پیشگفتار
در ۲۲ قسمت گذشته فیلمهای به نمایش درآمده و ساخته شده تا نیمههای سال ۶۷ مورد نقد و تحلیل مختصر قرار گرفت. سال ۶۷ از سالهای پررونق سینمای ایران محسوب میشود. جمع فیلمهای ساخته شده در این سال ۵۴ عدد بود که برخی از آنان آثار قابلتوجهی بودند. فیلمهای اجتماعی در این سال از نظر تعداد، بیشتر از بقیه ژانرها بودند.
الف) فیلمهای اجتماعی، کمدی
۲۷ـدوران سربی، کارگردان: خسرو معصومی. فیلمنامه: عباس معروفی، خسرو معصومی. بازیگران: حسین محجوب، سیامک اطلسی، مهرانه مهینترابی، سیروس گرجستانی، ملیحه نظری، نیما جوان، عطاءالله زاهد.
مشکلات و تنگناهای مادی طبقه ضعیف روستایی و ماجراهای تو در تو به سان کلاف سردرگم و در عین حال ایثار برای اعضاء خانواده، دستمایه قصه فیلم مذکور است. داستان کشش کافی و جذابیتهای لازم برای ایجاد فضای دراماتیک و تحتتأثیر قرار دادن بیننده را دارد و چه خوب است که از این ظرفیتها برای آموزشهای غیرمستقیم اجتماعی بهرهگیری شود که متأسفانه نمیشود و قصه در سطح تحریک احساسات باقی میماند و به منطق اخلاقی تعاملات اجتماعی، فرهنگی رسوخ نمیکند.
۲۸ـروز باشکوه، کارگردان: کیانوش عیاری. فیلمنامه: ابوالحسن داودی، داریوش مؤدبیان، فرید مصطفوی. محصول: هدایت فیلم. بازیگران: علیرضا خمسه، جمشید هاشمپور، علی نصیریان، ولیالله شیراندامی، گوهر خیراندیش، روحالله مفیدی، روحانگیز مهتدی، آزیتا عظیمی، مهری مهرنیا.
داستان بازدید یکی از درباریان پهلوی از شهری کوچک و فراهم آوردن لوازم بازدید و آرایش فضای اجتماعی برای حفظ ظاهر و همزمانی این برنامه با ورود جوان ورزشکار و برنده مدال طلا و سوءاستفاده مسئولین شهر از همزمانی این دو حادثه و پیشنهاد بهرهگیری سیاسیون از محبوبیت ورزشکار که قهراً مورد استقبال عامه مردم قرار میگیرد. برای تلفیق این دو برنامه دستمایه فیلمنامهنویس برای خلق طنزی مردمپسند شده است.
کیانوش عیاری کارگردان مستعدی است که فیلمها و سریالهای قابل قبولی (مانند روزگار قریب) در کارنامه کاریاش وجود دارد، البته وی گاهاً به مواردی نیز پرداخته است که به نام مسائل غیر هنری (نظیر آسیبهای اجتماعی) اسباب سیاهنمایی و تاریکانگاری را فراهم آورده است، مانند فیلم (خانه پدری) که فرسنگها با واقعیتهای میدانی جامعه ایرانی فاصله دارد. از هنرمندان بیحاشیه انتظار میرود که مسائل کلان جامعه و کشور را به دعواهای حزبی و سیاسی گروهها مُرَجّح بدانند و از ساخت آثاری که بیشتر محل توجه جشنوارههای ضدایرانی است پرهیز نمایند.
۲۹ـ زرد قناری، کارگردان: رخشان بنیاعتماد. فیلمنامه: رخشان بنیاعتماد، فرید مصطفوی، بهمن زرّینپور. بازیگران: مهدی هاشمی، گلاب آدینه (همسر مهدی هاشمی و دختر حسینقلی مستعان نویسنده داستانهای عشقی قبل از انقلاب).
این فیلم بازگوکننده مشکلات مهاجرت روستائیان و طبقات ضعیف و آسیبپذیر جامعه به مراکز بزرگ به ویژه تهران است. فیلم به خوبی و در فضایی دراماتیک توانسته است رنج و تعب این طبقات را در کلانشهر بیهویت تهران به تصویر بکشد و بیننده را در تمامی لحظات فیلم به همذاتپنداری عاطفی با خانوادههای درگیر مقوله مهاجرت و آشفتگیهای تبعی و بیپایان آنان دعوت نماید، اما افسوس و صد افسوس که قصه در همین سطح باقی میماند و از فضای جذاب داستان برای تشریح علل اجتماعی، اقتصادی و فرهنگی معضل استفاده نمیشود. در واقع فیلمنامهنویس و کارگردان به جای آنکه ریشههای این ناهنجاریها را که سیستم تمدنی لیبرالیسم غرب است به چالش و نقد بکشند و تأثیرگذاری عمیقتری بر تماشاچی صورت دهند، با تحریک عواطف و احساسات بینندگان، ماجرا را به پایان میبرند و به آنان نشانی واقعی عوامل موجد ناهنجاریهای دهه ۷۰ را که به دلیل پیادهسازی تئوریهای اقتصادی نئولیبرالیسم دولت سازندگی فراهم آمده است، ارائه نمیکنند. این غفلت، پاشنه آشیل این قبیل آثار است. درست برعکس آثار غربی که ماجرا را تمام و کمال به پیش میبرند و در لحظات پایانی فیلم، تکلیف تماشاگر را روشن میکنند و او را در خلأ یأس و انفعال رها نمیسازند. به عنوان نمونه، فیلم (دزد دوچرخه) اثر (ویتوریو دیسکیا) که به مسائل اجتماعی، اقتصادی پس از جنگ جهانی دوم در ایتالیا میپردازد، در جای جای فیلم آدرس علل نابسامانیهای اجتماعی را ارائه میدهد. همان چیزی که فیلم (زرد قناری) از آن محروم است. متأسفانه افرادی مانند رخشان بیناعتماد، تهمینه میلانی و ابوالحسن داودی ظاهراً به دلیل حوادث و ماجراهای درگیری گروهکهای چپ دانشجویی سالهای اول انقلاب، هیچگاه نتوانستند ذهن خود از بند عاطفی آنان رها سازند و دنیای هنری را فارغ از اصطکاکها مدیریت کنند. بیشک اگر چنین میکردند، کیفیت کار و اثارشان به مراتب ارتقاء مییافت. به نظر میرسد که هنرمندانی نظیر داریوش مهرجویی، بهرام بیضایی و مسعود کیمیایی نیز در آغاز جوانی مشکلات مشابهی را تجربه کرده باشند، اما با تدبیر بهتری دنیای هنر و سینما را با همه مؤلفههایش به در جا زدن در فضای اولیه ترجیح دادند و به همین علت به طور نسبی به موفقیت هنری پایدارتری دست یافتند. البته هنوز هم دیر نشده است. نمونه خارجی این مثال نیز کارگردانانی نظیر (مارتین اسکورسیزی)، (دیوید لین) و (اینگمار برگمن) هستند.
۳۰ـ سفر عشق، کارگردان: ابوالحسن داودی. فیلمنامه: ابوالحسن داودی. محصول سیمای جمهوری اسلامی ایران. بازیگران: داریوش ارجمند، گلچهره سجادیه، جمیله شیخی، پرویز پورحسینی، ایرج طهماسب، رضا بابک.
داستان زندگی عاطفی و معمولی یک زوج جوان و درگیر با مسائل و مشکلات روزمره خانوادههای متعارف به تصویر کشیده شده است. ویژگی جذاب فیلم، پرداختن به جزئیات زندگی مردم کوچه و بازار است که موجب همذاتپنداری مخاطب با شخصیتهای فیلم شده است. ابوالحسن داودی به تدریج و در طول زمان آثار بهتری را ارائه نموده است و البته همانطور که بالا اشاره شد، اگر تمرکز ذهنی و خلاقیت هنری خود را بر خلق آثار بهتر قرار میداد و از حواشی سیاسی نیمه تاریک پرهیز میکرد، قطعاً موفقیتهای بیشتری کسب مینمود.
۳۱ـ سالهای خاکستری، کارگردان: مهدی صباغزاده. تهیهکنندگان: سیدغلامرضا موسوی (رئیس فعلی تهیهکنندگان سینما) و شرکاء. بازیگران: علی نصیریان، حبیب اسماعیلی، مرحوم فیروز بهجت محمدی (بازیگر نقش ماندگار طغای در سریال سربداران)، پروانه معصومی، افسر اسدی، مارال جیرانی، رضا بنفشهخواه.
مهدی صباغزاده کارگردان فیلم که به همراه هوشنگ یونسی فیلمنامه اثر را نیز نوشتهاند، عمدتاً به تولید آثار سرگرمکننده با گوشه چشمی به مسائل روز جامعه پرداختهاند. این داستان به مشکلات طبقات فرهنگی و اقتصادی اقشار فرودست و تصمیمات نه چندان خردمندانه آنان پرداخته است.
سیدغلامرضا موسوی که کار خود را از مؤسسه کیهان در سالهای اول انقلاب آغاز نمود، بعدها به سینما راه یافت و در نقش تهیهکننده آثاری مانند (قرمز) به کارگردانی فریدون جیرانی را روانه پرده سینماها کرد. امید میرود که فعالان حوزه هنر و به ویژه سینما در کنار ساخت آثار مبتنی بر فروش بیشتر (ولو بعضاً با وجود نقش تخریبی فرهنگی) رسالت اجتماعی خود را از یاد نبرند و تلفیق اقتصاد، هنر و اخلاق را بر درآمد و شهرت صرف ارجح بدانند. در آن صورت است که آثارشان ماندگارتر خواهد شد و بر فراز زمان در قلبها خواهد نشست.
۳۲ـ شاخههای بید، کارگردان: امرا… احمدجو. فیلمنامه: امرالهض احمدجو. بازیگران: مرحوم هادی اسلامی، جمشید مشایخی، گوهر خیر اندیش، رضا رویگری، پردیس افکاری (که اخیراً به شبکه سخیف جِم در ترکیه پیوست)، مرحوم عزتالله مقبلی، محمد فیلی (بازیگر نقش ماندگار شمر در سریال مختارنامه) و منوچهر آذری.
تلاش روستائیان زحمتکش و متقابلاً ظلم و جور خوانین دستمایه داستان احمدجو برای ارائه اثری قابلقبول شده است. امرالله احمدجو در اوایل دهه ۶۰ با مأمور شدن به صدا و سیما برای گذراندن دوران سربازی، فعالیت حرفهای هنر خود را آغاز کرد و با ساخت (روزی روزگاری) با شرکت مرحوم خسرو شکیبایی، محمود پاکنیت، محمد فیلی، ژاله علو بهترین اثر هنری خود را خلق کرد. احمدجو در سالهای بعد نیز سریالهای تاریخی و قبایلی دیگری ساخت که هیچکدام کیفیت و جذابیت و استحکام هنری (روزی روزگاری) را نداشتند. البته این امر در سینمای جهان هم مسبوق به سابقه است. مثلاً (کارل تئودر درایر) دانمارکی کارگردان و (رنه فالکونتی) ایتالیایی بازیگر فیلم (ژاندارک) که فقط همان یک اثر را در کارنامه هنری خود دارند از نظر بسیاری از صاحبنظران به عنوان بهترین کارگردان و بهترین بازیگر تاریخ سینما شناخته میشوند.
۳۳ـ صخره سبز، کارگردان، تهیهکننده و فیلمنامهنویس: عباس ناصری. بازیگران: حسین خانی بیک، محمدعلی عبداللهی، رضا آقاربی، صغری اجلی، عباس ناصری.
این فیلم تلفیقی از ژانر حادثهای و اجتماعی به نظر میرسد. آلوده شدن منبع آب منطقهای در قسمت غربی کشور و اعزام مأمور ویژه تحقیق برای پیدا کردن عوامل احتمالی ستون پنجم دشمن و سرانجام تبرئه مظنون شماره ۱ برخلاف تصور اولیه کشش داستانی فیلم را پیش میبرد. همانطور که ملاحظه میشود تقریباً همه عوامل دستاندرکار فیلم ناشناس و غیرحرفهای هستند.
۳۴ـ طوبی، کارگردان: فیلمنامهنویس و تهیهکننده: خسرو ملکان. فیلمبردار: فرج حیدری. تدوین: کامران قدکچیان. بازیگران: ایرج راد، پروانه معصومی، افسانه بایگان، اکبر دودکار، یلدا نعمتاللهی، مهدی صباغی.
زنی به نام (طوبی) پس از طی ۶ سال زندان آزاد شده و سراغ همسر و فرزندش میرود. همسر به او میگوید که فرزندشان چند سال پیش مرده است، در حالی که دروغ میگوید و بچه را به خانوادهای فاقد فرزند فروخته است. طوبی با تلاش زیاد خانواده را پیدا میکند تا فرزند را پس بگیرد، اما متوجه میشود که بچه زندگی آبرومند و خوبی دارد و چون میداند که خودش امکان فراهم آوردن آن شرایط را برای فرزند ندارد، عاطفه مادری را با آسودگی کودک تعویض میکند و تنها روانه زادگاه خود میشود.
قصههایی با این مضمون در سینمای خارج از کشور و نیز کشور خودمان هم وجود دارند. نمونه داخلی آن فیلم (کیمیا) ساخته احمد رضا درویش، با بازی خسرو شکیبایی، بیتا فرهی و رضا کیانیان است که داستان گم شدن دختربچهای در جریان بمباران و اشغال خرمشهر توسط رژیم بعثی عراق را روایت میکند. دختربچه توسط زن و شوهر پزشکی پرورش یافته و سالها بعد از جنگ که پدر بچه (شکیبایی) درصدد یافتن او برمیآید، آنها را در مشهد مییابد. پایان کیمیا نیز نظیر طوبی و گذشت پدر از بچه در رفاه به دلیل عدم تمکن مالی و نیز وابستگی شدید عاطفی نامادری (بیتا فرهی) و دختر به یکدیگر است.
۳۵ـ عروسی خوبان، کارگردان، فیلمنامهنویس و تدوینگر: محسن مخملباف. فیلمبردار: علیرضا زرّیندست. بازیگران: رؤیا نونهالی، محمود بیغم، ابراهیم آبادی، عصمت مخملباف، حسین مسلمی، اصغر مشکینی، آمنه خلدبرین، گیتی اهتمامی.
داستان فیلم بر مبنای تعارضات اجتماعی اواخر جنگ و مشکلات ناشی از ظهور طبقهای بیخیال و مرفه در کنار رزمندگان و ایثارگران طبقه متوسط و پایین و خانوادههای آنان شکل گرفته است. رزمندهای که به دلیل موج انفجار در جبهه وضع روحی مناسبی ندارد به توصیه پزشکان تصمیم میگیرد زودتر با نامزد خود ازدواج نماید. پدر نامزد، مرد محتکر و حریصی است که دوست دارد دامادی پولدار داشته باشد و به ازدواج دخترش با رزمنده جبهه راضی نیست، اما به دلیل علائق دو جوان ناگزیر از مداراست. در مراسم ازدواج، رزمنده اوضاع روحیاش به هم میریزد و از حالت طبیعی خارج میشود و مراسم عروسی به هم میخورد. رزمنده پس از اینکه احوالش مناسب میشود، با خود میاندیشد که جای او فقط در جبهه است و از عروسی منصرف میشود.
همانطور که ملاحظه میشود، قصه فیلم به نحو افراطآمیزی ضددنیا و زیباییهای دنیاست. اسلام دین اکمل است و دین و دنیا در آن پیوندی ناگسستنی دارند. به همان میزان که جبهه و اخلاص رزمندگان و ایثارگری آنان قیمت دارد و اجر الهی را سبب میشود، ازدواج و بهرهگیری از نعمتهای مشروع هم توصیه و تأکید شده است. نگرش افراطی امثال مخملباف به ترک دنیا، سرانجام خوبی برای آنان نداشت. اینان در جبههای شبیه خوارج پیش رفتند و به دلیل افراط و تفریط به سرعت به بنبست رسیدند.
در ادیان دیگر نظیر مسیحیت نیز رهبانیت و ترک دنیا و لذات مشروع آن، به تجرد و نفی ازدواج اقشاری از مسیحیان کاتولیک منجر گشت که عواقب منفی زیادی برای خود و اطرافیان و نیز وهن دینشان را به دنبال داشت. این قشر در طول تاریخ در کنار تمامی اولیاء و انبیاء و از جمله در صدر اسلام وجود داشتهاند که محصول عدم درک صحیح مقتضیات زمان و تحلیل ابتر از وقایع اتفاقیه و در یک کلام نخوت و عدم تبعیت از پیشوایان صالح الهی است. مدلی دیگر از این قبیله، مرتاضان هستند که در طول شبانهروز فقط با یک دانه بادام تغذیه میکنند.
مخملباف به تدریج از انقلاب و ارزشهای الهی آن فاصله گرفت و چون به گفته خود ایدهآلهای حکومت اسلامی را در صحنه میدانی مشاهده نکرد، راه تفریط و معارضه فرهنگی را در پیش گرفت و هماکنون نظیر اسلاف خوارج خود، به ستایش رژیم جنایتکار اسرائیل، تأیید بهائیت و نمایش سکس و شهوت حیوانی در آثار خود رسیده است.
رگ رگ است این آب شیرین و آب شور
با خلائق میرود تا نفخ صور
۳۶ـ سلام سرزمین من، کارگردان و فیلمنامهنویس: اکبر خامین. بازیگران: شهلا میربختیار، غلامرضا گرشاسبی، جمشید شاهمحمدی، مهرناز فاطمی، محمدرضا قومی، رضا طاهری.
بازگشت نیروهای متخصص به کشور و عزم خدمت به مردم فقیر روستایی با هدف تشویق جوانان تحصیلکرده خارج از کشور بدون چشمداشت زیاد، خمیرمایه قصه فیلم است. همانگونه که میدانیم مسأله مهاجرت نخبگان یا فرار مغزها پدیدهای جهانی است که همه کشورها به آن مبتلا هستند. حتی مطابق آمار سازمان ملل، مهاجرت از کشورهای درجه یک و مرفه اروپایی هم وجود دارد. البته بسته به میزان نخبه بودن و جذابیت، مقصد متفاوت است. کشورهای مختلف حسب امکانات و شرایط خود تلاش کردهاند حتیالمقدور جذابیتهای مادی و غیرمادی لازم را برای عدم مهاجرت این قبیل نیروها فراهم آورند که البته توفیق کاملی در این زمینه وجود ندارد. خلاصه کلام آنکه عشق و علاقه به فرهنگ و دین و خانواده و مردم نیازمند و پیشرفت مملکت در کنار جاذبههای مادی و رفاهی به عنوان فاکتورهای غیرقابل حذف در همه برنامهها و دولتها همواره مطمعنظر بوده است. البته باید عنایت داشت که این عوامل،مسئولیت حکومتها را در طراحیها و برنامهریزیهای جامع برای بهبود شاخصهای کلان اقتصادی، اجتماعی و فرهنگی به عنوان پیشزمینه نگهداشت نیروهای نخبه در کشورهای مبدأ را نفی نمیکند. به هر حال باید توجه داشت که اکثریت آدمها برای هر کاری محاسبه سود و زیان تواناییها و داشتههای خود را در اولویت قرار میدهند و در یک سیستم عرضه و تقاضایی تصمیم میگیرند.
(مأخذ: آرشیو وزارت ارشاد و فرهنگ فیلمهای سینمایی ایران، تألیف جمال امید)