وصیت نامه ستوان یکم سید عیسی کیانژاد
بسم الله الرحمن الرحیم
بنام خداوند قادر قهار جبار وعادل و بخشنده مهربان،وبنام نامی حضرت محمد(ص)خاتم پیغمبران وبنام مهدی موعود امام زمان(عج)وبنام بنیانگذار جمهوری اسلامی ایران امام خمینی،وصیت نامهخودرا شروع می کنم. پدر ومادر عزیزم من مدتها بود که آرزوی رفتن به جبهه را داشتم تا اینکه امروز نصیب من شده است ومن درخودم کمی احساس آرامش می کنم واز عذاب وجدانم کمی آسوده گشته ام زیرا هروقت کشته یا زخمی را میدیدم بخودم می گفتم چرا من نباشم آیا مگر خون من از خون آنها رنگین تراست، نه نیست بلکه آنها ایمان کامل دارند ومن در خودم احساس ضعف می کردم تااینکه امروز توانستم بحول وقوه خدا این ضعف رااز بین ببرم و آماده جنگ درراه اسلام وجمهوری نو پای اسلام بشوم تا اینکه خون ناقابل خودرا فدای اسلام وامام خمینی وایران عزیز بنمایم شاید این خون من قبول درگاه حق قرارگیرد پدر ومادر عزیزم تا دیروز با داشتن فرزندی چون من که هیچ ارزشی برای شما وایران نداشت و امروز شاید بتواند برای شما و ایران ارزشی داشته باشد. من میروم درجبهه ها بر علیه صدام ومنافقین ووطن فروشان داخلی بجنگم یا اینکه آنان را از بین ببرم یا خود فدا شوم و قطرات خونم را برسرزمین قهرمان پرور ایران در جبهه های جنگ بریزم شاید زآن لاله روید. پدر ومادر دلبندم آنقدر هیجان زده و خوشحالم که نمی توانم درست بنویسم زیرا چون مرغی میمانم که میخواهد خود را به آشیانه برساند هر چه زودتر به مقصد برسد من هم دیوانه وار عاشق رفتن به جبهه هستم و زمان برای من خیلی طولانی شد ونمی دانم چرا زود گذر نیست. پدر ومادر عزیزم من در دوران زندگیم نتوانستم جبران زحمات شما را بنمایم ومن میدانم که شما حق بزرگی برگردن من داریدو بخواست خدا شهادت نصیب من گردد پدر ومادر عزیزم خواهش می کنم بعد از من گریه و زاری نکنید زیرا طبق آیه شریفه در قرآن (شهیدزنده است)و نمی میرد پس بنا براین برای یک انسان زنده گره کردن درست نیست وهمچنین می خواهم لباس سیاه ببر نکنید هیچ کدامتان از افراد خانواده و مخصوصا بر تن دخترم زیرا که من ازجدم خجالت می کشم، برای اینکه درصحرای کربلا یتیمان امام حسین(ع) معجر ازآنان برداشته اند و نگذاشتند ازآنان عزاداری بکنند وشما که آزادید و هر وقت که خواستید مجلس عزا بگیرید به یاد شهیدان گلگون کفن بخون خفته ایران و شهیدان صحرای کربلا باشید در آخر از همه فامیلان می خواهم اگر اساءه ادبی نسبت به آنان کردم مرا مورد عفو وبخشش خود قراربدهند و از همه تان خواستارم که رهرو خمینی بزرگ باشیدو هر وقت که نماز می خوانید دعا برای خمینی عزیزما بکنید و همواره در هر کجا هستید انقلاب را یاری بنمائید تا انقلاب عزیز ما به پیروزی کامل بحول وقوه خدا برسد انشاءالله.
بسم رب الشهداء
شهید منصور تقوی از یک خانواده متوسط متولد شد وتحصیلات خود در ساری تا دیپلم با تمام رسانید. بعد ازاخذ دیپلم مدت کوتاهی در حوزه علمیه ساری بتحصیل علوم فقه پرداخت، شهید شناخت ایدئولوژی اسلام راازسال۴۹زیر نظر یکی از روحانیون شهر شروع کرد واستعداد وی در تحصیل علوم اسلامی همگان را به تحسین واداشت. در زمان طاغوت هیچگونه شغل دولتی نداشته و بکار ساده ای مشغول بود و در جهت بثمر رسیدن انقلاب اسلامی از هیچ کوششی کوتاهی نمیکرد چنانچه درتاریخ ۲۹آبادان۵۷(در آن زمان که رژیم سفاک پهلوی بسوی مردم آتش گشوده بود)در تظاهرات وی را دستگیر و مورد ضرب وجرح قرار دادند چنانکه در اثر ضربات شدید با تون مدتها بیهوش بود وتوسط مأموران به قرارگاه برده شد و شب هنگام اورا با سر وصورت خونین از قرارگاه بیرون انداختند وی در تمام مراحل به ثمر رسیدن انقلاب با ایمانی کامل به مکتب اسلام واعتقادی راسخ به رهبری امام خمینی کوشا بود. او پس از پیروزی انقلاب، فرهنگ رابهترین سنگربرای مبارزه با شیطان بزرگ آمریکا دانست وخواسته اش این بود فرهنگ طاغوتی سابق رادر مدارس به فرهنگ اسلامی تبدیل کند. چیزی نگذشت که جنگ تحمیلی شروع شد وایشان عازم جبهه جنگ شد و مدت ۷ماه با مزدوران عراقی در جبهه جنوب جنگید. در اواخر آبان ۶۰ازوزارت آموزش پرورش مأمور در وزارت دفاع قسمت مدیریت ساسی ایدئولوژی ارتش گردید. عصرها در مدرسه شهید بهشتی افتخار انجام وظیفه می نمود با سپاه محل مرتبا در تماس بود شبهای جمعه دریکی ازمحله های تهران پاسداری می داد ضمنا نمایندگی مجله پاسدار اسلام در بخشی از تهران بر عهده او بود، سرانجام درسوم فروردین ۶۱دردرگیری بین منافقین وپاسداران دادستانی اتفاق افتاده بود با کلت خود دراین درگیری به حمایت از پاسداران بطرف منافقین تیر اندازی می کند اولین تیر از جانب منافقین به پاهای او اصابت می کند خوار بار فروشی اورا به مغازه میبرد ولی اوکشان کشان با سنگر گرفتن پشت ماشینها مجددا به طرف منافقین تیر اندازی می کندو پس از استفاده از هفت فشنگ خود متأسفانه با رگبار منافقین به درجه رفیع شهادت نائل میگردد. روحش شاد، راهش پررهرو….. سخنم با آن عده برادرانی هست که جنگ را فراموش کرده اند همانطور که امام عزیزمان فرمودندهمیشه در ذهنمان باشد که در جنگ هستیم دنیا با ما سر جنگ دارد وما سر اسلام دعوا داریم، آری خواهر،برادر ما هم هدفی جز تحقق آرمانهای اسلامی در کشورمان نداریم در پایان سلام ودرود خود رابه هموطنان اسلامی خود می رسانم واز آنها تقاضا دارم به حرفهای امام جامعه عمل بپوشند…. محمد علی سلیمانی (شهیدفتح المبین)