الف) در اواخر فروردین ۱۳۹۴، یعنی چهار ماه قبل از نهایی شدن و پذیرش برجام، حمید ابوطالبی، مشاور فعلی رئیسجمهور و معاون سیاسی وقت ریاست جمهوری در گفتگویی مفصل با روزنامه ایران با موضوع برجام، به نکتهای بسیار مهم اشاره کرد. نکتهای که بهرغم اهمیت، مورد توجه قرار نگرفت و دیده نشد.
ابوطالبی در این گفتگو تاکید داشت که هدف از پذیرش برجام، حل مشکلات اقتصادی و حذف تحریمها نیست و اصولاً پس از برجام نباید منتظر گشایش در اقتصاد و اوضاع معیشتی مردم بود.
او برجام را «پله اول از نردبامی» توصیف کرد که ایران با بالا رفتن از آن میتواند به عادیسازی رابطه با آمریکا برسد! والبته این نکته را هم یادآوری کرد که این نردبام پلههای دیگری نیز دارد که بدون پیمودن آنها نمیتوان به هدف اصلی، یعنی عادیسازی رابطه با آمریکا رسید.
این مصاحبه در مقطعی انجام شد که کلیه مقامات ارشد دولتی و حامیان برجام بهصراحت پذیرش برجام را تنها راه حل مشکلات اقتصادی و معیشتی مردم معرفی میکردند و بسیاری از مردم نیز تحت تاثیر تبلیغات گسترده و پرحجم حامیان برجام، برای نهایی شدن مذاکرات و قبول برجام لحظهشماری میکردند تا به قول رئیسجمهور از برکات «آفتاب تابان و باران رحمت برجام» بهرهمند شوند! زمان نشان داد که این مصاحبه با هدف دادن علامت به طرفهای خارجی مذاکرات برجام انجام شد و بنا بر دیده شدن این گفتگو و نکته موجود در آن در داخل کشور هم نبود و به همین دلیل فردی کمتر شناخته شده مأمور بیان آن شده بود.
ب) مدتی کوتاه پس از نهایی شدن و پذیرش برجام، ظریف، وزیر امور خارجه اعلام کرد برجام الگوی مناسبی برای حل و فصل سایر مشکلات موجود میان ایران و آمریکا مانند مسائل منطقهای و موشکی است و میتوان با این الگو به این مشکلات خاتمه داد.
حسن روحانی نیز در آخرین مناظره نامزدهای انتخابات ریاست جمهوری سال ۹۶ به صراحت از مردم خواست که به او در پذیرش برجامهای دوم و سوم کمک کنند تا زمینه برای حل مشکلات اقتصادی و .. فراهم شود و البته این سخنان را باید در چهارچوب حاکم بر ذهنیت دولت اعتدال دید که آمریکا را «کدخدا» میداند و نه «شیطان بزرگ»! آن هم کدخدایی که همه جهان، حتی انگلستان و آلمان و ژاپن و… بزرگی و برتری او را پذیرفتهاند و درافتادن با او بهمثابه رویارویی با جامعه جهانی است.
رئیس و اغلب دولتمردان «تدبیر و امید» با اذعان به این که انقلاب اسلامی در همان بهمن ۵۷ خاتمه یافته، ایران را نه یک کشور و نظام انقلابی که یک نظام معمولی، مانند سایر کشورهای جهان میدانند که باید مانند بقیه ممالک دنیا به قواعد حاکم بر نظام بینالملل تن بدهد و فکر تغییر نظام بینالملل و قواعد آن را از سر بیرون کند و این یعنی دست از «خیالپردازی برداشتن» و تسلیم واقعیت شدن!
از این روست که اصرار دارند توصیف آمریکا به عنوان شیطان بزرگ، چشم بستن بر واقعیت و شنا کردن بر خلاف جریان است چون “جامعه جهانی”، آمریکا را ناظم نظم جهانی و قدرت برتر و «کدخدای دهکده جهانی» میداند و ایران در تقابل با آمریکا نه تنها موفق نمیشود، بلکه همه داشتههای خود را از دست خواهد داد و به یک کشور منزوی، ضعیف، ویران و آسیب دیده تبدیل خواهد شد!
بنابراین برای اجتناب از این سرنوشت مصیبتبار لازم است آنچه را که در طول سالهای پس از انقلاب رخ داده و موجبات خشم و ناراحتی آمریکا و دشمنی او با ایران شده کنار بگذاریم تا دوباره نظر مثبت «کدخدا» به کشورمان جلب شود. این موارد عبارتند از:
۱) توانمندی هستهای ۲) توان موشکی ۳)حضور و نفوذ منطقهای و حمایت از مقاومت ضد صهیونیستی، دشمنی با رژیم صهیونیستی، حمایت از مسلمانان و مستضعفان در یمن و بحرین و…. ۴) اجرای احکام شریعت، خصوصاً احکامی که در تضاد با حقوق بشر غربی است، مانند قصاص و ممنوعیت بیبند و باری جنسی و …
برجام هستهای در همین راستا یعنی نابودسازی توان هستهای ایران به دست خودش و انجام بیسابقهترین بازرسیها در تاسیسات هستهایِ ایران از سوی بازرسان غربی به مدت نامحدود و تعهدسپاری برای عدم فعالیت هستهای جز با اجازه و نظارت کامل و مستقیم بازرسان مذکور پذیرفته و اجرا شد.
اما مطالبه آمریکا و متحدانش فراتر از این بوده و هست. سستی و خود ضعیفبینی دولت اعتدال و اعتقاد جدی دولتمردان آن به خالی بودن خزانه و عقبماندگی شدید کشور در همه امور و تشبیه وضعیت کشور به «ته دره بودن» که بارها در سخنان و اظهار نظرهای مدیران ارشد اجرایی کشور تکرار شده است و بیان صریح این عقیده که حتی تامین آب خوردن کشور منوط به مذاکره و مصالحه با آمریکاست و بدون توافق با غرب هیچ راه نجاتی برای کشور وجود ندارد، باعث شد تا آمریکا و متحدان اروپایی آن به این نتیجه برسند که فشار تحریمها بر مردم و مسئولان ایرانی موثر واقع شده و با تداوم این فشار میتوان نابودی سایر ارکان اقتدار جمهوری اسلامی را هم از مقامات اجرایی ایران مطالبه کرد و شرط حذف تحریمها را پذیرش برجامهای دیگر در عرصههای موشکی، منطقهای و حقوق بشر، عنوان کرد. اوباما و برخی اعضای دولتش مانند جان کری و…. و همچنین ترامپ و مقامات فرانسه و انگلیس بارها بر لزوم مذاکره با ایران درباره موضوعات موشکی، نفوذ منطقهای ایران و مسائل حقوق بشر برای رفع نگرانیهای خود و تامین نظراتشان از سوی ایران تاکید کردهاند.
ج) اجرای برجام هستهای بهرغم همه تبلیغات انجام شده درباره فواید آن، عملاً هیچ گشایش محسوسی در زندگی مردم ایجاد نکرد و مردم تفاوت خاصی میان شرایط قبل و پس از برجام احساس نکردند؛ زیرا اولاً طرفهای غربی الزامی به انجام تعهدات برجامی خود نمیدیدند و برجام به گونهای تنظیم نشده بود که آنها را ملزم به رعایت مفاد خود کند و ثانیاً دولت ایران اعتقادی به مقاومت ندارد و بنای خود را بر پذیرش همه مطالبات غربیها گذارده و تامین نظر آمریکا و متحدانش را تنها راه برونرفت کشور از مشکلات میداند.
از این رو برای روحانی و همفکرانش آغاز مسیر برجامهای ۲ و۳ کار سادهای نبود. آنها باید پذیرش برجامهای موشکی و منطقهای را در حالی مطرح میکردند که اعتماد جامعه به مذاکره با آمریکا و غرب به عنوان تنها راه حل معضلات اقتصادی کشور در پرتو بیخاصیتی برجام هستهای کاهش یافته بود و دیگر نمیتوانستند مانند قبل از برجام هستهای روی «باغهای سیب و گلابی برجام» و برکات آن مانور تبلیغاتی بدهند و مردم را برای همراهی با خود بسیج کنند. لذا مسیری را در پیش گرفتند که مردم ناگزیر از بازی در زمین طراحان برجامهای موشکی و منطقهای شوند.
محور اصلی این مسیر قراردادن مردم در تنگناهای شدید و پی درپی اقتصادی و معیشتی و شوکهای روانی ناشی از آن تنگناها و مقصر قلمداد کردن رهبری نظام وسپاه به عنوان مخالفان اصلی برجامهای ۲و۳ بود، آن هم بهگونهای که مردم جان به لب آمده و خسته و خشمگین از انبوه معضلات معیشتی به خیابانها بریزند و رهبری و سپاه را برای پذیرش برجامهای ۲و۳ زیر فشار بگذارند؛ زیرا بر این نکته واقف بودند که منش ولیفقیه مخالفت با خواست اکثریت جامعه و یا سرکوب آنها نیست.
اجرای این طرح از آذرماه ۹۶ آغاز شد و بر اساس آن به موازات انجام مذاکره با طرفهای اروپایی درباره توان موشکی و نفوذ منطقهای جمهوری اسلامی توسط تیم عراقچی، اقداماتی در جهت وارد آوردن فشار روانی به مردم آغاز شد. اعلام گران شدن بنزین در لایحه بودجه سال ۹۷، در حالی که در واقع دولت بنای انجام اینکار را نداشت، گرانی شدید برخی از مایحتاج ضروری مردم (مانند تخم مرغ) و بیتوجهی دو ماهه دولت در این خصوص از یک سو و تلاش جدی دولت برای بقای تلگرام و فیلتر نشدن آن به عنوان مهمترین ابزار تبلیغاتی برای متوجه کردن اتهام نابسامانیهای اقتصادی به سوی رهبری نظام و سپاه، منجر به بروز یک سلسله آشوبها و اغتشاشات در شهرهای مختلف کشور شد. آشوبهایی که از جانب کانالهای مختلف تلگرامی هدایت و سازماندهی میشدند و دولت پس از گذشت پنج روز از وقوع آن آشوبها حاضر به مسدود کردن کانالهای مذکور شد!
نکته جالب این که رئیسجمهور در جریان ناآرامیها با بیان عباراتی مانند : «چرا میخواهید دهان مردم را ببندید؟ بگذارید مردم حرفشان را بزنند! مردم را سرکوب نکنید!» خود را در کنار مردم (بخوانید آشوبطلبان) و در مقابل حاکمیت قرار داد. کانالهای تلگرامی آشوبطلب و شبکههای ماهوارهای معاند نیز در حرکتهایی هماهنگ، با تشویق مردم به پیوستن به آشوبها، رهبری نظام و سپاه را عامل مشکلات اقتصادی معرفی و شعارهایی با مضامین ضد ولایت فقیه و سپاه برای استفاده در ناآرامیها را به مخاطبین خود آموزش میدادند و به همین دلیل عجیب نبود که در جریان وقوع آشوبهای مذکور تقریباً شعاری علیه دولت و مقامات اجرایی کشور که مسئولان قانونی و مقصران اصلی گرانیها و مشکلات اقتصادی جامعه بودند، شنیده نشد و عمده شعارها همانهایی بودند که توسط کانالها و شبکههای ماهوارهای ضد انقلاب ساخته و ارائه شده بودند.
د) از اواخر سال ۹۶ موج جنگ روانی سنگینی با مضامینی مانند: “برجام نتیجه میداد، اما سپاه و رهبری با جنگطلبی و نمایش موشکها مانع از نتیجه دادن آن شدند”و یا ” دولت میخواهد اقتصاد کشور را سامان دهد، اما رهبری و سپاه نمیگذارند “در فضای مجازی منتشر شد؛ آن هم در حالی که قوه قضاییه دستور مسدود شدن تلگرام را که مهمترین رسانه مجازیِ در اختیار ضد انقلاب با چهل میلیون مخاطب ایرانی بود صادر کرده و درپی گرفتن این رسانه از دست ضدانقلاب بود. دولت با سرعت تمام و صرف بودجهای سنگین از بیتالمال، تلگرام را با اسامی جدیدی احیا کرد تا مسیر جنگ روانی دشمن مسدود نشود و امکان رساندن پیامهای مورد نظر حامیان برجامهای ۲ و ۳ به عامه مردم موجود باشد.
از ابتدای سال ۹۷ کشور شاهد افزایش قیمت دلار و به تبع آن افزایش قیمت در همه کالاها و خدمات بودیم. اتفاقی که در اواخر سال۹۶ هم رخ داد و باعث وارد آمدن فشار جدی به مردم و افزایش کسادی و بیرونقی بازار شد. هر چه از سال ۹۷ گذشت قیمت دلار و طلا و به تبع آن سیر صعودی کالاها و خدمات افزایش یافت. برخی از مسئولان دولتی بهصراحت از خطرات و پیامدهای ناگوار تحریمهای جدید آمریکا برای جامعه ایران سخن گفتند و مکمل جنگ روانی دشمن علیه مردم ایران شدند.
در همین حال دولت در اقدامی بسیار عجیب تصمیم به خالی کردن خزانه کشور از طلا گرفت و ظرف چند ماه بیش از ۶۵ تن طلای خزانه تبدیل به سکه شد و بیشترین تعداد سکهها با قیمتی حدود یک میلیون و چهارصد هزار تومان در اختیار عده معدودی (کمتر از هفت هزار نفر) قرار گرفت و این عده با فروش سکهها به قیمت بیش از پنج میلیون تومان ظرف ۲ الی ۳ ماه هزاران میلیارد تومان به ثروتهای خود افزودند. هر کودکی میداند که طلای خزانه، پشتوانه پول ملی است و کاهش آن به کاهش ارزش پول ملی منجر میشود و لذا این اقدام ارزش پول ملی را بیش از پیش کاهش داد.
از سوی دیگر در حالی که دولتمردان اعتدال ادعا میکردند به واسطه اعمال تحریمها، ارزی برای کشور نمانده، در بازه زمانی چهار ماه نخست سال ۹۷ بیش از شش هزار میلیارد تومان ارز به قیمت دولتی در اختیار مسافرانی قرار گرفت که برای تفریح به خارج از کشور میرفتند.
در همین زمان حدود ۱۸ میلیارد دلار ارز از خزانه خارج شد و برای واردات در اختیار برخی افراد و شرکتها قرار گرفت و هنوز مشخص نشده است که چه میزان از این ارزها واقعاً به واردات کالا اختصاص یافتهاند.
این اقدامات به اضافه اشتهای فراوان دولت به چاپ بدون پشتوانه اسکناس و افزایش شدید بودجههای جاری، تیر خلاص را به پیکره پول ملی کشور شلیک کرد و در نتیجه ریال سقوط آزاد خود در برابر دلار را تجربه کرد. قیمت دلار ظرف چند ماه تا پنج برابر افزایش یافت و بحرانی بیسابقه دامن اقتصاد و تولید ملی را گرفت. افزایش شدید مالیاتها و بیثباتی ناشی از صعود روزانه قیمت دلار و بیتفاوتی و سکوت دولت در این عرصه، کمر تولید و تجارت ملی را شکست و نفس را در سینه مردم حبس کرد.
مردم علاوه بر گرانی ساعت به ساعت کالاها شاهد اتفاقی جدید بودند و آن نایاب شدن برخی کالاهای ضروری و مورد نیاز مانند پوشک و… بود. دوگانه موشک در برابر پوشک در فضای مجازی (یا همان توپخانه پشتیبانیکننده نقشه حامیان برجامهای ۲و۳) شکل گرفت و مردم را به یک انتخاب سخت دعوت کرد! اگر پوشک میخواهید باید دست از موشکهایتان بردارید! این روند برخی از مردم و کسبه و تجار را به احتکار کالاها و سودجویی دیوانهوار کشاند و همین منفعتطلبی افسار گسیخته ناشی از جنگ روانی جاری در تلگرام دولتی و شبکههای ماهوارهای اجنبی بر آشفتگی بازار و جامعه افزود و اکثریت جامعه را در شوکی عمیق و کشنده فرو برد.
جالب این که در چنین لحظاتی وزارتخانههای اقتصاد و دارایی و کار، بدون وزیر مانده بودند و این یعنی در طوفانیترین لحظات بحران، اقتصاد و اشتغال کشور فاقد سکاندار بود! غریبتر آن که سفارتخانههای ایران در دو کشور چین و هند ماهها بدون سفیر مانده و تا لحظه انتشار این مطلب سفرای ایران در این دو کشور معین نشدهاند! و این در حالی است که این دو کشور از خریداران اصلی نفت ایرانند و اگر ایران بخواهد در برابر تحریم فروش نفت خود مقاومت کند نیازمند رایزنی و تلاش سفرای خود در پکن و دهلی برای تداوم فروش نفت به این دو کشور است.
در تمام مدتی که کشور با این سلسه بحرانها روبرو بود، سکوت و بیاعتنایی و سخنان سست مقامات عالی دولتی بر زخمهای پی در پی پیکره رنجور اقتصاد کشور نمک پاشید و خبری از اتخاذ تصمیمات درست و کاهنده بحران نبود.
در اینجا این سئوال مطرح است که اگر کسی میخواست اقتصاد کشوری مانند ایران را عمداً به زمین بزند، جز این کارها چه میتوانست انجام دهد؟ آن هم در حالی که تواناییهای بالقوه و بالفعل ایران بهحدی است که با مدیریت جهادی و توکل بر خدا و کمک خواستن از مردم، رهایی از بحرانهای اقتصادی و ایجاد ثبات و شکوفایی در کشاورزی و صنعت و تجارت کشور ممکن و مقدور است.
و) اما در برابر این طراحی آمیخته با خباثت و مکری که جان بسیاری ازمردم را به لب رساند، دست خدا سرنوشت دیگری برای ایران اسلامی رقم زد، زیرا برخلاف خواست و پیشبینی حامیان بر جامهای ۲و۳ ، مردم نپذیرفتند که اصرار فرماندهی کل قوا و مدافعان اسلام وانقلاب بر توان موشکی و حضور جمهوری اسلامی در منطقه غرب آسیا عامل بحرانهای اقتصادی جامعه است و حاضر نشدند برای اجرای منویات آمریکا، انگلیس، فرانسه و نفوذیها و نوکران داخلی آنها به خیابانها بریزند و نظام را برای پذیرش برجامهای موشکی و منطقهای زیر فشار بگذارند.
به حول و قوه الهی و به برکت خون شهدا، مردم زیر سختترین فشارهای اقتصادی استخوان خرد کردند، ولی تسلیم جنگ روانی ستون پنجم دشمن و مروجان مکتب تسلیم در برابر شیطان نشدند! تحریمهای داخلی به دست نااهلان و نامحرمان بر مردم مسلمان ایران تحمیل شد تا دستهایشان به نشانه تسلیم بالا رود، ولی مقاومت مردم باعث شد تا چهره حقیقی حامیان برجامهای ۲و ۳ برای مردم آشکار شود و تنها اهالی غل و غش سیهرو شوند.
سوتیترها:
۱٫
چهار ماه قبل از نهایی شدن و پذیرش برجام، حمید ابوطالبی، مشاور فعلی رئیسجمهور و معاون سیاسی وقت ریاست جمهوری در گفتگویی مفصل با روزنامه ایران با موضوع برجام، به نکتهای بسیار مهم اشاره کرد. نکتهای که بهرغم اهمیت، مورد توجه قرار نگرفت و دیده نشد. ابوطالبی در این گفتگو تاکید داشت که هدف از پذیرش برجام، حل مشکلات اقتصادی و حذف تحریمها نیست و اصولاً پس از برجام نباید منتظر گشایش در اقتصاد و اوضاع معیشتی مردم بود.
۲٫
سستی و خود ضعیفبینی دولت اعتدال و اعتقاد جدی دولتمردان آن به خالی بودن خزانه و عقبماندگی شدید کشور در همه امور و تشبیه وضعیت کشور به «ته دره بودن» که بارها در سخنان و اظهار نظرهای مدیران ارشد اجرایی کشور تکرار شده است و بیان صریح این عقیده که حتی تامین آب خوردن کشور منوط به مذاکره و مصالحه با آمریکاست، باعث شد تا آمریکا و متحدان اروپایی آن به این نتیجه برسند که فشار تحریمها بر مردم و مسئولان ایرانی موثر واقع شده است.
۳٫
به حول و قوه الهی و به برکت خون شهدا، مردم زیر سختترین فشارهای اقتصادی استخوان خرد کردند، ولی تسلیم جنگ روانی ستون پنجم دشمن و مروجان مکتب تسلیم در برابر شیطان نشدند! تحریمهای داخلی به دست نااهلان و نامحرمان بر مردم مسلمان ایران تحمیل شد تا دستهایشان به نشانه تسلیم بالا رود، ولی مقاومت مردم باعث شد تا چهره حقیقی حامیان برجامهای ۲و ۳ برای مردم آشکار شود و تنها اهالی غل و غش سیهرو شوند.