موضوع مقاله، نامه مدیریتی سیاسی امیرمؤمنان علیهمالسلام به مالک اشتر بود که به فرازهایی از آن در شمارههای قبل اشاره شد و اینک ادامه بحث را پیمیگیریم: حضرت خطاب به مالک میفرماید: «فاملک هواک، وشح بنفسک عما لا یحل لک، فإن الشح بالنفس الانصاف منها فیما أحبت أو کرهت. وأشعر قلبک الرحمه للرعیه والمحبه لهم واللطف بهم، ولا تکونن علیهم سبعا ضاریا تغتنم أکلهم، فإنهم صنفان إما أخ لک فی الدین وإما نظیر لک فی الخلق»؛(۱) زمام هوای نفس را به دست گیر و نسبت به آن بخیل باش، زیرا بخل ورزیدن به نفس در آنچه دوست دارد یا نفرت دارد، انصاف دادن به آن است و قلب خویش را با رحمت و محبت و لطف نسبت به رعیت پوشش بده و برای آنان درندهای خونخوار مباش که خوردن آنان را غنیمت شماری، زیرا آنان دو صنفاند یا برادر دینی تواند یا انسانی مانند تو که از آنان لغزشها سر میزند و به خطاهایی رومیآورند و به عمد یا سهو گناهی مرتکب میشوند، پس از عفو و گذشت خود به آنان ارزانی دار، مانند آنچه انتظار داری خداوند از عفو و گذشت خود تو را بهرهمند گرداند، زیرا تو مقام مافوق آنهایی و ولی امر مافوق تو و خداوند برتر از مافوق آنکه تو را بر آنان حکومت داده است.»
تملک نفس و خودمدیریتی
نخستین توصیه امام علی«ع» به مالک اشتر در این فراز از منشور، تسلط به نفس و کنترل خواستهها و تمایلات نفسانی به انحاء مختلف است. هر چند همه انسانها به تملک نفس و خویشتنداری نیاز دارند و کمال نهایی انسان بدون آن ناممکن است و نفس و خواستههای آن را نمیتوان بیمهار رها کرد و دشمنترین دشمنان انسان نفس اماره اوست، همانگونه که در روایت است: «اعدی عدوک نفسک التی بین جنبیک» اما برای زمامداران و مدیران نقش تعیینکنندهتری خواهد داشت. هوای نفس گاهی به صورت معبود آدمی درآمده و نوعی شرک خفی را باعث میشود.
به بیان قرآن کریم: « أفرأیت من اتخذ إلهه هواه وأضلهالله على علم ؛(۲) آیا دیدی آن کس را که هوای نفس را خدای خود گرفت و خداوند با داشتن علم او را گمراه ساخت.»
این آیه و دیگر آیات و روایات تکاندهنده آدمی را باید بلرزاند و از خود بپرسد آیا من مصداق این آیه نیستم؟! و از خداوند استمداد طلبید که او را در برابر تهاجم تمایلات نفسانی مدد فرماید.
قابل ذکر اینکه هوای نفس چهرههای گوناگون دارد و با تنوع خواستهها و جایگاه انسانها متفاوت است. برای برخی تمایلات شهوانی، برای برخی مال و منال، برخی جاه و مقام و برای برخی شهرت و نام و عنوان، و انسانها به تناسب شرایط در هریک از این عرصهها به آزمون نهاده میشوند.
در روایت است: «آخرین چیزی که از قلب مؤمن خارج میشود، حب جاه و مقام است». در نامه امام«ع» به مالک اشتر به عنوان کارگزار در خطه مصر دیدیم که حضرت یار وفادار خود را که اعتماد کامل هم به او دارد به تملک نفس و تسلط بر خواستهها سفارش میکند.
این سفارش تنها به مالک اشتر نیست، بلکه به همه کسانی است که دستشان به قدرت و مقام و منصب میرسد که مراقب باشند در دام خطرناک نفس گرفتار نشوند و دانسته و ندانسته حب ریاست و جاه و مقام آنان را نفریبد، چرا که دنیا با همه جلوههای فریبندهاش سرابی بیش نیست و آنچه ماندنی است، کاری است که برای خدا و خدمت به خلق انجام شود.
سیره امیرمؤمنان«ع» برای کارگزاران باید الگو باشد و لحظهای از آن غفلت نکنند. به عنوان نمونه، عبداللهبن عباس می گوید: «در ذیقار خدمت امیرالمؤمنین«ع» رسیدم و دیدم حضرت نعلین خود را وصله میزند. امام رو به من کرد و فرمود این نعلین چقدر ارزش دارد؟ گفتم هیچ ارزشی ندارد. حضرت فرمود: «والله لهی احبّ الیّ من امرتکم الا ان اقیم حقا او ادفع باطلا؛» به خدا این کفش کهنه نزد من بهتر از حکومت بر شماست، مگر آنکه حقی را به پا دارم یا از باطل جلوگیری کنم.»
این منطق امام عدل و فضیلت علی علیهالسلام است و آنان که دعوی پیروی آن حضرت را دارند، باید این سخن امام را الگو سازند و به جاه و جلال ریاست و حکومت دل نسپارند و تمام همّ خود را به دفاع از حق و جلوگیری از باطل مصروف دارند و آنگاه شاهد ثمرات ارزشمند آن باشند و این را در عمل نشان دهند نه گفتار. آیا مدعیان پیروی از آن حضرت با لجامگسیختگیها، رفاهطلبیها، تجملگرایی، ویژهخواری و بیعدالتی و غارت بیتالمال و سفرهای پرخرج و حقوقهای کلان برخورد میکنند؟! آیا مدعیان پیروی امام، حاضرند ریاست را به افراد صالح و خادمان شایستهتر از خود بسپارند و یا گرایشهای جناحی را بر شایستهسالاری ترجیح میدهند؟ این مشکلاتی است که پیش روی ما قرار دارد و ریشه آن نفس اماره است.
استدعای نگارنده از مسئولین محترم در هر ردهای، این است که نهجالبلاغه را گاهی پیش روی خود بگشایند و نگاهی گذرا به نامههای امیرالمؤمنین«ع» به کارگزارانش بیفکنند و ملاحظه کند راه و رسم مدیریت در رابطه با آنچه به حقوق اجتماعی و مسأله بیتالمال و دغدغه حساب و کتاب الهی است، چیست؟ و اگر این کتاب الگو و درسنامه ما بود، آیا وضع ما بهتر از این نبود؟! به نظر نگارنده از کارهای ضروری و تشکیلات دولتی، آموزش مدیریت علوی در ادارات و سازمانها و وزارتخانهها و نهادهای دیگر است که «مؤسسه نهجالبلاغه» در دستور کار خود دارد و به انتظار پاسخی از سوی دستگاههای کشور است.
اکنون از میان این نامهها که حضرت امیر«ع» به کارگزارانش داشته مواردی را بنگریم: «اما بعد فانّ الوالی اذا اختلف هواه منعه ذلک کثیرا من العدل…»(۴) زمامدار اگر دنبال هوا و هوسهای پیدرپی خویش باشد، او را از عدالت بازمیدارد. بنابراین امور مردم بر محور حق باید در نظرت یکسان باشد، چرا که جور و ستم هیچگاه جایگزین عدالت نخواهد شد، پس از آنچه برای خود نمیپسندی، برای دیگران مپسند و نفس خویش را در برابر آنچه خداوند بر تو واجب ساخته به امید پاداش و بیم کیفر و مجازات به خضوع و تسلیم وادار و بدان که دنیا سرای آزمایش است که هر کس ساعتی دست از کار بکشد، همین ساعت سبب پشیمانی او در قیامت خواهد شد و بدان که هیچ چیز تو را از حق بینیاز نخواهد کرد و از جمله حقوقی که که بر تو واجب شده، کنترل هوسهای خویش، مراقبت از رعیت با تلاش خدمترسانی به آنهاست.
امام علی«ع» در نامه دیگری به یکی از کارگزاران خود (مصقله بن هبیره شیبانی) مینویسد: «درباره تو به من خبر رسیده که اگر درست باشد خدای خود را خشمگین کردهای و از فرمان امام خود سرپیچی نمودهای. گزارش شده که تو غنائم و اموال مسلمین را که به وسیله اسلحه و اسبهای آنان به دست آمده و خونهایشان به پای آن ریخته شده، در بین افرادی از بادیهنشینان قبیلهات که خود برگزیدهای تقسیم کردهای. سوگند به کسی که دانه را در دل خاک شکافته و روح انسانی را آفریده، اگر این گزارش درست باشد تو در نظر من خوار خواهی بود و ارزش و مقدارت را از دست دادهای. پس حق پروردگارت را سبک نشمار. دنیایت را با نابودی دینت آباد مکن که زیانکارترین افراد خواهی بود. آگاه باش حق مسلمانی که نزد من یا نزد تو هستند یکسان است و با نظر من باید به عدالت تقسیم شود.»(۵)
از این نامهها و توصیهها و فرمانها در نهجالبلاغه فراوان است. به نامه فوق بار دیگر بنگریم: «اموالی که با جهاد و خونهای جنگاوران فراهم آمده، متعلق به همه مسلمین است.»
و ما نیز اگر باور داریم که بیتالمال دسترنج آحاد مردم به ویژه جهادگران و زحمتکشان است و اصولاً نظام اسلامی و عزت و کرامت کشور و ملت ثمره فداکاری شهدای عزیز ماست که هم اکنون آخرین کاروانهای مقاومت آنان در خارج کشور با کفار و منافقان و استکبار جهانی و صهیونیسم و تکفیریها و ارتجاع منطقه میجنگند و آنها افتخار نظاماند، نه سایهنشینان اشرافی که بیتالمال را به اسم حقوق و مزایا غارت میکنند. اگر اینها را باور داریم، پس چرا در اجرای عدالت سهلانگاری میکنیم و برچسب تخلف بر جبین غارتگران نمیزنیم؟! تا جوانان این کشور به عدالت نظام اسلامی امیدوار شوند و تردید از دل آنان زدوده نشود! از این سؤالات فراوان است که پاسخ میطلبد.
امام و انساندوستی
در ادامه نامه به مالک اشتر میخوانیم: «قلب خود را از مهر و محبت و لطف نسبت به رعیت لبریز کن و نسبت به مردم همچون درنده خونخوار مباش که این مردم یا برادر دینی تواند یا انسانی مانند تو…».
عمق انساندوستی و حقوق بشر را در این سخن امام میتوان دید. امام علی«ع» نظیر این بیان را فراوان دارد و نهجالبلاغه پیش روی ماست. این پیام برای بشریت است و جایجای جهان مخاطب بسیار دارد و به ویژه در ملتهای تحت سلطه و مستضعف. احترام به انسان و حقوق عادلانه او را از علی«ع» باید آموخت و به جهان معرفی کرد. حقوق بشر فراتر از دین و ایمان را در کجای عالم میتوان دید آنگونه که امام ما مدافع آن است. در عصری قرار داریم که متجاوزین به حقوق بشر جهان را به آشوب و کشتار و ترور و غارت آلوده کردهاند و معالاسف برخی مدعیان مسلمانی پشت نقاب اسلام ابزار اجرای سیاستهای شوم استکباری ـ صهیونیستی شده، مردم بیگناه را سر میبرند و حمام خون راه میاندازند و حاکمان پلید حرمین و مفتیان بیدین به نام اسلام از کنار کعبه و قبله مسلمانان فتوای کشتار و ترور مسلمانها و به اسارت گرفتن زنان و کودکان را میدهند! که این روزها شاهد صحنههای دلخراش این قساوت و شقاوت هستیم.
اینجاست که بر مسلمانان است با این رژیمهای فاسد و غاصبان متجاوز برخورد کنند و حداقل روابط سیاسی خود را با آنان قطع کنند و آنان را منزوی سازند و به حکم قرآن کریم برای نابودی فتنه و فتنهگران دست به دست هم بدهند «وقاتلوهم حتی لا تکون فتنه و یکون الدین لله»(۶) این حکم صریح قرآن است که با فتنهگران بجنگید تا فتنه از میان برداشته شود و دین در انحصار خدا درآید.
اگر دین آنگونه که قرآن کریم و سیره نبوی و خطمشی علوی نشان داده به جهان معرفی میشد، آغوش همگان برای پذیرش اسلام گشوده بود.
اسلام آئین حق و عدالت، رأفت و رحمت، انساندوستی و منطق و حکمت است که دشمنان اسلام این روزها چهره خشونت و استبداد و توحش به آن دادهاند تا از گرایش مردم به این آئین رحمت و رأفت جلوگیری کنند و برخی دولتهای بنام اسلامی را به خدمت گرفته و مفتیان دینفروش را خریدهاند. این است که وظیفه همگان به ویژه اندیشمندان، نخبگان، علما، نویسندگان، مقامهای سیاسی و سفارتخانهها، رسانهها و هر که به تریبونی دست دارد، این است که فرهنگ ناب اسلامی را آنگونه که هست به مردم عالم به ویژه بیگانگان در کشورهای دیگر معرفی کنند. امام راحل(ره) فرمود: «اسلام تشنه اسلام ناب محمدی(ص) است» و اسلام ناب را باید معرفی کرد، اما چه مقدار به این وظیفه جامه عمل پوشاندیم جای سؤال است. در هر حال این وظیفه همچنان پیش روی ما است و ایران اسلامی میبایست طلایهدار این حرکت باشد.
پینوشتها
۱ـ نامه ۵۳ نهجالبلاغه.
۲ـ جاثیه، ۲۳.
۳ـ نهجالبلاغه، خطبه ۳۳.
۴ـ ترجمه ۵۹.
۵ـ نامه ۴۳ نهج البلاغه.
۶ـ بقره، ۱۹۳.
سو تیتر
۱٫
نامه مدیریتی- سیاسی امیرمؤمنان علیهالسلام به مالک اشتر دارای زوایای بسیار ارزشمندی است که به واقع باید آن را درس نامه مدیریتی نامید. این نامه که کلمه به کلمه آن سرشار از توصیه های راهگشا در عرصه مدیریت است برای همگان بخصوص برای مدیران نظام اسلامی در تمام عرصه ها کاربردی و راهبردی است