مقدمه
لبنان از جمله کشورهای دنیاست که از دیرباز اقتصاد مبتنی بر تجارت و داد و ستد دارد. سیاستگذاران این کشور به دلیل موقعیت جغرافیایی آن سعی کردهاند تا آن را به مرکز تجارت بین شرق و غرب و ترانزیت کالاها به اروپا و بالعکس تبدیل کنند. همچنین لبنان از مراکز مهم بانکداری و گردشگری غرب آسیاست و در نتیجه تحولات خارجی بر اقتصاد آن تاثیرات عمیقی بر جای میگذارد. خصوصاً پس از سال ۱۹۴۸ و تشکیل رژیم صهیونیستی، لبنان که همسایه شمالی آن بود تحت تأثیر مستقیم رخدادهای همسایه جنوبی قرار گرفت و حضور و نفوذ صهیونیستها که عروس خاورمیانه را به عنوان عمق استراتژیک خود میخواستند، این کشور را به عرصه جنگ داخلی تبدیل کرد.
در سال ۱۹۸۲ ارتش یهود به بهانه حضور چریکهای سازمان آزادیبخش فلسطین در لبنان به این کشور حمله کرد و تا حومه بیروت آمد؛ اما در جنوب پایتخت با جوانان شیعه مذهبی با سلاحهای اندک و ابتدایی مواجه شد و نتوانست پایتخت را تصرف کند. نکته جالب این بود که گروههای فلسطینی، جنبش امل و چریکهایی با عقاید چپ نتوانستند در برابر اسرائیل مقاومت خاصی انجام دهند و در نتیجه این رژیم دو رئیس جمهور مدنظرش را در لبنان بر سر کار آورد.
مقاومت اسلامی که رزم جوانانش در برابر صهیونیستها چشمها را به خود خیره کرده بود با پیوستن نیروهای مذهبی جنبش امل، حزب الدعوه و… رسماً در منطقه بقاع شکل گرفت و توانست با عملیاتهایش علیه صهیونیستها نامی پرآوازه برای خودش دست و پا کند. حجم عملیاتهای مقاومت حزبالله که از حمایتهای ایران برخوردار بود در سالهای دهه ۹۰ به اوج رسید و در نتیجه صهیونیستها مجبور شدند دو نبرد بزرگ را برای نابودی مقاومت آغاز کنند. ابتدا عملیات تسویه حساب که در سال ۱۹۹۳ انجام گرفت و دیگری عملیات خوشههای خشم در سال ۱۹۹۶؛ اما نتایج کاملاً خلاف خواست صهیونیستها بود و محبوبیت مقاومت فزونی یافت.
در سال ۱۹۹۷ سید هادی فرزند ارشد دبیرکل سوم حزبالله یعنی سید حسن نصرالله در نبرد با اسرائیل به شهادت رسید و مردم لبنان عمق اخلاص، از خودگذشتگی و روحیه شهادتطلبی رهبر این جنبش را ستودند و در نتیجه مقاومت لبنان به محبوبترین گروه مبارز با اسرائیل تبدیل شد. حجم عملیاتهای چریکی حزبالله هزینههای مادی و تلفات ارتش اشغالگر اسرائیل را بهشدت افزایش داد و در نتیجه این رژیم در سال ۲۰۰۰ بدون به دست آوردن اندک امتیازی یکطرفه عقبنشینی کرد؛ اما اسرائیل از برخی نقاط دیگر که البته مساحت کمی داشتند عقبنشینی نکرد و چند شهروند لبنانی را به اسارت گرفت. در نتیجه سید حسن نصرالله بارها وعده آزادی آنها را داد و در همین راستا «سرهنگ حنان تننباوم» را به اسارت گرفت تا آنها را با اسرای لبنانی از جمله سمیر قنطار (باسابقهترین اسیر لبنانی در بند صهیونیستها) مبادله کند؛ اما اسرائیل برخلاف وعدههایش سمیر قنطار را آزاد نکرد تا حزبالله مجبور شود در سال ۲۰۰۶ عملیات الوعد الصادق را جهت رهایی وی انجام دهد.
در واکنش، اسرائیل نهایت تلاش خود را کرد تا با گستردهترین حمله تاریخ خود به لبنان، بهزعم خود کار حزبالله را یکسره کند و قطعنامه ۱۵۵۹ را به اجرا درآورد؛ اما پس از ۳۴ روز نبرد ناکامترین جنگ تاریخ خود را به پایان رساند و حزبالله نه تنها نابود نشد، بلکه به قدرت مسلط لبنان در کنار ارتش تبدیل و محبوبیتش جهانی شد. از آن پس تمرکز غرب و آمریکا که متحد اصلی اسرائیل بود بر حامیان حزبالله معطوف شد و بحران سوریه پدید آمد؛ اما باز هم محور مقاومت ایستادگی کرد و در نتیجه آخرین ابزار آمریکا تحریم و حصر اقتصادی همه جانبه دولتها و کشورهای محور مقاومت بود.
تحریم اقتصادی راهکار نهایی آمریکا
در همین راستا با اجرای تحریمهای قیصر، ارزش پول سوریه بهشدت کاهش پیدا کرد و مشکلات آن فزونی یافت؛ اما با توجه به جنگ داخلی، مردم تأثیراتش را چندان احساس نکردند، زیرا در آن مقطع ایجاد امنیت مهمترین خواست مردم سوریه بود.
اما برعکس مردم رفاهطلب لبنان که معمولاً وضع مالی مناسبی داشتند و اقتصادشان مبتنی بر تجارت بود با توجه به ارتباطشان با سوریه، بهشدت تحت تأثیر این تحریمها قرار گرفتند. سیاست آمریکا فشار حداکثری به مردم این کشور بود تا بتواند آنان را علیه مقاومت بشوراند؛ لکن لبنانیها حاضر نشدند از مقاومت دست بردارند و رئیس جمهور و رئیس مجلس و ارتش لبنان حمایت قاطع خود را از حزبالله نشان دادند.
لبنان از جمله وارد کنندگان سوخت بود و تحریمهای قیصر موجبات تحریم شرکتها و تجار سوخت لبنان شد و در نتیجه نارضایتیها اوج گرفت. تجار و شرکتهای وارد کننده سوخت به هر دری زدند تا بتوانند بنزین و گازوئیل مورد نیاز کشورشان را تأمین کنند؛ اما هشدارهای آمریکا چنان بر کشورهای صادرکننده اثرگذار بود که حاضر نشدند حتی در برابر قیمتهای بالاتر سوخت به لبنانیها بفروشند. در نتیجه دبیرکل حزبالله صریحاً اعلام کرد اگر بحران سوخت حل نشود از جمهوری اسلامی خواهد خواست در ازای دریافت لیره از تجار لبنانی نفت و مشتقات آن را به آنان بفروشد.
در نهایت معامله انجام شد و سید حسن نصرالله همچنین تهدید کرد از لحظه حرکت این ناقلات نفتی، آنان جزو خاک لبنان هستند و هرگونه عمل تخاصمآمیزی علیه آنها با واکنش نظامی شدید حزبالله روبرو خواهد شد. البته تهدیدات حزبالله به همین جا منتهی شد، زیرا از این حرکت قصد تبلیغاتی نداشت و صرفاً در تلاش بود تا تقاضاهای سوختی شهروندان مرتفع شوند و چرخ اقتصاد لبنان از حرکت نیفتد. در نتیجه نفتکشها بدون مزاحمتی از روبروی سرزمینهای اشغالی فلسطین و ناوگان دریایی آمریکا عبور کردند، اما آنها نتوانستند مانع از شکستن تحریمهایی شوند که خود وضع کرده بودند، زیرا از عواقب برخورد با حزبالله کاملاً آگاهی داشتند و هیچ کدام آماده درگیری نظامی در سطح گسترده نبودند؛ بالأخص که آمریکا در سوریه و عراق مرتباً هزینه داده و اصلاً تمایل ندارد بحران لبنان را به سمت درگیری نظامی سوق دهد. در نتیجه نفتکشها وارد بندر بانیاس سوریه شدند و محموله آنها از طریق تانکر به لبنان ارسال شد.
اما این رخداد چند تأثیر بسیار مهم و راهبردی در معادلات منطقهای بر جای نهاد، از جمله:
۱- تحریمهای آمریکا علیه لبنان ترک برداشت و ایران این جرئت را به خود داد تا اولاً حصر اقتصادی لبنان را بشکند و متحد راهبردی خود در این کشور را تقویت کند و به محبوبیت خود در عروس خاورمیانه بیفزاید. ثانیاً تحریمهای آمریکا به لبنان را استهزا و این پیام را به کشورهای دنیا ارسال کرد که جمهوری اسلامی در هر شرایطی از متحدان خود پشتیبانی خواهد کرد.
۲- این اقدام ایران که تأثیر خود را بر جامعه لبنانی گذاشت، ایالات متحده را بهشدت منفعل و آشفته و از ترس گسترش نفوذ جمهوری اسلامی اعلام کرد که گاز و برق لبنان را تأمین خواهد کرد، در حالی که تا روز قبل از حرکت نفتکشها، حاضر به دادن چنین امتیازی نبود.
۳- ایضاً آمریکاییها برای دریافت وام از صندوق بینالمللی پول، به لبنان چراغ سبز نشان دادند و این رخداد بهوضوح نشان داد که تحریمها علیه عروس خاورمیانه میشود. ایالات متحده و متحدان منطقهایاش متوجه این نکته شدهاند که تحریمها نیز نخواهد توانست حزبالله را منفعل کند و واکنش راکتی ماه گذشته در منطقه حاصبیا حاکی از اقتدار حزبالله در دفاع از کیان و تمامیت ارضی لبنان بود.
۴- جمهوری اسلامی عمق استراتژیک محور مقاومت است و حزبالله در خط مقدم این محور و اسرائیل قرار گرفته است؛ لذا تهران از هیچ تلاشی برای تقویت و پشتیبانی از جبهه نبرد با اسرائیل کوتاهی نخواهد کرد.
۵- پس از این رخداد (شکست حصر اقتصادی لبنان) بود که دولت نجیب میقانی تشکیل شد و ۱۳ ماه خلاء سیاسی در این کشور پایان یافت. چه بسا اگر اقدام ایران نبود، آمریکا همچنان تحریمهایش را با قدرت ادامه میداد و توافق بر سر کابینه نیز حاصل نمیشد، زیرا نجیب میقاتی فردی نیست که در هر شرایطی ریاست وزرا را بپذیرد.
۶- پرستیژ بینالمللی و اقتدار ایران و دست برتر جمهوری اسلامی و محور ضد اسرائیلی در این ماجرا بهشدت افزایش یافت و همگان متوجه این حقیقت شدند که این محور نه با فشارهای اقتصادی فروخواهد پاشید و نه با اقدامات نظامی و امنیتی.
۷- به سلامت رسیدن نفتکشها و عدم مزاحمت آمریکا و اسرائیل برای آنان بار دیگر نشان داد معادله قدرت و توازن وحشت شکل گرفته در منطقه غرب آسیا تحت تأثیر تحریمهای آمریکا و اقدامات دولتهای غربی، عبری و عربی حاشیه جنوبی خلیج فارس قرار نگرفته و جمهوری اسلامی کماکان قدرت اول در غرب آسیاست و میتواند ایالات متحده و حامیانش را به چالش بکشد.
نتیجهگیری
در نهایت باید گفت رخداد ارسال سوخت از ایران به لبنان فراتر از یک معامله عادی است و به چالش کشیدن اعتبار تحریمهای ایالات متحده و تصمیمات آن را یادآوری میکند و همچنین نشان میدهد جمهوری اسلامی زیر بار نظم مدنظر آمریکا نخواهد رفت. آثار آن نیز در کوتاهمدت، میان مدت و بلندمدت قابل بررسی است.
در کوتاهمدت لبنان از حرکت به سمت فروپاشی اقتصادی نجات یافت و موقعیت حزبالله و جریان ۸ مارس تحکیم و بالعکس از قدرت حامیان آمریکا و جریان ۱۴ مارس کاسته شد و قدرت بازدارندگی حزبالله در راستای دفاع از منافع ملی لبنان به رخ جهانیان کشیده شد.
نکته جالب این بود که ضمانت کشتیها را حزبالله بر عهده گرفت نه ایران. این اقدام به معنای این بود که حزبالله خود میتواند یک بازیگر تأثیرگذار در سطح منطقه باشد و صرفاً یک نیروی مبارز با اسرائیل نیست.
در میانمدت و بلندمدت جایگاه محور مقاومت بهشدت ارتقا یافت و از این به بعد دنیا حساب دیگری روی این محور و اضلاع آن باز خواهد کرد. نکته مهم اینکه حزبالله یک دولت نیست، بلکه یک حزب و جنبش مقاومت است که میتواند در سطوح ملی و بینالمللی ایفای نقش کند و قدرتهای بزرگ منطقه و فرامنطقهای را به چالش بکشد.