ما در تاریخی واقع شدهایم که روح آن تاریخ یعنی انقلاب اسلامی، ما را در برگرفته و باید تلاش کنیم خود را با آن هماهنگ سازیم و تنها با فهمِ حضور تاریخی است که میتوان به این هدف نایل آمد، به شرطی که احساس حضور تاریخی را در خود زنده نگه داریم.
با نگاه به انقلاب اسلامی و حضور تاریخی آن و نحوه بقای آن در آینده تاریخ جهان، بدیهی است که نه تنها آینده ما، بلکه آینده جهان با انقلاب اسلامی عجین است و موانع پیش رو سبب خواهند شد تا چهرههای بنیادین این حقیقت تاریخی بیش از پیش به ظهور آیند و ما آماده شویم تا به سراغ آن سعادتی که دارد اتفاق میافتد رهسپار گردیم.
در چنین رویکردی، نظام اسلامی ما بیش از آن که یک حزب سیاسی حاکم باشد، یک فتح تاریخی و دارای این ظرفیت است که جایگاه هر جریان فکری و سیاسی را در این تاریخ معلوم کند.
برای اینکه متوجه باشیم که در کجای تاریخ قرار داریم، نخست باید شخصیت امام را درست بشناسیم بتوانیم به ملکوت ایشان نظر بیندازیم،
وگرنه سرنوشتی جز سرنوشت سیاسیون سیاسیکار نخواهیم داشت.
مقام معظم رهبری، امام را پیدا کردند و از تعبیراتی که نسبت به امام دارند، عمق بینش ایشان نسبت به ایشان آشکار است.
رهبر انقلاب در سال ۱۳۶۸ یعنی چند روز بعد از رحلت حضرت امام میفرمایند:
«امام خمینی چنان شخصیت بزرگی بود که در میان بزرگان و رهبران جهان و تاریخ به جز انبیاء و اولیاء معصومین به دشواری میتوان کسی را با این ابعاد و این خصوصیات تصور کرد… آن بزرگوار قوت ایمان را با عمل صالح و اراده پولادین را با همت بلند و شجاعت اخلاقی را با حزم و حکمت و صراحت لهجه را با بیان صدق و متانت و صفای معنوی و روحانی را با هوشمندی و کیاست و تقوا و ورع را با سرعت و قاطعیت و ابهت و صلابت رهبری را با رقت و عطوفت و خلاصه بسی خصال نفیس و کمیاب را که مجموعه آنها در قرنها و قرنها به ندرت ممکن است در انسان بزرگی جمع شود و همه و همه را با هم داشت.
الحق شخصیت آن عزیز یگانه شخصیتی دست نایافتنی و جایگاه والای انسانی او جایگاهی دور از تصور و اساطیر گونه است.»(۱)
و در تاریخ ۲۱/۱۱/۹۰ یعنی پس از گذشت بیست سال میفرمایند:
«امام عزیز ما آن مرد عظیمی که بلاشک خداوند لمعهای و لمحهای از انوار طیبه نبوتها را در وجود او قرار داده بود».
این سخنان کسی است که اولاً در هوش و فراست زبانزد خاص و عام است و ثانیاً نشان داده به خوبی الفاظ را در جای خود به کار میبرد؛ بنابراین بهدرستی میداند نور انبیاء یعنی چه.
بیشک مقام معظم رهبری در شخصیت امام چیزهائی را دیدهاند که شهدا و سرداران، اندکی از آن را دیدند و در مقابل شخصیت امام شخصیت خود را نفی کردند؟
روایات نیز ما را متوجه وجود افرادی در اسلام کرده که به نور نبوت منورند، هنر ما آن است که بتوانیم آنها را درک کنیم.
از پیامبر خدا(ص) داریم که انسان اگر با قرآن مأنوس شود به جایی میرسد که:
«فَکَأَنَّمَا أُدرِجَتِ النُّبُوَّهُ بَیْنَ جَنبَیهِ وَ لَکِنَّهُ لَا یُوحَى إِلَیْه»(۲)
گویا نبوت در بین دو پهلوی او درج شده ولی به او وحی نمیشود.
راز ریزشهای انقلاب، اعم از ریزش مبارزان قبل از انقلاب و ریزش بعضی از روحانیون را در تفاوت نگاه آنها با نگاه مقام معظم رهبری نسبت به حضرت امام باید جستجو کرد.
بعضیها مثل آقای منتظری فکر کردند شخصیت حضرت امام در مجتهد بودنشان محدود است
و گفتند من هم مجتهدم و متوجه نشدند که ایشان شخصیتی است که راز نجات جهان اسلام و جهان بشری بر قلبش اشراق شده است و در این راستا اساتید اخلاق و مراجع تقلید چنانچه ذیل شخصیت ایشان قرار گیرند اخلاق و فقهشان معنا پیدا میکند و از تاریخ بیرون نمیافتند.
این بسیار شبیه آن است که رسول خدا(ص) فرمودند: «مَن مَاتَ وَ لَم یَعرِف إِمَامَ زَمَانِهِ مَاتَ مِیتَهً جَاهِلِیَّهً»(۳) هرکس بمیرد و امام زمان خود را نشناسد به مرگ جاهلیت مرده است.
امام خمینی به همان معنا در حال حاضر هویت اسلامی ما به حساب میآیند و ذیل شخصیت ایشان است که امروز مقام معظم رهبری هویت اسلامی ما محسوب میشوند.
این نکته را وقتی درست درک میکنیم که جایگاه تاریخی انقلاب اسلامی را بشناسیم.
آنهایی که جایگاه تاریخی اسلام را که مرحله عبور از جاهلیت آن زمان بود نشناختند با غفلت از شخصیت علی(ع)، در جاهلیت آن زمان ماندند و راه را برای حزب اموی هموار کردند و هنر شیعه این بود که در شخصیت علی(ع) به اسلام ناب رجوع کرد.
اکنون نیز قصه از همین قرار است و رجوع به امام، ما را در ادامه همان تاریخی قرار میدهد که با غدیر شروع شد.
رابطه اشراقی مؤمنین با امام معصوم«ع»
از نظر مدرنیته انسانهای بزرگ کسانی هستند که در فرهنگ مدرنیته پرورده شده باشند، مثل جان لاک و ژانژاک روسو و نهایتاً امام را هم در همان حد میداند و این نوع نگاه به انسان را بر ما هم حاکم کرده است.
در این نگاه انسان قدسی معنا ندارد، چه رسد به این که تلاش کنیم خود را ذیل شخصیت آنها قرار دهیم.
در حالی که کسانی در این عالم هستند که ذیل فرهنگ ائمه(ع) شخصیت اشراقی پیدا کرده و توانستهاند تاریخ جدیدی را در مقابل جامعه بگشایند.
ابن عباس از امیرالمؤمنین(ع) در مورد آیه «اتَّقُوا فِرَاسَهَ المُؤمِنِ فَإِنَّهُ یَنظُرُ بِنُورِ اللَّه: از فراست و هوشیاری انسان مؤمن بترسید، زیرا او به نور خدا به همهچیز مینگرد.
سئوال کرد: «یَا أَمِیرَالمُؤمِنِینَ کَیْفَ یَنظُرُ بِنُورِ اللَّهِ عَزَّ وَ جَلَّ» ای امیرالمؤمنین! چگونه مؤمن به نور خدا به عالم مینگرد؟
«قَالَ(ع) لِأَنَّا خُلِقنَا مِن نُورِاللَّهِ وَ خُلِقَ شِیعَتُنَا مِن شُعَاعِ نُورِنَا فَهُم أَصفِیَاءُ أَبرَارٌ أَطْهَارٌ مُتَوَسِّمُونَ نُورُهُم یُضِیءُ عَلَى مَن سِوَاهُم کَالْبَدرِ فِی اللَّیْلَهِ الظَّلْمَاء»(۴)
حضرت فرمودند: زیرا ما از نور خدا خلقشدهایم و شیعیان ما از پرتو نور ما آفریده شدهاند.
آنها برگزیده و پاک و پاکیزه و مشخص هستند، نور آنها طوری بر نور دیگران درخشش دارد مانند ماه چهارده که در شبى تیره و ظلمانى درخشش دارد.
امام خمینی طوری خود را در فهم معارف اهل البیت(ع) و دل دادن به آن ذوات مقدس تربیت کردند که نه تنها به نور اهل البیت(ع) میبینند بلکه حقیقتاً مصداق سخن امامان معصوماند که خصوصیات بعضی از شیعیان را ذکر میکنند و میفرمایند که اینها در قیامت که حقیقت هر چیز ظهور میکند با ما هستند.
امام کاظم(ع) میفرمایند: «طُوبَى لِشِیعَتِنَا المُتَمَسِّکِینَ بِحَبْلِنَا فِی غَیبَهِ قَائِمِنَا الثَّابِتِینَ عَلَى مُوَالاتِنَا وَ الْبَرَاءَهِ مِن أَعْدَائِنَا أُولَئِکَ مِنَّا وَ نَحْنُ مِنهُم قَد رَضُوا بِنَا أَئِمَّهً وَ رَضِینَا بِهِم شِیعَهً فَطُوبَى لَهُم هُم وَ اللَّهِ مَعَنَا فِی دَرَجَتِنَا یَوْمَ الْقِیَامَه»(۵)
خوشا به حال آن دسته از شیعیان ما که در غیبت قائم ما چنگ به دوستى ما زده و بر محبت ما ثابت میمانند و از دشمنان ما بیزارى میجویند. آنها از ما و ما از آنها هستیم. آنها به ما امامان دل بستهاند و ما نیز آنها را شیعیان خود میدانیم و از آنها خشنود میباشیم. خوشا به حال آنها به خدا قسم آنها در روز قیامت در درجه ما خواهند بود.
معیّت با امام معصوم«ع» در کنار حبّی که انسان به ایشان پیدا میکند، در عین حفظ مراتب، موجب یک نوع اتحاد با امام میشود و جان انسان در ذیل مقام نوری ایشان قرار میگیرد.
لذا نباید از تفاوت میان نسبت اشراقی با امام معصوم«ع» و نسبت علمی با ایشان غفلت شود.
در نسبت اشراقی، انسان با رجوع قلبی به امام معصوم«ع»، ذیل وجود نوری ایشان قرار میگیرد و عملاً صورت نازلترِ انوار امام خواهد بود.
به همین معنا در روایت بسیار ارزشمندی از امام صادق(ع) داریم که: «إِذَا قَامَ الْقَائِمُ بَعَثَ فِی أَقَالِیمِ الْأَرضِ فِی کُلِّ إِقْلِیمٍ رَجُلًا یَقُولُ عَهْدُکَ فِی کَفِّکَ فَإِذَا وَرَدَ عَلَیکَ أَمْرٌ لَا تَفهَمُهُ وَ لَا تَعرِفُ الْقَضَاءَ فِیهِ فَانْظُرْ إِلَى کَفِّکَ وَ اعْمَل بِمَا فِیهَا»(۶) وقتی قائم قیام کند به هر ناحیه از نواحی زمین کسی را میفرستد و میگوید تعهد و پیمان و دستورالعمل تو در کف توست. چون امر مهمی به تو روی آورد که آن را ندانی و در انجام آن سرگردان شوی، به کف دستت بنگر و تصمیم بگیر و عمل کن.
این روایت حکایت از آن دارد که ذیل اشراق حضرت مهدی(عج)، هر یک از یاران ایشان دریچهای میشوند که عالم غیب و معنا بر قلبشان گشوده میشود.
ذیل فرهنگ دینی قرارگرفتن یعنی جان و قلب را تحتالشعاع آن فرهنگ قرار دهیم و موانع تجلی نور حقایق قدسی را از جان خود بزدائیم.
کسی میتواند ذیل نور مهدی(عج) قرار گیرد و مأمور انجام دستورات آن حضرت شود که وحی الهی را قبول داشته، شریعت محمدی را با جان و دل پذیرفته و ولایت امام معصوم«ع» را به صورت اشراقی و نه صرفاً عقلی فهمیده باشد. دریچههای عالم غیب بر جان چنین انسانی گشوده میشود.
در دفاع مقدس انوار معرفت به قلب جوانان بسیجی ما اشراق و موجب حیرت ما میشد.
این اشراقی بود که ذیل شخصیت امام به آنها میرسید. مانند نوری که به قلب حواریون حضرت عیسی(ع) رسید و قرآن در آیه ۱۱۱ سوره مائده متذکر آن است.
رسول خدا(ص) میفرمایند: «إنَّ فی اُمّتی محدثین مُکلّمین»(۷) در امت من کسانی هستند که صدای فرشتگان را میشنوند و فرشتگان با آنها سخن میگویند.
و نیز: «إنَّ لِلّهِ عباداً لَیسُوا بِأنبیاء یغبِطُهُمُ النَبیون»(۸) برای خداوند بندگانی است که پیامبر نیستند، ولی انبیاء غبطه آنها را میخورند. آیا حضرت امام مصداق چنین بندگانی نیستند تا ما خود را در ذیل شخصیت ایشان به عنوان عدول این قرن قرار دهیم؟
اشراق راه نجات بر قلب امام خمینی
بعضی از علمای دین به جهت معارف خاصی که دارند میتوانند رابطهشان را با امام معصوم«ع» به صورت رابطهای اشراقی شکل دهند و ملکوت خود را به ایشان وصل کنند، باید در راستای رابطه با این عالمان، بین اینها با علمایی که رابطه علمی با روایات ائمه(ع) برقرار میکنند، فرق بگذاریم و متوجه باشیم وقتی بعضی از عالمان دین توانستند رابطه ملکوتی با انوار مقدس امامان برقرار کنند، یک نحوه اتحاد با امامان برقرار کردهاند و به اندازه طلب و تقاضایی که در رجوع به امامان دارند، نور ائمه(ع) بر قلب این نوع علما اشراق میشود.
حضرت امام دغدغه خود را نجات جهان اسلام از هجومی قرار دادند که فرهنگ غرب میخواهد بر سر ما بیاورد.
ایشان در جریان شیخ فضلالله نوری و شهادت وی به وسیله روشنفکران غربزده که انقلاب مشروطه را مصادره کردند، به جای اینکه تنها در حوزه بنشینند، پا به پای جریان مرحوم مدرس مسائل جامعه را دنبال کردند تا به دوره فعالیتهای سیاسی مرحوم آیتالله کاشانی رسیدند.
در قضیه لایحه انجمنهای ایالتی و ولایتی و نقشه استحاله زنان در فرهنگ غرب، اعتراضات سال ۱۳۴۱ و جریان کاپیتولاسیون فریاد اعتراض امام بر سر رژیم ستمشاهی به گوش مردم میرسد.
طلب و تقاضای او آن است که خدایا اسلام دارد از نظام حیات بشر در مناسبات تربیتی اقتصادی سیاسی به حاشیه میرود تا نفی شود.(۹)
بدیهی است که خداوند براساس آمادگی امام، راه نجات اسلام را بر قلب ایشان اشراق میکند و لذا انقلاب اسلامی یک اشراق الهی به قلب امام است با تمام جامعیتی که یک اشراق دارد.
پس از فهم جایگاه اشراقی انقلاب اسلامی این نکته مهم مطرح میشود که نسبت ما با انقلاب اسلامی باید چگونه باشد؟ البته تا نسبت خود را با امام خمینی اشراقی نکنیم، هرگز آن گونه که باید و شاید امام را نمیفهمیم و نمیتوانیم در تاریخ جدیدی که شروع شده وارد شویم و از برکات آن بهره بگیریم.
حرکتی پیشتازانه
وقتی روشن شد ما هویت دینی خود را تنها در ذیل تاریخی میتوانیم به ظهور برسانیم که امام گشوده است، باید بدانیم برای زمینهسازی افقهایی که انقلاب اسلامی میخواهد در تاریخ بگشاید، لازم است حرکت پیشتازانه داشته باشیم آن هم در شرایطی که نه ابزارهای دستیابی به آن افقها را داریم و نه حتی تصوری روشن و عینی از آنچه بناست رخ بدهد، مگر به اجمال.
البته اگر نسبت خود را با شخصیت اشراقی امام درست تعریف کنیم و نگاهمان نسبت به امام، نگاه مقام معظم رهبری از ایشان بشود، در سختترین شرایط، حتی در کوران جنگ نرم با فرهنگ غربی، بهترین تصمیمات را میگیریم، بدون آن که مرعوب برنامههای دشمنانی بشویم که تنها چهار صد سال تجربه تمدنی دارند و با همه ساز و کارهایشان به جنگ انقلاب اسلامی آمدهاند.
در جنگی که بین ماده و معنا واقع میشود، حتماً ماده محکوم به شکست است، به شرط آنکه ما وفادار به اشراقی باشیم که از آسمان آمده تا زمین را آسمانی کند. جبههای که توسط از طریق امام خمینی در تاریخِ جدید گشوده شد، توانست در دفاع هشتساله با نمایش ایمان و ایثار، پیروز میدان باشد و در فتنه سال ۸۸ با نمایش ایمان و بصیرتی معنوی، آن فتنه را خنثی کند.
حال اگر کار را با همان رجوع ملکوتی به اشراق حضرت امام ادامه دهیم، در جبهه خطرناک جنگ نرم و در موضوعات فرهنگی و اقتصادی نیز پیروز میدان خواهیم بود، بیآنکه در این جبهه که دوست از دشمن بهراحتی شناخته نمیشود، توسط کسانی که اصرار دارند آمریکا را نمیتوان نادیده گرفت، به خودمان شلیک کنیم و به اسم واقعیتگرایی از آرمانگرایی منطقی خود دست برداریم و خود را محکوم سبکی از زندگی بکنیم که غرب الگوی آن است. در این راستا نه دلقکبازیهای کشف حجاب چند دختر بازیخورده جایی برای خود باز میکند و نه تأکید بر ایرانیت منهای حضور تاریخی تشیع در ایران، از آن جهت که وطن واقعی ملت ایران تشیع است. بدیهی است که تقابل این نوع حرکات با انقلاب اسلامی از نوع تقابل بین ماده و معنا یا کمیّت و کیفیت است و حتماً به غلبه کیفیت و معنا ختم میشود.
اینکه ملاحظه میکنید مقام معظم رهبری بهترین انتخاب و بهترین عمل را در دوران معاصر انجام دادهاند به جهت آن است که نسبتشان را با امام خمینی غیر از آن نسبتی قرار دادند که عدهای در عین احترام به امام کار خودشان را میکردند.
مقام معظم رهبری میفهمند شخصیت حضرت امام جایگاهی در تاریخ ما دارند که آن جایگاه را خداوند اراده کرده است و تاریخ ما ذیل شخصیت حضرت امام به گشایش خاص خود میرسد و معنویت بر مادیت غلبه خواهد کرد و لذا اگر توانستیم جایگاه تاریخی امام را به همان شکل که خداوند او را پرورانده است بفهمیم. مثل آن است که با شهدا زندگی میکنیم به شرط آنکه مثل شهدا نگاهمان را به امام نگاهی اشراقی قرار دهیم و طوری ملکوت خود را بپرورانیم که بتواند ذیل ملکوت حضرت امام قرار گیرد.
در این صورت است که ما در این دوران درست عمل خواهیم کرد و وارد یک نوع اتحاد قدسی با همدیگر میشویم که مطلوب همه انبیا بوده است.
در چنین شرایطی گروهها با هر سلیقهای،در ذیل شخصیت اشراقی حضرت امام بهراحتی همدیگر را درک میکنند و تفاوت سلیقهها هرگز کدورت به میان نمیآورد.
بلکه منجر به درک فکر همدیگر و وسعت هرکدام از افراد و افکار میشود.
خطر انقلاب اسلامی منهای سیره امام خمینی
این روزها نقشههای عجیبی برای ما کشیدهاند که شخص امام را از ما بگیرند، لذا صرفاً روی تئوری انقلاب اسلامی تأکید میکنند و سیره حضرت امام را نادیده میگیرند تا بعداً هر طور که خواستند امام را تفسیر کنند که نمونه آن را در فتنه سال ۸۸ دیدیم که عدهای سنگ حضرت امام را به سینه میزدند، ولی نظام اسلامی را تا حد براندازی تهدید کردند.
اگر شخص امام و سیره او را از ما بگیرند از آن اتحاد قدسی که به دنبال آن هستیم محروم میشویم و نمیتوانیم با افراد، هرچند از یاران انقلاب اسلامی بوده باشند، تفاهم کنیم.
حضرت امیرالمؤمنین(ع) در نامه ۷۷ نهجالبلاغه به ابن عباس میفرمایند: «لَا تُخَاصِمهُم بِالْقُرآنِ فَإِنَّ الْقُرآنَ حَمَّالٌ ذُو وُجُوهٍ تَقُولُ وَ یَقُولُونَ» با استناد به قرآن و آیات قرآن با آنها محاجه و مباحثه نکن، زیرا قرآن وجوه مختلفی را تحمل میکند و لذا تو یک چیز میگویی و آنها هم چیز دیگری میگویند، تو یک آیه میآوری، آنها هم یک آیه میآورند.
«وَ لَکِن حَاجِجهُم بِالسُّنَّهِ فَإِنَّهُم لَن یَجِدُوا عَنهَا مَحِیصاً» و لکن تو با سنت رسول خدا(ص) با آنها محاجه کن که به عنوان حرکتی عینی نمیتوانند از آن فرار کنند.»
انقلاب اسلامی بدون سیره و شخصیت امام عملاً انقلاب اسلامی منهای انقلاب اسلامی است و اگر سیره حضرت امام که رهبری بر آن تأکید دارند به حاشیه برود، هرگز به «وحدت قدسی» مورد نظرمان که شدیداً به آن نیاز داریم نمیرسیم و تفاوت سلیقهها منجر به تخاصم بین افراد میشود و این نقطه ضعف اصلی ماست. ولی وقتی متوجه بودیم که انسانهای متعالی هستند که تاریخ متعالی را بنیاد مینهند و نفسهای جانبخش آنهاست که میتواند از گوشها بگذرد و بر جانها بنشیند و منادی رستگاری باشد، میفهمیم که هرگز نمیتوانیم از امام بگذریم.
زیرا خداوند او را در این تاریخ برای جهتگیری ما به سوی نور تربیت و اراده کرده است که این ملت را بر دشمنانش پیروز کند.(۱۰)
انقلاب اسلامی را عادتهای کهنه باقیمانده از نظام شاهنشاهی نمیتواند تهدید کند، بلکه مشیت الهی است در این تاریخ و تنها کسانی از پوچی دوران سیطره فرهنگ غربی رهایی مییابند که بتوانند این مشیت الهی را درک کنند و خود را با آن هماهنگ سازند.
تاریخی نگاهکردن به پدیدهها و حضور اسماء الهی را در هر دورهای مد نظر داشتن، کمک بسیاری به ما میکند تا بفهمیم چگونه میتوان از طریق انقلاب اسلامی از تنگناهای تاریخی عبور کرد.
غفلت از این مسئله موجب میشود عجله کنیم و متوجه نباشیم که هر حادثهای جای خاصی در تاریخ دارد و تا شرایط عبور از آن فراهم نشوند، قابل حذف از تاریخ نیست.
پینوشتها
۱ـ ۱۸/۳/۶۸٫
۲ـ «الکافی»، ج ۲، ص ۶۰۴٫
۳ـ إعلام الورى بأعلام الهدى، ص ۴۴۲٫
۴ـ بحارالأنوار، ج۲۵، ص: ۲۱٫
۵ـ إعلام الورى بأعلام الهدى، ص ۴۳۳٫
۶ـ بحارالانوار، ج ۵۲، ص ۳۶۵- محمدبن ابراهیم نعمانی، الغیبه، ص ۳۱۹٫
۷ـ ریاض السالکین، سیدعلی خان حسینی مدنی، ج ۶، ص ۳۹۳٫
۸ـ همان.
۹ـ در سخنرانی در مهرماه ۴۳ فریاد برآوردند: «آقایان! من اعلام خطر می کنم. …ای علمای ایران! ای مراجع اسلام! من اعلام خطر می کنم. ای فضلا! ای طلاب! ای حوزههای علمیه! ای نجف! ای قم! ای مشهد! ای تهران! ای شیراز! من اعلام خطر می کنم. و آن آقایانی که می گویند باید خفه شد و دم برنیاورد آیا در این مورد هم میگویند باید خفه شد؟ در اینجا هم ساکت باشیم و دم برنیاوریم؟! ما را بفروشند و ما ساکت باشیم؟ استقلال ما را بفروشند و ما ساکت باشیم؟! واللّه گناهکار است کسی که داد نزند، واللّه مرتکب کبیره است کسی که فریاد نزند. ای سران اسلام! بداد اسلام برسید. ای علمای نجف! بداد اسلام برسید. ای علمای قم! بداد اسلام برسید. رفت اسلام…». صحیفه امام ج۱٫ص۴۱۸٫
۱۰ـ مقام معظم رهبری در ۱۴/۳/۱۳۹۴ در سالگرد رحلت امام خمینی موضوعِ حساس تحریف شخصیت امام را پیش کشیدند و متذکر شدند اگر سیره امام خمینی را در این زمان به حاشیه برانیم و به تعبیر ایشان گُم کنیم، سیلی میخوریم و این نشان از اصالت شخصیت حضرت امام در این تاریخ دارد که تنها ذیل شخصیت او میتوانیم به حیات معقول خود دست یابیم.
سوتیترها:
۱٫
بعضیها فکر کردند شخصیت حضرت امام در مجتهد بودنشان محدود است و گفتند من هم مجتهدم و متوجه نشدند که ایشان شخصیتی است که راز نجات جهان اسلام و جهان بشری بر قلبش اشراق شده است و در این راستا اساتید اخلاق و مراجع تقلید چنانچه ذیل شخصیت ایشان قرار گیرند اخلاق و فقهشان معنا پیدا میکند و از تاریخ بیرون نمیافتند.
۲٫
این روزها نقشههای عجیبی برای ما کشیدهاند که شخص امام را از ما بگیرند، لذا صرفاً روی تئوری انقلاب اسلامی تأکید میکنند و سیره حضرت امام را نادیده میگیرند تا بعداً هر طور که خواستند امام را تفسیر کنند که نمونه آن را در فتنه سال ۸۸ دیدیم که عدهای سنگ حضرت امام را به سینه میزدند، ولی نظام اسلامی را تا حد براندازی تهدید کردند.
۳٫
جبههای که توسط از طریق امام خمینی در تاریخِ جدید گشوده شد، توانست در دفاع هشتساله با نمایش ایمان و ایثار، پیروز میدان باشد و در فتنه سال ۸۸ با نمایش ایمان و بصیرتی معنوی، آن فتنه را خنثی کند. حال اگر کار را با همان رجوع ملکوتی به اشراق حضرت امام ادامه دهیم، در جبهه خطرناک جنگ نرم و در موضوعات فرهنگی و اقتصادی نیز پیروز میدان خواهیم بود.