مقدمه:
گفته شد که از دید الهی، روابط مؤمن نسبت به مؤمن و مسلم نسبت به مسلم، بلکه حتی بالاتر مؤمن نسبت به کافر، هر کدام آداب معاشرتی خاص خودشان را دارند. این روابط قبل از هر چیز باید برای دو طرف نقش سازندگی داشته باشند؛ لذا اگر کسی میخواهد ساخته شود و در قبال دیگران نیز نقش سازندگی داشته باشد، باید عقل، سیطره وجودی او را به دست بگیرد و طبق دستورات الهی رفتار کند
ناتوانی انسان در سازندگی دیگران
اگر قوای حیوانی مانند شهوت و غضب بر انسان حکومت کنند، هیچگاه نمیتواند برای دیگران نقش سازندگی داشته باشد؛ لذا در روایات هم میبینیم که از ادب کردن در هنگام خشم نهی شده است: «نَهی رَسُولُاللهِ عَنِ الْأَدَبِ عِنْدَالْغَضَب»؛(۱) پیغمبراکرم از ادب کردن در هنگام خشم نهی فرمودند. یعنی زمانی که عصبانی شدی، هرچند حق با توست، اما از تأدیب دیگران صرفنظر کن؛(۱) چون در آن زمان دیگر زمام امر در دست عقل نیست و تو تحت حکومت حیوان نفس خویش هستی!
آثار سوء ادب کردن دیگران در هنگام غضب
در روایتی از علی«ع» آمده: «لَا أَدَبَ مَعَ غَضَب»؛(۲) علی«ع» فرمودند: «ادب با غضب همراه نمیشود.» لذا هنگام غضب نمیتوان کسی را ادب کرد. اگر دیدید که در درونتان قوای حیوانی حکومت دارند، از ادب کردن دیگران بپرهیزید.
حکومت عقل بهقدری مهم و مبنایی است که بدون آن اصلاً ممکن نیست کسی بتواند به آداب الهی عمل کند؛ چه رسد به تأدیب دیگران؛ چون عفو و گذشت از کسی که به انسان بدی کرده، تنها با مهار خشم امکانپذیر است. اعراض از جاهل احمق نیز فقط با کنترل شهوت و غضب میسر است. با شعلهور شدن خشم که زبان حالش انتقام و رویارویی است، نمیتوان در روابط اجتماعی، رابطه الهی برقرار کرد؛ چه رسد به اینکه کسی بخواهد در روابط اجتماعی، برای تأدیب و سازندگی دیگران از ابزار قوای حیوانی استفاده کند؛ لذا تأدیب دیگران با خشم و اعمال غضب امکان ندارد.
تأدیب از طریق دوری
در روایتی آمده است که شخصی خدمت موسیبنجعفر«ع» آمد و از پسرش شکایت کرد، «شَکَوْتُ إِلَى أَبِی الْحَسَنِ مُوسَى«ع» ابْناً لِی»؛ مثل اینکه فرزند این مرد مقداری بازیگوش بوده و او میخواست فرزندش را ادب کند. «فَقَالَ لَا تَضْرِبْهُ»؛ حضرت به او فرمودند: او را نزن. «وَ اهْجُرْهُ وَ لَا تُطِلْ»؛(۳) او را از خود دور کن، ولی این دور کردن را نیز طولانی نکن. حضرت به بخش سوم آن آیه اشاره دارند که فرمود: «وَأَعْرِضْ عَنِ الْجاهِلین». چون رابطه فرزند با پدرش مثل عدوّ مسیء یا محبّ مقبل نیست. پدر از فرزند شکایت دارد، ولی فرزند دشمن پدرش نمیشود. بنابراین فرزند این مرد جاهل است. آیا میتوان برای تأدیب او نیروی خشم را به کار گرفت و مثلاً او را کتک زد؟! قرآن فرمود: از جاهلان اعراض کن. لذا حضرت هم میفرمایند: «لَا تَضْرِبْهُ»؛ اولاً او را نزن! «وَاهْجُرْهُ»؛ ثانیاً او را از خود دور کن! «وَ لَا تُطِلْ»؛ ثالثاً دوری و اعراضت طولانی و زیاد نباشد؛ چون تو باید او را بسازی و این رفتار اگر طولانی شود، با اصل هدف الهی تو سازگاری ندارد.
اصلاح از طریق خوبی
برای تأثیرگذاری و سازندگی در روابط اجتماعی و معاشرتهای بیرونی باید اولاً خود را از نظر درونی مؤدب ساخت و ثانیاً از نظر بیرونی از ابزار متناسب با آن استفاده کرد. تأدیب درونی یعی حومت عقل بر جمیع قوای نفسانی مربی. ابزار بیرونی مناسب نیز این است که روشهای انسانی و الهی به کار گرفته شوند.
روایات زیادی در اینباره وجود دارند. علی«ع» در روایتی فرمودند: «أَصْلِحِ الْمُسِیءَ بِحُسْنِ فِعَالِکَ»؛ شخص بدرفتار را با عمل خوب خود اصلاح کن. «وَ دُلَّ عَلى الْخَیْرِ بِجَمِیلِ مَقَالِکَ»؛ سپس با گفتار زیبای خود، او را به خیر و خوبی راهنمایی کن. حضرت برای تأدیب مسیء، روش رفتاری و گفتاری مناسبی را ارائه میدهند و میفرمایند که ابتدا رفتاری الهی داشته باش و کار خوب انجام بده تا او زیباییِ کار نیک را ببیند؛ سپس او را با گفتار نیک و پسندیده به خیر و خوبی امر کن. هر دو روش، مناسب با حکومت عقل است و انسان را بهتر به مقصد و هدف سازندگی نزدیک میکند.
کنایه برای «عاقل» از انتقام سختتر است
حال اگر انسان با یک انسان عاقل مواجه شود که خطایی از او سر زده، باید چگونه رفتار کند؟ اینجا دیگر نباید مستقیماً با او مقابله کرد و او را تحت فشار گذاشت؛ بلکه یک اشاره کافی است که او متنبّه شود و به اشتباه خود پی ببرد. «التَّعْرِیضُ لِلْعَاقِلِ أَشَدُّ عِتَابِه»؛(۴) تعریض برای عاقل، سختترین ملامت است؛ یعنی اگر با عاقل برخورد زیبا داشته باشی، برای او دردآورتر از این است که با او دعوا کنی.
علی«ع» فرمودند:«إِذَا لَوَّحْتَ لِلْعَاقِلِ فَقَدْ أَوْجَعْتَهُ عِتَاباً».(۵) اگر به عاقل اشاره کنی، عتابش را دردناکتر کردهای؛ چون عاقل اگر از فرد مقابل که حقش پایمال شده عفو و گذشت ببیند، درد بیشتری را احساس میکند تا اینکه با انتقام او مواجه شود. درد انتقام برای مسیء بیشتر از درد عفو است و درد عفو برای عاقل بیشتر از درد انتقام است. در عفو لذّتی است که در انتقام نیست.(۶)
تلاش شیاطین بیرونی برای بیادبی انسان
به آیات قرآن برگردیم و ببینیم که خدای متعال چه سیری را در ادامه این آیات بیان میکند. خدای متعال ابتدا به پیغمبرش امر فرمود: «خُذِ الْعَفْوَ وَ أْمُرْ بِالْعُرْفِ وَ أَعْرِضْ عَنِ الْجاهِلین»؛ سپس نسبت به یک خطر بیرونی هشدار داد و راه نجات از آن را نیز بیان فرمود: «وَ إِمَّا یَنْزَغَنَّکَ مِنَ الشَّیْطانِ نَزْغٌ فَاسْتَعِذْ بِاللَّهِ إِنَّهُ سَمیعٌ عَلیمٌ»؛(۷) حتی راه نجات کسانی را هم که فراموش میکنند به او پناهنده شوند، بیان کرد و فرمود: «إِنَّ الَّذینَ اتَّقَوْا إِذا مَسَّهُمْ طائِفٌ مِنَ الشَّیْطانِ تَذَکَّرُوا فَإِذا هُمْ مُبْصِرُونَ».(۸) حال اگر کسی با این همه دستور و راهنمایی، باز هم به خدا پناه نبرد مشکل دشوارتری برایش ایجاد خواهد شد و آن هجمه شیاطین بیرونی است. آیه بعد میفرماید: «وَ إِخْوانُهُمْ یَمُدُّونَهُمْ فی الغَیِّ ثُمَّ لا یُقْصِرُونَ»؛(۹) در اینجا شیاطین بیرونی به کمک شیطان درونی میآیند و شخص را به ضلالت و گمراهی میکشانند(۱۰) و تا کار دست انسان ندهند، دست برنمیدارند و کوتاه نمیآیند: «ثُمَّ لایُقْصِرُون».
اگر هنگام برخورد با یک عدو مسیء خشمگین شوید، ولی به خدا پناه نبرید و از او کمک نخواهید، شیطانهای بیرونی به کمک شیطان درونی میآیند و به شما القا میکنند که انتقام بگیرید و تا کاری دستتان ندهند، دست برنمیدارند.
«گناهکاران» برادران شیاطین هستند
«إِخْوانُهُمْ» چه کسانی هستند که در رفتار شیطانی کم نمیگذارند تا انسان را از راه الهی خارج نکنند، دست بردار نیستند؟ قرآن بعضی از انسانها را شیطان و برادران شیاطین مینامد: «إِنَّ الْمُبَذِّرینَ کانُوا إِخْوانَ الشَّیاطینَ»؛(۱۱) کسانی که اهل تبذیر هستند، برادران شیاطین هستند.» قرآن کریم کسانی را که به راه انحراف میروند، برادر شیطان میداند. پس منظور از «وَ إِخْوانُهُمْ یَمُدُّونَهُمْ»؛ یعنی برادرانی که شیاطین را کمک میکنند، همان شیاطین بیرونیای که راه انحراف را در پیش گرفتهاند و در مسیر اضلال مردم تلاش میکنند.
انسان باید در روابط اجتماعی خود در هر حال و در برخورد با هر کسی، چه عاقل و چه جاهل، تنها از خدا استمداد بجوید تا از حملات چند جانبه شیطان و برادرانش در امان بماند. برای گریز از انحرافاتی که ممکن است در روابط اجتماعی به وجود آیند، غیر از پناه بردن به خدا، راه چارهای وجود ندارد.
در پناه خدا ایمن از شیطان
اگر انسان در حوادث و مشکلاتی که برایش پیش میآیند، از خداوند کمک نخواهد و خود را در پناه خدا قرار ندهد، شیطان او را در پناه خود میگیرد و به راهی که خود میخواهد میکشاند. این یک قاعده کلی است: یا رحمن یا شیطان. باید یکی از این دو را انتخاب کرد. اگر در پناه رحمان نروی، شیطان بدون اینکه از او درخواست کنی، تو را در پناه خود قرار میدهد. لازم نیست از شیطان تقاضای انحراف داشته باشی، بلکه او بدون اینکه تقاضا کنی، به سراغت میآید و دست به کار میشود. قرآن میفرماید که اگر کسی متذکّر نشود، شیاطین داوطلبانه به سراغش میآیند و رهایش نمیکنند؛ پس باید از خدا کمک خواست تا نجات پیدا کرد.
تعامل با دیگران
کسانی که زیاد با مردم سر و کار دارند، مخصوصاً کسانی که شغل تربیتی دارند، بهتر است هر روز که میخواهند از خانه بیرون بروند، بگویند: «السَّلامُ عَلَیکَ یااباعَبدِالله»!(۱۲) بعد هم باصفای باطن از خدا برای خدمت به خلق خدا استمداد بجوید. حال اگر شیاطین درونی و بیرونی گرداگرد وجودش را بگیرند، خداوند راه چارهای را برایش باز میکند تا در چاله نیفتد.
صلاحیت تربیتی افراد
«بیادب» صلاحیت تربیت دیگران را ندارد. از مجموع روایاتی که در ذیل آیه، «خُذِ الْعَفْوَ وَ أْمُرْ بِالْعُرْفِ وَ أَعْرِضْ عَنِالْجاهِلین» وارد شدهاند، این نکته بهدست میآید که از دید الهی، کسی شأن و صلاحیت مربی بودن را دارد که این سه خصوصیت را داشته باشد. یعنی اهلعفو، امر به عرف و اعراض از جاهل باشد. البته اینها مراتبی دارند و هر کسی باید به اندازه مراتب و درجاتی که این روشها را در خود پیاده کرده، متولی امور تأدیبی و تربیتی شود. چنین شخصی است که حق تأدیب دارد، چون تنها تأدیب او مؤثّر خواهد بود.
فضیلبنیسار نقل میکند: «سَمِعْتُ أَبَاعَبْدِاللَّهِ«ع» یَقُولُ لِبَعْضِ أَصْحَابِ قَیْسٍ الْمَاصِر إِنَّاللَّهَ عَزَّ وَجَلَ أَدَّبَ نَبِیَّهُ فَأَحْسَنَ أَدَبَهُ فَلَمَّا أَکْمَلَ لَهُ الْأَدَبَ قَالَ إِنَّکَ لَعَلى خُلُقٍعَظِیمٍ ثُمَّ فَوَّضَ إِلَیْهِ أَمْرَ الدِّینِ وَ الْأُمَّهِ لِیَسُوسعِبَادَهُ»؛(۱۳) شنیدم که امامصادق«ع» به بعضی از اصحاب قیس فرمودند: «همانا خداوند پیغمبراکرم«ص» را تأدیب کرد و وقتی ادبش به کمال رسید، به او فرمود تو دارای خلق عظیم هستی. بعد از این بود که خداوند زمام امر دین و امت را به دست او داد؛ پس هرکسی صلاحیت این کار را ندارد.
پیامبر مربیای در اوج کمال ادب
در روایتی از علی«ع» آمده است :«إِنَّ اللَّهَ أَدَّبَ نَبِیَّهُ فَأَحْسَنَ تَأْدِیبَهُ فَقَالَ خُذِ الْعَفْوَ وَ أْمُرْ بِالْعُرْفِ وَ أَعْرِضْ عَنِ الْجاهِلِینَ فَلَمَّا کَانَ ذَلِکَ أَنْزَلَاللَّهُ إِنَّکَ لَعَلى خُلُقٍ عَظِیمٍ وَ فَوَّضَ إِلَیْه أَمْرَ دِینِهِ فَقَالَ ماآتاکُمُالرَّسُولُ فَخُذُوهُ وَ ما نَهاکُمْ عَنْهُ فَانْتَهُوا»؛(۱۴) وقتی پیغمبر به کمال ادب الهی دست یافت، خداوند نیز اخلاق عظیم او را ستایش کرد و امر دین را به او سپرد. سپس این آیه را نازل فرمود: هرچه را پیامبر میآورد بپذیرید و از هرچه نهی میکند پرهیز کنید؛ چون اکنون او ساخته شده و میتواند دیگران را نیز ادب کند.
و نیز : «لَا یَرْأَسُ مَنْ خَلَا عَنِ الْأَدَبِ»؛(۱۵) فرد خالی از ادب، صلاحیت سرپرستی ندارد؛ لذا انسان به هر مقدار و در هر مرتبهای که خود را در این روابط سهگانه ساخته باشد، صلاحیت تربیت دیگران را دارد.
دو نکته مهم تأدیبی و تربیتی
تأدیب الهی، در هر محیطی ممکن است. اگر کسی که صلاحیت ندارد، اقدام به تأدیب دیگران کند، مسلماً تأدیبش بیاثر است و گاهی هم اثر عکس دارد و منجر به سوء ادب میشود. این مطلب تنها مربوط به اجتماعات بزرگ نیست، بلکه در رفاقت و معاشرتهای دونفره هم مطرح است؛ لذا در هیچ معاشرتی نباید از دستورات الهی تجاوز کنیم و این یعنی ادب الهی.
دشواری انسانسازی
نکته دیگر این است که «آدمسازی»، «خون جگر خوردن» دارد! چارهای هم جز این نیست. زود ناراحت و ناامید نشوید. باید ببینیم که خودمان چقدر خون به جگر دیگران کردیم تا به اینجا رسیدیم؟ ما چقدر به خدا بد کردیم؟ چقدر پیغمبر را اذیت کردیم؟ چقدر امامزمان«عج» را شبانهروز رنج میدهیم؟ آنها تحمّل کردند و ما هم باید برای تأدیب دیگران تحمل کنیم تا زحماتمان ثمر دهند.
تأدیب ملازم با خون جگر خوردن است و انسانسازی رنج دارد. آیۀ «خُذِ الْعَفْوَ وَ أْمُرْ بِالْعُرْفِ وَ أَعْرِضْ عَنِ الْجاهِلین»؛ منشوری از آداب معاشرت است.
پینوشتها:
۱ـ بحث ما در اینجا بحث اخلاقی است، ما فقه نمیگوییم. یک وقت مباحث را با یکدیگر خلط نکنید.
۲ـ تصنیف غررالحکم و دررالکلم، ص ۳۰۳٫
۳ـ بحارالأنوار، ج ۱۰۱، ص ۹۹٫
۴ـ تصنیف غررالحکم ودررالکلم، ص۲۵۵٫
۵ـ تصنیف غررالحکم ودررالکلم، ص۵۶٫
۶ـ رک: تصنیف غررالحکم و دررالکلم، ص۲۴۶؛ «مَا أَحْسَنَ الْعَفْوَ مَعَ الِاقْتِدَارِ»، «أَحْسَنُ الْمَکَارِمِ عَفْوُ الْمُقْتَدِرِ» و… .
۷ـ اعراف، ۲۰۰.
۸ـ همان ۲۰۱.
۹ـ همان ۲۰۲.
۱۰ـ این همان راه انحرافی است که شیطان درونی پیش پایش گذاشته و شیطان بیرونی در این زمینه به او کمک میکند.
۱۱ـ اسرا، ۲۷٫
۱۲ـ منظور از توسّل این نیست که بنشینند و روضه بخوانند. نه! یکوقت اشتباه نکنید! مقّدسبازی را کنار بگذارید و کمی فهم و شعور پیدا کنید! یک سلام کوتاه کافی است.
۱۳ـ بحارالأنوار، ج۱۷، ص۴٫
۱۴ـ بحارالأنوار، ج۱۷، ص ۷۸٫
۱۵ـ تصنیف غررالحکم و دررالکلم، ص۲۴۷٫
سوتیترها:
۱٫
برای تأثیرگذاری و سازندگی در روابط اجتماعی و معاشرتهای بیرونی باید اولاً خود را از نظر درونی مؤدب ساخت و ثانیاً از نظر بیرونی از ابزار متناسب با آن استفاده کرد. تأدیب درونی یعی حومت عقل بر جمیع قوای نفسانی مربی. ابزار بیرونی مناسب نیز این است که روشهای انسانی و الهی به کار گرفته شوند.
۲٫
که از دید الهی، کسی شأن و صلاحیت مربی بودن را دارد که این سه خصوصیت را داشته باشد. یعنی اهلعفو، امر به عرف و اعراض از جاهل باشد. البته اینها مراتبی دارند و هر کسی باید به اندازه مراتب و درجاتی که این روشها را در خود پیاده کرده، متولی امور تأدیبی و تربیتی شود. چنین شخصی است که حق تأدیب دارد، چون تنها تأدیب او مؤثّر خواهد بود.