اشاره
از میان عقاید دینی، اعتقاد به معاد یکی از نافذترین و مؤثرترین باورها در جهت دادن به رفتار آدمی، تربیت و اصلاح اوست، بهطوری که بدون آن هیچ رزمندهای معتقدانه در صحنه دفاع قدم نمیگذارد و خود را برنده جنگی که به شهادت منتهی میشود، نمیدانـد.
چنین اعتقادی در کلمات امام«ع» و اشعار و رجزهای او و یارانش نقش محوری داشت. آن حضرت در روز عاشورا وقتی بیتابی خواهرش را مشاهده کرد، این فلسفه بلند را یادآور شد و فرمود:
«خواهرم! خدا را درنظر داشته باش، بدان که همه زمینیان میمیرند. آسمانیان نیز نمیمانند. هر چیزی جز وجه خدا که آفریدگار هستی است، از بین رفتنی است. خداوند همگان را دوباره برمیانگیزد.»
بنابراین، شالودههای بیبدیل معادباوری و یاد مرگ و آثار آن را میتوان به دفعات در نهضت حسینی«ع» به وضوح مشاهده کرد.
الف) واژهشناسی
۱ـ تعریف ماهیّت مرگ
مرگ، نیستی و نابودی و فنا نیست، بلکه انتقال از عالمی به عالم دیگر و از نشئهای به نشئه دیگر است و حیات انسان به گونهای دیگر ادامه مییابد.
امام حسین«ع» درباره حتمی بودن مرگ برای آدمی میفرماید: «خُطَّ المَوتُ عَلَى وُلدِ آدَمَ مَخَطَّ الْقِلَادَهِ عَلَى جِیدِ الْفَتَاهِ؛ مرگ بر گردن آدمیزاد، همانند گردنبندى است بر گردن دختران جوان. [مرگ همیشه همراه آدمى است]».(۱) امام«ع» با این تمثیل، مرگ را بسیار زیبا تصویر کرده است و آن را زینت فرزند آدم مىداند، بهویژه مرگى که در راه حق و براى خدا باشد، و شهادت در راه خدا را بهترین زینت روح و بالاترین افتخار خود به شمار مىآورند.
۲ـ تعریف معاد
«معاد» به معنای بازگشتن و زمان بازگشت و گاهی به مکان بازگشت گفته میشود.(۲) معاد یعنى برگشت اجزاى بدن به یکپارچگى بعد از آن که پراکنده شده بودند؛ برگشت به حیات بعد از مرگ، برگشت ارواح به بدنها بعد از جدایى.(۳)
معاد در اصطلاح متکلّمین به معناى بازگشت انسان بعد از مرگ به حیات براى رسیدگى به حساب اعمال اوست.(۴)
معاد عبارت است از «بازگشت اجسام (در روز رستاخیز) به همان شکلی که بوده است».(۵)
ب) آثار معادباوری
۱ـ نشاط روحی
یکی از آثار مهم و ملموس اعتقاد به معاد، دمیدن نشاط و امید در روح انسان و نجات از افسردگی و خمودی است. یاد مرگ پردههاى غفلت را مىدرد و از این نظر نیز نعمتى است و هشدارى. زندگى دنیا اگر ادامه یابد، قطعاً ملالآور و خستهکننده میشود، نه همچون زندگى آخرت که سرتاسر نشاط و خوشدلى است(۶) تفسیر ناب شادی و سرور در سیما و برخورد امام حسین«ع» و یارانش متجلّی بود. این نشاط برخاسته از ایمان به خدا و باور به معاد و عشق به شهادت بود. آنان مرگ را شیرینتر از عسل میانگاشتند.(۷) نقل شده است که هر چه امام«ع» به لحظه شهادت نزدیکتر میشد، چهرهاش برافروختهتر و شکفتهتر میگشت. این تعبیر دیگری از عشق الهی اوست که تبدیل هجران به وصال را میدید و به وجد میآمد. لبخند بر مرگ و برافروخته شدن چهرهها در آستانه شهادت، تنها براى کسانى میسّر است که نشاط روحی داشته و مشتاق دیدار یار باشند.
۲ـ اشتیاق به مرگ
برای انسان معادباور، شوق به لقاء الهی و رهایی از دام حجاب جسمانی، ارزشی است که چیزی با آن برابری نمیکند. امام علی«ع» درباره اشتیاق خود به مرگ فرمود:
«سوگند به خدا! انس و علاقه من به مرگ در راه خدا، از علاقه طفل به پستان مادر بیشتر است.»(۸)
و در توصیف حال پرهیزگاران مشتاق به مرگ میفرماید: «و اگر سرآمد معیّنى که خداوند براى (زندگى) آنها مقرّر داشته نبود، یک چشم بر هم زدن، ارواحشان از شوق پاداش الهى و ترس از کیفر او در جسمشان قرار نمیگرفت».(۹)
امام حسین«ع» همانند پدر بزرگوارشان، مشتاق مرگ در راه خدا بود. آن حضرت اشتیاق خود را به مرگ در راه خدا اینگونه ابراز میداشت: «مَا أَوْلَهَنِی إِلَى أَسْلَافِی اشتِیَاقَ یَعْقُوبَ إِلَى یُوسُفَ؛ من به دیدار نیاکانم چنان اشتیاق دارم که یعقوب به دیدار یوسف چنان مشتاق بود»(۱۰)
مرگ اگر مرد است گو نزد من آى
تا در آغوشش بگیرم تنگ تنگ
من از او جانی برم بی رنگ و بو
او ز من دلقى ستاند رنگ رنگ
(مولانا)
امام«ع» هنگام حرکت از مکه با خواندن خطبهای فرمود: هریک از شما که مثل ما اشتیاق دیدار خدا را دارد و حاضر است جانش را در راه شهادت و لقای پروردگار نثار کند، آماده حرکت با ما باشد: «مَن کانَ باذِلاً فینا مُهجَتَهُ فَلیَرحَل مَعَنا».(۱۱) براساس همین بینش و درک عمیق و باور به معاد و اشتیاق به مرگ است که یاران امام با آنکه حضرت بیعتش را از آنان برداشت، در شب عاشورا ضمن اعلام حمایت قاطعانه، شوق و اشتیاق خود به شهادت در راه خدا را بیان کردند: «اَلْحَمدُ لِلهِ الَذی اَکْرَمَنا بِنَصْرِکَ وَ شَرَفَنا بِالْقَتْلِ مَعَکَ؛ سپاس خدایی را که با یاری کردن تو ما را گرامی داشت و با کشته شدن همراه تو، ما را شرافت بخشید».(۱۲)
۳ـ عدم ترس از مرگ
در قاموس و فرهنگ حضرات معصومان«ع» ترس و وحشت از مرگ معنا نداشت و آنان مرگ در راه خدا را عزّت میدانستند و بدان افتخار میکردند.(۱۳)
حماسه جاوید عاشورا و سایر حماسههایی که مجاهدان اسلام در گذشته و امروز در میدانهای جهاد میآفرینند، بازتاب اعتقاد به زندگی جاویدان سرای دیگر است.
رزمندهای که منطقش این است که یا پیروزی یا شهادت، مطابق آیه شریفه: «بگو آیا جز یکى از دو نیکى (شهادت یا پیروزى) را براى ما انتظار میکشید؟ ما انتظار داریم که خداوند شما را به عذابى از سوى خود یا با دست ما گرفتار سازد. پس در انتظار بمانید. ما نیز با شما منتظر مىمانیم.»(۱۴) نه تنها چهره مرگ برایش وحشتانگیز نیست و ترسی از آن ندارد، که زیبا و دریچهای است به جهانی بزرگ و ابدی. آنها از مرگ و شهادت در راه خدا هراسی ندارند. در بینش حسینى، جان دادن در راه دوست، جان باختن نیست، جان یافتن است. مرگ، یک پرواز، یک رهیدن، به دوست رسیدن و رخت آلوده کندن است.
۴ـ رهایی از قید و بند دنیا
انسانهای معادباور پیوسته به یاد جهان دیگرند و افق دیدشان به زندگى چند روزه این دنیا و لذّات آن محدود نمیشود. آنان در ماوراى این زندگى زودگذر، سراى جاویدان با نعمتهاى بیپایانش را مشاهده و همواره براى آن تلاش و کوشش میکنند.(۱۵)
در تشریح پیوند ناگسستنی آخرتگرایی میتوان به پرسش یکی از یاران امام به نام حنظله اشاره کرد که پرسید: «آیا من به سوى آخرت نشتابم و به برادرانم ملحق نشوم؟» امام«ع» فرمود: «رُحْ اِلی خَیْرٍ مِنَ الدُّنْیا وَ ما فیها وَاِلی مُلْکٍ لا یَبْلی؛ بشتاب به عالَمى بهتر از دنیا و آنچه در آن است و به سوى سلطنتى که کهنه نگردد».(۱۶) امام«ع» فرمود: «پدرم از پیامبر«ص» چنین نقل کرد که «إنّ الدُّنیا سِجنُ المُؤمنِ و جَنَّهُ الکافر؛ دنیا زندان مؤمن و بهشت کافر است.» گرچه مؤمن در این دنیا از نعمت برخوردار باشد، امّا در مقایسه با نعمات الهیای که بعد از مرگ دارد زندان است و کافر گرچه در این دنیا فقیر هم باشد، باز هم در مقایسه با عذاب خدا در قیامت، دنیا بهشت اوست. هر اندازه توجه انسان به حقیقت روحانی خود بیشتر شود و ایمان بیشتری نسبت به حقیقت خود پیدا کند، زندان بودن دنیا برای او محسوستر میشود.
سیدالشهداء از مدینه تا کربلا برای رهایی مردم از قید و بند دنیا (دنیاطلبی) و توجّه بیشتر به حقیقت روحانی خود توصیههای فراوانی فرمود. در صبح عاشورا در ضمن نصیحت و خیرخواهی دشمنان، برای اینکه آنها را از دنیاطلبی نجات دهد، فرمود:
«سپاس خدایی را که دنیا را آفرید و آن را سرای فناپذیر و رو به زوال قرار داد. دنیایی که صاحبانش را از حالی به حالی دگرگون میکند.
خودباخته کسی است که دنیا او را بفریبد و تیرهبخت و شقاوتمند کسی است که دنیا او را شگفتزده سازد. دنیا شما را نفریبد؛ زیرا دنیا امید هر کسی را که بر آن تکیه کند به یأس تبدیل میکند و طمع هرکسی را که در آن طمع ورزد، بینتیجه میگذارد.
شما را میبینم برای انجام کاری جمع شدهاید که با آن خدا را خشمگین ساختهاید. شیطان بر شما مسلّط شده و خدای بزرگ را از یاد شما برده است. پس،هلاکت بر شما و بر قصد و هدف شما. همه ما از خدا هستیم و به سوی او بازخواهیم گشت.»(۱۷)
۵ـ عزّتمندی
عزّت حالتى است که چون در کسى پدید آید، مانع مغلوب شدنش میشود.
عزیز کسى است که هیچکسی را بر او غلبه نباشد.(۱۸)
امّا عزّت این است که انسان به حالتى برسد که هیچ دشمنى نتواند در او نفوذ کند و عزّت حسینى به معناى دقیق کلمه همین است.
آن امام همام، تابلوی تمامنمای عزّت و آزادگی بود. او بزرگترین مصائب عالم را که بر اهل زمین و آسمان گران آمد پذیرفت، امّا زیر باز ذلّت نرفت و با جرثومه فساد و تباهی (یزید) دست بیعت نداد.
در منطق حسینی«ع» مرگ در راه عزّت جز زندگی جاوید نیست و زندگی با ذلّت جز مرگی فاقد حیات نیست. «لَیْسَ الْمَوْتُ فی سَبیلِ الْعِزِّ إِلاّ حَیاهً خالِدَهً وَ لَیْسَتِ الْحَیاهُ مَعَ الذُّلِّ إِلاَّ الْمَوْتُ الَّذی لا حَیاهَ مَعَهُ».(۱۹)
آن حضرت در حماسیترین لحظات این سفر عشق در روز عاشورا، در برابر پیشنهاد بیعت با یزیدیان فرمود: «آگاه باشید! این نابکار، فرزند نابکار! مرا بین دو چیز مخیّر کرده است: بین شمشیر و بیعت ذلیلانه. ما و ذلت؟ هرگز! زیر بار ذلت رفتن برای ما را نه خدا میپسندد، نه رسول او و نه دامنهای پاکی که ما را پرورانده است و نه بزرگان باغیرت و نفسهای با شرافت که با اطاعت، دونصفتان را بر شهادت کریمانه ترجیح دهیم.«(۲۰)
۶ـ شهادتطلبی
به یقین کسانی که به درجات بالایی از معرفت الهی رسیدهاند و به مقام حقیقی شهدا علم دارند، با کمال اشتیاق حاضرند جان خود را فدا کنند تا دین و ارزشهای الهی پاینده بماند.
امام«ع» همانند پدر بزرگوارشان،(۲۱) مشتاق شهادت در راه خدا بود. او شیفته فرشته شهادت بود و به مرگ در راه خدا خوشامد میگفت: «مَرْحَباً بِالْقَتْلِ فی سَبیل الله؛ آفرین و درود به مرگ در راه خدا».(۲۲)
شوق به شهادت چنان در وجودش موج میزد که به فرموده امام باقر«ع» روز عاشورا وقتی نصرت الهی برای آن حضرت نازل شد و میان زمین و آسمان بود و امام را مخیّر کردند که پیروز شود یا شهید گردد، وی شهادت و دیدار الهی را ترجیح داد: «لَمَّا نَزَلَ اَلنَّصْرُ عَلَى اَلْحُسَیْنِ بْنِ عَلِیٍّ حَتَّى کَانَ بَیْنَ اَلسَّمَاءِ وَ اَلْأَرْضِ؛ ثُمَّ خُیِّرَ اَلنَّصْرَ أَوْ لِقَاءَ اَللَّهِ، فَاخْتَارَ لِقَاءَ اَللَّهِ».(۲۳)
مسلمبن عوسجه خطاب به امام عرض کرد: «به خدا سوگند! اگر بدانم کشته و سپس زنده میشوم، آنگاه مرا میسوزانند و مجدّداً زنده میشوم و سپس زیر پای ستوران، بدنم در هم کوبیده میشود ـ و تا هفتاد مرتبه این عمل را درباره من انجام دهند ـ از تو جدا نمیشوم تا با نیزه خود سینه دشمنان تو را بشکافم و تا شمشیر در دست من است با آنان بجنگم.»(۲۴)
سپس زهیربن قین برخاست و عرضه داشت: «به خدا سوگند که دوست دارم کشته شوم، مجدّداً زنده گردم، آنگاه کشته شوم تا هزار مرتبه، تا اینکه پروردگار، تو را و اهلبیت تو را از کشته شدن در امان دارد.»(۲۵)
وقتی امام«ع» به اصحاب و نزدیکانش فرمود: «ای قوم! من فردا کشته خواهم شد و هر یک از شما که با من باشد کشته خواهد شد و احدی از شما باقی نخواهد ماند»، در آن هنگام قاسم بن حسن به امام«ع» عرض کرد: «أَنَا فِی مَن یُقتَل؟ آیا من هم فردا در شمار شهیدان خواهم بود؟ حضرت با مهربانى و عطوفت فرمود: «یا بُنَىَّ کَیفَ المَوتُ عِندَکَ؟؛ فرزندم! مرگ در نزد تو چگونه است؟»
عرض کرد: «یا عَمِّ! أَحلى مِنَ الْعَسَلِ؛ عموجان! از عسل شیرینتر».
امام حسین«ع» فرمود: «بله، شما هم شهید خواهی شد.»(۲۶)
۷ـ شجاعت
دلاوری و بیباکی برای مقابله با دشمن و نهراسیدن از خطرها و اقدامات دشوار یکی از بهترین ملکات اخلاقی است که در امام حسین«ع» و یاران شهیدش و اسیران آزادیبخش جلوهگر بود. او فرزند کسی بود پیامبر«ص» او را «اسدالله» یعنی شیر خدا نامیده بود و چه نیکو این صفت را از پدر به ارث برده بود.
او تجسّم شجاعت بود و اقتدار روحی او زبانزد خاص و عام بود. کسی نبود که او را بر این آیت جلال نستاید و بر این امتیاز بزرگ او حسرت نخورد.
شجاعت فضیلتی است که آن را از پدران و نیاکان به ارث برد و به فرزندانش آن را به ارث داد، تا اینکه میگوید: در میان انسانها کسی در شجاعت قلب و قوّت روح شجاعتر از کسی که حسین در کربلا بر آن اقدام کرد، نیست».(۲۷)
سرزمین کربلا هرگز جلوههای شورانگیز شجاعت و دلاوری حسینی را از یاد نمیبرد
پینوشتها
۱ـ اللهوف، ص۶۰.
۲ـ المفردات فی غریب القرآن، ذیل واژه «عود».
۳ـ مجمع البحرین، ج۳، ص۲۷۳؛ لسان العرب، ج۹، ص۴۶۰.
۴ـ فرهنگ معارف اسلامى، ج۴، ص۲۶۱.
۵ـ الرسائل العشر، «رساله فی الاعتقادات»، ص۱۰۳٫
۶ـ تفسیر نمونه، ج۲۶، ص۱۴۱٫
۷ـ نفس المهموم، ص۲۳۰٫
۸ـ نهجالبلاغه سید رضی، خطبه ۵: «وَ اللَّهِ لَابْنُ أَبِیطَالِبٍ آنَسُ بِالْمَوْتِ مِنَ الطِّفْلِ بِثَدْی أُمِّه».
۹ـ نهجالبلاغه مرحوم دشتی، خطبه ۱۹۳، ص۴۰۲٫
۱۰ـ اللهوف، ص۶۰٫
۱۱ـ بحارالانوار،
ج۴۶، ص۳۶۷-۳۶۶٫
۱۲ـ نفس المهموم، ص۲۳۰٫
۱۳ـ همان، ص۳۶۶٫
۱۴ـ توبه، ۵۲٫
۱۵ـ مکارم شیرازی، قهرمان توحید، شرح و تفسیر آیات مربوط به حضرت ابراهیم«ع»، ص۲۱۳٫
۱۶ـ بحارالانوار، ج۴۵، ص۲۳.
۱۷ـ مناقب آل ابیطالب، ج۴، ص۱۰۰٫
۱۸ـ المفردات فی غریب القرآن، ماده «عزه».
۱۹ـ احقاق الحق، ج۱۱، ص۶۰۱٫
۲۰ـ تحف العقول، ص ۲۴۱.
۲۱ـ نهجالبلاغه، خطبه ۱۲۲٫
۲۲ـ احقاق الحق، ج۱۱، ص۶۰۱٫
۲۳ـ الکافى، بیروت، دارالأضواء، ج۱ ص۴۶۵، ح۷٫
۲۴ـ نفس المهموم، ص۲۳۰٫
۲۵ـ ارشاد مفید، ج۲، ص۹۲٫
۲۶ـ نفس المهموم، ص۲۳۰٫
۲۷ـ عقّاد، عباس محمود، ابوالشهداء الحسینبن علی، تهران، المجمع العالمی للتقریب، چاپ دوم، ۱۴۲۹هـ.ق، ص۱۴۴٫
سوتیترها:
۱٫
اعتقاد به معاد یکی از نافذترین و مؤثرترین باورها در جهت دادن به رفتار آدمی، تربیت و اصلاح اوست، بهطوری که بدون آن هیچ رزمندهای معتقدانه در صحنه دفاع قدم نمیگذارد و خود را برنده جنگی که به شهادت منتهی میشود، نمیدانـد.
۲٫
برای انسان معادباور، شوق به لقاء الهی و رهایی از دام حجاب جسمانی، ارزشی است که چیزی با آن برابری نمیکند. امام علی«ع» درباره اشتیاق خود به مرگ فرمود: «سوگند به خدا! انس و علاقه من به مرگ در راه خدا، از علاقه طفل به پستان مادر بیشتر است.»