هانی فرزند عروه که محضر رسول اکرم(ص) را درک کرده بود، به عنوان سلحشوری پرتکاپو در رکاب حضرت علی(ع) بود. وی از خرمن معرفت آن امام همام خوشهها برچید و کوشید شبهات، تهمتها و تحریفاتی را که دشمنان اعم از قاسطین، مارقین و ناکثین مطرح میکردند خنثی سازد. او به خاندان طهارت ارادتی خالصانه داشت و بر اساس چنین باوری با مسلم بن عقیل دست بیعت داد و به دلیل حمایت از نایب سبط نبی اکرم(ص)، حضرت امام حسین(ع)، بهطرز موحشی مضروب و مجروح و سرانجام شهید شد.
قبیله حماسهآفرین
هانی فرزند عروه فرزند فضفاض فرزند عمران غطیفی مرادی یکی از شیعیان نامدار کوفه بود که به قبیله مذحج نسب میبرد.(۱) طایفهای یمنی که حتی قبل از اینکه حضرت علی(ع) زمام امور مسلمین را به دست گیرد، از آن امام همام حمایت کردند. آنان در نبردهای جمل، صفین و نهروان در رکاب مولای متقیان(ع) با قاسطین، مارقین و ناکثین جنگیدند. در سرودهای منسوب به امیرمؤمنان(ع) آن حضرت به حمایتها و جانسپاریهای مذحجیان و دیگر قبایل سعادت قرین، در جنگ علیه امویان اشاره فرمودهاند.(۲)
قبیله مذحج با برخورداری از اقتدار سیاسی، بر منطقهای وسیع از یمن حکومت میکردند و محل استقرارشان سرزمین سرو مذحج بود که امروزه بیضاء نامیده میشود.(۳) طایفه مراد که هانی به آنان تعلق دارد شاخهای از قبیله مقتدر مذحج است. رهبری مراد را فروه بن مسیک عهدهدار بود که در سال نهم هجری به مدینه آمد و به محضر رسول اکرم(ص) شرفیاب شد و اسلام آورد. خاتم پیامبران وی را بر قبیله مذحج و شاخههای آن امیر کردند و خالد بن سعید را برای جمعآوری زکوات قلمرو این قبیله همراهش فرستادند.(۴)
گروهی از رزمندگان این طایفه در هنگام تأسیس شهر کوفه، در این دیار اسکان یافتند. سعد بن ابی وقاص این دیار را سه سال بعد از بصره، در جایی بین حیره و فرات به عنوان دار مهاجران و منزل مجاهدان بنا کرد و تمام سکنهاش را زیر پوشش هفت گروه قرار داد. قبیله مذحج به همراه حمیر، حمدان و بستگان آنان که گروههای مقتدری از اهالی یمن را تشکیل میدادند و بعدها از حامیان سرسخت خاندان طهارت به شمار آمدند، یکی از هفت گروه اصلی ساکنان کوفه را تشکیل دادند. آنان در مسائل سیاسی اجتماعی کوفه تأثیرگذار بودند و حکامی که از سوی بنیامیه تعیین میشدند توسط آنان در فشار قرار میگرفتند.
این قبایل مغیره بن شعبه را چنان دچار تنگنا نمودند به حدی که معاویه دیگر نسبت به او ناامید گردیده بود. زیاد بن ابیه را سنگباران کردند. برای اینکه حاکم خونخوار و سفاک تحمل این وضع بسیار ناگوار بود به همین خاطر به تعقیب سران مخالف و دوستان حضرت علی(ع) پرداخت و عدهای از ایشان را که در میانشان حجر بن عدی چون ستارهای میدرخشید به دمشق نزد معاویه فرستاد و وی هم این مؤمنان مبارز را گردن زد.(۵). هنگامی که حجربن عدی علیه زیاد بن ابیه قیام کرد، عروه پدر هانی با او در این مبارزه همگامی و همراهی داشت. معاویه در صدد بود وی را به شهادت برساند که برخی از کارگزارانش وساطت کردند و وی از مرگ نجات یافت.(۶)
سوابق درخشان
هانی از چهرههای سرشناس و بانفوذ کوفه به حساب میآمد. در این شهر طوایف و اقشار گوناگون برایش منزلت ویژهای قائل بودند و کارنامه خاندانش را میستودند. سرپرستی طایفه مراد از شاخههای اصلی قبیله مذحج بر دوش او بود، پیوسته چهارهزار مرد مسلح زرهپوش و هشت هزار رزمنده پیاده آماده اجرای فرامین او بودند. اگر به این رقم، شمار یاوران او را از هم پیمانانشان در قبیله کنده اضافه کنیم، رقم سلحشورانی که آماده فرمانبرداری وی بودند به سی هزار نفر بالغ میشود. هانی در هنگام زمامداری مولای پرهیزگاران در کنار حضرتش حضوری فعال و پرتکاپو داشت؛ در نبردهای جمل، صفین و نهروان شرکت جست و در هنگامه نبرد جمل، غیورانه به میدان رزم شتافت و رجزخوانی کرد. (۷)
هانی سلحشوری پرهیزگار بود که در رکاب امام متقین صرفاً شمشیر نمیزد تا ستمکاران و منحرفان را تارومار کند، بلکه به دفع و رفع شبهات گمراهان، تهمتها، تحریفات و افترائات امویان و خوارج شقی میپرداخت و توطئهها، خدعهها و نیرنگهای معاویه و اعوان و انصارش را خنثی میکرد. در معرکه صفین به افرادی که توسط بنیامیه اغوا شده بودند هشدار میداد که ذلت خدمت به تبهکاران را نپذیرند.
در رمضان سال چهلم هجری در پی توطئه خوارج حضرت علی(ع) در محراب عبادت به شهادت میرسد. هانی در سوگ امام و مقتدای خویش مینشیند. فتنههای پیدرپی بر قامت نوپای اسلام راستین میتازند. هانی افسرده و خموش در کوفه روزگار میگذرانید و در انتظار ایفای رسالت خویش، لحظهشماری میکرد. خانه هانی مأمن و ملجا مومنان و مبارزانی است که از جفای امویان به ستوه آمدهاند. مردم رو به سوی او نمودند و او به عنوان چهرهای ممتاز و متنفذ، تکریم و اعجاب اهالی کوفه را برانگیخته بود. خانهاش به دادگستری و عدالتخانه مظلومان و محرومان تبدیل شد. این در حالی بود که عدهای از کوفیان در دام رفاهزدگی، اشرافیت، مفاسد و شهوات غوطهور شده و از مبارزه و مقاومت دست برداشته و در لوای باطل به حق پشت کرده بودند و به استمرار حاکمیت سیاه بنیامیه میافزودند و از این بابت خود را سرافراز میدانستند!(۸)
از منظر معاریف
ابن اعثم کوفی (متوفی ۳۱۴ ق)، محدث، مورّخ و ادیب شیعی از حماسهآفرینی هانی بن عروه در نبرد جمل سخن میگوید و خاطرنشان مینماید چون هر دو لشکر روبهروی هم قرار گرفتند و حضرت علی(ع) سپاه خود را آراست. مبارزان در میدان قدم نهادند و بر اصحاب جمل حمله کردند. هانی بن عروه چهارمین سلحشوری بود که به سوی مخالفان یورش برد و مبارزاتی نمود و موفق گردید عدهای از آنان را به قتل برساند. ابن اعثم تصریح میکند در ماجرای فتنه معاویه و جنگافروزی وی، علی(ع) تصمیم گرفت به منطقه شام برود و در خنثی کردن این نیرنگ تعجیل نماید، اکثر یاران آن حضرت مصلحت نمیدیدند اما پنج نفر که در میان آنان هانی مذحجی دیده میشد به محضر امیرمؤمنان(ع) شرفیاب و آماده رزم شدند. (۹)
مؤلف کتاب الاصابه فی تمییز الصحابه، ابن حجر عسقلانی، مینویسد هانی فرزند عروه مرادی ساکن کوفه شد. او از خواص شیعیان علی بن ابیطالب(ع) بود. چون فرزند زیاد به کوفه آمد، وی را به قتل رسانید.(۱۰)
ابن عساکر در تاریخ شام نوشته است: هانی بن عروه ابو یحیی مذحجی مرادی غطیفی از اصحاب رسول اکرم(ص) است. او و پدرش از وجوه شیعیان بودند و همراه والدش در جنگهایی که مخالفان علیه حضرت علی(ع) تدارک دیدند شرکت داشت و آنان ضمن رجزخوانی با دشمنان میجنگیدند.(۱۱)
محمد بن جعفر مشهدی حائری از مشاهیر قرن ششم هجری و نیز رضیالدین بن طاووس در کتابهای مزار خود برای هانی زیارتی را درج کردهاند که در کنار مرقدش خوانده میشود. سخن این دو عالم درباره هانی مساوی گواهی رجال نویسانی است که این مرد صالح را ستوده و افزودهاند که او به فضایل اسلامی و انسانی آراسته بود.(۱۲)
محقق گرانقدر شیعی، اعرجی، در کتاب عدهالرجال از مکانت معنوی و ویژگیهای هانی سخن گفته و به دفاع از کارنامه او پرداخته است. علامه مامقانی در کتاب گرانسنگ تنقیحالمقال و محدث قمی در نفسالهموم به ستایش از هانی اقدام کرده و فضایل و مکارم او را برشمردهاند.(۱۳)
برخی اینگونه تصور کردهاند که حرکت هانی در دفاع از حضرت مسلم بن عقیل و مقاومت وی در برابر ابن زیاد که منجر به ضرب و جرح و سرانجام شهادتش شد، یک نوع حمیّت عربی و غیرت عشیرهای بوده است نه حمایت از اهل بیت(ع) و ولای او درباره خاندان طهارت(ع). علامه سید محمدمهدی بحرالعلوم طباطبایی در کتاب رجال خود قصیده فاخری در مدح و منقبت هانی سروده و برای رفع این تلقی غلط دلایلی را ذکر کرده است:
۱- هانی به نماینده امام حسین(ع) پناه داد و به جمعآوری سلاح و نیرو برایش اهتمام ورزید و از تسلیم فرزند عقیل به حاکم کوفه امتناع کرد و با وجود تحمل ضرب و شتم، اهانت، شکنجه و حبس حاضر به تسلیم ایشان به ابن زیاد نشد و سرانجام بهطرزی فجیع کشته شد. این مقاومت خونین بر حسن حال، شرافت، عظمت و جلالت او و همگام بودنش با نهضت حسینی و داخل گردیدن وی در زمره انصار حضرت اباعبدالله الحسین(ع) گواه بزرگ و استواری میباشد.
۲- او با بصیرت و معرفت تمام اعلام کرد که امام حسین(ع) از یزید بن معاویه احق است بر اداره امور مسلمانان.
۳- هنگامی که خبر شهادت هانی و مسلم به امام حسین(ع) رسید، آن حضرت متأثر شدند و فرمودند: «اللهم لنا و لشیعتنا منزلا کریما واجمع بیننا و بینهم مستقر رحمتک انک علی کل شیء قدیر.»
۴- سید بن طاووس، شهید اول، علامه مجلسی و شیخ مفید در کتاب مزارات خود زیارتنامههایی را نقل کردهاند که بعید است بدون نص و روایت باشند. اگر هم چنین استنادی وجود نداشته باشد، گواهی این مشاهیر نامدار شیعه برای سعادت، شهادت، عظمت و حسن فرجام هانی کافی است.
این موارد مؤید آنند که فرزند عروه به ریسمان ناگسستنی ولایت عترت نبوی چنگ زده بود و با چنین اعتقاد و ارادتی خالصانه و صادقانه با مسلم بن عقیل دست بیعت داد و به دلیل حمایت از پسر عمّ سبط گرانقدر پیامبر اکرم(ص) ردای زیبای شهادت را بر دوش افکند.(۱۴)
مسلم بن عقیل در کوفه
امام حسین(ع) در پاسخ به نامههای کوفیان و ارزیابی اوضاع این شهر مسلم بن عقیل(ع) را به عنوان نماینده و نایب خویش به آنجا فرستاد. فرستاده حضرت در آن هنگام بیست و هشت ساله و شخصیتی شجاع، صاحب رأی و انسانی درستکردار و پرهیزگار بود. وی در پنجم شوال سال ۶۰ هجری به کوفه رسید و در منزل مختار ابی عبیده ثقفی سکنی گزید. مختار از بزرگان و افراد بانفوذ کوفه، مردی سلحشور، محب آل علی(ع) و پیوسته آماده فداکاری در این راه بود. پس از ورود مسلم به خانه مختار، حدود بیست و پنج هزار نفر از اقشار گوناگون مردم به حضورش رسیدند و با او بیعت کردند.
مسلم طی نامهای خطاب به امام حسین(ع) این بیعت را گزارش داد و شرایط را برای ورود آن حضرت به سرزمین عراق مهیا دانست، اما با عزل نعمان بن بشیر (حاکم وقت کوفه) و تعیین عبیدالله بن زیاد به عنوان امیر این شهر، شرایط دگرگون شد. مسلم گزارش ورود فرزند زیاد به کوفه و اقدامات تهدیدآمیزش را پیوسته دریافت می داشت. به وی خبر دادند که عبیدالله در مسجد شهر مردم را به شدت ازحمایت حسین بن علی(ع) بیم داده است و آنان بهشدت دچار هراس گردیده و پراکنده شدهاند. مسلم با مشاهده وضع جدید و نگرانی از احتمال بروز آشوب و فتنه در کوفه، بی درنگ از خانه مختار به خانه هانی رفت که هم در کوفه و هم میان قبیلهاش چهرهای ارجمند بود. مسلم میدانست هانی از نظر اقتدار اجتماعی و نفوذ سیاسی از مختار تواناتر و از نظر پایمردی و التزام عملی به ولایت اهل بیت(ع) استوارتر و پابرجاتر است.(۱۵)
رهبر شیعیان بصره در منزل هانی
شریک بن اعور از شیعیان امیرمؤمنان(ع) و در زمره اصحاب آن حضرت بر بصره ریاست داشت و با عبدالله بن عباس، استاندار امام در بصره همگامی میکرد. موقعی که ابن زیاد ۳۲ ساله میخواست به کوفه برود و امارت این شهر را عهدهدار شود، برای پیشگیری از هر گونه حرکت احتمالی، شریک بن اعور را که رهبر شیعیان بصره بود با خود برد. هانی که با شریک سابقه دوستی داشت او را به خانه خود آورد. حضور شریک بن اعور در خانه هانی بر اعتبار و قوت مخالفان بنیامیه افزود و منزل او پایگاهی برای سازماندهی شیعیان شد.
هنگامی که مسلم بن عقیل به بیت هانی وارد شد، متوجه حضور شریک شد. همان رزمنده دلاوری که در نبرد صفین از یاران عمویش علی بن ابیطالب(ع) و جزو همرزمان عمار یاسر بود. مسلم مقدم وی را گرامی نگاه داشت و شریک هم تأکید کرد از هیچ همکاری و کمکی دریغ نخواهد کرد. شریک بن اعور در خانه هانی بیمار شد. ابن زیاد از بیماری شریک باخبر شد و پیغام داد که برای عیادت از او خواهد آمد. شریک از مسلم خواست وقتی ابن زیاد آمد او را از میان بردارد، اما مسلم اقدام نکرد و وقتی ابن زیاد رفت، در پاسخ گفت، «بدان جهت از این عمل امتناع کردم که امیرمؤمنان(ع) از رسول اکرم(ص) نقل کردند: «انَّ الایمان قید الفتک فلا یفتک المؤمن؛ ایمان از کشتن ناگهانی (ترور) منع مینماید پس انسان مؤمن کسی را ترور نمیکند. همسر هانی نیز قبل از ورود ابن زیاد مرا سوگند داد که در خانهاش خونی نریزم.» هانی گفت: «وای بر همسرم که با این درخواست خود، هم مرا به کشتن داد و هم جان خویش را به خطر افکند.» سه روز پس از این دیدار، شریک درگذشت و پیکرش در منطقه ثویّه در حوالی کوفه به خاک سپرده شد.(۱۶)
آشکار شدن محل اختفای مسلم
جاسوسی به نام معقل که مورد اعتماد ابن زیاد بود مأمور شد از طریق ظاهرسازی از محل اختفای مسلم آگاهی به دست آورد. این غلام حیلهگر خود را نزد مسلم بن عوسجه که مسئول امور مالی و تدارکاتی مسلم بن عقیل بود، مردی شامی و دوستدار خاندان طهارت معرفی کرد و با جلب اعتمادش، به اتفاق او راهی خانه هانی شد و نزد مسلم بن عقیل رفت. ابتدا با نایب امام بیعت کرد و سپس مبلغ سه هزار درهم را تحویل او داد. از آن پس هر روز به دیدار مسلم می رفت و ملاقاتهای او را کاملاً زیر نظر داشت. شب هنگام هم مخفیانه نزد عبیدالله میرفت و اخبار و رازهای مسلم را فاش میکرد. بدین ترتیب حاکم سفاک کوفه از مخفیگاه مسلم مطلع شد و افرادی را که با او مرتبط بودند شناسایی کرد. او که از توان نظامی و هزاران مدافع هانی خبر داشت و نمیتوانست از طریق تهدید و خشونت او را احضار کند یا دستور بدهد نیروهای انتظامی او را با ضرب و شتم به کاخ بیاورند، تصمیم گرفت به شیوهای مسالمتآمیز هانی را به سوی قصر خود فرا بخواند.(۱۷)
میزبان مسلم بن عقیل در قصر ابن زیاد
طبق آداب و رسوم آن عصر به منظور حسن روابط و علایق معمولاً رؤسای قبایل و اشراف به دیدار والی و حاکم جدید میرفتند اما هانی به منظور ملاقات با ابن زیاد به قصر کوفه نرفت زیرا او نه متملق بود نه فرصتطلب، ارادتش به خاندان طهارت مانع از این میگردید تا روح بلندش چنین شیوههای ذلیلانهای را به کارگیرد، مناعتطبع وی، او را از این مناسبات باز میداشت به علاوه هانی با رعایت استراتژی هوشمندانهای برای فراهم کردن نیروهای رزمی و امدادرسانی به مسلم بن عقیل سخت مشغول بود و بیماری خود را دستاویز ساخت تا از رفتوآمد با کارگزاران اموی راحت باشد. در این حال ابن زیاد در حضور عدهای از درباریان، این سئوال را مطرح کرد. چه عاملی باعث شده که هانی به دیدن ما نیاید؟ آنان گفتند: «او ظاهراً از کسالتی رنج میبرد.» ابن زیاد گفت: «اما من شنیدهام که در سلامت کامل به سر میبرد. پس نزدش بروید و بگویید برای دیدار با ما شتاب ورزد.» عمرو بن حجاج زبیدی، اسماء بن خارجه و محمد بن اشعث موظف شدند پیام امیر کوفه را به هانی برسانند. آنان با هانی ملاقات کردند و به وی گفتند امیر نیامدنت را حمل بر سستی و بیاعتنایی کرده و ما را سوگند داده تا تو را نزدش ببریم.
سرانجام هانی همراه این افراد به سوی قصر فرزند زیاد رفت. ابن زیاد بدون واهمه از سلحشوران حامی هانی، بهمحض ورود هانی، در حضور شریح قاضی گفت، «این توطئهها چیست که در اجرای آنها میکوشی؟ فرزند عقیل را به خانه خود آوردهای و برایش نیروهای رزمی و سلاح فراهم مینمایی؟» هانی منکر شد و زیر بار اتهامات امیر کوفه نرفت. عبیدالله بن زیاد، معقل را فراخواند. اگرچه هانی با دیدن او متغیّر شد، ولی کوشید خونسردیش را حفظ کند و گفت: «مسلم را من دعوت نکردم، بلکه او به منزلم آمد. لذا به وی پناه دادم و مهمانش کردم.» ابن زیاد با لحنی تهدیدآمیز گفت: «مرا ترک نخواهی کرد مگر اینکه مسلم را تسلیم من نمایی.» هانی قاطعانه گفت: «بسیار ننگآور است که من فرستاده سبط نبی اکرم(ص) را تحویل ابن زیاد بدهم. سوگند به خدا، اگر جز من کسی نباشد و یاوری نداشته باشم، حتی اگر در راه دفاع از او کشته شوم، هرگز وی را تسلیم نخواهم ساخت.»
ابن زیاد با عصبانیت و خشم فریاد زد او را از من دور کنید. پس مزدورانش هانی را محبوس کردند. هانی میدانست نتیجه پیمانی که با نایب امام بسته بود، شهادت است و با وجود آنکه قدم به نود سالگی نهاده بود زیر ضرب وشتم ابن زیاد همچنان مقاومت کرد و زخمهای عمیقی برداشت.(۱۸)
خیزشی در دفاع از هانی
قبیله مذحج به دلیل قدرت نظامی و نفوذ سیاسی قادر بود تشکیلات ابن زیاد را سرنگون سازد. آنان از وضعیت هانی نگران شدند. خبر قتل این رهبر مقتدر برایشان سنگین بود. به همین دلیل قصر عبیدالله را تحت محاصره خود درآوردند، اما عمرو بن حجاج زبیدی که شایعه کشته شدن هانی را انتشار داده و این قبیله را تحریک کرده بود، خود رهبری آنان را برعهده گرفت. ابن زیاد از آنجا که خیالش از ناحیه فرمانده جدید طایفه مذحج مطمئن بود در مقابل این اعتراض و هیاهو واکنشی نشان نداد. تنها به شریح قاضی که مهرهای خودفروخته بود گفت: «نزد هانی برو و وضع او را مشاهده کن آنگاه به معترضین خبر ده که زنده است و تو او را دیدهای.» شریح قاضی به منظور پراکنده کردن حامیان هانی، به آنان گفت: این اجتماع ابلهانه برای چه میباشد هانی در قید حیات است تنها امیر او را تنبیه کرده است. عمرو بن حجاج که وابسته به امویان بود و طبق نقشهای از پیش تعیین شده رهبری افراد معترض مذحجی را به عهده گرفته بود از بیم اینکه مبادا محاصره قصر ادامه یابد، فرمان عقبنشینی را صادر کرد. افراد قبیله هم پراکنده شدند.(۱۹)
از آن سوی هنگامی که عبدالله حازم مجاهد اخبار هانی را برای مسلم آورد. نایب امام تصمیم گرفت با توجه به نیروها و امکانات موجود دست به قیام بزند سرانجام سردار حسینی قوای خود را سازماندهی نمود و به سوی قصر حکومتی حرکت کرد. حلقه محاصره هر لحظه تنگتر میشد ابن زیاد که در مسجد کوفه مشغول سخنرانی بود، وحشتزده برای نجات جان خود از در مشترک با مسجد وارد کاخ شد و تمام درها را به روی خود و اعیان و اشراف همراه بست. در اثنای محاصره درگیریهایی میان هواخواهان نهضت مسلم و کارگزاران حکومتی صورت گرفت. ابن زیاد که از ادامه این وضع دچار درماندگی و نگرانی شدیدی گردیده بود، به کمک مشاوران خود از طریق انتشار شایعات و جنگ روانی حامیان مسلم را نومید و سست نمود و با رخنه اکاذیب به صفوف محاصره کنندگان، آنان را پراکنده کرد و تردید و دودلی چون موریانه به اذهان نفوذ کرد و افراد بهتدریج از مسلم فاصله گرفتند و او را تنها گذاشتند و این خیزش شکست خورد.(۲۰)
شهادت
بعد از شهادت مسلم بن عقیل، هانی را با دستهای بسته و در حالی که فریاد میزد بنی مذحج کجایند تا به یاری من بیایند، به بازار گوسفندفروشان کوفه بردند. سرانجام یکی از غلامان عبیدالله به نام رشید با ضربتی سر از بدن هانی جدا کرد. به فرمان ابن زیاد ریسمانی را به پای مسلم و هانی بستند و پیکر خونین آنان را در کوچهها گرداندند و سپس به دار زدند. ابن زیاد رأس مطهر این دو شهید را برای یزید فرستاد و او هم، سرها را در دروازه دمشق نصب کرد.(۲۱)
امام حسین(ع) در منزل ثعلبیه خبر شهادت هانی و مسلم را دریافت کرد و فرمود: انالله و اناالیه راجعون. لاخیر فی العیش بعد هولاء : بعد از این مردان دیگر در زندگی دنیوی خیری نیست. سپس از خداوند برایشان طلب رحمت کرد.(۲۲)
مرقد هانی در مقابل آستانه حضرت مسلم بن عقیل در ضلع شمال شرقی مسجد اعظم کوفه واقع است و این دو مزار صحن مشترکی دارند. آستانه هانی شامل حرمی مجلل و ضریح نقرهای است. آیینهکاری و کاشیکاری حرم توسط هنرمندان ایرانی انجام شده است. (۲۳)
پینوشت
۱- الاعلام، زرکلی، ج۹، ص۵۱، عقدالفرید، ج۱، ص۱۰۶٫
۲- مجالس المؤمنین، قاضی نورالله شوشتری، ج۲، ص۵۰٫
۳- تاریخ یعقوبی، ج اول، ص۳۷ و ۲۴۷، جمهره النسب، جزء اول، ص۲۶۲ و ۳۵۱٫
۴- نقش قبایل یمنی در جمایت از اهل بیت(ع)، ص۷۱ و ۷۳٫
۵- کوفه پیدایش شهر اسلامی، ص۴۰، نهضت کوفه، ابراهیم پاشا، ص۷۹ – ۸۰ ؛ کوفه پایگاه شیعیان، از نگارنده، ص۳۳ – ۳۴٫
۶- فرسان الهیجا، ج۲، ص۱۴۰، انصارالحسین، ص۱۲۱٫
۷- اخبار الطوال، ص۲۳۵، تاریخ طبری، ج۶، ص۲۱۳، ذخیرهالدارین، ص۲۸۷، مناقب ابن شهر آشوب، جزء سوم، ص۱۶۰٫
۸- رجال حول الحسین، محمد علی قطب، ص۲۱۲ – ۲۱۵٫
۹- الفتوح، ابن اعثم، ص۴۳۵ – ۴۶۴٫
۱۰- فرسان الهیجاء، ج۲، ص۱۳۹٫
۱۱- ماخذ قبل، ص۱۳۹٫
۱۲- فضل الکوفه و مساجدها، محمدبن جعفر مشهدی، ص ۸۶-۸۵، مسلمبن عقیل، علامه مقرم، ص۱۰٫
۱۳- مسلمبن عقیل، ۱۰۹-۱۱۰٫
۱۴- فرسان الهیجاء، ج۲، ص۱۴۲-۱۴۴، الشهید مسلمبن عقیل، ص۱۱۰-۱۱۲، معالی السبطین، محمدمهدی مازندرانی، ص۱۴۹٫
۱۵- منتهی الآمال، ج۱، ص۴۵۳، مروح الذهب، ج۳، ص۵۴، وسیله الدارین، ص۳۲، تذکرهالخواص، ص۴۴۴، لواعجالاشجان، ص۳۸، الشهید مسلمبن عقیل، نهضت کوفه، ص۸۹-۹۰، اعلام الوری طبرسی، ص۱۳۲٫
۱۶- تحفه الاحباب، ص۲۱۳، تنقیح المقال، ج۲، ص۸۴، مقتل الحسین، مقرم، ص۱۷۷، نفس المهموم، ص۲۷و۹۴، اخبار الطول، ص۲۳۶، مناقب، ابن شهر آشوب، ص۳۱۸، مثیرالاحزان، ص۱۴، تاریخ طبری، ج۶، ص۲۰۴، الکامل فی التاریخ، ج۴، ص۱۱، الشهید مسلم بن عقیل، ص۱۱۶٫
۱۷- اعلام الوری، ص۲۲۵، مسلم بن عقیل، محمد علی عابدی، ص۱۸۰، الفتوح، ص۸۴۱-۸۴۹، مناقب، ابن شهر آشوب، ج۵، ص۲۸۱۹٫
۱۸- الفتوح، ابن اعثم کوفی، ص۸۵۴-۸۵۶، مروج الذهب، ج۲، ص۶۳، الارشاد، ص۲۰۹-۲۱۰، تاریخ طبری، ص۲۷۴ و ۲۶۹، الکامل، ج۳، ص۲۷۰٫
۱۹- مسلم بن عقیل محمد علی عابدی، ص۲۰۰-۲۰۱، ابصار العین، ص۱۴۱-۱۴۲، تنقیح المقال، ج۳، ص۲۸۸، تاریخ طبری، ج۵، ص۳۸۵٫
۲۰- البدایه و النهایه، ج۸، ص۱۵۵، تاریخ طبری، ج۴، ص۲۷۷، حیاه الامام الحسین، ج۲، ص۳۸۵٫
۲۱- تاریخ طبری، ج۶، ص۲۱۴، المنتخب، طریحی، ص۳۰۱، البدایه و النهایه، ج۸، ص۱۵۷، مقتل الحسین، ص۱۹۶، رجال حول الحسین، ص۲۱۸، انصار الحسین، ص۱۲۱٫
۲۲- وقعه ؟؟؟، ص۱۶۵، انساب الاشراف، ج۳، ص۱۶۷، لهوف، ص۴۱، اعلام النبلاء، ج۳، ص۲۰۸، معالی السبطین، ص۱۴۹٫
۲۳- تاریخ الکوفه الحدیث، ج۱، ص۹۹-۱۰۰، مراقد المعارف، ج۲، ص۳۵۹-۳۶۲، تاریخ کوفه، براقی، ص۶۱، مشاهد العتره الطاهره، ص۱۹۵، دائره المعارف تشیع، ج۱، ص۱۱۲، سیمای کوفه، از نگارنده، ۲۱۴-۲۱۵، فضل الکوفه و مساجدها، ص۸۷، مشاهیر مدفون در نجف اشرف، ص۳۷۱٫
سوتیترها:
۱٫
هانی فرزند عروه که محضر رسول اکرم(ص) را درک کرده بود، به عنوان سلحشوری پرتکاپو در رکاب حضرت علی(ع) بود. وی از خرمن معرفت آن امام همام خوشهها برچید و کوشید شبهات، تهمتها و تحریفاتی را که دشمنان اعم از قاسطین، مارقین و ناکثین مطرح میکردند خنثی سازد.
۲٫
هانی به خاندان عزت و عصمت و طهارت ارادتی خالصانه داشت و بر اساس چنین باوری با مسلم بن عقیل دست بیعت داد و به دلیل حمایت از نایب سبط نبی اکرم(ص) بهطرز موحشی مضروب و مجروح و سرانجام شهید شد.
۳٫
سید بن طاووس، شهید اول، علامه مجلسی و شیخ مفید در کتاب مزارات خود زیارتنامههایی را برای هانی نقل کردهاند که بعید است بدون نص و روایت باشند. اگر هم چنین استنادی وجود نداشته باشد، گواهی این مشاهیر نامدار شیعه برای سعادت، شهادت، عظمت و حسن فرجام هانی کافی است