به کربلا رسیدهای
به ابتدا رسیدهای، به انتها رسیدهای
به درک اولین و آخرین صدا رسیدهای
به عاشقانههای روشن حرا رسیدهای
به سایهسار مهربانی خدا رسیدهای
سرشت و سرنوشت تو سپید مثل جامهات
که آیهآیه روشنی شده شناسنامهات
چه دلنشین اذان تو، چه دلنشین اقامهات
نمازی و به آسمانِ ربّنا رسیدهای
تو و نوای تلبیه، طواف خانۀ خدا
تو و هوای هروله، میان مروه و صفا
در این صفای بیریا، تو ای لبالب از دعا
به لحظههای استجابت دعا رسیدهای
هوای گرم و… ازدحام و… نالههای تشنگی
نوا نوای العطش، صدا صدای تشنگی
دوباره شمر و ماجرای آشنای تشنگی
تو در تلظّی مِنا به کربلا رسیدهای
تولد دوبارۀ تو بود وقت رفتنت
که پر کشید روح تو، به شوق و ذوق از تنت
پر از تبسم خدا شده نگاه روشنت
به انتها رسیدهای، به ابتدا رسیدهای
سیدمحمدجواد شرافت
آتشم زدند
این اشکها به پای شما آتشم زدند
شکرخدا برای شما آتشم زدند
من جبرئیلِ سوخته بالم، نگاه کن!
معراج چشمهای شما آتشم زدند
سر تا به پا خلیلِ گلستاننشین شدم
هر جا که در عزای شما آتشم زدند
از آن طرف مدینه و هیزم، از این طرف
با داغ کربلای شما آتشم زدند
بردند روی نیزه دلم را و بعد از آن
یک عمر در هوای شما آتشم زدند
گفتم کجاست خانۀ خورشید شعلهور؟
گفتند بوریای شما… آتشم زدند
دیروز عصر تعزیهخوانان شهرمان
همراه خیمههای شما آتشم زدند
امروز نیز نیّر و عمّان و محتشم
با شعر در رثای شما آتشم زدند…
سیدحمیدرضا برقعی
بیوفایید
انگار پی نان و نوایید شما
چون مردم کوفه بیوفایید شما
مولاست که لبتشنه به خاک افتادهست
ای آن همه ابر پس کجایید شما؟
میلاد عرفان پور
هفتاد و دو ذبح عظیم
شیعیان دیگر هوای نینوا دارد حسین
روی دل با کاروان کربلا دارد حسین
از حریم کعبهی جدش به اشکی شست دست
مروه پشت سر نهاد اما صفا دارد حسین
میبرد در کربلا هفتاد و دو ذبح عظیم
بیش از اینها حرمت کوی منا دارد حسین
پیشرو راه دیار نیستی کافیش نیست
اشک و آه عالمی هم در قفا دارد حسین
بس که محملها رود منزل به منزل باشتاب
کس نمیداند عروسی یا عزا دارد حسین
رخت و دیباج حرم چون گل به تاراجش برند
تا به جایی که کفن از بوریا دارد حسین
بردن اهل حرم دستور بود و سر غیب
ورنه این بیحرمتیها کی روا دارد حسین
سروران، پروانگان شمع رخسارش ولی
چون سحر روشن که سر از تن جدا دارد حسین
سر به قاچ زین نهاده، راه پیمای عراق
مینماید خود که عهدی با خدا دارد حسین
او وفای عهد را با سر کند سودا ولی
خون بهدل از کوفیان بیوفا دارد حسین
دشمنانش بیامان و دوستانش بیوفا
با کدامین سر کند، مشکل دو تا دارد حسین
سیرت آل علی با سرنوشت کربلاست
هر زمان از ما، یکی صورت نما دارد حسین
آب خود با دشمنان تشنه قسمت میکند
عزت و آزادگی بین تا کجا دارد حسین
دشمنش هم آب میبندد به روی اهل بیت
داوری بین با چه قومی بیحیا دارد حسین
محمد حسین بهجت تبریزی(شهریار )
باغ شهادت
گودال قتلگاه، پر از بوی سیب بود
تنهاتر از مسیح، کسی بر صلیب بود
سرها رسید از پی هم، مثل سیب سرخ
اول سری که رفت به کوفه، حبیب بود!
مولا نوشته بود: بیا ای حبیب ما
تنها همین، چقدر پیامش غریب بود
مولا نوشته بود: بیا، دیر میشود
آخر حبیب را ز شهادت نصیب بود
مکتوب میرسید فراوان، ولی دریغ
خطش تمام، کوفی و مهرش فریب بود
اما حبیب، رنگ خدا داشت نامهاش
اما حبیب، جوهرش «امن یجیب» بود
یک دشت، سیب سرخ، به چیدن رسیده بود
باغ شهادتش، به رسیدن رسیده بود
علیرضا قزوه
سواران دوباره میآیند
نشسته سایهای از آفـتاب بر رویش
به روی شانهی طوفان رهاست گیسویش
ز دوردست، سواران دوباره میآیند
که بگذرند به اسبان خویش از رویش
کجاست یوسف مجروح پیرهن چاکم
که باد از دل صحرا میآورَد بـویش
کسی بزرگتر از امـتحان ابراهیم
کسی چنان که به مذبح بُرید چاقویش
نشسته است کنارش کسی که میگرید
کسی که دست گرفته به روی پـهلویش
هــزار مرتبه پرسیدهام زخود او کیست
که این غریب، نهاده است سر به زانویش
کسی در آن طرف دشتها نه معلوم است
کجای حادثــه افـتاده است بازویـش
کسی که با لب خشک و ترک ترک شدهاش
نشسته تـــیر به زیر کمـان ابـرویش
کسی است وارث این دردها که چون کوه است
عجب که کـوه ز مـــاتم سـپید شد مویـش
عجب که کـوه شده چون نسیم سرگردان
که عشق میکشد از هر طرف به هر سویش
طلوع میکند اکنون به روی نیزه سـری
به روی شانه طوفان رهاست گیسویش
فاضل نظری
این قافله
نتوان گفت که این قافله وا میماند
خسته و خفته از این خیل جدا میماند
این رهی نیست که از خاطرهاش یاد کنی
این سفر همراه تاریخ به جا میماند
دانه و دام در این راه فراوان اما
مرغ دل سیر ز هر دام رها میماند
میرسیم آخر و افسانه وا ماندن ما
همچو داغی به دل حادثهها میماند
بیصداتر ز سکوتیم، ولی گاه خروش
نعره ماست که در گوش شما میماند
بروید ای دلتان نیمه که در شیوه ما
مرد در هر چه ستم هرچه بلا میماند
محمدعلی بهمنی
بوی حسین(علیهالسلام)
دوباره ماه محرّم، دوباره بوی حسین
دوباره برسر هر کوچه گفت و گوی حسین
بیا به دسته ما نوحه جنون سر کن
که میرویم شباشب، به جست و جوی حسین
حسین، وارث کشف و شهود غار حراست
چه های و هوی محمّد، چه های و هوی حسین
نبستهاند به روی حسین، هرگز آب
فرات، آب ننوشید از گلوی حسین
فرات، تشنهی لبهای تفته جوشش بود
فرات، آب شد از شرم، رو به روی حسین
قتیل قبله همیشه به یاد میمانَد
بیا که مهر نماز است، خاک کوی حسین
چنین که در دل من، داغ کربلا جاری ست
شهید میشوم از هُرم آرزوی حسین
طلوع میکند آخر طلیعه موعود
مسیر قبله عوض میشود، به سوی حسین
مرتضی امیری اسفندقه