اشاره:
با توجه گسترش و روند رو به رشد تصویرسازی غلط و وارونه جلوه دادن حقایق و دستاوردهای انقلاب توسط دشمنان خارجی و همسویی برخی عوامل و معاندین داخلی بمنظور اثرگذاری بر عامه مردم که پشتوانههای اصلی نظام مقدس جمهوری اسلامی هستند. و بلحاظ کوتاهیها صورت گرفته از سوی دستگاهها و نهادهای مسئول، رهبرمعظم انقلاب با وجودیکه از سالها قبل هم به حربه دشمن اشاراتی داشته و فرموده بودند: «اکنون مانند همیشـه سیاست تبلیغی و رسانهای دشمن و فعّالترین برنامههای آن، مأیوسسازی مـردم و حتّی مسئـولان و مدیران ما از آینـده است. خبرهای دروغ، تحلیلهای مغرضانـه، وارونه نشان دادن واقعیّتها، پنهان کردن جلوههای امیـدبخش، بزرگ کردن عیـوب کوچک و کوچک نشان دادن یا انکـار محسّنـات بزرگ، برنامهی همیشگی هزاران رسانـهی صوتی و تصویری و اینترنتی دشمنان ملّت ایران است؛ و البتّـه دنبالههای آنان در داخل کشور نیز قابل مشاهدهاند که با استفاده از آزادیها در خدمت دشمن حرکت میکنند.»(۱) در ماههای اخیر «جهـاد تبیین» را مطرح و مکرراً در سخنرانیهای مختلف مورد اشاره و به آن تاکید فرموده و در لزوم مقابله با این ترفند دشمن نیز فرمودند: «خیلی از حقایق هست که باید تبیین بشود. در قبال این حرکت گمراهکنندهای که از صد طرف به سمت ملّت ایران سرازیر است و تأثیرگذاری بر افکار عمومی که یکی از هدفهای بزرگ دشمنان ایران و اسلام و انقلاب اسلامی است و دچار ابهام نگه داشتنِ افکار و رها کردن اذهان مردم و بخصوص جوانها، «حرکت تبیین» خنثیکنندهی این توطئهی دشمن و این حرکت دشمن است.»(۲) لذا در همین رابطه با آقای دکتر سعدالله زارعی در مورد چگونگی و هدف دشمنان امروزی و سابقه تاریخی دشمنان اسلام در این رابطه، به گفتگو نشستهایم که در ادامه تقدیم خوانندگان عزیز «پاسدار اسلام» میگردد.
*با تشکر از حضرتعالی که وقتتان را اختیار پاسدار اسلام قرار دادید؛ همانگونه که مستحضرید، رهبر معظم انقلاب امسال برای اولینبار مسئلهی جهاد تبیین را در دیدار با دانشجویان مطرح و سپس در یکی از دیدارهای عمومی و سخنرانی زنده با مردم به تفصیل در مورد ضرورت «جهاد تبیین» و نیز مقابله با تهاجم ترکیبی دشمن پرداختند. این تاکید رهبری انقلاب به مسئلهی تبیین و یاد کردن از آن به جهـاد، ریشه در چهچیزی دارد و اصولاً تبیین میدان چهکسانی است؟ و دشمن به دنبال چه چیزی است که رهبر انقلاب از ضرورت جهاد تبیین سخن به میان آوردند؟
«جهاد تبیین» فریضهای است بر ذمه و دوش کسانی که توان مجاهدت در عرصه دفاع از حقیقت و آرمانهای دین، انقلاب اسلامی و نظام مقدس جمهوری اسلامی دارند. این میدانِ «خواص اهل حق» است. انقلاب اسلامی یک انقلاب فرهنگی است و به همین دلیل، دشمنان دین و انقلاب «وارونهنمایی حقایق» را به عنوان «راهبرد مقدم» در دستور کار دارند. آنان معتقدند تا فرهنگ انقلاب اسلامی، بالندگی داشته باشد، نظام جمهوری اسلامی از نفس نمیافتد.
در تاریخ هم آمده است که «مغیره ابن شعبه» یکی از اصحاب خلافت، سالها پس از خلافت معاویه ابن ابیسفیان به نزد او رفت و به او اندرز داد که حالا که بر همه ممالک اسلامی مسلط شدهای و جلوداری باقی نمانده تا برای حکومت تو تهدیدی باشد، بیا و این رسم دشمنی با خاندان پیامبر(ص) را کنار بگذار و در این راه از اصرار بپرهیز، معاویه نگاهی خشمآلود و عاقل اندر سفیه به مغیره انداخت و گفت چه میگویی؟ من با همه تلاشها و پیروزیها هنوز به چیزی که در پی آن بودم نرسیدهام. مغیره که با تعجب به سخنان خلیفه گوش میداد پرسید به چه نرسیدهای؟ ـ گویا در این لحظه، مؤذن به اذان برخاسته و به اَشهدُ اَنّ مُحمّد رَسولُ رسیده بود ـ معاویه با بیشرمی تمام گفت تا نام محمد بر زبان خلایق است من موفقیتی برای خود نمیبینم و تا به آن نرسم از پای نمینشینم! مغیره که خودش اموی و یکی از عوامل اساسی انحراف جامعه اسلامی پس از رحلت پیامبر عظیمالشأن(ص) بود، به فرزندش میگوید خلیفه مسلمان نیست و خطر اول برای اسلام است.
این واقعیت جبهه کفر است که بخشی از آن به «لباس مسلمانان» هم درآمده و در مقابل اسلام صفآرایی کرده است. در واقع در این صحنه، اساس حرکت دشمن زدودن اسلام از صحنه زندگی بشر است و در این راه شیوههای مختلف و ترکیبی را به کار گرفته است. کار اول دشمن در این میدان شبههافکنی درباره حقایق مرتبط با اسلام و نظام جمهوری اسلامی است و به همین دلیل کار اول نیروی جهادی اسلام، «مقابله مؤثر» با شبههها است؛ البته به گونهای که رنگ انفعال نگیرد.
*به شبههافکنی و ضرورت مقابلهی موثر اشاره داشتید. بهنظر حضرتعالی شبههای که دشمن، بیش از شبهات دیگر در پی اشاعهی آن در جامعه است و دستگاه رسانهای خود را بر روی آن متمرکز کرده است کدام است؟
اسلامی که امروز دغدغهی هر لحظهی جبههی استکبار و جریان کفر جهانی است، اسلامی است که توان، اراده و برنامه و سازوکار ضربه زدن به استکبار و کفر را دارد. مسلماً این اسلام، نسبتی با اسلامی که همزیستی با کفر و استکبار و صهیونیسم را دنبال میکند، ندارد. اسلامی که بر گلدستهها فریاد زده میشود، اما فرمانبرداری از آمریکا و اسرائیل را هم ضروری میداند! بنابراین، این اسلام اثری ندارد تا مؤثری مخالف آن باشد و نیز این اسلام با اسلامی که فرقههای مسلمین را تکفیر میکند و به انهدام آثار و مظاهر دینی کمر بسته است، نسبتی ندارد. این نوع از اسلام همان است که در جنگ بین انگلیس و امپراتوری مسلمان عثمانی، به جنگ مسلمانان رفت و در خدمت ارتش انگلیس درآمد. این اسلام با اسلامی که اگرچه نه از نوع ظاهرگرایانه اول و نه از نوع قشریگرایانه دوم است و به غرب به چشم دشمن هم مینگرد اما اراده و برنامهای برای مقابله با آن ندارد هم نسبتی ندارد. این اسلام با اسلامی که ظاهرگرا، متحجر و بیبرنامه نیست، اما «استقامت» ندارد هم تناسبی ندارد. نمونههایی از این اسلامها را در ترکیه، عربستان، اخوانالمسلمین مصر و جنبش النهضه تونس مشاهده میکنیم. اینها کار مؤثری علیه دشمنان اسلام نمیکنند و بعضاً به آن اعتقادی هم ندارند.
دشمنان خارجی یا خانگی اسلام در همیشه تاریخ با آن اسلامی کار داشتهاند و همه امکانات خود را برای محو آن بسیج کردهاند که داعیه واقعی حکومتی اسلامی داشته و پا به کار تحقق آن بوده است.
کار اولی که دشمنان اسلام در این عرصه کرده و میکنند این است که بگویند اصلاً اسلام حکومت ندارد و پیامبر اکرم(ص) مأموریت پدید آوردن حکومت نداشته است!. در این میان بعضی منحرفین که نمیتوانند تشکیل حکومت در مدینه توسط پیامبر(ص) و غزوات ایشان در حفظ و گسترش حکومت دینی را انکار نمایند، مدعی شدهاند تشکیل حکومت در مدینه حسب درخواست دو طایفه اوس و خزرج و برای فرونشاندن درگیری میان آنان، به ابتکار شخصی پیامبر(ص) و نه با دستور خداوند متعال انجام شده است! این در حالی است که از یکسو تفکیک میان امر خدا و امر رسول خدا صحیح نیست و لازمه آن این است که رسول خدا را در دین و رسالت شریک خداوند فرض کنیم که این شراکت خالق و خلق در امر دین و لوازم آن باطل است و از سوی دیگر در آیات فراوان قرآن کریم به ضرورت تشکیل حکومت و لوازم آن تصریح شده است و قرآن راه هر گونه تفکیک میان امر خدا و امر رسول خدا را بسته است. یک جا در سوره مبارکه نساء به اطاعت از رسول به طور مطلق فراخوانده شده و هر امر اختلافی بین مسلمانان را به رأی خدا و پیامبر(ص) ارجاع داده است؛ قرآن کریم میفرماید: «یَا أَیُّهَا الَّذِینَ آمَنُواْ أَطِیعُواْ اللّهَ وَأَطِیعُواْ الرَّسُولَ وَأُوْلِی الأَمْرِ مِنکُمْ فَإِن تَنَازَعْتُمْ فِی شَیْءٍ فَرُدُّوهُ إِلَى اللّهِ وَالرَّسُولِ إِن کُنتُم تُؤْمِنُونَ بِاللّهِ وَالْیَوْمِ الآخِرِ ذَلِکَ خَیْرٌ وَأَحْسَنُ تَأْوِیلاً»(۳) و در جای دیگر، در همین سوره اطاعت از پیامبر(ص) را اطاعت از خدا و سرباززنندگان از این امر را غیرقابل حمایت دانسته است؛
«مَّن یُطِعِ الرَّسُولَ فَقَد أَطَاعَ اللّهَ وَمَن تَوَلَّى فَمَا أَرسَلْنَاکَ عَلَیهِم حَفِیظًا»(۴) چطور میتوان دین را حقیقتی مرکب از امر خدا و امر رسول خدا فرض کنیم و حال آنکه خود قرآن قائل به وحدت است و امر رسول خدا را امر خدا خوانده است؟
* به چه دلیل و چرا درباره حکومت داشتن اسلام، تردید ایجاد میکنند؟
دلیل آن این است که اسلام واقعی بدون حکومت قابل بقاء نیست و با ضد آن جمع میشود. اسلام اگر خود حکومت نداشته باشد و به دست حکام سپرده شود، آلت دست آنان قرار میگیرد و از صحنه «عمل اجتماعی» محو میشود؛ آنگاه خلیفه مسلمین هر کار فجیعی مثل قتل مؤمنین و سادات را مرتکب میشود و این رفتار را هم اسلامی معرفی میکند! در این شرایط فقط حکومت اسلام از میان نرفته بلکه احکام و حقیقت دین هم به تاراج رفته است.
اگر دین حکومت داشته باشد، میتواند از جامعهای جاهلی، انسانها و جامعه با فضیلت بسازد؛ کما اینکه پیامبر اکرم(ص) با تأسیس حکومت در مدینه به چنین موقعیتی رسید و اگر حکومت نداشته باشد، از مسلمانان هم نمیتواند دفاع کند و باید شاهد قتل و جرح و تبعید آنان باشد؛ کما اینکه وضع پیامبراکرم(ص) و مسلمانان در ۱۳ سال مکه اینطور بود. وقتی حکومت اسلامی باشد رنجها تبدیل به موفقیت و چشماندازهای رستگاری نمودار میشوند؛ آنگاه جامعه مؤمن در عین عسرت به افقهای دور موفقیت میاندیشد؛ همانطور که پیامبر(ص) در سال هفتم هجرت در حین محاصره، برای امپراتوران زمان خود نامه مینویسد و آنان را به اسلام دعوت میکند.
بر این اساس هم کفار و مستکبرین و هم منافقین و منحرفین برای انهدام اسلام و با هدف رسیدن به آن، حکومت اسلام را نشانه میروند.
یک نکته هم در اینجا این است که نشانه رفتن حکومت، عدهای از سادهلوحان و سایهنشینان را با کفار و منافقین همراه میکند و این موفقیت کفار را در انهدام حکومت و از این طریق، انهدام اسلام ضریب میدهد. سادهلوحان زمانی به خود میآیند که دیگر کار از کار گذشته است؛ یک نمونه از این را در اوایل خیزشهای اخیر جهان عرب مشاهده کردیم؛ شیخ «راشد الغنوشی» رهبر حرکت النهضه که انسان اندیشمند و مجاهدی هم هست، وقتی در برابر این سؤال قرار گرفت که آیا شما در تشکیل حکومت، راه آیتالله خمینی و جمهوری اسلامی را خواهید رفت؟ گفت این راه هزینه دارد و لذا من بنا دارم مدل ترکیه را که با غرب بنای همکاری دارد، دنبال نمایم. اما ده سال پس از آن، همین فرد در نامهای به «قیس سعد»،رئیسجمهور کنونی تونس درخواست کرد تا اجازه دهد از تونس خارج شود و قول داد که در خارج هیچ کار سیاسی نکند و با حکومت تونس مخالفت نداشته باشد!
*با این تحلیل به نظر جنابعالی همهی دشمنان در مقابل جبهه توحیدی قرار دارند و چه در متن و چه در سایه، چه خارجی و چه خانگی و چه سادهلوح و چه مکار، در ضربهزدن به حکومت اسلامی و یا نابود کردن آن اتفاق نظر دارند، در واقع گام اول آنها شبهه در اصل و یا ضرورت محو آن است، بنظر جنابعالی شبهات دیگر احتمالی که از آستین فتنهی خود بیرون میکشند چیست؟
بله همینطور است، شبهه دیگر شبهه ناکارآمدی حکومت دینی است که از سوی طیفهای مختلف دنبال میشود. جدای از اینکه نظام سلطه و صهیونیسم، شب و روز این داعیه را تبلیغ میکنند، بعضی از به ظاهر متدینین هم چنین گمانی را مطرح مینمایند و حال آنکه این یک افترای محض است.
حکومت دین، حکومت معیارها و اصول موضوعهای مثل عدالت، معنویت، مساوات، مردمداری، فضیلت، قانون، پاکدستی، مبارزه با فاصله طبقاتی، مبارزه با سلطه اشرار، مبارزه با فقر و جهل و اولویت دادن به طبقات محروم در برخورداری از موقعیتها و مواهب و علمگرایی است، اگر حکومتی این اهداف را در سرلوحه کار خود قرار دهد، چگونه می تواند ناکارآمد باشد؟ در حالی که حتی اگر حکومتی بتواند به درصدی از این اهداف والای انسانی جامه عمل بپوشاند، ناکارآمد محسوب نمیشود.
در نقطه مقابل حکومت دین، حکومتهایی قرار میگیرند که در آن فضیلتهای انسانی و کمالجویی معنا و مفهومی ندارد. این حکومتها میتوانند در ابعادی موفقیت هم داشته باشند ولی چون تکساحتی هستند، نمیتوانند کاخ آرمانی بشر را برپا نمایند. اسلام در یک دورهای در مدینه حکمفرما شد. این اسلام از یک جامعه پریشان، جاهلی، درگیر جنگ دائمی، فقیر و به شدت طبقاتی، آنچنان جامعهای ساخت که در کمتر از دو دهه توانست قدرت اول دنیا شود و گستردهای از آفریقا تا اروپا و آسیا پیدا کند. اسلام از آن جامعه منحط، جامعه پیشرو و الگو ساخت، به گونهای که قرنها مرجعیت علمی دنیا را در دست داشت.
اسلام در دوره ما هم به حکومت رسید و توانست همان اعجاز عصر رسول خدا را تکرار کند. کافی است از جهات سیاسی، اقتصادی، فرهنگی، امنیتی، علمی و تکنولوژیک، چهل سال اخیر با دویست سال دوره حکومت سلاطین قاجاری و پهلوی مقایسه شود. این اسلام از حیث شکلدهی به اقتدار سیاسی، نظامی در ایران پدید آورد که ۴۳ سال در برابر امپراتوری عظیم غرب مقاومت کرده و آن را در منطقه غرب آسیا به عقب رانده است. آیا این نظام سیاسی از نظامهای اروپایی که قادر به حفظ معاهدات میان خود از قبیل کنوانسیون آب و هوایی پاریس هم نیستند، کارآمدتر نمیباشد؟
اسلام در ایران توانست نرخ سواد را از ۴۸ درصد در اواخر زمان پهلوی به ۸۸ درصد در سال ۱۳۹۵ برساند و تعداد دانشجویان را از ۲۷۰ هزار نفر در سال ۱۳۵۶ به ۵/۳ میلیون نفر در سال ۱۳۹۵ برساند و محیطهای آموزش عالی را در دورترین شهرستانهای کشور هم پدید آورد. آیا این حکومت از نظر آموزش ناکارآمد است؟
ایران امروز از نظر رتبه علمی ردیفهای بین ۴ تا ۱۸ جهانی را به خود اختصاص داده و توانسته در پیچیدهترین علوم طبیعی به پیشرفتهای شگفت برسد؛ تا جایی که در غرب آسیا و شمال آفریقا و در بین جوامع مسلمان رتبه اول را به دست آورد آیا چنین حکومتی از نظر علمی، ناکارآمد است؟
اسلام در ایران با وجود فشارها و تحریمهایی که غرب اذعان دارد، چنین تحریمهایی را در تاریخ علیه هیچ کشور دیگری اعمال نکرده است، جمهوری اسلامی را در سال ۱۳۹۵ به رتبه ۱۸ و در شرایط فعلی به رتبه ۲۴ اقتصادی دنیا رسانده و اقتصاد آن را مقاوم کرده است. آیا این اسلام از نظر نظام اقتصادی ناکارآمد است؟
اسلام در ایران، مردم را در مدار حکومت و تصمیمات آن قرار داده و آنچنان استحکامی به روابط ملت و حکومت بخشیده که در اعجابآورترین حالت، سالانه میلیونها مردم را در دفاع از حکومت و انقلاب به خیابان میکشاند که به خیابان کشیدن یک درصد از این جمعیت برای حکومتهای اروپایی، ممکن نیست. آیا این حکومت در عرصه اداره اجتماعی ناکارآمد است؟
اسلام در ایران امنیتی را پدید آورده است که شعاع آن از شبهقاره تا دریای مدیترانه کشیده شده و ـ در عین کمهزینگی ـ به نمونهای پرجاذبه تبدیل کرده است. آیا این اسلام از نظر امنیتی ناکارآمد است؟
*واقعیت میدانی میگوید ما هم به برخی از اهدافمان نرسیدیم. خود رهبر معظم انقلاب هم به صراحت اشاراتی در این زمینه داشتهاند. بهنظر جنابعالی مثلاً در خصوص اجرای عدالت و کاستیها و ناکارآمدیها در این حوزه، پاسخ به سئوال نسل امروزی چه میتواند باشد؟
بله شوربختانه در ایران، عدهای که دستی در دولتهای پس از انقلاب داشتهاند، بهدلیل بیاعتقادی نسبت به کارآمدی دین در عرصه اداره جامعه، به جای پیروی از تعالیم دینی، به نشخوار تجربهی غرب روی آوردهاند و چون در این مسایل، «کلیـد» دست خود غرب بوده و غرب نمیخواسته ایران به جایی برسد، با ناکامی مواجه شدهاند. اما این ناکامی ربطی به دین ندارد؛ بلکه از قضا باید ناکامیهای آنان در عرصه جمهوری اسلامی را ناکامی غرب نامید.
ببینید، انقلاب اسلامی مدلی در اداره حکومت پدید آورده که عقلانی است و با فطرت و تمایلات بیآلایش بشری هم انطباق دارد. مدل جمهوری اسلامی، از یکسو در صدر نشاندن فرهیختگان و فاضلان است. ولی فقیه در این نظام شخصی دانشمند، متقی، شجاع، پاکدست و مردم محور است. آیا چنین حاکمی نمونه برتر حکمرانی در دنیا نیست؟ از سوی دیگر در این نظام مردم در انتخاب همه مسئولان نقش مستقیم و در مواردی مثل انتخاب رهبر نقش غیرمستقیم دارند. ضمن اینکه در فواصل دو سال یک بار پای صندوق رأی میروند و با رأی خود تغییراتی را در روش حکمرانی رقم میزنند. در مدل جمهوری اسلامی، طبقات ضعیفتر، در مداخله اجتماعی و برخورداری از مواهب حکومتی اولویت بیشتری دارند. در مدل جمهوری اسلامی حکومت نمیتواند از طریق سرکوب اقلیت، سیاستهای خود را پیش ببرد، چه رسد به سرکوب اکثریت. در مدل جمهوری اسلامی قانونی که با مصلحت مردم سازگار نیست، اجرا نمیشود و دستگاههای بالادستی کشور این موضوع را پایش و پاسداری مینمایند. در مدل جمهوری اسلامی، سیاست خارجی بر مبنای منافع ملت و در جهت بسط حقوق انسانها و به خصوص محرومین جهان قرار دارد. این مدل نه کهنه و نه دچار ناکارآمدی میشود. البته هر ایده خوبی آنگاه تأثیرات اجتماعی برجای میگذارد که توسط کارگزاران به خوبی اجرایی گردد.
*با توجه به اشاره حضرتعالی به دو کلان شبهای که امروز دشمن بر روی آن سرمایهگذاری کرده و با تاکتیکها و یا به عبارتی شیوههایی که برای ایجاد جنگ روانی میپردازد هم اشارهای بفرمایید.
به نظر من یکی از موارد شهبهافکنی دشمن، دروغپردازی درباره «سختیها» است. سختیها در مسیر همهی ملتها وجود دارد و هیچ ملتی نیست که با انواعی از آن دست و پنجه نرم نکند. همین الان آمارها میگویند، ۳۰ درصد از جمعیت آمریکا یعنی بیش از ۹۹ میلیون نفر، از داشتن زندگی عادی مثل تأمین مایحتاج غذایی و در اختیار داشتن امکانات بهداشتی و درمانی و دستیابی به موقعیتهای شغلی و محیطهای آموزشی محروم بوده و دچار «فقر مطلق» میباشند. یک آمار دیگر میگوید آمار فقرا در اروپا به طور متوسط ۲۵ درصد شهروندان کشورهای «قاره سبز» را دربرگرفته است و نیز قحطی و بیماری، لااقل ۷۰ درصد جوامع آفریقایی را دچار بحران کرده است. آمارها میگویند مردم در اکثر کشورهای جهان به طور دائمی و فزاینده با کاهش درآمدهای خود مواجه هستند. آمار دیگر میگوید نزدیک به ۸۰ درصد مردم جهان از جمله دستکم ۳۵ درصد مردم اروپا از فقدان احساس امنیت رنج میبرند. آمارها میگوید امید به آینده در نزدیک به ۷۵ درصد مردم جهان طی ۲۰ سال گذشته روند نزولی داشته است. این آمارها و دهها آمار دیگر بیانگر آن است که مشکلات عمدهای فراروی ملتها و دولتهای مختلف جهان میباشد تا جایی که ثروتمندترین کشورها نیز از این قاعده مستثنی نیستند.
در این فضا وانمود میشود مردم ایران به واسطه نوع نظامی که انتخاب کردهاند، دچار انواعی از مشکلات هستند و برای رهایی از این وضعیت، کافی است که در وضع سیاسی خود و مواضعی که کشورشان در زمینه سیاست خارجی اتخاذ کرده است، تغییر رخ دهد. اگر این اتفاق بیفتد یک باره مشکلات اقتصادی آنان حل شود.
این مسئله از چند جنبه قابل بحث و بررسی است. از یکسو برخلاف آنچه تبلیغ میشود، مشکلات و پیشرفت دو روی یک سکهی حرکت هر ملت است؛ یعنی وجود مشکلات، مقدمه حرکت به سمت رفع آن است. اگر مشکلات وجود نداشته باشند، اختراع و ابداعی در جوامع روی نمیدهد و به طور کلی روند جهان به گونهای است که مشکلات جزء لاینفک آن است. این مشکلات در جامعهای که اراده حرکت دارد، موتور حرکت آن میباشد. خداوند متعال در یک نگاه کلی میفرماید «لَقَدْ خَلَقْنَا الْإِنسَانَ فِی کَبَدٍ» و در همان حال راه برونرفت از آن را سعی و تلاش ذکر کرده است؛ «وَأَن لَّیْسَ لِلْإِنسَانِ إِلَّا مَا سَعَى». بنابراین وجود مشکلات و رنجها بخشی از ناموس طبیعت و به تعبیر رهبر معظم انقلاب اسلامی یک سنت الهی است؛ اما سنتی که حل آن وابسته به تلاش و کوشش مؤمنین میباشد.
از سوی دیگر بخشی از مشکلاتی که دشمن درباره آن تبلیغ میکند و به ظاهر، به خاطر آن برای ملت ایران اشک تمساح میریزد، محصول دشمنی خود آنان است! چطور کسانی که هر روز بر دایره و دامنه تحریمها علیه ایران میافزایند، از وجود مشکلات ایرانیها ابراز ناراحتی مینمایند؟!
نکته مهم در اینجا این است که حجم مشکلات جامعه ایرانی بسیار کمتر از بسیاری از جوامع دیگر بلکه کمتر از اغلب جوامع دیگر است. امروز اگر به نرخ بهداشت و درمان در ایران توجه شود، درمییابیم که این نرخ از همه نرخهای بهداشت و درمان در کشورهای اطراف ایران کمتر است به گونهای که مردم در کشورهای همسایه ایران تمایل دارند برای درمان بیماریهای چشم و قلب و عروق و دندان به مراکز درمانی ایران مراجعه نمایند. نرخ استفاده از تختهای بیمارستان و مداوا در بسیاری از رشتههای پزشکی در ایران ارزانتر از این نرخها در کشورهای صاحب نام اروپایی نظیر آلمان، فرانسه و انگلیس است.
نرخ آموزش و پرورش و آموزش عالی در ایران حتماً از نرخ خدمات مشابه آموزشی و آموزش عالی در کشورهای دیگر کمتر است. نرخ استفاده از خدمات گرمایشی و سرمایشی در ایران حتماً از نرخ این اقلام در کشورهای اروپایی کمتر است. به گونهای که یکی از مشکلات کشور کنترل قاچاق سوخت از ایران به کشورهای همسایه است. هزینه حمل و نقل در ایران به نسبت اکثر کشورهای دنیا پایینتر است؛ نرخ اشغال در ایران اگرچه با انتقاداتی مواجه است اما از نرخ اشتغال در کشورهای همسایه ایران بالاتر است؛ به گونهای که همین الان نزدیک به ۵/۳ میلیون نفر اتباع کشورهای همسایه در بازار کار ایران به فعالیت مشغول میباشند.
نرخ امنیت در ایران بالاست و کشور ما از نظر حوادث تروریستی و شبهتروریستی جزء کمحادثهترین کشورهاست.
نرخ خدمات مخابراتی، رایانهای و الکترونیکی در ایران نسبت به کشورهای منطقه بسیار پایین است. ما در همین سالهای اخیر شاهد اعتراضات پی در پی علیه بالا بودن نرخ خدمات مخابراتی و الکترونیکی در کشورهای همسایه بودیم که منجر به سقوط دولتهایی شده و وضع این جوامع را دچار بیثباتی سیاسی کرده است.
نرخ امید به زندگی در ایران بهخصوص در میان بانوان روند صعودی داشته و از ۵۴ سال در سال ۱۳۵۵ به ۷۴ سال برای مردان و ۷۶ سال برای زنان در سالهای ۱۳۹۴ تا ۱۳۹۹ رسیده است. نرخ استفاده از خدمات یارانهای ـ سوبسیدهای آشکار و پنهان ـ در ایران بسیار بالاست به گونهای که بخش عمدهای از هزینه کالاهای اساسی ایران توسط دولت پرداخت میشود به همین جهت بحث قاچاق کالا در ایران بسیار جدی است.
از لحاظ فساد اقتصادی؛ اگرچه در ایران به دلیل برخوردار بودن از فرهنگ شیعی و آرمان عدالتخواهی با حساسیت زیاد مواجه است و موارد فساد در افکار عمومی و در رسانههای رسمی و غیررسمی ایران ضریب میخورد، اما به نسبت بسیاری از کشورهای دیگر، نرخ فساد اقتصادی و مالی در ایران بسیار پایین است. این در حالی است که برخلاف تبلیغات دشمن که فساد را در ایران، سیستمی معرفی میکند، فساد اقتصادی در ایران موردی و غیرقانونی بوده و مورد پیگرد دستگاههای حکومتی قرار دارد.
نرخ مشارکت مردم در امور سیاسی در ایران به نسبت همه کشورهای دنیا بسیار بالاست. برگزاری انتخاباتهای پیاپی و منظم برای انتخاب نمایندگان مجلس شورای اسلامی، ریاست جمهوری، شوراهای شهر و روستا و مجلس خبرگان رهبری، ایران را از نظر نرخ دموکراسی و مشارکت در صدر کشورهای دنیا قرار داده است. علاوه بر آنکه مشارکت سیاسی در ایران به انتخابات محدود نیست و انواعی از مشارکت سیاسی مستقیم و غیرمستقیم در ایران وجود دارد نرخ علاقهمندی به نظام سیاسی در ایران به نسبت اکثر کشورهای دنیا بسیار بالاست، به گونهای که به اعتراف دشمنان ایران، مهمترین عامل بقاء و استواری و موفقیتهای نظام جمهوری اسلامی، علاقه ویژه مردم به حکومت برآمده از انقلاب اسلامی است.
بنابراین با یک نگاه ساده میتوان دریافت مشکلاتی که دشمنان از آن به عنوان معضل جامعه ایرانی یاد میکنند، شکلدهنده به چهره اصلی ایران نیست. کشوری که با وجود فشارهای متراکم و منحصر به ایران توانسته به آنچنان استحکامی برسد که دشمن اعتراف میکند بدون مشارکت دادن ایران هیچ مسئلهای را نمیتوان در غرب آسیا حل کرد، کشوری پیشرو است و مشکلات آن به تغییر مسیر مردم و نظام منجر نمیشود.
*با این مشارکت سیاسی بالا که در منطقه و جهان کمنظیر و گاهی حتی بینظیر است و حتی مجلس خبرگان رهبری و انتخاب رهبری انقلاب هم از یک بُعد انتخاباتی مردمی است، بنظر جنابعالی چرا دشمن این چنین هم به اصل ولایت فقیه و شخص و شخصیت ولیفقیه حساس است؟ و آن را در نقطهی کانونی شبهات و تهاجمهای خود قرار داده است؟
ببینید، یکی از مواردی که از ابتدای انقلاب اسلامی در کانون برنامهریزی دشمن قرار داشته، مسئله «رهبری» بوده است. رهبری در ایران دو وجه توأمان دارد از یکسو «اسوه» است؛ یعنی نشاندهنده حقیقت اسلام میباشد و از سوی دیگر «ولی امر» است؛ یعنی مهمترین نقطه اداره جامعه اسلامی میباشد. رهبری در این نظام از دل آرمانها و علایق مردم بیرون آمده و از متن آنان جوشیده است. برخلاف بسیاری از کشورهای دنیا، این رهبری نه محصول کودتا، نه محصول وراثت و نه محصول زد و بندهای سیاسی احزاب است. این رهبری از متن دین و مردم و از امتزاج این دو پدید آمده است. رهبری در جمهوری اسلامی بر مبنای تمایلات شخصی خود حکومت نمیکند و در آن، «قدرت فردی» جایگاهی ندارد. این رهبری بسیار شنواست و کارکرد آن از طریق نهادهای مستشاری و تخصصی و شورایی شکل میگیرد. اگر به اصل ۱۱۰ قانون اساسی ـ که تعیینکننده اختیارات و صلاحیتهای رهبری است ـ نظر بیندازیم، درمییابیم که هر بخش از صلاحیتها و وظایف ایشان در یک ساز و کار شورایی ـ نظیر مجمع تشخیص مصلحت نظام، شورای عالی امنیت ملی، شورای عالی انقلاب فرهنگی و شورای نگهبان ـ قرار گرفته و تصمیمات رهبری را از حالت فردی خارج کرده است.
در جمهوری اسلامی رهبری از آنجا که یک جنبه شرعی دارد، دیدهبانی ارزشهای اسلامی از جمله ارزشهای اخلاقی آن را به طور مستمر دنبال میکند. رهبر در این عرصه هم الگوست و هم «مبیّن» و مفسر است؛ وجود چنین شخصیتی اجازه نمیدهد ارزشهای الهی در جامعه رو به افول گذارد از این رو شاهد هستیم که رهبر معظم انقلاب به طور پیاپی در مقام بیان نظرات اسلام برآمدهاند که حاصل آن تولید مداوم ادبیات دینی و نوآوری دینی در عرصه حکمرانی است.
در عین حال از آنجا که رهبری یک جنبه عمیق مردمی هم دارد، در واقع ترجمان مصالح عمومی و منافع عامه جامعه است. ایشان در طول دوران رهبری خود از انحراف دولتها در مسیر حکمرانی جلوگیری کرده است. از نظر ایشان مهمترین و اولیترین مأموریت دولتها، عدالت اجتماعی است. رهبری پیدایی طبقات خاص و ویژهخواری گروههایی در جامعه برنتابیده و بر حفظ حقوق طبقات مختلف تأکید نموده است. در یکی از دولتهای دوران رهبری حضرت امام خامنهای ـ دامت برکاته ـ رئیسجمهور وقت گزارش خدمات دولت در زمینه ایجاد بیمارستانهای مدرن در شهرهای مختلف ارائه داد و رهبری پس از پرس و جو درباره نرخ مراجعه به بیمارستانها و پس از آنکه معلوم شد بیشتر مردم به دلیل بالا بودن نرخ بیمارستانها نمیتوانند از این موقعیتهای مدرن درمانی استفاده کنند، کار دولت در تولید و توسعه بیمارستانها را غیرمنطبق با اهداف نظام اسلامی دانستند.
چرا در طول این ۶۰ سال ـ یعنی از آغاز نهضت حضرت امام در سال ۱۳۴۱ ـ رهبر در مرکز حملات دشمن قرار گرفته و پیرامون آن شبههافکنی میشود؟ برای اینکه ـ به تعبیر رهبر معظم انقلاب اسلامی ـ «آنجایی که میخواهند مردم را مأیوس کنند، رهبری است که امید به مردم میدهد؛ آنجا که میخواهند یک توطئه سیاسی بینالمللی برای ملت ایران به وجود آورند، رهبری است که قدم جلو میگذارد و تمامیت انقلاب را در مقابل توطئه قرار میدهد.» (۵/۶/۱۳۷۶)
*همانطور که مستحضر هستید، دشمن به موازات تلاشهای بسیار برای جلوگیری از نفوذ و گسترش انقلاب اسلامی و محدود کردن ایران اسلامی در عرصه بینالمللی و کاستن از قدرت و توان ایران به یک شبههای توسط آنچه حضرتعالی از آنها به خارجی و داخلی یاد کردید، دست زد که ایران در انزوا است. و ایادی آنها، همچنان بر طبل تسلیم شدن و کنار آمدن با آمریکا و غرب، به این شبهه دامن میزنند در خصوص این شبههافکنی هم اگر مطلب و نظر خاصی دارید بفرمائید.
متاسفانه همینطور است. دلیل این شبههافکنی، مخالفت ایران با سیاستهای آمریکاست. از ابتدای انقلاب یک جریان در داخل کشور تبلیغ میکرد که به هر حال یک نظام مسلط بینالمللی وجود دارد و در ابعاد مختلف به توانمندیهای فوقالعادهای رسیده و هنجارها و قوانین بینالمللی را تعیین میکند و بقیه هم تبعیت مینمایند. بنابراین مخالفت با چنین دستگاه عظیمی ولو اینکه باطل و ظالمانه است، در توان ملت و دولت ایران و حتی در توان ملتها و دولتهای مسلمان نیست و از اینرو در زمره وظایف الهی آن هم قرار ندارد؛ چرا که «لاَ یُکَلِّفُ اللّهُ نَفْسًا إِلاَّ وُسْعَهَا». یک روز این پرچم بر دوش نهضت آزادی بود و امروز جریان اصلاحات و شخصیتهای مرتبط با آن این پرچم را برداشتهاند. اما واقعیت با آنچه گفته میشود فاصله بسیار دارد.
از یکطرف باید پرسید مگر نظام دوقطبی که پس از جنگ جهانی دوم با محوریت آمریکا و شوروی پدید آمد، از اول وجود داشته است؟ در قرن ۱۹ و تا نیمه قرن بیستم هیچکدام از این دو ابرقدرت (Super Power) نبودند و به مرور به این جایگاه رسیدند. بنابراین قدرتهای دیگر هم میتوانند به مرور جای آنها را بگیرند؛ کما اینکه امروز در ادبیات رایج جهان، صحبت از انتقال قدرت جهانی از غرب به شرق است.
از طرف دیگر باید پرسید آیا ما در حرکت طبیعی خود با مانعی به نام آمریکا مواجه شدهایم، یا خود مانعی به نام آمریکا ساختهایم؟ آیا دشمنی آمریکا با ایران برساخته جمهوری اسلامی است یا واقعاً این دشمنی پیش از تأسیس جمهوری اسلامی شروع شده است؟ هیچ تردیدی وجود ندارد که دشمنی را آمریکاییها آغاز کرده و ادامه داده و هر روز بر ابعاد آن افزودهاند. اسناد لانه جاسوسی آمریکا میگوید، آمریکاییها با استقرار هر دولت جمهوری اسلامی از جمله دولت مهندس بازرگان مخالف بودهاند و برای عدم تحقق آن، توطئههای فراوان ـ که تدارک تجزیه بخشهای شمالی، غربی و جنوبی ایران از جمله آنهاست ـ به کار بستهاند. این در حالی است که به دلیل ارتباطات قبل، تردیدی در غیرانقلابی و سازشکار بودن دولت بازرگان نداشتهاند. وقتی دشمنی را آمریکاییها شروع کردهاند ما با کتمان این دشمنی نمیتوانیم حقیقت دشمنی را از میان برداریم.
نکته دیگر در توانایی ملت ایران در این میدان است. تجربه تاریخی میگوید قدرتهای بزرگ هرگاه نتوانند بقاء خود را از درون تضمین نمایند و برای بقاء خود ملتها و دولتها را به گروگان بگیرند این قدرت ماندگار نخواهد بود. حضرت امام خمینی براساس نگرش دینی که قدرتهای ستمگر را زایلشدنی میداند و نیز بر مبنای نگرش ژرف سیاسی خود که برخاسته از تجربه تاریخی ۲۰۰ سال اخیر ملت ایران بود، از یکسو معتقد بودند، قدرتهای زورگو، بدون مقاومت ملتها، عقبنشینی نمیکنند و از سوی دیگر معتقد بودند، ملت ایران ظرفیت و توانایی عقب زدن آمریکا را دارند. حضرت امام خمینی براساس یک ضرورت و نه یک انتخاب، مبارزه با آمریکا را برای کنار زدن موانع، در پیش گرفتند. امروز ۴۳ سال از این راهبرد میگذرد و ملت ایران توانسته است در بسیاری از صحنهها، موانع آمریکا را از سر راه خود بردارد و منافع خود را تأمین نماید.
اگر ملت ایران هزینه مقاومت را نمیپرداخت باید برای همیشه از منافع و امنیت ملی خود چشم میپوشید. ایران هرگز نمیتوانست در ذیل نظام و تمدن برساخته غرب، تمدن خود را بنا و اقتدار گذشته خود را احیا نماید. پرونده هستهای یکی از موارد معتبر در این ارزیابی است. همه میدانند که به دست آوردن انرژی صلحآمیز هستهای حق همه ملتهاست و از قضا براساس NPT صاحبان این توانمندی موظف شدهاند تجربه و توان علمی و تکنولوژیک خود را در اختیار کشورهای فاقد این توانمندیها قرار دهند. در این میان شرکتهای آلمانی و فرانسوی طرف قراردادهای هستهای ایران، با پیروزی انقلاب اسلامی به طور یکجانبه قراردادهای خود را به تعلیق درآوردند و عملاً بیش از ۳۰ سال دستیابی ایران به حقوق خود را به تعویق انداختند.
حدود دو دهه پس از آنکه ایران از همکاری کشورهای صنعتی غرب مأیوس گردید و آژانس بینالمللی انرژی اتمی هم از هرگونه همکاری با ایران خودداری نمود، تصمیم گرفت خود به این روند که ظاهراً هیچ منع بینالمللی نداشت، وارد شده و از منافع و حقوق ملی خود دفاع نماید؛ اما غرب به محض اینکه احساس کرد، ایران میتواند بدون کمک کشورهای دارای فنآوری هستهای به این موقعیت پیچیده و مهم دست پیدا کند، به اتهامپراکنی علیه نیات و اقدام ایران روی آورد و آژانس هم برخلاف اساسنامه خود، یک عضو خود را از داشتن این حق منع کرد.
ایران در نهایت توانست علیرغم مخالفتها، به توانایی علمی و تکنولوژیک لازم دست پیدا کرده و به طور واقعی به یک کشور اتمی تبدیل گردد. ایران توانست آمریکا و اروپا را عقب بزند و به این موقعیت برسد. شاید امروز اهمیت این موقعیت برای همگان روشن نباشد کما اینکه بعضی با تأکید بر ظرفیت انرژیهای فسیلی ایران، ضرورت روی آوردن ایران به انرژی هستهای را زیرسؤال میبرند. اما مسلماً کاربرد این انرژی در علوم پزشکی، کشاورزی و فعالیتهای عمرانی و نیز در بالا بردن تراز تمدنی ایران بسیار تعیینکننده است. بنابراین آنان که میگویند ایران در نهایت توانایی عبور از میدان موانع غرب را ندارد و نمیتواند به اندازه هزینهای که در این میدان تعارض میپردازد، فایده ببرد، ماجرای هستهای و فوایدی که نه فقط در موضوع انرژی بلکه در پذیرش ایران به عنوان یک واحد مهم بینالمللی و در نتیجه رعایت خطوط قرمز ایران، نصیب جمهوری اسلامی گردید، این انگاره را باطل نمود.
پینوشتها:
- ۵/۷/۱۴۰۰
- ۲۲/۱۱/۱۳۹۷
- سوره مبارکه نساء/۵۹
۴٫همان/۸۰