درآمد:
پیشگامی مرجع گرانقدر و عالیقدر شیعه حضرت آیتالله العظمی نوری همدانی، در مبارزات نهضت اسلامی و استقامت و پایداری قاطعشان در پیشبرد اهداف انقلاب اسلامی، مقام برجستهای را برایشان در تاریخ انقلاب اسلامی رقم زده و احترام وارادت ویژهای را در قلوب مجاهدان و دلسوختگان اسلام ناب محمدی(ص) جای داده است. حضرت آیتالله العظمی نوری همدانی، چه در دوران غربت امام راحل و چه آنگاه که در اوج خفقان ستمشاهی مرجعیت امام را امضا کردند و چه آن روز که منزلشان، پناهگاه و آغازگاه گردهمایی انقلابیون در قیام سرنوشت ساز ۱۹ دی مردم قم شد و شعر مشهور مولوی را در سخنرانی تاریخیشان بر جسارت رژیم شاه به امام تطبیق دادند و شجاعانه خطاب کردند:
مه فشاند نور و سگ عوعو کند
هر کسی بر طینت خود میتند
چون تو خفاشان بسی بینند خواب
کاین جهان ماند یتیم از آفتاب
کی شود دریا ز پوز سگ نجس
کی شود خورشید از پف منطمس
و چه آن روز که در میانهی فتنهای فراگیر که نفسها را در سینه حبس کرده بود و پابرهنگان و مستضعفان جهان را دلنگران انقلاب اسلامی- ثمرهی خون صدها هزار شهید گلگون کفن – کرده بود، منزلشان را دوباره پناهگاه انقلاب کردند و مردانه در میان گردهمایی انقلابیها، جانِ شیفتگان اسلام ناب محمدی را با شعار:
خامنهای کوثر است
دشمن او ابتر است
تازه ساختند و نشان دادند که مرد روزهای سخت انقلاب هستند و ثابت کردند مرجعیت بزرگوار شیعه همواره دژ مستحکمی برای مظلومان و ظلمستیزان و عدالتخواهان عالم خواهد بود.
ضمن یادآوری و گرامیداشت عنایت دیرین آن مرجع عالیقدر نسبت به مجله پاسداراسلام که نمودی از آن چاپ اختصاصی بیش از ده سال مقالات علمی معظمله از آغاز شکلگیری مجله در سال۱۳۶۰ اینک بار دیگر سعادت یار شد و معظمله درخواست پاسدار اسلام را برای بهرمندی از محضرشان پذیرا شدند. آنچه را خواهید خواند گزارشی از پاسخهای معظمله است که تقدیم شما گرامیان میشود:
*با سپاس و تشکر فراوان از فرصت گرانبهایی که در اختیار امت «پاسداراسلام» گذاشتید، حضرتعالی از چهرههای برجسته و متمایز تاریخ نهضت اسلامی هستید، چگونه و چرا و از چه زمانی قدم در این راه گذاشتید و با امام راحل آشنا و همراه شدید؟
بنده در سال ۱۳۲۲ شمسی همراه با اخویم، آمیرزا حسن نوری رحمتالله علیه، به قم آمدم در حالی که شرح لمعه و قوانین را خدمت والد محترم و مرحوم آیتالله العظمی آخوند ملاعلی همدانی خوانده بودم. در آن زمان حوزه را آقایان مراجع ثلاث، آیات عظام سید محمدتقی خوانساری، حجت و صدر اداره میکردند و مرحوم حاج شیخ عبدالکریم تقریباً هفت سال بود که از دنیا رفته بود. حجرهای توسط مرحوم شهید صدوقی به اینجانب و مرحوم اخوی داده شد. از همان شب اول که به زیارت حرم حضرت فاطمه معصومه (سلامالله علیها) مشرف شدم، به دنبال استاد خوب هم بودیم. از همان روز اول شنیده بودیم که فردی به نام حاج آقا روحالله محضر درس شایستهای دارند و گفته شد ایشان در آخر هفته، عصر جمعه در مدرسه فیضیه، مدرس زیر کتابخانه، اخلاق تدریس میکنند. بنده همان جمعه اول در درس اخلاق ایشان حاضر شدم و محور بحثشان هم حدیثی از رسول اکرم (صلی الله علیه و آله) بود در بیان صفات اولیاءالله؛ مضمون حدیث این بود :اِنَّ اَوْلِیاءَ اللّه سَکَتوُا فَکانَ سُکُوتُهمْ فِکْراً وَ نَظَروا فَکانَ نَظَرُهُمْ عِبْرَهً وَ نَطَقوا فَکانَ نُطْقُهُمْ حِکمَهً وَ مَشَوْا فَکانَ مَشْیُهُمْ بَیْنَ النّاسِ بَرَکَهً.
از همان جلسه تصمیم گرفتم از محضرشان استفاده کنم و ابتداء از درس اخلاق ایشان شروع کردم. تبحر در احادیث، عرفان، خودساختگی، تهذیب نفس و چهره جذاب امام، متانت در گفتار و رفتار عامل این کشش بود. بعد از مدتی که به مرحلهی درس خارج رسیدیم، یک دوره تقریباً شش ساله در درس اصول ایشان شرکت کردم و همچنین در درس فقه ایشان در مسجد سلماسی حضور یافتم. امام در شاگردپروری و عنایب به طلاب اهتمام ویژهای داشت و مثل یک پدر دلسوز بود. یادم نمیرود که به دلیل دنداندرد شدید، روزی در درس شرکت نکردم؛ از دکتر میآمدم و امام از درس بر میگشت بنده در خیابان ارم برخورد کردم با امام؛ ایشان از جلوی تقریباً کتابخانه مرحوم آیتالله مرعشی عبور میکرد و من در مقابل و در سمت دیگر خیابان تقریباً نزدیک پاساژ قدس که البته آن موقع نه کتابخانه بود و نه پاساژ. دستم را در مقابل دهانم گذاشته بودم که امام در چنین حالتی، متوجه من شد و از خیابان عبور کرد و به سمت من آمد و جویای حالم شد و بسیار مرا مورد عنایتم قرار داد؛ ایشان به شاگردان توجه ویژهای داشتند.
بنده از همان روزهای آغاز نهضت در خدمت ایشان بودم و ایشان هم عنایت داشت که ما به اوضاع زمان آگاه باشیم. یادم نمیرود وقتی بحث کاپیتولاسیون پیش آمد، از درس ایشان بر میگشتیم که مجلهای را به من دادند و فرمودند: «به بنده اطلاع دادند که لایحهای از این قرار در مجلس تصویب شد و فردا قرار است من سخنرانی کنم. مطالب مهم را خط بکش و بیاور.» من هم همان کار را تا شب انجام دادم و تقدیم کردم. لذا از همان اول وارد مبارزات شدیم و در جریان یکی از مقاطع مهم تاریخ انقلاب و اعلام مرجعیت حضرت امام توسط دوازده نفر از اساتید برجسته حوزه علمیه، از قبیل آقایان مشکینی، امینی، منتظری، فاضل لنکرانی، ربانی شیرازی و…. بنده هم جزء آن دوازده نفر بودم. و این ارتباط تا آخر عمر امام رحمتالله علیه برقرار بود.
آنچه که باعث مصمم شدن انسان در همراهی با هدف امام میشد، اخلاص، تقوا و استقامت امام بود که جز برای خدا به هیچچیز دیگری فکر نمیکرد و به دنیا بیاعتنای مطلق بود.
*با توجه به آشنایی عمیقتان با حوزههای علمیه و سلوک و منش علمی و معنوی حضرت امام خمینی، ممکن است قدری از چگونگی توجه و عنایت امام به حوزههای علمیه صحبت کنید؟
یادم هست وقتی وارد حوزه شدم، دو نفر معروف به حاج آقا روحالله بودند: یکی خود امام و یکی حاج آقا روح الله کمالوند خرمآبادی. امام خیلی به ایشان علاقهمند بود. احتمالاً اواسط بهار بود که از محضر درس امام برمیگشتیم؛ البته امام معمولاً تنها تشریف میبرند ولی نمیدانم چه جهتی داشت که خدمتشان بودیم؛ بین راه شخصی آمد و خدمت امام عرض کرد که آقا، حاجآقا روح الله کمالوند خرمآبادی در بیمارستانی در تهران از دنیا رفتند. من دیدم که امام با آن همه صلابت و قدرت و عظمت معنوی که در او بود، همانجا زمین نشست و چند مرتبه فرمود: «انالله و انا الیه راجعون» و آثار تأثر شدید در چهره ایشان پیدا شد.
امام خمینی خیلی به علماء احترام میکردند؛ بنده سال ۲۲ شمسی به قم آمدم و حضرت آیتالله العظمی آقای بروجردی رحمتالله علیه در سال ۱۳۲۴ شمسی وارد قم شدند، لذا تلاشهای امام و چند نفر از علما برای آوردن آیتالله العظمی بروجردی به قم را به خاطر میآورم. آقای بروجردی که در بیمارستان تهران بستری بود، امام به دیدنشان رفتند و بالأخره آقا را به قم آوردند؛ لذا خیلی به آقای بروجردی احترام میکردند تا حدی که اساتید ما مثل امام و آیتالله آقای محقق داماد و آقای سلطانی در درس ایشان شرکت میکردند. خودم مکرر دیدم که امام بسیار مؤدبانه پشت سر آقای بروجردی راه میرفت و یکبار دیدم کفش آقا را برگرداند، امامی که خودش در اوج بزرگی و عظمت بود و این یک درس بزرگ است.
امام به حوزهی قم خیلی اهمیت میداد؛ میخواست این حوزه پر رونق باشد. چندین مرحله برای خود بنده پیش آمد و دیدم امام چقدر به حوزه عنایت دارد؛ بعد از فوت مرحوم آیتالله العظمی آقای آخوند همدانی، عدهای از متدینین همدان برای امام نامه نوشتند که شما حسین نوری را امر کنید به همدان بیاید کمک کند تا حوزه اداره شود. امام به بنده پیغام داد که من تکلیفی برای شما معین نمیکنم، هر طور که صلاح میدانید؛ ولی حضور شما را در قم لازمتر میدانم. از آنجایی که مردم همدان بسیار با فرهنگ و متدین هستند، بعد از رفتن آیتالله مدنی از همدان به تبریز، امام به من فرمودند حالا میتوانید به همدان بروید؛ منتهی آخر هفته بروید تا هم حوزه را اداره کنید و هم نماز جمعه را بخوانید و در ایام دیگر هفته نیز در حوزه قم باشید.
*یکی از مهمترین مقاطع بلکه نقطه عطف انقلاب اسلامی که زمینه و روند پیروزی را سرعت بخشید حادثه نوزدهم دی ماه و نقش حضرتعالی در آن بود، مشتاقیم از زبان خودتان شرحی از آن مقطع را بشنویم تا دقیقاً در تاریخ ثبت شود.
دی ماه سال ۱۳۵۶ مقارن با ایامی بود که در قم مجالس روضه برپا بود؛ ماه صفر بود. منزل یکی از آقایان روضه بود و آقای سیدرضا تقوی آنجا سخنرانی میکرد. روزنامه اطلاعات آن روز آمد قم که در آن مقالهای نوشته شده بود که میخواست مردم را بسنجد. میخواست مردم را بسنجد که آیا همچنان به امام پایبند هستند یا نام و یاد امام از ذهنها خارج شده است؟ جریان آن مقاله را بارها در مصاحبهها گفتهام. مقاله به نام احمد رشیدی مطلق بود؛ نزدیک مغرب روزنامه را مطالعه کردم و بسیار ناراحت شدم. تصمیم گرفتم افرادی از اساتید سطوح عالیه و درجه اول بعد از مراجع و عدهای از اساتید سطح و درجه دوم حوزه در آن زمان را دعوت کنم؛ آقای منتظری زندان بود، ولی اساتید سطح عالی مثل آقای مشکینی رحمتالله علیه، آقای مکارم، آقای وحید، آقای فاضل لنکرانی و چند نفر دیگر هم بودند از جمله آقای عبداللهی که عضو جامعه مدرسین و نمایندهی مجلس خبرگان اصفهان است. یکی از بستگان در آوردن آقایان کمک کردند و جلسه همان شب برقرار شد. چند پیشنهاد مطرح شد؛ بنده و آقای مشکینی اصرار بر تعطیلی درسها داشتیم ولی اغلب بزرگواران گفتند قبل از درس، چند دقیقه صحبت کنیم و مطالب را برای طلاب روشن کنیم و تصمیم نیز همین شد که درسها برقرار باشد و در حین درس صحبت شود، منتهی در ۱۸ دی جوّ جوری شد که درس مراجع برقرار نشد و عملاً درسها تعطیل شد. در روز اول طلاب به منزل مراجع رفتند و آقای مراجع هرکدام به تناسب حال خود مطالبی فرمودند. روز دوم یعنی ۱۹ دی قرار شد به منازل آقایان اساتید بعد از مراجع بروند.
عصر ۱۹ دی اعلام شد ساعت ۳ بعد از ظهر در منزل ما واقع در کوچه بیگدلی تجمع باشد و خبر این تجمع را در تمام مساجد و نمازهای جماعت ظهر و عصر اعلام کرده بودند. تقریباً ساعت ۳ بعد از ظهر نرسیده بود که منزل و حیاط و کوچه تا خیابان صفاییه از جمعیت پر شد؛ قبل از من، داماد ما صحبت کرد و جلسه را برای سخنرانی بنده آماده کرد و آن روز قبل از سخنرانی به خانواده گفتم سخنرانی امروز من احتمال دارد منتهی به شهادت شود، چون بنا بود رسماً از امام تمجید و طرفداری و علیه شخص شاه صحبت شود که متن سخنرانی هم موجود است. شاه را تشبیه به کلب و سگ کردیم و امام را تشبیه به خورشید که بعد از آن هم تبعید شدم که باز این موضوع به طور مفصل در کتاب اسلام مجسم و مصاحبهها موجود است. و بعد از آن سخنرانی بود که به طرف حرم به راه افتادیم که رژیم حمله کرد و عدهای شهید و عدهای هم مجروح شدند. جالب اینکه وقتی امام به ایران بازگشتند، علماء به دیدنشان میرفتند و امام هم گاهی بازدیدها را، خصوصاً در سطح مراجع پس میداد. عصر روزی، مرحوم آشیخ یحیی انصاری شیرازی آمد و گفت امشب امام به دیدن شما میآید. برای من خیلی جای تعجب داشت، امّا سرّ مطلب زمانی مشخص شد که امام به منزلمان تشریف آوردند، نشستند و فرمودند: این که من آمدم اول اینجا، برای این است که انقلاب از این محل آغاز شده و اگر ۱۹ دی نبود، معلوم نبود چه میشد. از همین رو کوچه بیگدلی بعدها به کوچه قیام معروف شد.
*علمای بزرگی در طول تاریخ بودند که برای نیل به نظام مبتنی بر احکام نورانی اسلام و حکومت دینی جهد و تلاش کردند ولی به هدف نرسیدند. امام خمینی چه خصوصیاتی در ابعاد مختلف داشتند که توانستند پس از ۱۴ قرن برای نخستینبار با همراه کردن قاطبه مردم، حکومتی اسلامیرا بنیانگذاری کنند؟
بعضی از علماء تلاشهایی انجام دادند اما شرایط طوری بود که مردم با ایشان همراهی نکردند و این تلاشها به نتیجه نرسید و در مقابلِ دشمن دوام نیاورد. سید محمد مجاهد و چهل مجتهد دیگر مثل ملا احمد نراقی و محمدتقی برغانی کفن پوشیدند، اما خوانین و حکّام مانع همراهی مردم با ایشان شدند؛ از طرفی برخی اوقات جو ناامیدی نیز در میان علماء ما وجود داشت و امیدی به تشکیل حکومت نداشتند. مثلاً صاحب جواهر با آن همه عظمت و بزرگی، گاهی بسیار ناامیدانه از تشکیل حکومت حرف میزد. عدهای هم سیاستشان مقتضی زمانشان، حفظ وضع موجود بود. مثل حاج شیخ عبدالکریم که با حفظ وضع موجود در آن زمان بود که توانست مثل امامی تربیت کند و البته عدهی دیگری هم همیشه بودند و هستند که کار به این مسائل ندارند.
اما امام ویژگیهای متمایزی داشتند. ایشان اضافه بر خصوصیاتی که علماء بزرگ ما داشتند مثل علم و تقوا، خصوصیات دیگری هم داشتند: عالم به زمان بود، شجاع بود و طی سالها مردم را همراه کرده بود و مرجعیت امام تقریباً تثبیت شده بود. بد نیست خاطرهای را بیان کنم.
در سفر به نوفل لوشاتو خدمت امام بودم که حسنین هیکل، روزنامهنگار مشهور مصری به دیدن ایشان آمده بود، بنده هم حضور داشتم؛ حسنین هیکل از امام پرسید که آقای کاشانی ده سال قبل از قیام شما شاه را بیرون کرد، ولی شاه برگشت و آن حوادث اتفاق افتاد؛ شما چه تضمینی دارید که دوباره آمریکا شاه را برنگرداند؟ امام ضمن تجلیل فراوان از آیتالله کاشانی فرمود بین کار ما و ایشان چند فرق است. اولاً آقای کاشانی صنعت نفت را مطرح کرد، ولی ما اسلام را مطرح کردیم و به خطر افتادن اسلام را بیان کردیم که دفاع از مظلوم و مقابله با ظالم است؛ صنعت نفت محدود در ایران است ولی اسلام در کل جهان طرفدار دارد. دوم اینکه آقای کاشانی، مجتهد و مرد بزرگی بود اما مرجع تقلید نبود، مردم از زبان مرجع تقلید همان صدا را میشنوند که از پیامبر و ائمه در بدر و حنین شنیدند. فرمودند ما از خدا میخواهیم که آمریکا شاه را برگرداند تا به حسابش برسیم و او را محاکمه کنیم؛ این نگاه امام است که عظمت کار او را معین میکند و چون وصل به خدا بود، اراده قوی داشت و تنهای تنها هم که بود برای خدا قیام میکرد.
*حضرتعالی احکام و نمایندگیهای متعددی از امام خمینی داشتهاید در این فرصت کوتاه خاطرهای از یکی از اولین موارد نمایندگیتان اشاره بفرمایید.
بنده با مرحوم شهید مطهری رفاقت داشتم و تا زمانی که در قم بودند، ارتباط نزدیک داشتیم و تا آخر این ارتباط باقی مانده بود. پس از اینکه ایشان بنا به ضرورت به تهران رفت، هرگاه به قم میآمد، گاهی شب را برای استراحت به منزل ما تشریف میآورد. آقای مطهری انسان فوقالعادهای بود و بسیار اهل تهجد و معنویت، بعضی از شبها که در منزل ما بود میدیدم ایشان خیلی زود نیمه شب بیدار هستند و نماز و عبادت و تهجد دارد و بعد میدیدم، مینشیند و کار خاصی انجام نمیدهد؛ به او گفتم که فلانی، در این ساعت هیچکاری انجام نمیدهی؟ ایشان به من گفت من هرشب تقریباً نیم ساعت تا یک ساعت به کارهای خود فکر میکنم. انصافاً مرد متفکری بود. شب تقریباً وقت سحر بود، دیدم که تلفن منزل به صدا درآمد؛ گوشی را برداشتم دیدم آقای مطهری است. چون ایشان میدانست که بیدار هستم. گفت فلانی امام با شما کار دارد، اول صبح بیایید، من هم آنجا هستم. بنده صبح خدمت امام شرفیاب شدم؛ ایشان به من فرمود؛ شما جریان کردستان را میدانید که وضع مناسبی ندارد. شما با توجه به اینکه آنجا تبعید بودهاید بروید و اوضاع آنجا را سامان بدهید. ایشان نامهای نوشتند و بنده به عنوان اولین نماینده امام به کردستان رفتم. وقتی به فرودگاه رفتم، دیدم هیئتی هم از طرف بازرگان عازم است که داریوش فروهر و امثال او بودند. به هرحال با هم رفتیم به کردستان. جریانات مفصل است که نمایندگان بازرگان چه میگفتند و ما چه میگفتیم و آنجا چه درخواستی داشتند؛ خلاصه قرار شد بزرگان آنها و بعضی از علماء آنها بیایند قم، برویم خدمت امام؛ بعد از چند روز آمدند قم منزل ما. بنده خدمت امام عرض کردم و ایشان هم پذیرفت. با هم رفتیم خدمت امام، خواستهشان را مطرح کردند و اولین خواسته آنها این بود که آقا ما استقلال میخواهیم؛ امام همینجا صحبت را قطع کرد و فرمود: «ما همه استقلال میخواهیم، اصلاً این انقلاب برای حفظ استقلال ملت است و باید استقلال این کشور را حفظ کنیم و تمامیّت این کشور را محفوظ بداریم.» آنها نظرشان چیز دیگری بود. ولی امام اینطور جواب داد و آنها هم سکوت کردند.
امام در خصوصیات و آداب هم بسیار ممتاز بود. وقتی از طرف امام مسافرتی به شرق داشتم، رئیس جمهور بنگلادش گفت علاقه دارم با نماینده امام خمینی ملاقات کنم. شب ضیافتی ترتیب داد و افرادی دعوت شدند و خیلی احترام کردند. موقع خداحافظی به من گفت هدیهای برای امام دارم؛ آیا امکان دارد که به ایشان برسانید؟ گفتم بله. صبح در فرودگاه فرستادهی ایشان آمد و هدیه را داد، برگشتم تهران خدمت امام و به ایشان تقدیم کردم. هدیه یک سجاده نماز بود و یک جفت نعلین. امام قبول فرمودند؛ چند روز بعد دیدم از طرف امام آمدند هم سجاده و هم نعلین را آوردند و گفتند امام این را به شما هدیه کرده است. این یعنی اول هدیه آن آقا را پذیرفت و بعد از چند روز برگرداند به بنده که من حدود سی و چند سال بر روی آن نماز خواندم و اخیراً هدیه شد به موزه احکام فقهی در مسجد مقدس جمکران تا به یاد امام آنجا باشد.
*همانگونه که مستحضرید، امام راحل به همان اندازه که بر روی ضرورت حکومت اسلامی و اصل ولایت فقیه اهتمام داشتند بر روی مصداق ولیفقیهِ پس از خود نیز این حساسیت را داشتند. به نظر حضرتعالی دلیل این دغدغه و اهتمام امام راحل با توجه به تجربه تاریخی صدر اسلام چه بود؟
امام؛ دید وسیع و آیندهنگریِ خاصی داشت و شرایط آن روز انقلاب نیز شرایط ویژهای بود و احتمالاتی پیش میآمد. امام نمیخواست که آن همه حصر و حبس و تبعید و شکنجه و شهادت از بین برود و به هر طریق ممکن میخواست این انقلاب بماند تا ولایت فقیه که خودشان فرمودند همان ولایت رسولالله است بماند. در خاطر دارم که امام به مناسبتی به خود من فرمود: «فلانی اگر این انقلاب آسیب ببیند، ۵۰۰ سال اسلام به عقب برمیگردد.» این سخن امام خیلی مهم است، چون ریشه و شعار اصلی این انقلاب، اسلام است.
*حضرتعالی به عنوان یکی از بزرگان حوزه و پیشگامان نهضت امام خمینی که دوران مبارزه و زعامت هر دو امام انقلاب اسلامی را درک کردهاید، با توجه به تغییر شرایط داخلی و آرایش دشمنان داخلی و خارجی و نیز تحولات منطقهای و بینالمللی، چه شباهتها و احیاناً تفاوتی بین منش و رهبری امام خمینی و حضرت آیتالله خامنهای میبینید؟
شرایط زمان امام با شرایط امروز متفاوت است؛ امروز تمام جبهه کفر دست به دست هم دادهاند و با درست کردن جبهه عبری، عربی و کفر همهی تلاش خود را میکنند تا انقلاب را از بین ببرند و تمام رسانهها را با پول نفت عربستان و کشورهای دیگر بسیج کردند تا علیه ما تبلیغ کنند و ایران و ارکان نظام یعنی اسلام و ولایت را بکوبند. امام این انقلاب را بنا کرد و نقشهی حفظ این نظام را ترسیم کرد و با قدرت در مقابل تمام مستکبران ایستاد؛ امام ادبیات را در این کشور عوض کرد؛ امام کشورهایی که به آنها ابرقدرت گفته میشد را به عنوان مستکبر معرفی کرد، مستضعفین را متشکل کرد و در مقابل زورگویان قدمی کوتاه نیامد و شاید وجه مشترک امام و رهبری همین باشد. خدا محوری و نترسیدن از غیر خدا و استکبارستیزی و یقین به آینده روشن و محو مستکبران خصوصاً صهیونیسم.
*نظر حضرتعالی در باره ابعاد معنوی و علمی حضرت آیتالله خامنهای چیست؟
آیتالله خامنهای انصافاً انسان جامعی هستند و توانستند راه امام را محکم ادامه دهند و در این مسیر هیچ کوتاه نیامدند؛ هم مشکلات را پشت سر نهادند و هم توانستند به طور عالی، کشتی انقلاب را در این دریای متلاطم مدیریت کنند و دشمنان اسلام و انقلاب را ناامید سازند. انصافاً از نظر تقوا، علمیّت، شجاعت، اخلاص و توسل انسان کاملی هستند.
*حضرتعالی در سنگر علم و فقاهت، همواره از پرچمداران انقلاب اسلامی و پشتیبان محکم ولایت فقیه بودهاید. شهید گرانقدر، سردار حاج قاسم سلیمانی هم در وصیتنامهشان، در عین اظهار ارادت شایسته نسبت به مراجع معظم تقلید و عالمان دینی، از مظلومیت و تنهایی حضرت آیتالله خامنهای نوشتهاند و از علمای گرانقدر خواستهاند که فعالانه از ایشان حمایت کنند. چه امری سبب شده حضرتعالی این چنین استوار در سنگر مرجعیت، همواره به پیروی و پشتیبانی از رهبر معظم انقلاب سفارش کنید و خود نیز از برجستهترین عاملان به این سفارش باشید؟
امروز حوزه بزرگترین پشتوانه برای نظام اسلامی است، چراکه در سایه این نظام اسلامی است که ما این اندازه آزادانه از اسلام و اهلبیت(علیهم السلام) تبلیغ میکنیم و صدای اسلام ناب را به کل جهان میرسانیم و اگر این نظام نبود، کسی این امکانات را به ما نمیداد تا فرهنگ اهل بیت(علیهم السلام) را بیان کنیم، تا صدای ما به همهجا برسد و چه کسی لایقتر از یک فقیه که بتواند حکومت کند و احکام الهی را جاری نماید؟ این که حوزه باید انقلابی باشد بدانمعناست که از ولایت فقیه دفاع کند؛ بنده دفاع از ولایت فقیه را نه به عنوان یک موضوع خاص، بلکه جزء دین خود میدانم؛ یعنی معتقدم که همواره باید مطیع پیامبر و ائمه (علیهم السلام) و نایب آن حضرات باشیم و این ولایت فقیه باید تقویت شود، پشتیبانی شود؛ چه زمان امام (رحمت اللهعلیه) و چه امروز، آیتالله خامنهای.
*ممکن است به برخی از خاطرات و نکات دربارهی دیدارهایتان با حضرت آیتالله خامنهای اشاره فرمایید؟
ارتباط ما به سالهای قبل از انقلاب بر میگردد، ولی بعد از انقلاب این ارتباط بیشتر شد و در خبرگان اول هم با هم بودیم. بنده با ایشان دیدارها و جلسات مختلفی داشتهام و گاهی در تهران، گاهی در مشهد و گاهی هم ایشان محبت میکند در قم. ایشان علاوه بر ویژگیهای شخصیتی مختلف، بسیار اهل توسل و معنویت هستند و مهمترین ویژگی و عامل موفقیت ایشان را بنده در همین تقوا و معنویت و توسل به حضرات معصومین (علیهم السلام) میدانم.
*نقش مقام معظم رهبری را در گسترش اسلام ناب در جهان و رسوایی اسلام امریکایی و همچنین پیشبرد و تحقق اهداف انقلاب اسلامی و پیشرفتهای جمهوری اسلامی ایران، چگونه ارزیابی میفرمایید؟
آیتالله خامنهای یک انسان عالم و فقیه و با دید وسیع و روشن و انصافاً در ابعاد مختلف دارای تحلیل جامع و کاملی هستند و در طی این سیسال رهبری و قبل از آن در زمان ریاست جمهوری نشان دادند سیاستمداری دیندار و به تعبیر دیگر عالم به زمان هستند تا آنجا که سیاستمداران دنیا نسبت به سخنان و تحلیلهای او توجه دارند و اطمینان میکنند؛ چراکه او را رهبر و سیاستمداری صادق میدانند و در عرصه بینالملل، انسانی مطمئن هستند. دومین خصوصیّت ایشان شجاعت است؛ یعنی همه میدانند که او در برابر عزّت مسلمانان و حفظ کیان اسلام هیچ کوتاه نمیآید و سومین خصوصیت ایشان این است که با حفظ اصول اهل بیت (علیهمالسلام) نسبت به مذاهب اسلامی نگاهی تقریبی دارند و از این جهت نیز در کشورهای اسلامی اثرگذار بودهاند.
نامه به جوانان اروپا و آشنایی آنها با اسلام ناب و معرفی چهره استکبار از کارهای مهم ایشان بوده که بسیار مؤثر بوده است؛ در واقع سیاست ایشان، باعث خورد شدن استخوان استکبار شد، استکباری که آمریکا در رأس آن است. ایشان ابهت دروغین آمریکا را در هم شکست و امروز تصویر و چهرهای از امریکا باقی مانده که دارای هیچ قدرت و استخوان بندیای نیست.
آیتالله خامنهای را میتوان خلف صالح امام راحل دانست؛ چون دقیقاً همان مسیر را طی میکند. جلسات ایشان با دانشگاهیان، با اساتید، با طلاب، با جوانان بسیار مؤثر است و تسلط ایشان به جنبههای علمی در غرب، مطالعات وسیع ایشان و خواندن کتابهای مختلف که از دانشمندان غرب ترجمه میشود این اشراف را در ایشان بالا برده است.
*وظیفهی حوزویان و فعالان سیاسی و فرهنگی در قبال نظام اسلامی و ولایت فقیه را چه میدانید؟
همه باید برای حفظ این نظام تلاش کنند؛ حفظ نظام به چه معناست؟ آیا منظور این است که بگوییم همه چیز درست است و هیچ اشکالی ندارد؟ نه! منظور این است که این نظام، یک نظام اسلامی است و اگر جایی برخلاف اسلام عمل میشود، برای حفظ نظام باید داد زد و به تعبیر خود رهبری، مطالبهگر بود. ایشان بحث کرسی آزاداندیشی در حوزه و دانشگاه را مطرح کردند. یعنی فراهم شدن فضایی که بشود در آن حرف زد، اشکالات را بیان کرد و به فکر اصلاح آن بود. البته عدهای مغرض هم وجود دارند که با آنها کاری نداریم؛ نخبگان جامعه وظیفه دارند ویژگیها و برجستگیها و خدمات و محاسن نظام اسلامی و تفاوت یک نظام دینی و غیر دینی را بیان نمایند و اهمیت ولایت فقیه و اهمیت حاکمیت فقیه را که تا پیش از این همیشه یک آرزوی بزرگ بوده است را بیان نمایند. این را باید عرض کنم که ملاک و محور در کشور، ولایت فقیه است؛ باید بدانیم شاخص ولی فقیه است و کارها باید با نظر او باشد. عمل به دستورات ولی فقیه و حمایت از او قطعاً به سعادت نزدیکتر است، لذا نباید شاخص را فراموش کرد؛ شاخص ولی فقیه است.
*منش حضرتعالی تعامل و رابطهی نزدیک با جوانان است. چه ویژگیهایی در جوانان امروز شما را به آینده انقلاب و اسلام امیدوارتر میکند؟ همچنین نسل امروز کمتر با مبارزات و آرمانهای مجاهدان و مبارزان دوران قبل از انقلاب آشنا هستند؛ حضرتعالی چه ویژگیهای برجستهای در جوانان آن روزگار میبینید که همچنان نیاز این روزهای ماست و باید در جوانان تقویت و پیگیری شود؟
جوانان امروز ما، جوانانی عالی و شایسته هستند و موفقیتهای فراوانی دارند که هیچ قابل مقایسه با قبل نیستند و الحمدالله به برکت این انقلاب و این نظام، خودباوری ارزندهای به وجود آمده. ما یادمان نمیرود که بسیاری از جوانانمان امکان تحصیل نداشتند و بنای حکومت پیشرفت جوانان نبود. امروز جوانان ما در عرصههای علمی و سیاسی بسیار موفق هستند. دانش هستهای، فناوری نانو، در زمینه سلولهای بنیادی و صدها موفقیت دیگر صاحبنام و موفق هستند. امروز جوانان ما محکم از انقلاب دفاع میکنند و آماده هرگونه جانفشانی هستند و باید بدانیم جوانان ما دارای چنان طینت پاک و هوش سرشاریاند که باید مسؤلان قدر این عزیزان را بدانند و برای ازدواج و کار آنها امکانات را فراهم کنند. این مدافعان حرم از همین جوانان هستند؛ در تشییع پیکر پاک شهید سلمیانی چه جوانهایی آمدند و اشک ریختند.
*با توجه به روند رو به افول آمریکا و رژیم صهیونسیتی در جهان و انسجام و رشد روزافزون جبهه مقاومت اسلامی، آینده را چگونه ترسیم میفرمایید؟
در افول و درماندگی امریکا و محو رژیم صهیونیستی هیچ شک ندارم و معتقدم که این رژیم نامشروع محو خواهد شد و منتهی کار خدا تدریجی است و نیاز به حرکت و همت ما دارد. امام راحل فرمود؛ اگر هر کدام از شهروندان کشورهای اسلامی یک سطل آب بریزند، اسرائیل از بین میرود و امروز وحدت امت اسلامی لازم است. باید توجه داشت بعد از انقلاب، گروهها و مجاهدان اسلامی در فلسطین، لبنان، عراق و یمن توانستند جبهه مقاومت را تشکیل دهند و این راه را باز کنند و وظیفه همه ما حمایت از این جبهه است و باید این جبهه تقویت شود و إنشاءالله روز به روز این جبهه متشکلتر و قدرتمندتر خواهد شد.
*حضرتعالی به عنوان یکی از مراجع عظام تقلید و از پیشگامان انقلاب اسلامی، دربارهی بیانیهی گام دوم رهبر معظم انقلاب چه تحلیلی دارید؟
این انقلاب آرزوی همه علماء در طول تاریخ و قرون بوده است و برای پیروزی آن، خونها ریخته شد و شکنجه و زندان و تبعیدها صورت گرفت و بالأخره به ثمر رسید و امام با همه مشکلات و با توکل، انقلاب اسلامی را به نتیجه رساند. در طی این چهل سال، از ابتداء تا به امروز دشمن تمام قدرت خود را به کار گرفته است. عدهای غرب زده در این کشور فکر میکنند این تحریم و تهدید امریکا به خاطر مسائل هستهای است، در حالی که این یک القاء خلاف واقع است. استکبار از اول با اصل انقلاب مخالف بوده و هست؛ با اصل اسلام مخالف است. آنها میخواهند اسلام عربستانی را حاکم کنند و این خلاف مشی دینی ما است. ما معتقدیم در دفاع از مظلوم، مرز جغرافیایی ملاک نیست؛ ما معتقدیم ظلم هرجا که باشد، باید امر به معروف و نهی از منکر کرد. امام با این دید آمد و رهبری هم با استقامت و شجاعت و درایت همین مسیر را دنبال میکند و هیچ وقت هم کفار با ما در یک جا جمع نخواهند شد. این انقلاب با این تفکر ۴۰ سال بوده و رهبری در گام دوم، در بیانیهای که یک منشور بسیار کامل و جامع و همراه با دقت و کارشناسی است، نقشه راه را ترسیم کرد که باید نخبگان جامعه، حوزه و دانشگاه با تشکیل کارگروههای تخصصی ابعاد آن را در تمام زمینههای سیاسی، اقتصادی، فرهنگی، مذهبی، داخلی، خارجی بررسی و عملیاتی کنند؛ خصوصاً عنایت ایشان به جوانان و بهرهمندی از تجربه پیشگامان بسیار مهم است.