است از اولویت بیشتری نسبت به موضوع این سلسله مقالات یعنی بیان دستاوردهای انقلاب برخوردار باشد لیکن انقلاب، این هدیه الهی چنان چشم ها و دلها را مجذوب جلال و جمال خود کرده است که فکر و ذکر و قلم را می برد آنجا که خاطر خواه اوست که البته عناصر فاسد و فرصت طلب و یا غیر انقلابی و یا هر گونه آفات دیگر هم از همین حالت جذبه و شور و شوق و سرمستی جامعه از شراب طهور انقلاب و در سایه خوش بینی به هر چیز و به هر کس و عفو و اغماض نسبت به گذشته، سوءاستفاده می کنند و خود را وارد جریان انقلاب می سازند، این یک واقعیت است ولیکن باز هم دل، کار خود را می کند و قلم در پی آن به ذکر دست آوردهای انقلاب ادامه می دهد.

 

۱۵ـ اعطای پستهای اداری و مناصب حکومتی براساس ارزشهای مکتبی:

ملت مسلمان و مستضعف ایران که به حکم سنت الهی مورد منت خداوند قرار گرفتند و با هدایت و رهبری موسای زمان و ید بیضایش بر فرعون ایران تاختند و به اذن الله سرنگوش نمودند، باز هم به حکم و مشیت الهی می بایست خود وارثان حکومت و پیشوایان زمان باشند و انقلاب هم به موجب همین اراده ازلی، پستها و مناصب حکومتی را به دست همان مستضعفان سپرد، دقت در لیست کلیه کسانی که از آغاز پیروزی انقلاب تا کنون در سطوح مختلف اداره کشور جز در مواردی که اشاره ای کوتاه به آن موارد خواهم کرد قرار گرفته اند نشان دهنده ی این واقعیت است که اسلام و ارزشهای مکتبی آن عمدتا ملاک واگذاری این مناصب حکومتی بوده است، اگر انسانی پاک از سلاله هابیلیان تاریخ از سیاهچال زندان بیرون کشیده می شود و تا مسند پر مسئولیت ریاست جمهوری عروج می کند و مردم دنیا می فهمند که دستفروش خیابان سر چشمه ی تهران و یتیم شهر، عزیز مصر جمهوری اسلامی ایران شده است،‌و یا اگر مطهریها و بهشتی ها و باهنرها و مدنیها و صدوقی ها و قدوسی ها و دهها فرزندان دیگر شیخ طوسی ها و شیخ انصاری ها تدوین کنندگان منشور نظام حکومتی اسلام و قانون اساسی جمهوری اسلامی و زمامداران انقلاب و مسئولان کشور رسول الله (ص) می شوند، اگر طائفه کوچ کننده از دل روستاها به حوزه های امام صادق (ع) پس از تفقه در دین در سراسر کشور منتشر می شوند و با پذیرفتن مسئولیت دادگاههای انقلاب اقامه عدل می کنند، اگر خیل وزیران جمهوری، از تبار فقیران مظلوم تاریخند، اگر فرزندان محرومترین اقشار جامعه ی امروز فرماندهان و مدیران سپاه و جهادند، اگر روستا زادگان محروم در مجلس شورای اسلامی کرسی ها را پر کرده اند، همه ی اینها شاهد این حقیقت است که سپردن تمامی این مناصب و پست های اداری و حکومتی از طرف انقلاب به این یادشدگان تنها و تنها براساس ارزشهای مکتبی است نه چیز دیگر که این عزیزان چیز دیگری ندارند جز همین ارزشها و حتی آن تعداد معدودی که دارای این ارزشهای مکتبی نبودند و توانستد خود را چند روزی بر مردم تحمیل کنند و برای اشغال بعضی از مناصب و گاهی مهمترین مناصب، مردم را فریب دادند باز هم از ماسک پایبندی به مکتب و ریا کاری مذهبی استفاده کردند و مردم شیفته ی اسلام و ارزشهای مکتبی، خوشباورانه پذیرفتند، زیرا تجربه ی قبلی نداشتند و باور نمی کردند که پس از انقلاب هم افرادی منافقانه اعتقاد به مکتب و انقلاب و امام را تظاهر کنند و اما:

” اذ دخلوا الی شیاطینهم قالوا انا معکم انما نحن مستهزؤن “.

 

۱۶ـ پذیرفتن پست ها و مناصب حکومتی به عنوان یک تکلیف شرعی:

شاید به نظر خواننده گرامی برسد که این موضوع با مفاد دستاورد پانزدهم تفاوتی ندارد و یا چندان تفاوتی ندارد در صورتی که چنین نیست زیرا ممکن است فردی متعهد و دارای ارزشهای مکتبی کاری و مسئولیتی را که می پذیرد صرفا به عنوان یک کار و یک شغل که به هر حال هر کسی باید کاری داشته باشد بپذیرد و یا چون از او خواسته اند به عنوان تبادلات اجتماعی در برابر تقاضاهائی که هر فرد از جامعه دارد متقابلا کار مربوط به جامعه را که به وی پیشنهاد می شود می پذیرد و یا انگیزه های دیگر که می تواند دلیل پذیرفتن یک کار باشد و با تعهد مکتبی هم منافاتی نداشته باشد، اما آن چیزی که به عنوان دستاورد شانزدهم مطرح شده است خود یک ارزش است که فرد مؤمن و مخلص هم چنانکه عبادات دینی خود را صرفا به منظور اطاعت فرمان خدا انجام می دهد و در برابر آن عبادت صرفا از خدا پاداش خویش را می طلبد و از جامعه هیچ گونه تقاضای پاداشی ندارد و به همین دلائل سعی می کند که عبادت را هر چه بهتر و خالص تر انجام دهد که رضایت بیشتر خدای تبارک و تعالی را جلب کند و با انجام هر عبادتی تزکیه نفس و طهارت باطن خود را جستجو می کند و هر مرتبه ای از تزکیه نفس و قرب معنوی که به مبدأ اعلا تحصیل می نماید عبادات بعدی خود را کمال بیشتر می بخشد و این تاثیر متقابل هم چنان به پیش می رود و به کمال مطلق نزدیکتر می شود، چنین فردی با همین انگیزه یک مسئولیت و منصب حکومتی را بر عهده می گیرد همان گونه که در نماز و روزه و سایر عبادات تقرب به خدا را جستجو می کند، همان گونه در نشستن بر مسند حکومتی، قرب خدا را طلب می نماید. وقتی شخص معتقد است که نظام جمهوری اسلامی، نظامی است الهی و در راس تشکیلات حکومت شخصیتی نشسته است که به عنوان نیابت از امام معصوم مسئولیت رهبری کشور و نظام را پذیرفته است و برای اجرای احکام الهی بار سنگین اداره ی جامعه را بر عهده گرفته است و هر چه را که فرمان می دهد یک تکلیف شرعی و دینی است. این شخص با چنین اعتقادی هر کاری را در این نظام و در جهت خدمت به جمهوری اسلامی ــ که حفظ و نگهداری آن نیز یک تکلیف است ــ به عنوان یک وظیفه شرعی بر عهده می گیرد، چنین انگیزه ای در منصب پذیری و مسند نشینی جامعه را و مسئولین را از بسیای از آفات جاه طلبی و مفاسد مترتب  بر آن مصون نگه می دارد، در رفتار مسئولین با مردم تاثیر مثبت دارد، از رقابت بر سر تصاحب قدرت جلوگیری می کند، چنین مسئولیتی آن گونه یارانی برای امام و انقلاب می شوند که امیرالمومنین علیه السلام پس از شهادت آنان در کنار پیکر به خون خفته شان ضمن ابراز تاسف بر فقدانشان می فرمود:

” انه کان کثیر المعونه و قلیل المئونه ”

(یاریش برای اسلام فراوان بود ولی خرجش کم) چنین مسئولینی را هیچ تهدیدی از پای در نمی آورد حتی تهدید از دست رفتن مسند و مقام، این گونه مسئولین که با انگیزه ی تکلیف شرعی جایگاهی از حکومت را اشغال می کنند، می ایستند در مقام خدمت به جمهوری اسلام و به مسلمین مانند ایستادن به نماز که هم نماز می گذارد و هم شرمسار است که نتوانسته است نماز کامل بگذارد و دهها آثار مثبت دیگر که بر این دستاورد انقلاب مترتب است.

 

۱۷ـ پیدایش یک قدرت سیاسی مستقل از شرق و غرب:

یتیم خمین را دست تقدیر بیش از چهل سال به اینجا و آن جا کشاند و به هر جا از اراک تا قم، تا بروجرد، تا اصفهان، تا تهران و تا نجف می برد و کسی چه می دانست که در کف با کفایت ” خمینی ” تقدیر امتی رقم می خورد و همو انقلابی را بنیان می نهد که ریشه در آسمان دارد، نه شرقی است و نه غربی و هر دو با آن در ستیزند، پیر ما چنان هشیارانه طرح انقلاب را در انداخت که تا به امروز در طول بیش از بیست سال هیچ یک از دو قدرت سیاسی شرق و غرب نتوانسته اند آن را به دامن خود و در آغوش خویش کشند، انقلاب توسط سلسله جنبان روحانیتی در قرن ما پی ریزی می شود که اُمیّون جاهلیت سپاه سیاسی زمانه خویشند و تا زمان بلوغ سیاسی خود نه جای کرملین را می دانستند و نه راه واشنگتن را می شناختند و تنها سمت کعبه را می گرفتند که آن را هم از نشانه های آسمانی پیدا می کردند، از خورشید، از ستاره و از کهکشانها، طائفه ای که به هر جا و به هر شهر وارد می شدند تنها جائی که برایشان بود و در به رویشان گشوده می شد مسجد بود و اگر هوای تفریح به سر داشتند سالم ترین مکان کنار وادی السلامها بود و کسی نمی دانست که این قوم مطرود از دست تقدیر این چنین به دور از دنیای آلوده ی عصر خویش می سازد و می پروراند برای یک تحول عظیم در جهان معاصر، به هم ریختن نظم سیاسی بین المللی سیاستمدارانی که در فرا گرفتن سیاستهای شرقی و آن چنان از خود بی استعدادی نشان داده اند که حتی یک روز هم شاگردی این مدرسه های سیاسی را نکرده اند، شنیده اید که بعضی از نوابغ علمی جهان در دوران کودکی و در مدرسه آن قدر در فرا گرفتن درسها ضعیف بوده اند که از مدرسه بیرونشان کرده اند ولی امروز در همه مدرسه ها در سراسر جهان نتایج و آثار علمی آنان را تدریس می کنند. رهبر انقلاب اسلامی ایران و امام امت نیز در دنیای سیاست از این دست شاگردان است.

و اصولا نکته اصلی در سیاست مستقلی که انقلاب طراحی کرده است که نه شرقی است و نه غربی این است که مضمون انقلاب اسلامی ایران نفی سیاست منهای دین است، این انقلاب طراح مجدد اسلام است در مضمون اسلام پیامبر، طرح یک ایدئولوژی است  و این ایدئولوژی

مستقل از همه مکاتب است که همه مبتنی است به ماده گرائی و این انقلاب مبتنی است بر غیب باوری که دنیای ماده در برابرش خسی است در میقات و این چنین است که ایران شاه زده ی استعمار کشیده ی تحقیر شده ی در پرتو انقلاب الهی خویش در یک جهش چنان در صحنه سیاست جهانی را در تقسیم کردن جهان به دو بلوک سیاسی شرق و غرب به هم می ریزد و چنان شکستی به دیوارهای سیاسی واشنگتن و کرملین وارد می کند که شکستگی های طاق کسری را تداعی می کند.

نمی دانم دور نمای روز جهانی قدس را می توانید حدس بزنید یا نه؟ نمی دانم حماسه مسجدالاقصی را در روز جهانی قدس می توانید تفسیر کنید یا نه؟ نمی دانم توافق شرق و غرب و ارتجاع منطقه را در حمایت از صدام می توانید توجیه کنید یا نه؟ نمی دانم درماندگی طلایه دار حکومت پرولتاریا را در افغانستان تحلیل کرده اید یا نه؟ نمیدانم فضاحت هفت تیر بدستان کهنه کار سازمان فلسطین را ردیابی کرده اید یا نه و نمی دانم… همه ی این ها یک پاسخ دارد و آن ظهور یک قدرت سیاسی مستقل از شرق و غرب است در صحنه ی سیاسی جهان.

ادامه دارد

 

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *