حکومت آمریکا، حکومتى غیرمتمرکز است، لذا راههاى زیادى براى نفوذ در آن وجود دارد و گروههاى ذینفع مىتوانند به طرق مختلف، سیاستهاى مورد نظر خویش را شکل دهند. قدرت لابىهاى رژیم صهیونیستی نیز از توان بالاى لابیگرى آنها نشأت مىگیرد. مبناى عمل آنها شبیه تمام گروههاى فشار دیگر است، اما آنچه لابى صهیونیستى را از دیگر گروههاى فشار متمایز مىکند، قدرت تأثیرگذارى آنان است.
فعالیتهاى تبلیغاتى، اقتصادى و مالى یهودیان و گروههاى فشار صهیونیستى در آمریکا به طور مشترک بر جهتگیرى سیاست این کشور و در نتیجه از ابعاد مختلفى بر تصمیمگیریهاى سیاسى داخلى و خارجى تأثیر میگذارد. این تأثیرگذارى از اواسط قرن بیستم به نحو چشمگیرى افزایش یافت به گونهاى که «از اواسط قرن بیستم، اسرائیل به نحو فزایندهاى اصل و اساس هویت احساسى یهودیان قرار گرفت و این طرز تفکر در میان اکثر یهودیان آمریکایى اعم از ارتدکس یا لیبرال یا ثروتمند یا فقیر، عضو حزب دموکرات یا جمهوریخواه جا افتاده و پذیرفته شده است.»(۱)
برخى از مصادیق سلطه سیاسی صهیونیسم بر آمریکا عبارتند از:
۱ـ انتخابات
علىرغم جمعیت کم یهودیان (حدود ۶/۲ درصد جمعیت آمریکا) آنان کمکهاى فراوانى به دو حزب اصلى آمریکا اعطا مىکنند، زیرا انتخابات کنگره و ریاست جمهورى آمریکا با حضور دو حزب جمهوریخواه و دموکرات انجام میگیرد. صهیونیستها براى کنترل و هدایت سیاست این دو حزب، با اعطاى کمکهاى مالى ـ تبلیغاتى، آنها را به سیطره خود درآوردهاند. بنابراین قدرتى که از نفوذ رأیدهندگان یهودى در آمریکا حاصل میشود در انتخابات ریاست جمهورى و کنگره این کشور متجلّى است. به علاوه «رأیدهندگان یهودى تاثیر زیادى بر انتخابات ایالاتى نظیر کالیفرنیا، فلوریدا، نیویورک و پنسیلوانیا دارند.»(۲)
اعطاى کمکهاى مالى و تبلیغاتى به نامزدهاى انتخاباتى به ویژه انتخابات ریاست جمهورى آمریکا به قدرى در این کشور عادى و طبیعى شده که حتى رؤساى جمهور منتخب به صراحت پیروزى خود را مدیون کمکهاى مالى صهیونیستها میدانند.
افزون بر کمکهاى مالى گروههاى فشار صهیونیستى به نامزدهاى انتخاباتى آمریکا، گاهى از این ابزار مالى، گروههاى یهودى براى تقلب در انتخابات نیز استفاده کردهاند، به گونهاى که «پول و دارایى به یکى از عوامل هرج و مرج و تقلب در انتخابات آمریکا تبدیل شده است.»(۳)
معمولاً با نزدیک شدن به زمان انتخابات، فعالیتهاى وسیعى از سوى سازمانهاى یهودى و گروههاى فشار صهیونیستى براى خرید آراء انتخابکنندگان هرچند به قیمت زیاد صورت میگیرد. این کارها براى این است که پیروزى شخص مورد نظر در انتخابات داخلى (ایالتها) و عمومى ریاست جمهورى تضمین شود. به همین دلیل مشاهده میکنیم که بیشتر رؤساى جمهور آمریکا در جهت خدمت به مسائل یهودیان گام بر میدارند و مطیع اوامر لابى صهیونیسم میگردند که «براساس جهت دهیهاى سازمانهاى فراماسونرى صهیونیستى، خواسته خود را بر قدرت اجرایى آمریکا تحمیل مى کنند.»(۴)
۲ ـ کنگره
یکى از راهکارهاى تاثیرگذارى صهیونیستها و لابىها در آمریکا، نفوذ در کنگره است، جایى که رئیسجمهور آمریکا قبل از اجراى هر برنامه سیاسى، اقتصادى یا نظامى باید به آنجا مراجعه نماید تا برنامهاش مورد بحث و بررسى قرار گیرد، به همین دلیل یکى از ستونهاى تأثیر لابى صهیونیست بر سیاستها و برنامهها و راهبردهاى آمریکا، تأثیر نفوذشان بر کنگره است به طورى که رژیم صهیونیستى در برابر تمامى انتقادها از هرگونه مصونیت بهره میبرد. با توجه به این شرایط لابى اسرائیل و گروههاى فشار صهیونیستى سعى مىکنند تعداد بیشترى از اعضاى کنگره را از طریق مختلف به سوى خود جلب کنند، یکى از این راهها همان حمایت تبلیغاتى و خرید آراء انتخابکنندگان است.
علاوه بر آن، تعداد زیادى از اعضاى این مجلس را وارد سازمانهاى صهیونیستى مانند: «فراموسونرى»، باشگاههاى «لیونز»، «ب ناى ب ریث» مىکنند تا از طریق حضور آنها در این محافل و روابط مشخص با اعضا، آنها را در کنار موضعگیریهاى صهیونیسم قرار دهند.
براى اینکه میزان و عمق این تأثیر نفوذ صهیونیستها را در کنگره آمریکا ارزیابى کنیم کافى است بدانیم که برخى از اعضاى کنگره که از مسیحیان صهیونیست هستند حتى اولویت اول سیاست خارجى آمریکا را حمایت از رژیم صهیونیستی مىدانند. «دیک آرمى» یکى از مسیحیان صهیونیست شده در سپتامبر ۲۰۰۲ گفت: «براى من اولویت اول در سیاست خارجى حمایت از اسرائیل است.»(۵)
این تأثیر و نفوذ صهیونیستها در کنگره آمریکا به طور تصادفى به دست نیامده است بلکه در اثر برنامهریزى بود که صهیونیستها پس از تشکیل رژیم صهیونیستى به ویژه از اوایل دهه پنجاه داشتهاند.
یکى از راههاى دیگر براى نفوذ و سیطره لابى صهیونیست بر کنگره آمریکا، استفاده از کارمندان طرفدار رژیم صهیونیستی در اداره کنگره است.
۳ ـ هیأت حاکمه
در کشور آمریکا از ابتداى استقلال تاکنون، دو حزب دموکرات و حزب جمهوریخواه در آمریکا فعالیت مىکنند و هرکدام توانسته در دوره یا دورههایى زمام امور اجرایى و قدرت سیاسى را در این کشور به دست گیرد. لذا صهیونیستها براى اینکه همیشه بتواند بر آمریکا حکومت داشته باشند و یا حداقل نقش عمده و به سزایى در سیاستهاى خارجى و جهانى آمریکا ایفا کنند، همواره با اعطاى کمکهاى مالى ـ تبلیغاتى به این دو حزب تا حدود زیادى توانستهاند آنها را به سیطره خود درآورند.
در این راستا لابى یهود و گروههاى فشار صهیونیستى نقش مهمى را در وارد کردن حکومتهاى آمریکا نسبت به حمایت از طرح صهیونیسم در کلیه مراحل و زمانها ایفا نمودهاند.(۶)
سابقه حضور یهودیان در دولتهاى گوناگون به اوایل قرن ۱۹ و بیشتر در نهادهایى مانند وزارت امور خارجه برمىگردد، زیرا حساسیت کمترى نسبت به آن از طرف اکثریت و سایر اقلیتهاى موجود در جامعه آمریکا وجود داشت.(۷)
در سالهاى جنگ جهانى اول، یک گروه فشار قوى یهودى در کاخ سفید به وجود آمد که به قدرتمندترین دستگاه فرعى آمریکا تبدیل شد. این گروه در تدوین نامه دوم مارس ۱۹۱۹ ویلسون رئیسجمهور وقت آمریکا به دولت انگلستان مبنى بر حمایت از تأسیس یک کشور مشترکالمنافع یهودى در فلسطین بسیار مؤثر بود.(۸) پس از جنگ جهانى دوم، نفوذ و نقش صهیونیستها در آمریکا خیلى گسترش یافت تا جایى که بسیارى از رؤساى جمهور این کشور را مغلوب خود ساخته و به زیر سلطه خود درآوردند.
آنچه به طور مشخص مىتوان درباره تاثیرپذیرى دستگاه هیأت حاکمه آمریکا از محافل فشار صهیونیستى گفت این است که مقامات آمریکایى همواره سیاست کشور را در همان مسیر و خواست صهیونیستها هدایت کردهاند که گاه به زیان مردم آمریکا نیز تمام شده است، چرا که مخالفت و یا اعتراض به خواستهاى صهیونیستها، عواقب ناگوارى را براى آنها به بار خواهد آورد، به همین لحاظ آنها (دموکرات و جمهوریخواه) حاضرند به دلیل مشکلات مالى اقتصادى در هزینههاى مربوط به بهداشت عمومى، آموزش و کمکهاى اجتماعى که در بودجه سراسرى در نظر گرفته شده تجدیدنظر کنند و احتمالاً آن را کاهش دهند، ولى هیچگاه جرأت نمیکنند کم کردن کمکهاى خارجى به رژیم صهیونیستى را مطرح کنند.
۴ ـ سیاست خارجى آمریکا
روژه گارودى در کتاب خود «آمریکا پیشتاز انحطاط» به نقل از نوشته «جان گالتونگ» (Johan Gultung) نوشته که سیاست خارجى آمریکا متأثر از آموزههاى توراتى و مبتنى بر «قوم برگزیده» است.(۹) قوم برگزیده بودن به قدرى برای رهبران آمریکا مسلم است که اعتقاد به اینکه مردم ایالات متحده بیش از هر ملت دیگرى به خدا نزدیک هستند در شعار چاپ شده روى هر دلار بیان مىشود: «In God we trust» (ما به خدا اعتماد داریم).
هیچ نهاد مافوق ملى نمىتواند برتر از ایالات متحده باشد. این امر در مورد سازمان ملل متحد نیز مصداق مىیابد، مگر اینکه این سازمان وسیلهاى باشد براى اعمال نفوذ نیکوکارانه ایالات متحده بر سراسر جهان. در سازمان ملل متحد، ایالات متحده قله را اشغال کرده است و دور تا دورش را آنهایى گرفتهاند که مرکز جهان را پدید مىآورند: متحدانى که از سه ویژگى، حداقل داراى دو ویژگى باشند:
ـ اقتصاد بازار آزاد
ـ ایمان به خداى یهودى ـ مسیحى
ـ انتخابات آزاد.
یهودیان آمریکا از این دیدگاه الهیات رهبران موعودگراى یهودى مسلک ایالات متحده آمریکا به خوبى استفاده کرده و با استفاده از امکانات مالى و رسانهاى و سازمانها و محافل صهیونیستى و بازوهاى فعال آنها، به قرار دادن صهیونیستها و نخبگان یهودى آمریکا در پستهاى مهم و کلیدى سیاست خارجى کاخ سفید و دولت آمریکا اهمیت خاصى دادهاند، به گونهای که روزبه روز بر نفوذ و تأثیرگذارى یهودیان بر سیاست خارجى آمریکا افزوده شده است. البته این نفوذ و سلطه صهیونیستها بر دستگاه سیاسى این کشور عمدتاً در ارتباط با منطقه خاورمیانه به ویژه در حمایت از رژیم اشغالگر قدس از نمود بیشترى برخوردار بوده و در راستاى منافع استراتژى مشترک آمریکایى ـ اسرائیلى و توسعهطلبیهاى آن رژیم قرار داشته است. به ویژه از زمان جنگ شش روزه رژیم صهیونیستی و اعراب از سال ۱۹۶۷، سیاست آمریکا در خاورمیانه همواره حفظ روابط مستحکم با رژیم صهیونیستى و حمایت از آن بوده است.
در دوره جورج دبلیو بوش تأثیرگذارى لابى یهودى و رژیم صهیونیستى در سیاست خارجى آمریکا به قدرى افزایش یافت که آنان پس از اشغال افغانستان و عراق، طرح حمله به سوریه و ایران را مطرح و خواستار سرنگونى رژیمهاى این دو کشور توسط آمریکا شدند.
سخن پایانى
محافل و گروههاى فشار صهیونیستى براى رسیدن به اهداف و برنامه خود و تضمین جهتگیریهاى صهیونیسم و به دست آوردن یاران جدید از میان مسئولان آمریکایى شیوه پلیدى را در پیش گرفتهاند. آنها با تجسس در زندگى خصوصى این افراد و تعقیب آنها در مسافرتها، شبنشینىها، زندگى شخصى و روابط مشکوک و انحرافى افراد را به تصویر میکشند و آنها را در پرونده ویژهاى نگهدارى میکنند.
در صورتى که شخص مورد نظر از مسیر تعیین شده براى وى در بورس سیاست آمریکا منحرف شود، تهدید وى با استفاده از این پروندهها آغاز مىشود و در صورتى که به درخواستها و اخاذى آنها پاسخ ندهد، اطلاعات و تصاویر موجود با استفاده از رسانههاى صهیونیستى در میان مردم آمریکا توزیع و منتشر میشود و در نتیجه آن زندگى سیاسى و اجتماعى وى خدشهدار میشود. ماجراى «واترگیت» و نتایجى که براى «نیکسون» رئیسجمهور وقت آمریکا به بار آورد فقط یک نمونه از این موارد است.
نوع دیگر نفوذ و فشار صهیونیستها، استفاده از زن مىباشد. تحقیقى که «ارنست تسوندل» پژوهشگر آلمانى در مورد «انحرافات اخلاقى رؤساى جمهور آمریکا» انجام داده است، نشان مىدهد که عمده رؤساى جمهور آمریکا یا داراى همسر صهیونیست بودهاند و یا دل در گرو دخترى صهیونیستى و یهودى داشتهاند و دوران ریاست جمهورى خود را با رسوایى گذراندهاند، به طورى که فشار این لابى اندرونى موجب صدور و انجام فرامینى بر خلاف خواستههاى رؤساى جمهور آمریکا و به نفع صهیونیستها شده است. نمونه اخیر آن را مىتوان در ماجراى «مونیکالوینسکى» یکى از کارکنان زن کاخ سفید و معشوقه یهودى کلینتون دنبال نمود.(۱۰)
در این زمینه همچنین مىتوان از ماجراى سناتور سابق «چارلز پرسى» یاد کرد. وى در دهه ۱۹۸۰ عضو کمیته روابط خارجى سناى آمریکا بود و از سوى گروههاى یهودى آمریکا به دلیل تلاش در راه اهداف آنها جایزه گرفت، اما زمانى که در مورد نقش رژیم صهیونیستى در کرانه غربى سؤالاتى را مطرح کرد، طرفدارى گروههاى صهیونیستى و لابى یهود از وى قطع شد و عنوان بزرگترین دشمن رژیم صهیونیستى لقب گرفت و سرانجام به دنبال کمکهاى فراوان محافل فشار صهیونیستى به رقیب وى در انتخابات سال ۱۹۸۴ شکست خورد و از دور انتخابات خارج شد.
نفوذ و سلطه صهیونیستها بر مواردى که نام برده شد در مجموع منجر به سلطه سیاسی پنهانى صهیونیسم بر این کشور میگردد. هنگامى میزان و عمق تأثیر این سلطه مشخص میشود که بدانیم سلطهگرى پنهان صهیونیستها توسط عدهاى انجام مىشود که در مجموع چیزى کمتر از سه درصد کل جمعیت آمریکا را تشکیل میدهند. طبق آمارهاى موجود «نسبت یهودیان آمریکا از۲/۶ درصد کل جمعیت فراتر نمیرود.
به عبارت دیگر آنها اقلیتى هستند که شاید نسبت هر اقلیت دیگرى بسیار بیشتر از آنها باشد، اقلیتى که مجله «فوریس» آمریکا به آن تأکید کرده است. در چنین حالتى معمایى را در پیش روى خود میبینیم که پى بردن به جزئیات آن کار دشوارى نیست، در این مجله تصریح شده است:
«تعداد میلیونرهاى یهودى، حدود ۲۰ درصد از میلیونرهاى موجود در آمریکا را تشکیل میدهد. بر همین اساس روزنامه نیویورک تایمز اظهار میدارد که لابى صهیونیستى ۴۰ ـ ۴۵ سناتور و ۲۰۰ نماینده از ۴۳۵ نماینده را دراختیار خود دارد.»(۱۱)
بدین طریق سازمانهاى اقتصادى، سیاسى و تبلیغاتى صهیونیستى قادر هستند جریان تحولات سیاسى داخلى و خارجى آمریکا و از رهگذر آن تصمیمهاى سیاسى مراکز حساسى چون کنگره، کاخ سفید و دیگر مؤسسههاى رسمى این کشور را تحتتأثیر قرار دهند و بر اوضاع سیاسى، اقتصادى و اجتماعى مسلط شده و مراکز مهم دولت و مؤسسهها و شرکتها و گروهها و مشاغل آزاد را در دست خود بگیرند.
پینوشتها
۱ـ اوبرین، لى: سازمانهاى یهودیان آمریکا و اسرائیل، ع. ناصرى، مؤسسه تحقیقاتى و انتشاراتى نور، چاپ اول، ۱۳۶۹، ص ۱۳٫
۲ـ بولتن رویداد و گزارش صهیونیسم، مؤسسه تحقیقات و پژوهشهاى سیاسى ـ علمى ندا، ۶/۲/۱۳۸۵، شماره ۱۱۵، ص ۲۸٫
۳ـ مجله نداء القدس، سال هفتم، شماره ۹۳، ۱/۵/۱۳۸۵، ص ۴۴٫
۴ـ روماس، لوسیان: العار الصهیونى، ترجمه عربى احمد رضا، قاهره، ۱۹۷۲، ص ۸۹٫
۵ـ مجله نداء القدس، «لابى صهیونیستى واقعیتها و اسناد»، سال هفتم، شماره ۹۳، ۱/۵/۱۳۸۵، ص ۳۲٫ .
۶ـ مؤسسه مطالعات فلسطین: سیاست و حکومت رژیم صهیونیستى، مرکز مطالعات و تحقیقات اندیشهسازان نور، تهران، ۱۳۷۷، ص ۴٫
۷ـ یهودیان و ساختار انتخاباتى آمریکا، مؤسسه تحقیقات و پژوهشهاى سیاسى ـ علمى ندا، ۱۰/۱۲/۲۰۰۳٫
۸ـ مؤسسه مطالعات فلسطین، پیشین.
۹ـ روژه گارودى، آمریکا پیشنتاز انحطاط، قاسم صفوى تهران: دفتر نشر فرهنگ اسلامى، ۱۳۷۶ ص ۲۵۴ ـ ۲۵۱٫
۱۰ـ روزنامه جمهورى اسلامى، «نگاهى به انحرافات اخلاقى رؤساى جمهور آمریکا»، ۱۷/۶/۱۳۷۷، ص ۱۱٫
۱۱ـ العریضى، یحیى: من یحکم امریکا فعلاً، دارالرشید، بیروت، ۱۹۹۹، ص ۷۵٫
سوتیتر:
۱٫
یکى از راهکارهاى تاثیرگذارى صهیونیستها و لابىها در آمریکا، نفوذ در کنگره است، جایى که رئیسجمهور آمریکا قبل از اجراى هر برنامه سیاسى، اقتصادى یا نظامى باید به آنجا مراجعه نماید، به همین دلیل یکى از ستونهاى تأثیر لابى صهیونیست بر سیاستها و برنامهها و راهبردهاى آمریکا، تأثیر نفوذشان بر کنگره است