ضرورت رسالت انبیاء

قسمت چهارم

آیت الله جوادی املی

الگوهای قرآن

در شماره قبل، گفتیم که بشر بدون راهنمایان غیبی و آسمانی به سعادت نمیرسد و وجود این راهنمایان برای تکامل بشر لازم است. قران که کتاب هدایت است، تنها به دستورهای کلی اکتفا نمی کند، بلکه الگوهای عینی و نمونه های پیاده شده  را ارائه میدهد، و از مردم میخواهد که پیرو این الگوها و نمونه های عملی باشند.  این  الگوها و نمونه ها همان پیامبران الهی هستند :

ô‰s)©۹ tb%x. öNä۳s9 ’Îû ÉAqߙu‘ «!$# îouqó™é& ×puZ|¡ym `yJÏj9 tb%x. (#qã_ötƒ ©!$# tPöqu‹ø۹$#ur tÅzFy$# tx.sŒur ©!$# #ZŽÏVx. ÇËÊÈ   ”      (سوره احزاب آیه[۲۱])

پیامبر برای شما الگو و سرمشق و نمونه خوبی است، مقتدا و راهنمای خوبی است برای کسانی که امید به خداوند و روز قیامت دارند و بسیار بیاد خدا هستند. یعنی امید به الله باید با پیروی از رسول الله باشد،  زیرا امید بدون اقتداء بی ثمر است،  و اگر توأم با راه و روش، و تهیه مقدمات نباشد تهی و خشک و بی روح است.

قران امیدهای بدون عمل را نفی می کند و می فرماید :

“لَیسَ بِاَمانِیِّکُم. .”

کار فقط با آرزوها و امانی پیش نمیرود، پس اگر خواستید به خداوند امیدوار باشید باید به رسول الله اقتدا کنید. نحوه اقتدا هم روشن است : کسی به پیامبر اقتدا میکند که قیامت را باور داشته و امید به سعادت و حیات ابدی در قیامت داشته باشد، و چنین انسان اقتداگر همیشه به یاد خدا است، یاد خدا در دل و ذکر بر لب دارد :

“وَ ذَکَرَ اللهَ کَثِیراً. ”

الگوهای قرآن انسان کامل هستند، و پیامبر نمونه کامل انسان تربیت یافته خدا است، و بهمین جهت به امت مسلمان فرمان میدهد که از این الگو پیروی کنید.

قرآن راه رسیدن به کمال را علم و ایمان و عمل صالح (شایسته ) می داند.و چون پیامبر این سه اصل را به اکمل وجه دارا  می باشد، لذا مردم را به پیروی او میخواند.

قران پیامبر را دارای اخلاق عظیم معرفی مینماید :

y7¯RÎ)ur 4’n?yès9 @,è=äz 5OŠÏàtã ”             (سوره قلم آیه ۴)

جالب است که همه متاعهای دنیا را خداوند آندک میشمرد و می فرماید :

“قل متاع الدنیا قلیل ”

بهره های دنیا آندک است ولی اخلاق پیامبر را بزرگ و عظیم می شمارد. بنا براین خداوند کسی را شایسته الگو شدن و اسوه قرار گرفتن میداند که آراسته به اخلاق نیک باشد. پس ما نیز باید به انسان کامل که متخلق به اخلاق الهی است اقتداء کنیم تا به کمال مطلوب برسیم.

اکنون به بررسی یکایک این سه اصل و سه رمز کمال می پردازیم :

اصل اول :مقام علمی

خداوند به رسول (ص) دستور میدهد که : علم و دانش را همواره طلب کند،

۳ Ÿwur ö@yf÷ès? Èb#uäöà)ø۹$$Î/ `ÏB È@ö۶s% br& #Ó|Óø)ムšø‹s9Î) ¼çmã‹ômur ( @è%ur Éb>§‘ ’ÎT÷ŠÎ— $VJù=Ïã

(سوره طه، آیه ۱۴۴)

پیش از پایان وحی در خواندن آن عجله و شتاب نکن، و بگو خداوندا بردانشم بیفزای زیرا هر لحظه ای که انسان بپندارد نیازی به کسب علم ندارد و کامل شده است، روز جهل و نادانی او است.

در اینجا نکته قابل توجهی نهفته است و آن اینکه : چون خداوند دستور خواستن و طلب افزایش علم را داده است، پس این دعا طلب افزایش علم را داده است، پس این دعا مستجاب است و گر نه امر به طلب آن نمیکرد پس همانطوریکه تا آخرین لحظه، رسول خدا مامور به این دعا است ما نیز باید به او اقتداء کنیم و باید تا آخر عمر (در دنیا )دنبال علم و دانش برویم. همانگونه که اخلاق پیامبر عظیم است، علم آن حضرت نیز باید هماهنگ با آن خلق عظیم باشد و گر نه بی فایده است. امیر المؤمنین (ع)میفرماید:

“رُبَّ عالِمِ قَد قَتَلَهُ جَهلُهُ وَ عِلمُهُ مَعَهُ لا یَنفَعهُ ”

چه بسا دانشمندی که به جهل او نابودش کرده و عملش نتوانسته است به او نفعی برساند و او را نجات دهد. این چنین عملی نور و روشنائی ندارد، چرا که توأم با اخلاق نیست بنابر این باید به رسول الله اقتدا کرده و دیگران را رها نمود.

انسان مسافری است که به جانب الله می رود، و این مسافرت و این حرکت، جهت و هدف نمی تواند باشد. مقصود از سیر، رفتن بسوی الله است  و هدف باید کمال باشد. و هنگامی به هدف می رسد که مقتداء و راهنما داشته باشد، و لازم است آن مقتدا راهبر و کاردان و راهشناس باشد.

قرآن پیامبر (ص) را چنین معرفی کرده که او میدانید و آگاه است و بیراهه نمی رود :

“وَ النَّجمِ اِذا هَوی ما ضَلَّ صاحِبُکُم وَ ما غَوی ”

سوگند به ستاره هنگامی که فرود می آید (به سمت غروب حرکت می کند )و پیامبر شما اهل ضلالت و گمراهی نیست (انسان ضال یعنی گمراه، و انسان غاوی  یعنی بی هدف )،پس ضلالت بی راهی است و غوایت یعنی بی هدفی. رسول خدا می داند کاروان بشریت را چگونه به سرچشمه کمال و سعادت هدایت کند، زیرا او هم جهت آفرینش و هم هدف خلقت را (که رسیدن به کمال باشد)نیکو میداند. پس به او اقتدا کنید، چون همانطوری که گفتیم عقل به تنهائی برای سعادت بشر کافی نیست.

 

مسیر انسان و راهنمایان الهی

انسان برای همیشه باقی است و از بین نمیرود، بلکه از عالمی به عالمی دیگر می رود مرگ و نابودی نیست، بلکه انتقال از عالمی به عالم دیگر می باشد، پس باید از ابدیت آگاه بود و چیزی تهیه کرد که ابدی و فنانا پذیر و نمیر باشد تا بتوان از اسرار و خصوصیات و چگونگی روز قیامت (یَومَ تُبلی السَّرائِر. ..)آگاه شد، و این بدون راهنمایان الهی امکان پذیر نیست.

در جوامع کمونیستی اگر قانون بدون اتکاء به وحی مطرح است، بدان جهت است که با منطق غلط :

“اِن هِیَ اِلّا حَیاتُنا الدُّنیا نَمُوتُ وَ نَحیی ”

زندگی  این جهان چیزی جز یک امر مادی نیست. ..زنده آند، آنان معتقدند که طالب مرگ زنده آند و  پس از آن خبری نیست. جز جهان طبیعت، حقیقت دیگری وجود ندارد. بر عکس قرآن می گوید :

۴ $yJsù ßì»tFtB Ío4quŠysø۹$# $u‹÷R‘‰۹$# ’Îû ÍotÅzFy$# žwÎ) î@‹Î=s%   ”

(سوره توبه، آیه ۳۸)

متاع دنیا در پیش عالم آخرت آندک و ناچیز است.

ارزش انسان پس از مرگ شروع میشود، و آنجا است که او وارد مرحله جاودانی و عالم زوال ناپذیر میشود. باید برای سعادت آنجا فعالیت کرد. بنا بر این لازم است که از وحی و راهنمایان الهی الهام بگیرد تا بداند برای چه خلق شده و به کدام سمت می رود.

یک انسان تربیت شده الهی و کامل آن سخن می گوید که حضرت امیرالمؤمنین (ع)فرمود :

“لَو کُشِفَ الغِطاءُ ما ازدَدتُ یَقِیناً ”

اگر پرده ها هم بالا برود، بر یقینم چیزی افزوده نمی شود.

اینان از اسرار پشت پرده جهان طبیعت آگاهند و اینان از طریق وحی و الهام به آنچه که برای سعادت انسان مفید است اطلاع می یابند، و اینان راهنمایان بحقند و میبایست راهشان را پیمود و در مسیری که برای ما مشخص کرده آند گام برداشت.

ابعاد راهبران الهی

خداوند برای بهتر شناساندن رسول خدا، ابعاد رهبری او را مشخص می کند و می گوید :

۱-او معصوم و منزه از خطا و اشتباه است

۲-دانا است و علوم و معارف را از خدا فرا می گیرد.

۳-آنچه از طرف خدا بر او وحی میشود، درست ضبط می کند و درست اداء می نماید.

در این صورت ابعاد رهبری سه مرحله دارد :

مرحله اول :تلقی و دریافت علم است، که باید درست بفهمد و اشتباه نکند، و برداشت غلط ننماید.

قرآن می فرماید :

¼çm¯RÎ)ur ã@ƒÍ”\tGs9 Éb>u‘ tûüÏHs>»yèø۹$#، tAt“tR ÏmÎ/ ßyr”۹$# ßûüÏBF{$#،۴’n?tã y7Î۷ù=s% tbqä۳tGÏ۹ z`ÏB tûï͑ɋZßJø۹$# ”   (سوره شعرا، آیه ۱۹۳)

این قرآن نازل شده از طرف پروردگار جهانیان است که جبرئیل آن را بر قلب پیامبر نازل کرده است، تا تو ای پیامبر مردم را آنذار کنی (و آنها را از عذاب خدا بترسانی )پس آنچه که رسول الله دریافت می کند، از فرشته امین است که اهل خیانت نیست و هیچ کم و زیاد نمیکند. قران در این باره می فرماید:

y7¯RÎ) ‘¤)n=çGs9 šc#uäöà)ø۹$# `ÏB ÷bà$©! AOŠÅ۳ym AOŠÎ=tæ    ”

(سوره نمل، آیه ۶)

تو قرآن را از نزد خداوند حکیم و دانا دریافت می کنی، و این خود دلیل بر تایید خداوند است بر صحت دریافت و تلقی پیامبر از خداوند.

علم لدنی نیز بهمین معنی است، نه علمی در برابر معارف دیگر. چون انسان معارف الهی را آگاهی با فکر و اندیشه می فهمد، و گاهی از طریق درون و کسب صفات معنوی ارزنده که به حدی می رسد که بتواند مستقیم از خداوند و نزد خدا دریافت علم نماید و این است معنی علم لدنی. لدن یعنی نزد، یعنی علم دست اول و از سرچشمه گرفته شده، مثل آبی که از سرچشمه گرفته شده، صاف و زلال است و علوم دیگر دست خورده و آلوده و تصرف شده است.

مرحله دوم :مرحله ضبط ونگهداری است، و این صفت بنحو اکمل در پیامبر بوده است. خداوند در سوره اعلی می فرماید :

“سَنُقرِئُکَ فَلا تَنسی ”

این احکام و قوانین الهی را ما بر تو میخوانیم و تو فراموش نمیکنی، یعنی نسیان برای تو نیست و تو ذاتا اینچنین خواهی شد و فراموش کار نیستی. پس در واقع خداوند بالاصاله و بالذات فراموش کار نیست :

” وَ ما کانَ رَبُّکَ نَسِیّا ”

(سوره مریم، آیه ۶۴)

پروردگار فراموش نمیکند، و تو ای پیامبر افاضه من الله فراموش نمیکنی یعنی یکی از فیوضات الهی بر تو اینست که حافظه ات را از نسیان مصون داشته است.

سؤال : اگر کسی بگوید ممکن است پیامبر فراموش نکند ولی اشتباه بکند؟ جوابش روشن است چون اگر حکم خدا را آنچه هست نگوید، یا اینکه جای امر، نهی و جای نهی، امر کند، این میشود هوی، و سوره و آنجم این هوی را از پیامبر نفی میکند:

“…$tBur ß,ÏÜZtƒ Ç`tã #“uqolù;$#    ”

÷bÎ) uqèd žwÎ) ÖÓórur 4Óyrqãƒ

(آیه ۳و۴ سوره و النجم )

او از روی هوای نفس سخن نمیگوید (قانونی را عوض نمیکند )و آنچه از وحی است.

مرحله سوم: او در مراحل اظهار و بیان هم که پس از مرحله تلقی و ضبط می آید، معصوم است و همین آیه نیز شاهد است. و نیز آیه ۲۶و ۲۷ سوره جن بر آن گواهی میدهد :

ãNÎ=»tã É=ø‹tóø۹$# Ÿxsù ãÎgôàム۴’n?tã ÿ¾ÏmÎ۷øŠxî #´‰tnr&، žwÎ) Ç`tB 4Ó|Ós?ö‘$# `ÏB 5Aqߙ§‘ ¼çm¯RÎ*sù à۷è=ó¡o„ .`ÏB Èû÷üt/ Ïm÷ƒy‰tƒ ô`ÏBur ¾ÏmÏÿù=yz #Y‰|¹u‘، zOn=÷èu‹Ïj9 br& ô‰s% (#qäón=ö/r& ÏM»n=»y™Í‘ öNÍkÍh5u‘t

خدا دانای غیب است و جز خودش کسی را از غیب آگاه نمی سازد مگر رسولان برگزیده و مورد رضایت خویش را. خدا همیشه مراقب و اسکورت از آنان میکند، و فرشتگان محافظ و مخصوص از پشت سر و پیش روی، پیامبر را محافظت می کنند تا رسالت الهی را به مردم ابلاغ کند. پس آنچه که به مردم میرسد بدون کم و زیاد همان گفتار الله است که در این صورت حجت تمام شده و وحی به مردم رسیده است. و گفتار خداوند حق است :

øšÎ=ôguŠÏj9 ô`tB šn=yd .`tã ۷poYÍh‹t/ 4Ózóstƒur ô`tB  †yr .`tã ۷poYÍh‹t/

(سوره آنفال،  آیه ۴۲)

تا هلاک شوندگان با برهان و دلیل هلاک شوند و هدایت شدگان نیز با بینه و دلیل هدایت یابند.

آری مطالب بسان آفتاب روشن، برای آنان بین و روشن می شود و آنان می پذیرند.

پس بطور خلاصه : رسول الگو، معارف را از خدا می گیرد و بدون کم و زیاد اخذ می کند و آن را با کمال امانت و صداقت حفظ و نگهداری مینماید، و بدون کم و زیاد هم به مردم ابلاغ می کند، و حافظ وحی و پاسداران وحی الهی، این سلسله معارف را بدینگونه به پیامبر و پیامبر به مردم ابلاغ میکنند، و سیره پیامبر شما چنین کسی شایسته الگو بودن است و مقتدای شما باید چنین باشد و شما نیز در مقام عمل باید به او اقتدا کنید و از نور وحی و قرآن و هدایت پیامبر، رهبری شوید در مقام عمل باید به او اقتدا کنید و از نور وحی و قرآن و هدایت پیامبر، رهبری شوید.                                                                   ادامه دارد

 

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *