ردپای سکولاریسم در ایران اسلامی

۱) بدون شک مهمترین نقطه تفاوت و تمایز نظام جمهوری اسلامی با سایر نظام‌های سیاسی موجود در جهان، آمیختگی دین و سیاست و تلاش برای سیطره و اشراف دین بر صحنه سیاست و حاکمیت است. چرا که سایر دستاوردها و عملکردهای نظام جمهوری اسلامی مانند استقلال یا خودکفایی و افزایش قدرت ملی و منطقه‌ای‌، در دیگر نظام‌ها و ساختارهای سیاسی جهان نیز یافت می‌شود، اما تلاش برای دینی ساختن قدرت و حاکمیت و تسلط دیانت بر عرصه سیاست امری است که در جهان معاصر به فراموشی سپرده شده و کنار گذاشته شده بود و انقلاب اسلامی به عنوان یک هدف اساسی به احیا و طرح دوباره آن در ساحت ایران و جهان پرداخت!. این نکته در اندیشه و عمل حضرت امام به عنوان بنیان‌گذار و موسس جمهوری اسلامی به وضوح و صراحت مشخص است، چرا که در دیدگاه ایشان فلسفه اصلی تشکیل حکومت، تحقق و پیاده‌سازی احکام الهی است و دستیابی به حکومت بدون نظر به اجرای احکام دینی، نه تنها مطلوب نیست که حرکتی شیطانی و باطل محسوب می‌شود.
۲) هرچند پایبندی به دین به عنوان امری” شخصی” در جهان امروز و در میان پیروان ادیان غیر الهی و حتی ادیان ابراهیمی امری رایج و عادی تلقی می‌شود (بویژه در میان مومنان به مسیحیت رایج) اما حقیقت اسلام که در قرآن‌کریم و سیره معصومین(علیهم‌السلام) تجلی یافته به صراحت، اشراف دین بر همه عرصه‌های حیات انسان از جمله سیاست و حکومت را به عنوان شرط لازم جهت رستگاری انسان و جامعه می‌داند و حکومت را ابزار ضروری تحقق دین و برنامه‌های آن در جامعه معرفی می‌کند. اما در نقطه مقابل تلاش انسان غربی و تمدن غرب در قرون پس از رنسانس‌، فروکاستن دین در حد برنامه‌ای شخصی جهت کسب آرامش و تبدیل حیات اجتماعی به قلمرو حکمرانی عقل ابزاری و شهوت درآمیخته با حسابگری بوده و در این مسیر چنان پیش رفته که حتی بسیاری از جوامع مسلمان را نیز با خود همراه ساخته است. این نگرش که در ادبیات مغرب زمین از آن با عنوان «سکولاریسم» یاد می‌شود در لفافه‌های جذابی مانند مدارا، تساهل، تسامح، تکثرگرایی و… ترویج پیدا کرده و حتی در میان بسیاری از مسلمین به عنوان ارزش تلقی می‌شود (همان‌گونه که در زبان فارسی ضرب‌المثل‌هایی در این موضوع یافت می‌شود مانند: «عیسی به دین خود موسی به دین خود» و یا «هر کس را در قبر خودش می‌خوابانند» یا «گناه هرکس را به حساب خود او می‌نویسند»).
۳) انقلاب اسلامی و به تبع آن نظام جمهوری اسلامی از ابتدا با هدف حاکمیت دین بر انسان و جامعه و تلاش برای پیاده کردن حداکثری دیانت در اجتماع شکل گرفته و هویت پیدا کرد و عمده حمایت‌ها و فداکاری‌های مردم مسلمان ایران در مسیر انقلاب و نظام اسلامی نیز به همین دلیل رخ داده، چرا که مردم مومن ومسلمان با چشم‌داشت به دین و معنویت و با علاقه به اجرایی شدن احکام و ارزشهای اسلامی حاضر به هرگونه پاکبازی و ایثار در راه موفقیت انقلاب و جمهوری اسلامی شدند و هیچ امر دیگری نمی‌توانست و نمی‌تواند مجموعه‌ای انبوه از مومنان را این چنین با خود همراه سازد. اما رصد وضعیت جامعه ایران طی چند دهه پس از تاسیس نظام اسلامی این حقیقت تلخ را نشان می‌دهد که با فاصله گرفتن ازسال‌های ابتدایی شکل‌گیری حکومت دینی در ایران، از میزان توجه و اهتمام مسئولان و مدیران جامعه، رسانه‌ها و صدا وسیما، دستگاه‌های دولتی و عمومی و بخش قابل توجهی از مردم به اجرای احکام الهی و دقت و مراقبت در این زمینه به شکل محسوسی کاسته شده و کم کم «سکولاریسم» به بهانه‌ها و پوششهای مختلف در حال رشد و ترویج در ذهن و زبان و عمل جامعه ایرانی است.
۴) از جمله نمادهای ترویج سکولاریسم در ایران اسلامی عرفی و عادی شدن بی‌حجابی و کشف حجاب در جامعه است. عادی شدن کشف حجاب و کاهش جدی حساسیت نسبت به آن به عنوان یک عمل حرام و گناه کبیره در میان مسئولان و مردم (به گونه‌ای که دیگر کمتر کسی ازافراد جامعه نسبت به شیوع این عمل حرام ابراز نگرانی کرده و حتی مومنان جامعه نیز به نوعی با آن کنار آمده و این‌گونه به خود قبولانده‌اند که دیگر نمی‌توان در برابر بی‌حجابی و کشف حجاب علنی در جامعه کاری کرد و باید به عنوان یک واقعیت با آن کنار آمد) به صورتی که دیگر نه مسئولی در باره این مسئله واکنش نشان می‌دهد و نه مردم درباره مقابله و مهار آن از مسئولان مطالبه می‌کنند و حتی به تدریج شاهد دوستی و معاشرت میان دختران و زنان محجبه و بی‌حجاب در سطح جامعه هستیم که در واقع نمادی از عادی شدن این گناه در جامعه است و دیگر نه مرتکب آن احساس گناهکاری و عذاب وجدان دارد و نه بقیه به چشم یک گناهکار به فرد بی‌حجاب نگاه می‌کنند و فرق میان حجاب و بی‌حجابی در حد تفاوت در سلیقه نسبت به لباس و نوع پوشش کاهش یافته است. این حالت که بخشی از جامعه «حسن و قبح» اعمالش را با مرجعی غیر از دین می‌سنجد و به همین دلیل دیگر به «حسن و قبح» موردنظر دین اعتنایی ندارد، همان سکولاریسم و «عرفی شدنی» است که نظام جمهوری اسلامی برای مقابله با آن تاسیس شده و حال به علل فراوان بلای جان همین نظام شده است. آن‌هم در وضعیتی که مردم می‌دانند حکومت جمهوری اسلامی اگر «بخواهد، می‌تواند» مانع از تولید و عرضه لباس‌ها و پوشاک مغایر با حجاب اسلامی شود، از دادن خدمات به افراد بی حجاب خودداری کند و رعایت حجاب و پوشش اسلامی از جانب کارکنان خود را جدی بگیرد اما «نمی‌خواهد و نمی‌کند»!
۵) بی‌اعتنایی روز افزون به حرمت ماه رمضان و عادی شدن روزه‌خواری علنی در جامعه ایران در سال‌های اخیر (با گسترش بیشتر در شهرهای بزرگ و شیوع کمتر در مناطق کوچک و روستایی) یکی دیگر از نمادهای توسعه تفکر سکولار در جامعه است مشکل در اینجا، بی‌اعتنایی فرد به حکم شرعی “وجوب روزه برای افراد مکلف” نیست، بلکه جرات فرد روزه‌خوار به ارتکاب علنی این فعل حرام است. به بیان دیگر جامعه (اعم از مدیران و متولیان امور تا مردم و رسانه‌ها و…) به گونه‌ای با روزه‌خواری (پبه عنوان یک فعل حرام) برخورد کرده‌اند که فاعل آن به این نتیجه رسیده که می‌تواند بدون نگرانی از عواقب اجتماعی (مانند مجازات و یا طرد از جامعه و منفور شدن در آن) و با خیال راحت در روز ماه رمضان و در ملاعام روزه‌خواری کند و حتی با کمال گردن کلفتی با “ناهی از منکر احتمالی” برخورد کند. کما این‌که در سال‌های اخیر فراوان پیش آمده که پس از تذکر ناهی از منکر به فرد روزه‌خوار در خصوص لزوم رعایت حرمت ماه رمضان و پاسخ گردن کشانه‌، بی‌ادبانه و حتی تهدید‌آمیز فرد روزه‌خوار به ناهی از منکر، ناظران ماجرا (که بعضاً خود نیز روزه‌دار بوده‌اند) یا صرفاً به تماشا بسنده کرده و یا در برخی موارد به ناهی از منکر ایراد گرفته‌اند که :« بابا بی‌خیال! تورا که در قبر او نمی‌خوابانند! چکار به مردم داری؟» واین همان عرفی شدن رفتار اجتماعی یا «سکولاریسم» است. تفکری که به مخاطب القا می‌کند تو مراقب نماز و روزه خودت باش و دینت را حفظ کن! دین‌داری یا بی‌دینی مردم به تو مربوط نیست! مگر مردم مزاحم روزه‌داری تو هستند که تو مزاحم روزه‌خواری آنها باشی؟ آنها راه خودشان را می‌روند و اعتقاد خودشان را دارند و تو هم اعتقاد خودت را داشته باش و کار خودت را بکن! و این روند باطل وقتی کامل می‌شود که مردم می‌بینند بر خلاف سال‌های دهه شصت دیگر حفظ حرمت ماه رمضان برای حاکمیت جمهوری اسلامی هم اهمیت ندارد! نه نیروی انتظامی در جهت مقابله با این فعل حرام (روزه خواری در ملاعام) وارد عمل می‌شود و نه قوه قضائیه و محاکم آن احکام و حدود فقهی مربوط به این فعل حرام را اجرا می‌کنند و نه رسانه ملی در این خصوص حساسیت نشان می‌دهد و نه سایر دستگاه‌های حاکمیتی در این قضیه واکنشی (هر چند حداقلی) نشان می‌دهند و…! بماند که سال‌هاست حاکمیت از آن طرف وارد می‌شود و به صورت مستقیم یا غیر مستقیم در مسیر ترویج روزه‌خواری و نفی روزه‌داری عمل می‌کند!، مثلاً بسیاری از مسابقات ورزشی به گونه‌ای برنامه‌ریزی می‌شود که با ماه رمضان و روزه‌داری تلاقی پیدا می‌کند و در چنین شرایطی، برتری دادن نظم لیگ‌ها و مسابقات ورزشی بر حفظ حرمت ماه رمضان نتیجه‌ای جز آن نخواهد داشت که حرمت ماه رمضان از سوی ورزشکار و تماشاچی شکسته شود آن‌هم به دست حاکمیت و برنامه‌ریزی ادارات دولتی و متولیان امر ورزش!. در این فضاست که مردم به یک نتیجه منطقی می‌رسند: «اگر ماه رمضان اهمیت و حرمت داشت ادارات جمهوری اسلامی در برنامه‌هایشان به آن و حرمتش توجه می‌کردند!» و این یعنی آموزش عملی جدایی دین از حکومت و قدرت و البته مردم این عمل را واقعی و حقیقی می‌دانند و نه تعارفات و ادعاهایی که در نظام‌های لائیک و سکولار هم به چشم می‌خورد! (مثل برگزاری مراسم افطار در کاخ سفید یا حضور مقامات حکومتی کشورهای مسلمان در مساجد و افطاری‌ها و…) مردم اگر جدی گرفتن اجرای حد روزه‌خواری توسط محاکم قضایی و برنامه‌ریزی عملی دستگاه‌ها و ادارات دولتی در مسیر حفظ حرمت ماه رمضان و پیشگیری از روزه‌خواری و بسیج نیرو و امکانات نیروی انتظامی برای ممانعت از روزه‌خواری را به چشم ببینند، باور خواهند کرد که دیانت برای حکومت مهم است و دین مسلط بر حاکمیت و سیاست است در غیر این صورت نمی‌توان از آنها توقع داشت به دامان سکولاریسم نغلطند.
۶) رعایت (ویا عدم رعایت) احکام شرعی از جانب حاکمیت جمهوری اسلامی در عرصه‌هایی که دین حساسیت نشان داده، مرز میان دینی بودن حکومت و یا سکولار بودن آن است!. وقتی رباخواری به اتفاق رایج در نظام بانکی و ساختار اقتصادی جامعه تبدیل می‌شود، وقتی دولت مدافع و پیشگام برپایی کنسرت‌های فاسد و مختلط می‌گردد. وقتی همّ وغمّ برخی نمایندگان مجلس و مدیران دولتی ورود زنان به ورزشگاه‌های مردانه است، وقتی هنرپیشه‌هایی که ابایی از علنی شدن فساد اخلاقی و بی‌حیایی و بی‌حجابی ندارند (و حتی خود این موارد را علنی می‌کنند!) به چهره‌ها و ستاره‌های ثابت سیمای جمهوری اسلامی و سینمای تحت حمایت و نظارت وزارت ارشاد اسلامی تبدیل شده و دائماً مورد تشویق و تبلیغ قرار می‌گیرند، وقتی پلیس راهور افراد مست را به دلیل رانندگی در حالت مستی جریمه می‌کند اما کاری به شرب خمر از جانب آنها ندارد، هنگامی که فلان بازیگر یا کارگردان یا داور فوتبال در برابر صدها دوربین و میلیون‌ها بیننده با زن یا مرد نامحرم دست می‌دهد و روبوسی می‌کند و بازهم از جانب مسئولان دولتی و رسانه‌های حکومتی تکریم می‌شود و عزت می‌بیند، زمانی که کلاس مختلط بازیگری آن‌هم به صورت کاملاً بی‌حجاب در تهران برپا می‌شود و فیلم آن توسط مربی این کلاس به صورتی رسمی در فضای مجازی منتشر می‌شود و سپس همین مربی به عنوان مجری و معلم بازیگری در شبکه‌های مختلف سیمای جمهوری اسلامی ظاهر می‌شود و به شهرت و… دست پیدا می‌کند، وقتی روزنامه متعلق به دولت جمهوری اسلامی رسماً دختری رقاص که به برکت فضای مجازی به شهرت رسیده و میلیون‌ها نفر روزانه شاهد رقص‌های فاسد او هستند را به عنوان هنرمند معرفی می‌کند (ایران ،۲۳/۴/۹۷) ، وقتی وزارت ارشاد به آثارخوانندگان فاسد زیرزمینی(که برنامه‌های سراسر حرام و خلاف شرع آنها در فضای مجازی میلیون‌ها مرتبه دیده شده) مجوز انتشار رسمی می‌دهد، زمانی که فیلم‌های تولید شده با مجوز وزارت ارشاد اسلامی رسماً فساد و بی‌حیایی و حرام را تبلیغ و تشویق می‌کند، هنگامی که نیروی انتظامی و دستگاه قضایی با واردکنندگان مشروبات الکلی به کشور و توزیع‌کنندگان آن در جامعه به عنوان قاچاقچی کالا برخورد می‌کنند و هنگامی که هیچ دستگاه و اداره حکومتی از فروش علنی حیوانات حرام گوشت در بازارهای تهران و جنوب و بنادر (جهت تغذیه و مصرف خوراکی) ممانعت نمی‌کند و مردم هم این حیوانات را خریداری و مصرف می‌کنند و… باید پذیرفت که سکولاریسم گام به گام اما علنی و آشکار وارد ساختارهای فکری و عملی مدیران حکومتی و جامعه و مردم شده است و اگر برای مهار و توقف این روند همتی سراسری و جهادی از جانب همه مومنان و دین باوران صورت نگیرد در آینده‌ای نه چندان دور از حکومت دینی و نظام جمهوری اسلامی ( که امانت صدها هزار شهید و امید و تکیه‌گاه میلیون‌ها مسلمان و مومن در سراسر جهان بوده و هست) جز عنوانی باقی نخواهد ماند!.

سوتیتر:
۱٫
نظام جمهوری اسلامی از ابتدا با هدف حاکمیت دین بر انسان و جامعه و تلاش برای پیاده کردن حداکثری دیانت در اجتماع شکل گرفته و عمده حمایت‌ها و فداکاری‌های مردم مسلمان ایران در مسیر انقلاب و نظام اسلامی نیز به همین دلیل رخ داده، چرا که مردم مومن ومسلمان با چشم‌داشت به دین و معنویت و با علاقه به اجرایی شدن احکام و ارزشهای اسلامی حاضر به هرگونه پاکبازی و ایثار در راه موفقیت انقلاب و جمهوری اسلامی شدند
۲٫
باید پذیرفت که سکولاریسم گام به گام اما علنی و آشکار وارد ساختارهای فکری و عملی مدیران حکومتی و جامعه و مردم شده است و اگر برای مهار و توقف این روند همتی سراسری و جهادی از جانب همه مومنان و دین باوران صورت نگیرد در آینده‌ای نه چندان دور از حکومت دینی و نظام جمهوری اسلامی ( که امانت صدها هزار شهید و امید و تکیه‌گاه میلیون‌ها مسلمان و مومن در سراسر جهان بوده و هست) جز عنوانی باقی نخواهد ماند!.

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *