فاجعه بزرگ تاريخ

امام خميني

والله اگر جوان بودم و قدرت حركت داشتم شخصا مي رفتم و او
«سلمان رشدي» را مي كشتم.

فاجعه بزرگ تاريخ

بزرگترين مصيبت تاريخ

انالله و انا اليه راجعون

مصيبتي كه اين روزها جهان اسلام را فرا گرفته است در تمام
تاريخ اسلام، سابقه ندارد و بدون مبالغه بايد گفت: از مصيبت عاشورا جان كاهتر و
اسفبارت است و هر مسلمان غيرتمند و با حميتي را به سوك مي نشاند و به انتقام بر مي
انگيزد. هنوز پرده هاي ابهام به كلي بالا نرفته است و هنوز عمق فاجعه روشن نيست
اما همين اجمالي كه نقل شده كافي است كه خشم و نفرت مغز انسان را آشفته كند و غم و
اندوه جان انسان مسلمان را بسوزاند.

و تو اي مسلمان هر كجا باشي و پيرو هر مذهب كه باشي، اگر آرام
بگيري، بي گمان از عمق فاجعه بي خبري و نمي داني كه صليبيان پليد و كينه توز و پست
فطرت با همدستي صهيونيستها چه توطئه اي عليه اسلام تدارك ديده اند و چه فاجعه اي
به بار آوردند و چه ضربه اي به پيكر اسلام وارد نمودند. و از آن دردناكتر، سكوت
جوامع اسلامي بخصوص اعراب و حكام خود فروخته آنها است.

اي مسلمان غيور!امروز جامعه اسلامي مورد امتحان الهي است.
امروز روشن مي شود كه چه كسي به اسلام و پيامبر عظيم الشانش و به قرآن كريم
علاقمند است و چه كسي راحت طلبي و رفاه و خوشگذراني را تا آنجا مي پرستد كه براي
حفظ شئون اين زندگي پست، حتي در برابر چنين حمله وحشيانه دشمن به اسلام و قرآن
كمترين اعتراضي نمي كند! چه شگفت انگيز است كه اين دنيا پرستان ذره اي غيرت و حميت
ندارند و چون اعتراض به چنين جسارتي كه به ساحت مقدس رسول گرامي اسلام صلي الله
عليه و آله و سلم شده ممكن است به روابط آنها با جهان غرب لطمه اي وارد سازد و به
اصطلاح به ابروي يار بر بخورد به چنين ذلتي تن مي دهند و دم بر نمي آورند!! آيا
چنين سوكت مرگباري بزرگترين دليل نيست كه اينان ذره اي به خدا و رسول ايمان
ندارند؟ بدون شك توهيني كه در كتاب آيات شيطاني آمده از كشتن انسان بدتر است پس
حتما اگر اين استعمارگران ـ بر فرض محال ـ رسول خدا صلي الله عليه و آله و سلم را
مي كشتند، اين خودفروختگان هرگز حركتي از خود نشان نمي دادند. و اين امتحان خداوند
اسصت تا مسلمان واقعي از منافق و مسلمان اسمي جدا شود و معلوم شود چه كسي مدافع و
حامي اسلام است و معجزه اين حديث شريف روشن شود كه «الفقهاء حصون الاسلام» آن هم
نه هر فقيهي بلكه فقيهي چون امام خميني دام ظله كه در اين مرحله حساس پرچم مبارزه
با صليبيان وحشي را بر دوش مي گيرد و از كثرت عده و عُده آنها ذره اي بيم ندارد و
ترديد به خود راه نمي دهد.

 

امتحان تاريخ

اي مسلمان غيور! اين نه تنها امتحان خداوند است بلكه اين
امتحان تاريخ نيز مي باشد. آيندگان جهان اسلام تو را به محاكمه خواهند كشيد و سكوت
يا اعتراض تو در برابر چنين فاجعه اي، معيار قضاوت تاريخ درباره تو خواهد بود.
بلكه اين آزمايش دشمن نيز هست؛ دشمن ديرينه اسلام و مسلمين با كمال وقاحت و بي
شرمي مقدس ترين و گرامي ترين موجود مورد علاقه و احترام تو را مورد سهمگين ترين و
وحشيانه ترين حمله قرار داده است تا ببيند تو تا چه اندازه اي به روابط خود با او
علاقمندي و تا چه اندازه به دنياي خويش كه به آنها وابسته است، وابسته اي و اگر از
اين مرحله بگذرد و پيروز شود مطمئن باش  كه
اين آخرين ضربه اش نخواهد بود و تا تو را به خِفّت و خواري پيرو خود نكند، دست بر نخواهد
داشت «و لن ترضي عنك اليهود و لا النصاري حتي تتبع ملتهم» اين سخن خ داوند است آن
هم نه با من و تو بلكه با رسول بزرگوار، آن هم نه در برابر اين ابرقدرتان كه در
برابر آن يهود و نصاري كه در جزيرة العرب بودند، مي فرمايد. يهود و نصاري از تو
هرگز راضي نخواهند شد مگر اين كه پيرو آنان شوي. تو خود حديث مفصل بخوان از اين
مجمل.

 

عمق فاجعه

اي مسلمان غيور! مي داني سلمان رشدي چه نوشته است؟ اين حيوان
نجس و پليد كه نامش را بايد با شمر و ابن زياد در يك رديف نوشت بلكه از آنها هم
پست تر و پليدتر است، حتي آنها هم چنين جسارتي نكردند و لذا ما اين فاجعه را از
مصيبت عاشورا بدتر مي دانيم. چيزي كه نوشته هرگز قابل بازگو كردن نيست. داستاني
تخيلي و زشت و ناهنجار كه در آن مسائل جنسي را بنا بر اقتضاي محيط و جامعه فاسد
غرب بي پرده و با كمال وقاحت مطرح نموده و در آن رسول خدا صلي الله عليه و آله و
سلم يعني پاك ترين چهره انسان و مقدس ترين موجود ريوي زمين را در نهايت بي شرمي و
گستاخي و با نامي مستعار و طنز آميز به صورت قهرمان اين داستان زشت ترسيم كرده و
آن چه را كه هيچ انسان به خود نمي پسندد به زشت ترين صورت به آن حضرت نسبت داده
است و تمامي همسران و اهل بيت و اصحاب آن حضرت را به همين گونه تصوير نموده و گويا
مجمعي از فاسدترين انسانهاي روي زمين با همه گونه اعمال زشت و منافي عفت در
سرزميني به نام جاهله به وجود آمده است. همه اينها به صورتي تخيلي و با نام هاي
مستعار و طنز آميز و با انواع مسخره هاي و اهانتها؛ بيش از اين نه قلم را ياراي
بازنويسي و نه زبان را قدرت بازگويي است و نه شرعا جايز است كه آن صحنه ها را تصور
كنيم و آن اهانتها را بازگو نمائيم و نه وجدان و غيرت و انسانيت به انسان اجازه
چنين نقل كفري را مي دهد.

چقدر پست و خود فروخته است اين حيوان كه در خانواده به ظاهر
مسلمان نشو و نمو يافته و به خاطر پول و جايزه كفار چنين فحاشي و هتاكي را نسبت به
پاكترين چهره هاي تاريخ انسانيت روا مي دارد. و مانند او هستند آن افراد ديگر كه
به خاطر دشمني با انقلاب ايران و رهبر بيدارش، از اين پست فطرت به عنوان دفاع از
آزادي قلم و بيان، حميات مي كنند و ادعاي مسلماني هم دارند و هم چنين حكام سر
سپرده اي كه به خاطر رعايت شئون بين المللي! و روابط دوستانه با دشمنان اسلام چنين
ذلتي را براي دين و ملت خود مي پسندند و گويا ذره اي غيرت و حميت ندارند. اگر
انسان از هول اين فاجعه دردناك جان بدهد سزاوار است. خوشا به حال آن مسلمانان با
غيرت كه در هند و پاكستان با گلوله هاي كفار هند يا سر سپردگان بدتر از كفار
پاكستان در راه دفاع از حيثيت رسول خدا صلي الله عليه و آله و سلم شهيد شدند.

 

بايد ما در قطع روابط پيش قدم مي شديم

اي مسلمان غيور! اين حادثه كه خون مسلمانان متعهد و غيرتمند را
به جوش آورده است، گمان تيري كه يك اتفاق و تصادف است! اين يك توطئه طراحي شده از
سوي دشمنان اسلام و صليبيان قرن بيستم و صهيونيستها است ولي ما اميدواريم كه به
فضل خداوند، پيروزي از آن ياران و ياوران رسول خدا صلي الله عليه و آله و سلم
باشد. اين امر كه منجر به ضعف روابط ايران با جهان كفر و سپس به قطع روابط با برخي
از آنان شده يا مي شود، از هم اكنون آثار پيروزي اسلام در آن نمايان است. همين كه
روابط رو به استحكام ما با آن جنايت كاران و دشمنان ديرينه اسلام رو به سردي نهاد
خود طليعه بهروزي است. البته پول پرستان و عاشقان دلار از اين پيش آمد نگران و
افسرده اند ولي آنان كه از طرح آن روابط به جز پيشرفت لجام گسيختگي در كشور و نفوذ
فرهنگ مبتذل غربي و غروب آفتاب ايمان و معنويت چيزي نديدند و نگران آينده اين
انقلاب عظيم و ارزشهاي والاي آن و خون شهيدان بودند، روزنه اميدي بر روي آنها باز
شد كه روزنه نفوذ استعمار بسته شده است اميد است كه ديگر هرگز باز نشود.

ما بايد قبل از تصميم مفتضحانه بازار مشترك ـ‌كه نشان گر عمق
كينه توزي آنان با اسلام و مسلمين بود ـ اين پرچمداران كفر و تباهي را از كشور
بيرون مي رانديم. مي دانيد كه در اولين روزهاي برقراري روابط با فرانسه، سفير آن
كشور در تهران به مناسبت يكي از روزهاي ملي فرانسه جشن سروري در سفارت بر پا كرد و
جمعي از ياران ديرين ايراني كه از فراق تمدن اروپا خون مي گريستند، در آن مجمع با
وضعي چنان مفتضح و رسوا گرد آمدند كه قلم از نگارشش شرم دارد، همين قدر بدانيد كه
گزارشگر جشن نوشته است: از همه آنها محجتبر و با حياتر، همسر سفير فرانسه بود!!
وضعيتي كه جز در مجالس رقص لندن و پاريس نمي توان يافت در شهر حزب الله (تهران) و
به وسيله زنان ايراني به وجود آوردند و اگر اينها بمانند و هم چنان روابط را محكم
كنند تدريجا هم ارزشهاي انقلاب را از بين مي برند و انقلاب اسلامي را از درون شكست
مي دهند.

بايد اين گونه حوادث به مردم گزارش شود تا بدانند در كشور چه
مي گذرد و چه بايد كرد؟! پنهان كردن اين مسائل و رويدادها براي چيست و به نفع
كيست؟!

 

روابط دوستانه استعمارگران!

اي مسلمان غيور! آنها با برگزواري روابط دوستانه! با ملت و
دولت ما فقط قصد به يغما بردن ثروت اين كشور و وارد ساختن فرهنگ منحط غرب كه نتيجه
اش شكست انقلاب و اسلام است دارند. و دليل روشن آن اين است كه در همان حال برقراري
روابط، سعي در تحقير و لطمه زدن به حيثيت و شخصيت ملت ما داشتند تا به اين وسيله
نشان دهند كه ايران نيازمند روابط با آنها است و به هر ذلت و خواري براي به انجام
رسيدن اين روابط تن در ميدهد. در گزارشها آمده است: در همان حالي كه «رولان دوما»
وزير امور خارجه فرانسه در ايران به سر مي برد و به اصطلاح مشغول تحكيم روابط بود،
راديوي فرانسه مرتب مصاحبه هاي سياسي! با مخالفان نظام اسلامي ايران منتشر مي
ساخت. مجله را نبايد با نام كثيف آنان لكه دار نمود ولي اجمالا با همه گروهك هاي
مخالف مصاحبه مي كردند و سخنان ياوه آنان را پخش مي نمودند. اين گوياي چه واقعيتي
است؟! و در همان زمان، منافقين دفتر «ايران اير» را در پاريس اشغال نمودند. و
مسئول ايراني هر چه از پليس درخواست كمك كرد آنها حاضر به انجام وظيفه قانوني خود
در حمايت از كاركنان آن مركز نبودند بلكه منافقان در حضور و با حمايت پليس فرانسه
در همان مكان اشغالي كنفرانس مطبوعاتي برقرار نمودند!! و باز هم در همان زمان كه
«رولان دوما» تظاهر به گرمي روابط مي كرد، نخست وزير فرانسه ـ كه صدايش از راديو
اين كشور پخش مي شد ـ حكومت ايران را به خاطر اعدامها، محكوم مي كردـ منظور از اين
برخوردها چيست به جز توهين و تحقير؟!

ما چنين روابطي را بايد حداقل به بهانه چنين گستاخي به ساحت
مقدس رسول خدا صلي الله عليه و آله و سلم قطع مي كرديم و نبايد منتظر تصميم آنها
مي شديم. همين گونه مسائل در رابطه با انگلستان نيز داشته ايم و آنها هر گاه از
سويي صحبت از بهبود روابط مي كردند، هم زمان مصاحبه هاي مخالفان نظام و محكوميت
هاي مستمر و هميشگي حكومت اسلام را به طور وسيع و گسترده پخش مي نمودند و به اشكال
مختلف نسبت به انقلاب و به جمهوري اسلامي و مقدسات ما دهن كجي و توهين مي كردند.

اي مسلمان غيور! روابطي كه دنياي كفر با ما يم خواهد با يك شرط
است و آن اين كه ما از اسلام واقعي خود دست برداريم و مانند ساير كشورها كه نامي
از اسلام دارند و به فرموده امام اسلام آمريكائي را ترويج مي كنند باشيم. و اگر ما
چنين روابطي را بخواهيم پس چرا انقلاب كرديم؟ و چرا اين همه شهيد و معلول داديم؟.
اين مطلب يك شعار نيست. دقت كنيد. نشر كتاب كفرآميز آيات شيطاني در اين زمان به
خصوص و به اين گستردگي و اصرار و با اين همه تبليغات و جايزه، يك مساله اتفاقي
نيست. آنها مي خواهند به ما بگويند حال كه يك قدم جلو آمديد و دست برقراري روابط
را دراز كرديد نوبت به مرحله بعدي رسيده است و آن زدودن اسلام ناب محمدي صلي الله
عليه و آله و سلم است. و تنها نشر اين كتاب نيست بلكه فعاليت هاي ديگري نيز در اين
زمينه شده است. در يكي از روزنامه هاي انگلستان آمده است كه سريالي در تلويزيون بي
بي سي آماده پخش است به نام سريال «شلوم سلام»، نمايشگر اصلي ان هم يك زن هندي
الاصل انگليسي است و هدف از آن به فساد كشيدن دختران مسلمان انگلستان است. او
ابتدا يك مسلمان متعهد و متدين و با حجاب است و سپس با طرح دوستي با يك جوان
يهودي، به مذهب پشت مي كند و حجاب را مي افكند و به فساد كشيده مي شود ولي همين
تحول به دليل آزاد شدن از قيد و بند مذهب موجب پيشرفت او در زندگي مي شود. جالب
است كه مديريت «بي بي سي» يا اعتراف به اين كه اين سريال خشم مسلمانان انگليس را
در پي خواهد داشت، آن را بهترين نمايش اين سازمان در سال 89 دانسته است و آن زند
هندي ـ همانند سلمان رشدي ـ برنده جايزه بهترين هنر پيشه زن شده است.

 

چرا اين همه تاخير؟!

كتاب آيات شيطاني بيش از يك سال است كه در غرب منتشر شده ولي
دامن زدن به آن و نشر گسترده آن و تعيين جايزه و عنوان بهترين كتاب و ترجمه به
زبان هاي مختلف و اصرار بر نشر آن در كشورهاي ديگر چند ماهي است كه شروع شده.
اينها اتفاقي نيست بلكه هدفي در وراي آن نهفته است و اگر بيداري و هشياري رهبر
عظيم الشان انقلاب نبود و فتواي محكم و گوياي آن حضرت نبود با اين وضعي كه مسئولين
ما دارند معلوم نبود، كار به كجا مي كشيد. چرا نبايد مسئولين فرهنگي ما و خانه
فرهنگ ايران در انگلستان و ساير مسئولين و ديپلمات ها و وزارت ارشاد و همه كساني
كه در اين رابطه مي توانستند كسب اطلاع كنند بلكه اطلاع هم داشتند، طي اين مدت عكس
العملي از خود نشان دهند؟! اگر اطلاع نداشته اند اين يك نقص بسيار بزرگ است، پس
اين همه بودجه بيت المالي مسلمين كه صرف اين گونه ارگانها مي شود براي چه روزي
است؟! و چه مساله اي مهمتر از اين است؟ بايد اين مساله تعقيب شود. بايد مسئولين
فرهنگ و وزرات ارشاد و همه كساني كه در اين روابطه مسئولند اين مساله را روشن كنند
كه اگر اطلاع نداشتند پس وجود آنها چه ارزشي دارد؟ و اگر اطلاع داشتند و براي حفظ
آرامش و احترام روابط بين المللي، چنين سكوت مرگباري را برقرار نمودند، پس چه فرقي
ميان آنها و آل سعود و آل صباح و ساير سر سپردگان استعمار است؟ ما بايد انتقاد را
از خودمان شروع كنيم تا اگر در اين رابطه نفاقي هست يا منافقي رخنه كرده است زدوده
شود. بيش از يك سال است كه اين همه توهين به مقدسات اسلام منتشر مي شود و مدتها
است كه سعي در انتشار وسيع آن شده و ما پس از كشتار مسلمانان در پاكستان متوجه
شديم. مقصر چه كسي است؟

 

روابط با غرب را بخواهيم يا اسلام را؟

شايد هنوز روشنفكرمآبان همين مرزو و بوم همه با اين فتواي شرعي
و قطعي حضرت امام به فرموده خود ايشان به دليل اينكه برخورد غير ديپلماتيك است
مخالف باشند و شايد اگر مي توانستند به گونه اي تأويل و توجيه مي كردند كه به
ابروي يار برنخورد و به حسن روابط، لطمه عميقي وارد نيايد! بس است اين خود باختگي
و خود فروشي. اگر روابط براي كسب رفاه براي اين ملت است، اين ملتي كه همه چيز خود
را در راه اسلام و انقلاب فدا مي كند هرگز رفاهي را كه به قيمت از دست دادن حيثيت
و شرافت و به قيمت توهين به مقدسترين مقدسات ما باشد و به قيمت دست برداشتن از همه
ارزشهاي والاي اسلام و حتي از پيوند با پيامبر اسلام صلي الله عليه و آله و سلم
باشد نمي خواهد.

البته اگر انجام گسيختگي ادامه يابد و لانه هاي فساد و مفسدين
هم چنان با خيال راحت ارزشهاي اسلامي را پايمال و سعي در ترويج فساد و فحشاء كنند
و در كتاب فروشيها بدون هيچ مانعي، كتابهاي خلاف عفت بفروشند و نوار فروشيها هر
گونه ترانه مفسده انگيز را پخش كنند و در كوچه و بازار و خيابان، هر روز از چهره
هاي حزب اللهي كاسته شود و بر لباسها و چهره هاي جلف و عاري از عفت و حيا افزوده
شود و تالارها مجالس لهو و لعب و طرب را ادامه دهند و بد حجابي تدريجا به بي حجابي
برسد و بي حجابي هم به خاطر رعايت آزادي انسان ناديده گرفته شود بلكه در تلويزيون
تبليغ شود و امر به معروف و نهي از منكر از دست مردم گرفته شود و به دستگاه قضائي
سپرده شود، آن هم در پيچ و خمهاي كاخ دادگستري ذبح شرعي شود و در مسخ پرونده
پروري، پوستش را بر كنند، آن گاه جامعه را به طرفي سوق مي دهد كه رفاه را بر عزت و
شرف و روابط دوستانه با غرب را بر اسلام و پيامبر و اهلبيت صلي الله عليهم اجمعين
و خوش گذراني را بر ايمان و تقوي و خلاصه طاغوت را بر خدا پرستي ترجيح دهند! ما
بار ديگر به پرچمداران انقلاب هشدار مي دهيم كه جلوي اين لجام گسيختگي را بگيرند
كه همه ارزشهاي اين انقلاب در گرو ايمان و تقواي جامعه است.

 

ضرورت اعلام حكم اعدام

بعضي از همين رفاه پرستان يا نادانان مي گويند: چرا اين حكم
اعدام اعلام شد تا قبل از سلمان رشدي روابط ما با جهان غرب اعدام شود؟ مگر نمي شد
مخفيانه كسي را وا دارند تا او را بكشد و جهان از لوث وجودش پاك شود و او هم
نتواند در زير حمايت پليس انگلستان مخفي شود بلكه مي گويند اين اعلام يك ضرر بزرگ
دارد و آن تبليغ بيشتر براي اين كتاب است !!

اين اشتباه است. گر چه او بايد كشته شود تا ديگران عبرت بگيرند
و بدانند حريم مقدس اسلام پاسباناني با غيرت و شجاع دارد ولي مس‍أله مهمتر همان
اعلام حكم اعدام است. اكنون اگر او هم كشته نشود همين اعلام حكم شرعي اثر عميقي در
جهان و بخصوص در جامعه اسلامي خواهد گذاشت و اما اگر او را بدون حكم اعدام از سوي
رهبر مسلمين مي كشتند، اثر جهاني نداشت و اما روابط ما با جهان غرب يعني مركز كفر
و دشمني ديرينه با اسلام ومسلمين بايد قطع مي شد. اولا همان گونه كه گفتيم، اين
روابط در چنين مرحله حساس _ يعني پذيرش قطعنامه_ مي رفت كه به يك حالت تسليم در
برابر فرهنگ غرب و سستي در مواضع اصولي انقلاب تبديل شد و لازم بود كه به هر وسيله
اي آن را نابود كنيم و اگر هم روزي صلاح بود از روي قدرت و با حفظ ارزشهاي والاي
اسلام و انقلاب روابطي معمولي و بسيار ساده با آنان برقرار سازيم. و ثانيا_ با اين
همه اصرار دولتهاي غربي براي نشر و گسترش اين كتاب و حمايت از نويسنده و حمايت از
نويسنده جنايتكارش مطلبي نيست كه به سادگي از آن بگذريم و با چنين دشمني علني با
اسلام و مقدسات دين روابط دوستانه معني ندارد؛ اين گناهي است بزرگ خداوند مي
فرمايد: «لا تجد قوما يومنون بالله و اليم الآخر يوادون من حادّ الله و رسوله و لو
كانوا آباءهم او ابناءهم او اخوانهم او عشيرتهم…» هرگز نمي يابي كه گروه مومنان
به خداوند و روز واپسين، دوستي كنند با دشمنان خدا و رسول حتي اگر پدران يا
فرزندان يا برادران يا خويشان آنان باشند.

ثالثا_ چرا اين همه نگران روابط با جهان غرب باشيم؟ ما بالاخره
بايد روزي از اين همه وابستگي رها شويم و گرنه هرگز استقلال سياسي نخواهيم يافت.
استقلال سياسي بدون استقلال اقتصادي و نظامي ممكن نيست، همين جنگ تحميلي شاهد روشن
گويايي است. البته اين نياز به همت و برنامه ريزي دارد و تنها با قطع روابط ميسر
نيست ولي اين گونه پيش آمدها بايد انگيزه ملت و مسولين را براي رسيدن به اين هدف
مقدس تقويت نمايد.

 

پيامدهاي اعلام حكم اعدام

به هر حال اعلام حكم قاطع و شرعي حضرت امام پيامدهاي بسيار
جالبي دارد.

1- تثبيت موقعيت رهبري و امامت مسلمين در جامعه اسلامي.

2- اطمينان مسلمانان متعهد و علاقمند به دين و پيامبر صلي الله
عليه و آله و سلم كه اسلام را يك حامي و نگهدار نيرومند و قاطع و آشتي ناپذير است
كه در مواقع حساس و هنگام بروز خطر، همه چيز خود را حاضر است در اين راه فدا كند و
هرگز اصول ديپلماتيك مانع انجام وظيفه او نخواهد شد.

3- القاء رعب و وحشت در دل بد خواهان و دشمنان اسلام كه از هول
ضربه گيج و مبهوت شدند و گويا هرگز چنين محاسبه اي نكرده بودند و با يك تصميم
عجولانه، سراسيمگي و بهت زدگي خود را بر ملا نمودند.

4- قطع يا ضعف روابط كه اين خود ان شاءالله طليعه خيرات آينده
است.

5- روشن شدن دست مسلمان نماهائي كه بر كشورهاي اسلامي حكم مي
رانند و رجز مي خوانند و هنگام پايمردي و شجاعت نه مسلمان اند و نه غرب.

6- نمايان شدن نفاق و كفرباطني كساني كه به نام نويسنده
نويسنده يا هر عنوان ديگر به خاطر دشمني با انقلاب اسلامي و رهبر مسلمين حتي در
چنين موقعيتي سوءاستفاده كرده و فتواي شرعي قطعي ايشان را محكوم نمودند.

7- اتحاد و همبستگي ملتهاي مسلمان كه روز بروز رشد و گسترش
بيشتري مي يابد و جز اينها بركاتي در اين اعلام فتوي نهفته است كه تدريجا معلوم مي
شود.

و اما اين كه گفته مي شود اعلام اين فتوي سبب انتشار بيشتر اين
كتاب و عطش مردم براي تهيه و مطالعه آن مي شود، پاسخش اين است كه بهر حال هر گونه
برخوردي كه حق در برابر باطل داشته باشد، سببشناساندن بيشتر آن مي شود و چارهاي جز
اين نيست. تازه خواندن اين كتاب اثرگمراه كننده اي ندارد زيرا مشتمل بر دليل و
برهاني نيست و تنها خواننده اي آن را تحسين خواهد كرد كه خود با اسلام و پيامبر
صلي الله عليه و آله و سلم دشمن باشد و تازه او هم اگر وجدان انساني بيداري داشته
باشد آن را محكوم خواهد كرد. ولي ما حتي در مقابل كتابهاي استدلي گمراه كننده نيز
ناچاريم براي پاسخگوئي، مطالب آن را منعكس نمائيم. مثقلا در پاسخ به گفته هاي
كمونيستها ناچاريم مطالب آنها را توضيح دهيم و سپس جواب بگوئيم و ممكن است بسياري
از مسلمانان، كتابهاي آنها را نخوانند ولي نوشته هاي نويسندگان اسلامي را كه در
پاسخ آنها نوشته شده است مي خوانند و اكثر جوانان از اين راه بر گفته هاي آنان
آگاه مي شوند. آيا اين منطقي است كه گفته شود براي اين كه مطالب گمراه كننده آنها
را پخش نكنيم پس پاسخ هم نگوئيم؟! بنا بر اين چاره اي بجز اعلام حكم شرعي نيست، هر
چند اين امر موجب انتشار بيشتر آن كتاب شود.

 

برخوردهاي فريبكارانه

از برخوردهاي جالبي كه در مورد اين كتاب كفر آميز در گزارشها
آمده است، حركتي است كه پس از اين همه فرياد و تظاهرات و شهادت مسلمانان هند و
پاكستان از كنفرانس به اصطلاح اسلامي در عربستان مشاهده شده است و آن اين كه گفته
اند نويسنده و ناشران اين كتاب را از راه قانوني تحت تعقيب قرار خواهند داد و از
نويسندگان خواسته اند كه فتواي آيةالله خميني را تاييد كند.

شگفت آور است! اينها هم خود را مسلمان و حاميان اسلام و دين مي
دانند!! آيا شكي در اين فتواي اسلامي هست؟! ما در شماره گذشته بطور اجمال به مدارك
اين فتوي اشاره كرديم. از نظر اهل سنت نيز مسأله روشن است و هيچ اختلافي ميان فقها
نيست. و اما مسأله پاسخگوئي ورد كتاب يك پيشنهاد خنده آور است. مگر اين كتاب چه
مطلب استدلالي و چه تحقيق تاريخي در بر دارد كه آن را جواب گويند جواب فحش و ناسزا
آن هم در قالب رمان و داستان تخيلي چيست؟!

و اما تعقيب قانوني كه خود باعث استهزاي همان راديوهاي خارجي
نيز نيز شده است! با چه قانوني مي خواهند تعقيب كنند؟ قانون انگلستان او را محكوم
نمي كند بلكه به عنوان آزادي قلم از او حمايت مي كند. قانون عربستان بر او چه
حاكميتي دارد؟ تنها قانون اسلام است كه او را به مرگ محكوم مي كند و حتي طبق فتواي
فقهاي اسلام از شيعه و سني و طبق روايات اسلامي، اين امر نياز به حكم حاكم هم
ندارد و هر مسلماني چنين كسي را ببيند بايد او را بكشد و نه تنها خونش مباح است كه
در بعضي از عبارات آمده بلكه قتلش واحجب است. و توبه او نيز هرگز مانع اجراي اين
حكم نيست . اين را نيز همه فقهاي اسلام قائلند.

جالب است بدانيد چند سال پيش روابط عربستان و انگلستان تيره شد
و مدتها طول كشيد به حالت عادي برگشت و دليل آن اين بود كه در انگلستان توهين به
خاندان سلطنتي آل سعود شده بود. حال مقايسه كنيد كه اين حاميان دروغين اسلام در
برابر توهين فاجعه آميزي كه به ساحت مقدس رسول خدا صلي الله عليه و آله و سلم شده
است چه عكس العمل بزرگوارانه اي! از خود نشان مي دهند. و آن علماي درباري عوام
فريب، چگونه حكم خدا را ناديده مي گيرند و در مقابل خوب است بدانيد كه حضرت امام
وقتي از مضمون اين كتاب كفر آميز مطلع شدند از خشم بر خود لرزيدند و فرمودند: و
لله اگر جوان بودم و قدرت حركت داشتم شخصا مي رفتم و او را مي كشتم اين در حالي
است كه ايشان هرگز در برابر توهين هائي كه به شخص ايشان مي شود هيچ گونه عكس
العملي نشان نمي دهد. آفرين بر اين غيرت و حميت و درود خدا بر اين قلب پاك و ايمان
محكم.

اي مسلمان غيور! اين ايمان و اين تفكر بايد سرمشق و الگوي تو
باشد و نبايد هيچ چيز را بر اسلام و ارزشهاي اسلام مقدم بداري. خداوندا! اين حصن
عظيم اسلام و اين يگانه نگهبان مرزهاي توحيد و تجسم اسلام ناب محمدي (ص) و افشاگر
اسلام آمريكائي را طول عمر و سلامت و توفيق و مجد عظمت روز افزون عطا كن. آمين.