Tag Archives: آفریقا

29دسامبر/21

دوگانگی برخورد مجامع بین‌المللی با نقض حقوق بشر در نیجریه

  1. دنیای امروز دنیای شگفتی‌هاست. میلیون‌ها انسان در غرب برای کشته شدن یک سگ یا چند گربه یا چند پرنده غمگین می‌شوند؛ ولی برای ذبح انسان‌ها غمی نمی‌خورند. مدعیان دروغین حقوق بشر در دنیا به خاطر اینکه حیوانی به‌نحو نامتعارف آزار و اذیت می‌بیند و یا کشته می‌شود – که البته ما هم می‌گوییم نباید این اتفاق بیفتد – و یا اگر یک چشم آبی آمریکایی و اروپایی ناخنش خراشیده شود، سر و صدا و جنجال به پا و همه دنیا را بسیج می‌کنند؛ همه شبکه‌های اجتماعی و رسانه‌ها و مطبوعات و فضای مجازی را پای کار می‌آورند؛ شخصیت‌های مشهور هنری ورزشی سیاسی اجتماعی را به خط می‌کنند؛  کمپین‌های میلیونی به راه می‌اندازند و طرفداری خود را از حقوق بشر در بوق و کرنا می‌کنند. حتی سیاستمداران و دولتمردان کشورهای مختلف اظهارنظر و آن اقدام را محکوم می‌کنند؛ ولی از کشته شدن صدها و میلیون‌ها انسان محروم و مستضعف در نقاط مختلف دنیا خم به ابرو نمی‌آورند و حتی زحمت بیان یک کلمه و یک جمله و صدور یک بیانیه به عنوان محکومیت را به خود نمی‌دهند.

ما با چنین پدیده‌ای در دنیا مواجه هستیم.

در دنیای امروز همه چیز حول محور دلار می‌چرخد.  قدرت‌های بزرگ ملاک و معیارشان در اجرای حقوق بشر و حقوق بین‌الملل منافع آنهاست؛ منافع نامشروعی که انگیزه اقدام آنها در حوزه حقوق بشر می‌شود. از منظر قدرت‌های بزرگ استکباری، انسان‌ها یا با آنها هستند یا علیه آنها. دولت‌ها یا با آنها هستند یا علیه آنها. نقض حقوق بشر در دولت‌های همسو و وابسته به آنها نادیده گرفته می‌شود و در دولت‌هایی که همسو و هماهنگ با آنها نیستند، بادقت رصد می‌شود و از کاه، کوه ساخته می‌شود و به‌نحو شگفت‌انگیزی بزرگ‌نمایی  و به‌شدت محکوم می‌شود.

آنها در حقوق بشر و حقوق بین الملل سیاست‌ها و معیارهای دوگانه دارند. حقوق بشر ابزار تأمین منافع نامشروع آنان است. در یک قضیه و مسئله واحد دو گونه موضع‌گیری می‌کنند. یا جار و جنجال به راه می‌اندازند و یا سکوت مطلق. اگر حادثه‌ای در کشوری که همسو با منافع نامشروع آنهاست اتفاق بیفتد مطلقاً سکوت مطلق می‌کنند؛ ولی اگر در کشور  غیر همسو با آنها روی بدهد، و هیاهو به راه می‌اندازند و همه نهادهای بین المللی را تحریک می‌کنند و پای کار می‌آورند؛ اعلامیه و قطعنامه صادر می‌کنند؛ محکوم می‌کنند؛ تحریم می‌کنند و افکار عمومی جهان را علیه آن دولت می‌شورانند و در سازمان ملل از همه ظرفیت‌های حقوق بشر و حقوق بین‌الملل علیه آن دولت استفاده می‌کنند و آن را تا مرز نابودی  و فروپاشی کامل پیش می‌برند.

  1. رهبر معظم انقلاب درباره شیخ ابراهیم زکزاکی می‌‌فرمایند: «مصلح تقریبی مؤمن». او مصلحی است که قصد اصلاح جهان آلوده به شرک و الحاد و فساد را دارد. اصلاح‌گری است که در تقریب بین مذاهب و ادیان گوناگون سخت می‌کوشد و مؤمنی است که ایمان را نه در لفظ و گفتار، بلکه با رفتار و منش و اخلاق اسلامی به مردم جامعه خود ارائه می‌کند. این‌گونه است که او با دست خالی و بدون عِدّه و عُدّه و تنها با اندیشه الهام گرفته از تفکر امام خمینی(ره) در آفریقا به گسترش اسلام ناب محمدی می‌پردازد و انسان‌های محروم و تشنه حقایق اسلام را شیفته خود می‌کند و خاری می‌شود در گلوی تفکر الحادی غربی و صهیونیستی و وهابی و….

شیخ زکزاکی و طرفدارانش فقط در راه اندیشه و بیان نظرات خود حرکت می‌کنند و فقط فعالیت‌های مذهبی عام‌المنفعه و انسان‌دوستانه انجام می‌دهند. تظاهرات مسالمت‌آمیز ترتیب می‌دهند و هیچ حرکت مسلحانه‌ای را انجام نمی‌دهند و هیچ اقدام تخریبی و تروریستی‌ای را مرتکب نمی‌شوند؛ ولی به‌رغم این نوع رفتار، ارتش نیجریه در دو سال پیاپی با هجوم وحشیانه خود هزاران نفر از طرفداران شیخ زکزاکی را مظلومانه به شهادت رسانده است. این خون‌های پاک زمینه‌ساز رشد و بالندگی اندیشه‌های امام راحل در آفریقا ‌شده و قلب‌ میلیون‌ها انسان پاک را فتح کرده است. انسان‌هائی که زمینه‌ساز رهایی انسان محروم  آفریقایی از بردگی و استعمار غرب و شرق و ازالحاد و تحجر شده‌اند.

دولت نیجریه به دستور اربابان خود با شیخ زکزاکی و مردم مظلوم طرفدار او چنین برخوردی دارند؛ در حالی که گروه‌هایی چون «بوکوحرام» و گروه‌های دیگر وهابی که در نیجریه مسلح‌‌ و به تبلیغ افکار تکفیری خود مشغول‌اند؛ هر سال صدها هزار انسان بیگناه را می‌کشند یا می‌ربایند و شکنجه می‌کنند و از بین می‌برند؛ به‌نحو شگفت‌انگیزی از مصونیت برخوردارند؛ مصونیتی که دولت و ارتش وابسته این کشور به آنها داده است.

نفوذ عربستان و اندیشه وهابی و تکفیری در این کشور به شیخ زکزاکی اجازه فعالیت نمی‌دهد .از سوی دیگر غربی‌ها هم با این جنبش موافق نیستند، زیرا این جنبش منافع نامشروع آنها را در آفریقا نشانه گرفته است. صهیونیست‌ها  نیز خواستار نابودی اندیشه زکزاکی  هستند که مبتنی است بر نفی اشغال و تجاوز رژیم غاصب قدس شریف. هر حرکتی که برای فلسطین و برای محرومان و مستضعفان در منطقه خاورمیانه و جهان  دل می سوزاند و از آنها حمایت می‌کند، از منظر آنها خطرناک است و باید نابود شود. لذا نهضت زکزاکی از سه جهت مورد حمله واقع می‌شود. محور غربی، محور عبری و محور عربی.

مثلث غربی عبری و عربی با دیدگاه‌های شیخ زکزاکی که ملهم از دیدگاه انقلابی خمینی کبیر و مبتنی برآزادی و رهایی مستضعفان و محرومان جهان است، مخالف‌اند و با تمام قوا برای نابودی این تفکر تلاش می‌کنند. بر این اساس ارتش نیجریه با حمایت غربی‌ها وصهیونیست‌ها و وهابی‌ها در سالگرد روز قدس در دو سال پیاپی به طرفداران مظلوم بی‌گناه و بی‌دفاع شیخ زکزاکی حمله بردند و آنها را از دم تیغ گذراندند. آنان در دو حادثه متوالی شش فرزند پسر او را به شهادت رساندند؛ خواهر او زنده زنده در آتش سوزانده شد؛ فرزندان دیگر او هم مجروح شدند و خود او و همسرش نیز در آستانه مرگ قرار گرفتند.

 

  1. قدرت‌های بزرگ در یک توافق نانوشته انسان‌ها را به دو دسته انسان‌های درجه یک و درجه دو تقسیم کرده‌اند. زمانی که مردم آفریقا، آسیا و آمریکای لاتین کشته می‌شوند، هیچ اتفاقی در دنیا نمی‌افتد، اما زمانی که یک آمریکایی یا اروپایی جراحت کوچکی برمی‌دارد، همه نهاد‌های بین المللی و قدرت‌های بزرگ فریادشان بلند می‌شود.

لذا برخورد قدرت‌های بزرگ با اصل حقوق بشر یک برخورد دوگانه است. اگر ملاک انسان بودن فرد است، مسلمان میانماری و یا ایزدی کرد  نباید با دیگری فرق داشته باشد. افغانی‌ها، عراقی‌ها، سوری‌ها، یمنی‌ها و بحرینی‌ها هم انسان هستند، ولی اینها اصلا دیده نمی‌شوند. از منظر منافع نامشروع آمریکا و قدرت‌های غربی انسان‌ها دو دسته‌اند.

همه اینها ما را به این نتیجه می‌رساند که حوزه فکری و فلسفی و نظری حقوق بشر از حوزه اجرای آن جداست. حقوق بشر در حوزه اجرا متأسفانه تحت سیطره سیاست، ثروت و قدرت است و از این روی دچار ضعف و سستی شده است.

جنگ یمن، جنگ سوریه، اوضاع نابه‌سامان بحرین و بحران‌های گذشته عراق و افغانستان به‌خوبی ناکارآمدی اجرای حقوق بشر را نشان می‌دهند. فلسطین هم که سال‌های سال است که زخم چرکینی بر پیکره حقوق بشر است و در آن، نقض مداوم، مسمتر، سیستماتیک و بنیادین حقوق بشر توسط یک رژیم جعلی رخ می‌دهد، اما همه نهادهای حقوق بشری، قدرت‌های بزرگ و نهاد‌های بین‌المللی و سازمان ملل که متولی اصلی صلح و امنیت است، در سکوت کامل به سر می‌برند.

  1. با پیروزی انقلاب اسلامی ایران در سال ۱۳۵۷ موجی از گرایش جوانان و نخبگان جهان به انقلاب رخ داد و بسیاری از جهانیان به شوق دیدار با امام خمینی به ایران آمدند. در این میان جوانانی از غرب آفریقا نیز بودند که پس از ورود به ایران جذب حوزه‌های علمیه شدند. یکی از این شخصیت‌ها شیخ ابراهیم زکزاکی بود که پس از آشنایی با امام وارد حوزه علمیه شد و بعد از ورود به نیجریه توانست جامعه شیعه نیجریه را تأسیس کند. رشد تشیع در این منطقه پس از انقلاب اسلامی آغاز شد. جامعه شیعه نیجریه بر خلاف دیگر کشورهای غرب آفریقا تحت فشار دولت و ارتش بود.(۱)

نیجریه پرجمعیت‌ترین کشور قاره‌ آفریقاست و در غرب آن قاره قرار دارد. پایتخت آن آبوجا و بزرگ‌ترین شهر آن لاگوس است. جمعیت این کشور ۱۷۰ میلیون‌ نفر‌ و زبان‌ رسمی آن انگلیسی و زبان مردم آن هوساست. حدود ۸۵ میلیون‌ نفر از مردم نیجریه مسلمان و بقیه مسیحی یا بی‌دین هستند. این کشور  با وجود برخورداری از منابع سرشار نفت در فقر‌ به‌ سر می‌برد.

فضای فرهنگی سیاسی نیجریه تابلویی رنگارنگ از فرهنگ ادیان است. حداقل نیمی از جمعیت این کشور مسلمانند. در حال حاضر نیجریه با جمعیتی بیش از ۸۵ میلیون مسلمان، یکی از جوامع اسلامی بزرگ در غرب آفریقاست. در نیجریه، به‌خصوص در قسمت شمالی آن فرقه‌های مختلفی از مسلمانان حضور دارند، یکی از شناخته شده‌ترین گروه‌های سیاسی مذهبی نیجریه «الحرکه الاسلامیه فی نیجریا»ست که از نفوذ و قدرت بسیاری در این کشور برخوردار است و موجب رونق تشیع در نیجریه شده است.(۲)

 

  1. شیخ ابراهیم ‌‌بن یعقوب‌‌ بن‌ علی‌‌ بن‌ تاج‌الدین‌‌ بن حسین زکزاکی در پنجم ماه می‌۱۹۵۳ (۱۳۳۲شمسی‌) در‌ شهر‌ زاریای نیجریه در یک خانواده مذهبی متولد شد. شیخ ابراهیم در خانواده‌ای به‌ دنیا‌ آمد‌ که فعالیت سیاسی و ضد استعماری در آن پیشینه دیرینه دارد و جد شیخ زکزاکی از‌ فقهای عصر و زمانه خود و از مبارزان بااستعماردر آفریقا بود که از‌ موریتانی‌ به نیجریه آمده بود. هرچند او سید و از نوادگان اهل بیت(ع) بود، اما چون‌ در‌ نیجریه هر عالمی را شیخ می‌گفتند، او را هم شیخ می‌گفتند.

سید ابراهیم تحصیلات ابتدایی خود را در مدارس‌ سنتی‌ قرآنی‌ و اسلامی آغاز کرد و تا سن ۱۶ سالگی در مرکز یادگیری شهر تاریخی‌ زاریای‌ نیجریه مشغول به تحصیل بود. او در مدرسه ابتدایی رسمی شرکت نکرد. اولین‌ تجربه‌ وی با آموزش رسمی در سال ۱۹۶۹ در مدرسه عربی استان زاریا شروع شد که در آن‌ مقامات‌ محلی شهر، معلمان عربی را برای مدارس ابتدایی خود تعلیم می‌دادند. او‌ از‌ سال ۱۹۷۱ تا ۱۹۷۵ در مدرسه معروف‌ مطالعات‌ عربی‌ «کانو» تحصیل کرد. این‌ مدرسه‌ در سال ۱۹۳۴ به عنوان مدرسه حقوق نیجریه شمالی تأسیس شد و «مادر‌ دانشگاه بایرو» شناخته می‌شد. تقریباً‌ تمام‌ قضات بزرگ‌ شمال‌ نیجریه‌، فارغ‌التحصیل‌ این مدرسه هستند.

او عضو فعال جامعه دانشجویی مسلمانان  در‌ دانشگاه‌ و در سطح ملی بود. در سال‌ ۱۹۷۸‌، با سمت دبیر‌ کلی جامعه‌ دانشجویی مسلمانان همان‌ دانشگاه‌ به عنوان مغز متفکر در پشت تظاهرات گسترده مردمی در حمایت از گنجاندن شریعت در‌ قانون‌ اساسی‌ نیجریه شناخته و در سال ۱۹۷۹ به عنوان‌ نایب‌رئیس‌ (امور‌ بین‌الملل‌) جامعه‌ دانشجویی‌ مسلمانان انتخاب شد.

وقتی یکی از استادان دانشگاه‌ احمد بلو برای تدریس به دانشگاه کمبریج منتقل شد، ابراهیم زکزاکی را به آنها معرفی کرد. آنها از ابراهیم زکزاکی دعوت ‌کردند به کمبریج برود و برای دانشجویان و اساتید‌ در‌ مورد آفریقا و راه نجات آن از دست استعمار و استثمار سخنرانی کند. با اولین سخنرانی، همه دانشگاهیان شیفته او شدند و این برنامه بارها و بارها تکرار شد. او در این سفرها‌ با‌ آقای مسعود شجره، رئیس حقوق بشر اسلامی انگلستان که آن موقع دانشجوی کمبریج بود آشنا شد. ارتباط او با آقای شجره باعث شد‌ که‌ اطلاعات او از ایران  بیشتر شود.

با شروع انقلاب اسلامی به رهبری‌ امام خمینی(ره) جریان انقلاب را دنبال و در اولین سالگرد پیروزی انقلاب اسلامی به ایران سفر کرد. زکزاکی که از اهل سنت مالکی بود، پس از دیدار‌ با‌ امام خمینی‌(ره)، شیعه شد. رهبر‌ شیعیان‌ نیجریه درباره دیدارش با‌ امام راحل می‌گوید:  «حدود ۴۰ سال قبل، این افتخار را پیدا کردم تا در نخستین سالگرد پیروزی انقلاب اسلامی به ایران سفر و در جشن‌های پیروزی انقلاب‌ شرکت‌ کنم. امام یک قرآن به من هدیه دادند و گفتند بروید و با این قرآن مردم نیجریه را به اسلام دعوت کنید.»

او بعد از بازگشت به نیجریه، مردم نیجریه را جذب تشیع کرد. علاقه به انقلاب و امام خمینی در بین مردم‌ نیجریه در‌ سال‌های اخیر به‌قدری افزایش یافته که شیعیان نیجریه به «خمینیون» معروف شده‌اند.(۳)

زینت ابراهیم در سال ۱۹۸۴ میلادی با شیخ‌ ابراهیم زکزاکی ازدواج کرد‌. او‌ که قبلاً خبرنگار و نویسنده مطبوعات بود، پس از ازدواج با شیخ زکزاکی، به یک عنصر شیعه، انقلابی، فعال و مجاهد تبدیل شد. حاصل ازدواج او با شیخ ابراهیم نه فرزند است که هفت نفر آنان پسر و دو نفرشان دختر بودند.

در روز قدس سال ۲۰۱۴ میلادی، مرداد ۱۳۹۳ شمسی‌، سه‌ پسر ابراهیم زکزاکی به همراه ۳۳ تن از شیعیان، در جریان حمله‌ نیروهای‌ نظامی نیجریه به راه‌پیمایان روز قدس کشته‌ شدند‌.

در سال ۲۰۱۵ میلادی ۱۴۳۷ق‌ (دی ماه سال۱۳۹۴ش)، ده‌ روز‌ پس از برگزاری راه‌پیمایی باشکوه‌ اربعین‌ در جریان برگزاری مراسم روز اول ربیعالاول از‌ سوی‌ جنبش اسلامی نیجریه، در حسینیه‌ بقیه‌الله‌ در‌ شهر زاریا، به‌ بهانه‌ بسته شدن راه بر‌ فرمانده‌ ارتش، نیروهای ارتش نیجریه به مراسم شیعیان حمله کردند و موجب‌ کشته‌شدن‌ حدود ۱۰۰۰ نفر و زخمی شدن ۷۰۰ نفر را شدند‌. در‌ همین روز‌ پس‌ از‌ حمله به حسینیه بقیه‌الله‌ و کشتار شیعیان، به خانه شیخ حمله شد و سه فرزند دیگر شیخ زکزاکی نیز به شهادت رسیدند.

سه پسر او در ژوئن ۲۰۱۴، هنگام راه‌پیمایی روز قدس به دست نظامیان نیجریه به شهادت رسیدند. او جمعا شش فرزند خود را در این راه از دست داده است. از فرزندان زکزاکی دو دختر به ‌نام‌های دکتر «نصیبه» و «سهیلا» و یک پسر باقی مانده‌اند. و خواهر شیخ هم زنده‌ زنده‌ در‌ اتاق‌ در‌ بسته سوخت.

در‌ جریان‌ حمله نیروهای ارتش نیجریه به خانه وی‌، شیخ و همسرش نیز تا حد شهادت زخمی شدند. در این‌ جنایت‌، شیخ‌ یک چشم خود را از دست داد‌ و بیش‌ از‌ ۵۰‌ ترکش‌ در‌ بدنش به جا ماند که هنوز خارج نشده‌اند. همسرش نیز ده‌ها ترکش در بدن دارد، به‌طوری که به دلیل تحریک ترکش‌ها نمی‌توانند خواب راحتی داشته باشد.

بر اساس حکم دیوان عالی نیجریه که در سال ۲۰۱۶ صادرشد، شیخ زکزاکی رهبر جنبش شیعیان باید فوراً آزاد می‌شد، ولی حکومت همچنان از آزادی او سر باز می‌زد تا اینکه او و همسرش که حدود  ۶ سال  در حصر خانگی و زندان به سر برده بودند در  ۲۸ ژوئیه ۲۰۲۱ از تمام موارد اتهامی تبرئه و آزاد شدند.

 

  1. ۶. شیخ ابراهیم همچون امام خمینی بر مبارزه با رژیم اشغالگر قدس تأکید داشت او و طرفدارانش به‌ عنوان حرکت اسلامی نیجریه شناخته می‌شوند. این تشکیلات‌ در هیچ جا به‌طور رسمی ثبت نشده است، ولی حدود ۲۰ میلیون نفر خود را عضو حرکت اسلامی نیجریه می‌دانند‌. هدف‌ حرکت‌ اسلامی نیجریه، آگاه ساختن مسلمانان از وظایفشان به عنوان افراد‌ و به عنوان یک جامعه است. شیخ به‌ویژه بر اهمیت مشارکت زنان در این جنبش تاکید می‌کند، امری که‌ در‌ جامعه‌ نیجریه مرسوم نبود و زنان اجازه فعالیت در امور مذهبی‌ را‌ نداشتند. جنبش اسلامی بیش از سیصد مدرسه ابتدایی و متوسطه دارد که عمدتاً‌ در‌ مناطق‌ شمالی این کشور واقع شده‌اند.

«المیزان» ارگان جنبش اسلامی پرخواننده‌ترین روزنامه نیجریه است و  به زبان هوسا منتشر می‌شود. برخی از مراسم‌ها در حرکت اسلامی جنبه تظاهرات دارند. برای‌ مثال راه‌پیمایی روز عاشورا و راه‌پیمایی اربعین و در مرحله بعد، راه‌پیمایی روز قدس از این جمله‌اند. گروه‌هایی از دانشجویان در برخی از اعیاد به بیمارستان‌ها سر می‌زنند‌ و ضمن‌ سرکشی‌ به بیماران برای کمک به کسانی‌ که‌ به خون نیاز دارند، خون می‌دهند. برخی اوقات تمام گروه، لباس متحدالشکل جنبش اسلامی نیجریه را‌ می‌پوشند‌. همچنین‌ در برخی از اعیاد مانند میلاد حضرت زهرا(س)، عده‌ای از دانشجویان به‌ زندانیان‌  نیازمند‌ سر می‌زنند و با کمک ‌های جمع‌آوری شده از افراد خیر، زمینه آزادی بعضی از آنان‌ را‌ فراهم‌ می‌سازند.

 

  1. ۷. شیخ زکزاکی که از زلال اندیشه‌های امام خمینی(ره) سیراب شده است، در آفریقا و نیجریه نهضتی را مبتنی بر اندیشه و ایمان و عمل صالح و اخلاق انسانی بنا نهاده است که هیچ نیرو و سلاحی جز اندیشه مبتنی بر حکمت و عقلانیت و منطق و عمل صالح و اخلاق انسانی و اسلامی ندارد. او با این رویکرد موفق شده است حدود ۲۰ میلیون انسان تشنۀ حقیقت آفریقا را با خود همراه کند.

امروز معیار حقوق بشر، وابستگی دولت‌ها به آمریکاست؛ یعنی هر اندازه که وابستگی دولتی به آمریکا بیشتر باشد؛ حمایت آمریکا از آن کشور بیشتر است؛ ولو  حقوق بشر را به هیچ وجه رعایت نکند. در حقیقت حقوق بشر ابزاری است برای آمریکایی‌ها برای رسیدن به اهداف نامشروعشان. به عنوان مثال حمایت از عربستان به عنوان بزرگ‌ترین ناقض حقوق بشر در جهان حامی سیاست‌های آمریکاست.

آمریکایی‌ها حتی تروریست‌ها را به تروریست‌های خوب و  بد تقسیم می‌کنند. اگر یک گروه تروریستی مثل داعش در راستای منافع نامشروع آنها اقدام و حرکت‌کند، از منظر آنها تروریست‌های خوبند. تروریست‌های بد کسانی هستند که اجازه نمی‌دهند آمریکا به منافع نامشروعش دست پیدا کند.

یکی از عجایب روزگار ما وارونگی جهان است. وارونگی به مفهوم اینکه وقتی این گزاره‌ها را کنار هم می‌چینیم دچار تعارض می‌شویم. داعش یک گروه تروریستی است و به اذعان رهبران آمریکا توسط این کشور ایجاد شد و ایران به عنوان یکی از کشورهای قربانی تروریسم، تقریباً تنها کشوری است که به‌طور واقعی با این پدیده شوم مبارزه می‌کند. آمریکا ایران را حامی تروریسم می‌داند و سردار دل‌ها، فرمانده مبارزه با تروریسم، سردار سلیمانی را  که به اذعان همه دنیا در خط مقدم  مبارزه قرار داشت و سال‌های سال با تروریسم و مصادیق آن، داعش، النصره، تحریرالشام و سایر گروه‌های تروریستی همچون القاعده و… جنگید، به شهادت می‌رساند.

در وارونگی همین بس که آمریکا که خود داعش را ایجاد  و از آن حمایت و به آن کمک مالی کرده است؛ قهرمان مبارزه با تروریسم را به جرم حمایت از تروریسم به شهادت ‌می‌رساند و سازمان‌هایی چون حزب الله لبنان، حشد الشعبی عراق، انصارلله یمن و….. را به اقدامات تروریستی متهم می‌کند.

۸- مثلث شوم غربی صهیونی و وهابی در پشت پرده تمام حوادث مرتبط با زکزاکی و حوادث مشابه علیه جریان مقاومت اسلامی در جهان قرار دارد و با اندیشه آزادی‌بخش و رهایی‌بخش مبتنی بر اسلام ناب محمدی مقابله می‌کند و در جنگی تمام عیار و با تمام قوا در صدد حذف این اندیشه و طرفداران آن است.

سال‌ها از کشتار وحشیانه و بی‌دلیل مردم بیگناه نیجریه توسط دولت این کشور و دستگیری همراه با شکنجه شیعیان و رهبر آنها می‌گذرد، اما متأسفانه همچنان شاهد سکوت مجامع بین‌المللی در مقابل نقض آشکار حقوق بشر هستیم. سکوتی شرم‌آور که بیانگر رسوایی مدعیان دروغین حقوق بشر اعم از سازمان ملل، دولت‌ها و نهادهای حقوق بشری  است. به‌راستی باید برای نقض‌های مکرر و مستمر حقوق بشر در جهان خون گریست.

در پایان باید بر این نکته تأکید شود که جرم زکزاکی و یارانش چیزی جز ترویج افکار و اندیشه‌های روشنی‌بخش و انقلابی شیعی نیست. جرم شیخ زکزاکی تعلیم و ترویج اندیشه مقاومت اسلامی و بیداری محرومان بر اساس اندیشه اسلام حقیقی و  برگرفته از مکتب ائمه معصومین (ع) و زمینه‌ساز ظهور منجی عالم و تشکیل حکومت عدل حضرت بقیه الله(عج) است.

با آرزوی وصول به این آرمان الهی.

 

پی‌نوشت:

۱- حکیم الهی، عبدالمجید، ۱۳۹۳٫

۲- Mustapha.2014.p 4

۳- سایت دانشنامه حوزوی ویکی فقه.

30آوریل/21

گیوتین، ارمغان فرانسه برای جهان اسلام

  1. حضور افتخارآفرین مسلمانان در فرانسه

نبرد پوئیتیه (Poitiers) در سرزمین آتور که جلوی پیشروی مسلمانان را به سوی اروپا گرفت، بسیار حیاتی و تعیین‌کننده بود، زیرا در غیر این صورت تمام نواحی اروپا جزو قلمرو سپاه اسلام قرار می‌گرفت. به گفته گوستاو لوبون (Gustave Le Bon) هنگامی که نیروهای مسلمان به فرانسه یورش بردند، این سرزمین توسط سلاطین عیاش، بی ‌بند و بار و تن‌پرور اداره می‌شد. اختلافات داخلی و آشفتگی‌های اجتماعی و اقتصادی نیز موقعیت فرانسه را متزلزل ساخته بود. به همین جهت این بخش از اروپا برای فتح توسط مسلمانان آمادگی داشت و البته قوای مسلمان موفق شدند تدریجاً نیمی از فرانسه کنونی را که به عنوان سومین کشور وسیع در اروپای غربی و بر ساحل اقیانوس اطلس جای دارد، تحت استیلای خود درآورند؛ اما متأسفانه وقتی مسلمانان به غنایم دست یافتند، در خانه‌های مجهز به امکانات رفاهی آرمیدند، دچار فتور، پراکندگی و ضعف شدند. نظامیان فرانسوی و چون میدان را خالی دیدند به فاتحان حمله آوردند و موجبات شکست آنان را فراهم ساختند؛ اما مسلمانان دوباره با یکدیگر متحد شدند و بعد از آن رخوت و غفلت ودر یورش‌های مجدد نقاط از دست داده را در اختیار گرفتند و تا دو قرن بر فرانسه حکومت کردند. در آن ایام فرانسه غرق در توحش بود و اختلافات فرقه‌ای و مذهبی، جنایات و قتل‌عام‌های مکرر و ستمگری‌های محکمه تفتیش عقاید که تمام قاره اروپا را مبتلا ساخته بود، در این سرزمین نیز آرامش و امنیت اهالی را تهدید می‌کرد و مانع از شکوفایی فکری، فرهنگی و معنوی آنان بود. در چنین ظلمت موحشی مسلمانان جنبش توسعه و ترقی علمی را پایه‌گذاری کردند و در زبان، فرهنگ، فنون و امور هنری و ذوقی فرانسویان تحولات محسوسی را به وجود آوردند.(۱)

محققان اروپایی به این حقیقت معترفند که در هر نقطه‌ای از فرانسه که پرچم اسلام به اهتزاز درآمد، تحولات سریعی پدیدار شد و انواع علوم و فنون و آداب صنعت و کشاورزی همچون چراغ فروزانی درخشندگی داشت.(۲)

به‌علاوه برخورد مسلمانان با ساکنان این سرزمین شایسته و پسندیده‌ بود و در زمینه گرایشات‌ مذهبی و سنن و آداب‌ آنان وسعت نظر داشتند و مسیحیان در انجام مراسم عبادی و نیایش‌ها از آزادی کامل برخوردار بودند.(۳)

اگرچه این دوران طلایی و افتخارآفرین خاتمه یافت، ولی هنوز بارقه‌های آن قابل مشاهده است و طبق منابع آماری معتبر و مستند، اکنون دومین آئین بزرگ فرانسه اسلام است. همچنین متفکران و محققان فرانسوی در آثار خود جنبه‌های فرهنگی، معرفتی، عرفانی و تمدنی اسلام را مورد بررسی و ارزیابی قرار داده‌اند.(۴)

به‌رغم آن که مسلمانان از جانب دولت مرکزی و برخی گروه‌ها و احزاب و رسانه‌ها تحت فشارها و خشونت‌های متعددی قرار دارند، علاوه بر افزایش کمی آنان، کیفیت گروندگان به آیین اسلام در این کشور قابل توجه و حتی اعجاب برانگیز است و عده‌ای از پژوهشگران، متفکران و روزنامه‌نگاران ترجیح داده‌اند اسلام را به عنوان دین خود برگزینند.(۵)

 

  1. نقشه‌های شوم

فرانسویان رفته‌رفته به راز بزرگی پی بردند. قدرت معنوی‌ای که مسلمانان را متحد می‌سازد و به آنان عزت و عظمت اعطا می‌کند، اسلام است. بنابراین نقشه شومی را طراحی کردند و حیله‌ها و مکایدی را به کار بردند تا میان مسلمانان و ارزش‌های الهی و موازین اعتقادی فاصله بیندازند؛ بر نژاد، قومیت و ملیت تکیه کنند و با زنده کردن تعصبات‌ افراطی، آنان را با موضوعات فرعی و حاشیه‌ای سرگرم کنند و برای پیشبرد چنین نیرنگی راه‌های ذیل را در پیش گرفتند:

تأسیس و گسترش مراکز تعلیم آموزه‌های کلیسا، اعزام هیئت‌های تبشیری به کشورهای اسلامی، انتشار کتب و نشریاتی که جوانان مسلمان را به سوی فساد و ضلالت سوق می‌دهند، دایر کردن مراکزی که در قالب هنر، هوسرانی، هرزگی و شهوترانی را ترویج می‌کردند، زنده کردن تمدن‌های قدیمی و رنگ دادن به آنها و تکیه بر افسانه‌ها و اسطوره‌های جعلی، تسلط بر بازار و مراکز مهم اقتصادی مسلمانان، الغای محاکم شرعی و مراکز قضائی که توسط علما و بزرگان مسلمان اداره می‌شدند. آنان با انتشار شایعات و تهمت‌ها و افتراهایی کوشیدند قوانین اسلامی را عقب افتاده، آمیخته به موهومات و خرافات معرفی کنند تا از این رهگذر مردم را از فراگیری معارف دینی مأیوس و منزجر سازند.(۶)

از دیگر برنامه‌های این دولت استعمارگر در سرزمین‌های اسلامی، القای حقارت در روح و روان مسلمانان بود تا آنان را عقب‌مانده و دورافتاده از قافله تمدن و نیمه وحشی معرفی کنند. همچنین نوعی خودباختگی را در مسلمانان تقویت ‌کردند و به بهانه عقب‌افتادگی قلمرو مسلمین، برای رسیدن به هدف‌های پلیدشان، سرزمین‌های مورد نظر را به نام عمران و آبادانی، استعمار نموده و منافع خود را تأمین می‌کردند. آنان زمانی که  در نواحی مسلمان‌نشین به ایجاد راه آهن، بهبود و تکمیل مخابرات، توسعه فرودگاه‌ها و اموری از این قبیل می‌پرداختند، در واقع می‌خواستند منابع مورد نظرشان را به سهولت غارت کنند و نواحی مذکور را به بازار مصرف کالا و مصنوعات خود تبدیل سازند.

آنان چون می‌دانستند که رشد افکار، زمینه‌های مبارزه با این متجاوزان را فراهم می‌سازد، از افرادی حمایت می‌کردند که مطابق امیال آنان کار کنند و حاضر باشند افکار عمومی را محدود سازند و انسان‌های آگاه و مسئولی را که موضع‌گیری‌های افشاگرانه دارند، زندانی کنند و یا حتی به قتل برسانند و به‌نوعی ایشان را از سر راه خود بردارند. همچنین برای جدائی دیانت از سیاست به تبلیغات وسیعی پرداختند.(۷)

 

  1. توسعه توحش از سوی مدعیان تمدن

در پایان قرن نوزدهم میلادی آفریقای مرکزی توسط قدرت‌های استعماری به چهار بخش تقسیم شد. فرانسه به همراه بلژیک نواحی پهناور شمالی را تصرف کردند. بر اثر این سلطه‌گری، مردمان آفریقایی حتی آزادی‌های فردی در انتخاب شیوه تأمین معیشت را از دست دادند و همه ناگزیر شدند خانه و کاشانه خویش را رها سازند و برای اربابان ستمگر، زورگو و استعمارگر خود کار ‌کنند. انسجام و به هم پیوستگی فرهنگی و هویت بومی آفریقایی از دست رفت و شکوه، عزت و انسانیت آنان نابود شد. اما از آن سوی، در اوج دوران استعمار، به‌طرز شگفت‌انگیزی یک نوع همسانی در این قاره مسلمان‌نشین و مظلوم و رنجدیده مشاهده می‌شد. از جمله واداشتن بومیان به کار اجباری ـ حتی زنان هم از این تهدید مستثنی نبودند ـ استخراج معادن و ذخایر نفیس با کمترین هزینه، تحمیل کشت محصولاتی که مواد خام کارخانجات اروپاییان را تأمین می‌کرد و سرمایه‌گذاری اندک در کارهای مخاطره‌آمیز.

مسیحیت تقریباً در هر منطقه‌ای برای خود جای پایی باز کرد و در چندین کشور، رهبران مسیحی مسئولیت‌های مهمی را به عهده گرفتند و نخبگان جدید پس از آموزش دیدن در مدارس کاتولیک به قدرت اجرایی دست یافتند، چندین مستعمره‌نشین با رشد ملی‌گرایی و نژادپرستی تقویت شدند و در اثر برخوردهای شدید و خشن در مقابل تمامیت ارضی و ساختار اجتماعی آنان، از اهمیت استقلال این سرزمین‌ها کاسته شد.

ارتباطات اقتصادی بین‌المللی قبل از آنکه در پی اصلاحات جدید باشند، غالباً در مشارکت‌های اقتصادی استعمار نو به چشم می‌خورند. در هیچ قاره‌ای به اندازه آفریقا، رقابت‌های استعماری و عملکرد دولت فرانسه و شرکایش خشونت‌آمیز، وحشیانه و غیرانسانی نبوده است. آنان این سرزمین را دچار استحاله نموده و جابه‌جایی فرهنگی و نوعی به‌هم‌ریختگی آیینی و بلاتکلیفی اخلاقی را به این قاره تحمیل کردند. موضوعی که در عقب‌افتادگی همه‌جانبه این قاره نقش‌آفرین بود و هنوز میراث شوم آن باقی است.(۸)

فرانسه در صدد بود متصرفات خود را از کرانه‌های اقیانوس اطلس در غرب آفریقا تا ساحل دریای سرخ در شرق این قاره گسترش دهد. سنگال که کشوری مسلمان‌نشین در باختر آفریقا بود، خیلی زود به دست فرانسه افتاد. این کشور پایگاه اصلی توسعه‌طلبی این دولت مستکبر در جنوب صحرا به شمار می‌رفت. قوای فرانسه در امتداد نیجریه به حرکت درآمدند و پایگاه‌های مستحکمی را در سراسر طول راه ساختند و با روشی وحشیانه سودان غربی را فتح کردند. آنان حتی به سالخوردگان، زنان و کودکان هم رحم نکردند. شاهدی عینی این هجوم ددمنشانه را چنین وصف کرده است:

«بعد از محاصره به شهر حمله بردند و با فرمانی نظامی، تمام اهالی کشته و اسیر شدند. نظامیان در حالی که اسیران را به دنبال خود می‌کشیدند، روزانه کیلومترها راه می‌پیمودند و کودکان و افراد ناتوان را که از شدت خستگی به زمین می‌افتادند، به قتل می‌رساندند. زنی که آبستن بود با ضربه قنداق تفنگ وضع حمل کرد؛ اما از شدت درماندگی نوزاد را به کناری انداخت. آفریقایی‌هایی که برای حمل گونی‌های ارزن بسیج شده بودند، پنج روز بدون غذا راه ‌رفتند. آنهایی که مقداری ناچیز، حتی به اندازه یک مشت ارزن از کیسه برمی‌داشتند، پنجاه ضربه شلاق می‌خوردند.(۹)

قوای فرانسوی تمام مناطق اطراف دریاچه چاد را با جنگی وحشیانه و خونین گرفتند و دهکده‌ها را ویران

کردند. زمین از بقایای اجساد انسان‌ها پر بود زیرا سگ‌های قوی هیکل آنها را دریده و خورده بودند. بدین‌گونه

مقاومت اهالی سودان غربی و مرکزی در هم شکسته شد. فرانسه تمام مستعمرات خود را در کشوری واحد

متحد کرد و نام آن را آفریقای غربی فرانسه گذاشت و با تهدید و زور و خشونت به اداره آن پرداخت.

کوچک‌ترین واکنش اهالی با بی‌رحمی و سبعیت فوق‌العاده‌ای در هم شکسته می‌شد.(۱۰)

 

  1. جنایت در الجزایر

الجزایر بزرگ‌ترین کشور شمال آفریقا و دومین کشور این قاره بعد از سودان است. به سال ۱۲۰۹ شمسی دولت فرانسه به بهانه دفع حملات مسلمانان شمال آفریقا به کشتی‌های فرانسوی، به این منطقه لشکرکشی کرد و این کشور اسلامی را به تصرف خود در آورد. اهالی این سرزمین از همان روزهای اول علیه اشغالگران مذکور به نبرد پرداختند؛ ولی هر بار قیام آنان توسط نیروهای فرانسوی سرکوب ‌شد. در طول ۱۳۲ سالی که فرانسه این قلمرو را تحت سلطه قرار داد، جنایات و فجایع زیادی توسط قوای آن صورت گرفت؛ از جمله فرانسویان متجاوز تمام مردم شهری را به سوی بیابانی که باتلاق‌هایی داشت و قبلاً در آنها نفت ریخته بودند سوق دادند و چون آنان اعم از زن و مرد کوچک و بزرگ به این صحرا رسیدند، همه را به مسلسل بستند. افراد بی سلاح و بی پناه خود را به باتلاق‌ها افکندند؛ اما فرانسویان بیرحم، سنگدل و قسی القلب این باتلاق‌ها را آتش زدند و هفتاد هزار نفر را سوزاندند.

علاوه بر کشتارهای دسته‌جمعی، بمباران روستاها، اعدام افراد ارتش آزادی‌بخش، شکنجه‌هایی که فرانسویان علیه مسلمانان مبارز اعمال می‌کردند؛ خاطره مجازات‌های مخوف دادگاه انگیزیسیون قرون وسطایی اروپا را در اذهان تداعی می‌کرد. به عنوان نمونه فرانسویان پوست سر یکی از رهبران نهضت الجزایر را کندند و چون وی اسرار مبارزین و مجاهدان را فاش نکرد، میله‌ای آهنی را در آتش گداختند و به حلق او فرو بردند تا به شهادت رسید. مجاهد دیگری را از ناحیه پا به سقف آویزان کردند و چون مکان اختفای سلاح مجاهدین را نشان نداد سرش را در آتش گداخته‌ای فرو بردند. دیگری را چون اقرار نکرد با دینامیت منفجرکردند و جوان مقاومی را به درختی بستند و یک بازویش را به ماشینی متصل کردند و چون حاضر نشد اطلاعاتی را در اختیار این متجاوزان درنده‌خو قرار دهد، آن خودرو را به حرکت درآوردند و بازویش را از بدنش جدا کردند و او بعد از تحمل درد شدید، بر اثر خونریزی درگذشت.

رسوایی عملکرد دولت فرانسه به حدی رسید که حتی مؤلفان فرانسوی بر ضد این قساوت‌ها مطالبی منتشر کردند. برخی از این آثار به زبان عربی ترجمه شده‌اند. همچنین جراید فرانسوی طی مقالات و گزارش‌هایی پرده از روی جنایات فرانسویان در الجزایر برداشتند. روش‌های مذموم غیرانسانی فرانسویان علیه مردم الجزایر به‌قدری فضاحت‌بار بود که متجاوزان کوشیدند عملیاتی چون تجاوز به بانوان این خطه و کشت و کشتارهای فجیع را به جبهه آزادی‌بخش الجزایر نسبت دهند؛ اما فرانسویان متوجه نبودند که بین سلحشوران و اهالی الجزایر فاصله‌ای وجود ندارد و همسران همان زنانی که به آنان تجاوز شده بود، در جبهه مبارزه با استعمار فرانسه مشغول نبرد بودند. خانه‌هایی را که توسط فرانسویان با خاک یکسان می‌شدند، همین مجاهدان ساخته و در ارتفاعات مجاور آنها سنگربندی کرده بودند.

هنگامی که انتشار این اکاذیب موثر واقع نشد، فرانسوی‌ها اعلام کردند که نهضت رهایی‌بخش الجزایر از خارج الهام می‌گیرد. همچنین کوشیدند جریان‌هایی ضد انقلابی به وجود بیاورند و از این طریق به اختلافات محلی، قومی، نژادی و طبقاتی دامن بزنند. اما سرانجام طراحان این حیله‌های گوناگون در برابر ملت مسلمان الجزایر وا ماندند. دیگر از کارهایشان سر در نمی‌آوردند و قواعد کلاسیک و طرح‌های آنان دیگر کارایی نداشت. مقامات فرانسوی هردم از واقعیت صلابت و استقامت و پایداری یک ملت مسلمان فاصله می‌گرفتند و جنبه‌های توهمی و خیالبافی آنان رو به فزونی می‌رفت.(۱۱)

 

  1. نهضتی فراگیر علیه فرانسویان اشغالگر

امت مسلمان الجزایر یکدل و یکپارچه، با تکیه بر ارزش‌های اسلامی برای تحصیل استقلال راستین به نبردی مستمر با اشغالگران فرانسوی روی آورد و از همان آغاز هسته‌های مقاومت تشکیل شدند. شهر تلمسان از کانون‌های مهم شکل‌گیری این نهضت بود وتلمسان یادآور دوران فرمانروایی عده‌ای از سادات حسنی با عنوان ادارسه منسوب به ادریس‌بن عبدالله، نواده امام حسن مجتبی(ع) بود. امیر عبدالقادر الجزایری که از نوادگان این سادات و اهل تلمسان بود، رهبری قیام علیه فرانسویان را به عهده گرفت و می‌توان گفت استقلال الجزایر را با جهاد آشتی‌ناپذیر خود پایه‌گذاری کرد. او که آراسته به علم و فضیلت بود و با افکار و عقاید اصلاح‌طلبانه زمانه خود آشنایی داشت. طوایف و اقشار گوناگون مردم الجزایر را بر اساس اعتقادات اسلامی متحد و منسجم و ضربات شدیدی را به نیروهای فرانسوی وارد کرد.

بعد از مبارزات امیر عبدالقادر، قیام‌های مردمی با انگیزه‌ اسلامی تداوم یافتند. علمای مسلمان در این نهضت نقش بارزی را ایفا کردند. جمعیت علمای مسلمین در نیمه بهار ۱۳۱۰ در الجزیره، مرکز حکومت الجزایر، بنیان نهاده شد و هفتاد و دو عالم الجزایری با گرایش‌های گوناگون در آن عضویت داشتند. این جمعیت هدف خود را احیای اسلام، قرآن و سنت اعلام کرد. تشکل مزبور به جبهه آزادی‌بخش ملی الجزایر که با قوای فرانسوی در حال نبرد بود، پیوست و به تقویت معنوی آن اهتمام ورزید.(۱۲)

به‌موازات برنامه‌های رزمی و بسیج نیروها برای ستیز با اشغالگران، برنامه‌هایی فرهنگی و اجتماعی نیز پی گرفته شدند. مبارزه علیه منکراتی چون مصرف مشروبات الکلی چنان جدی و هشداردهنده بود که مردم را از شرابخوارگی بازداشت. چون جوانان مفاسد شراب را درک کردند، از بی ‌بند و باری دست برداشتند و به سوی مساجد و مراکز دینی روی آوردند و برای حماسه‌آفرینی و ستیز با بیگانه آماده شدند. بساط صوفی‌گری برچیده شد و انجمن‌های علمی و فکری شکل گرفتند و برای ارتقای افکار عمومی به فعالیت‌های مطبوعاتی و انتشاراتی روی آوردند.(۱۳)

سرانجام پس از آنکه شعله‌های انقلاب در هفتاد نقطه کشور شعله‌ور شد، مردم الجزایر حدود هشت سال با ارتش فرانسه جنگیدند و در نهایت با تقدیم یک میلیون شهید در سال ۱۳۴۱ شمسی از زیر یوغ اسارت فکری و فرهنگی و سیاسی فرانسه رهایی یافتند و استقلالشان را به دست آوردند.(۱۴)

 

  1. آتش‌افروزی در لبنان

لبنان کوچک‌ترین کشور خاورمیانه بعد از بحرین است و در آسیای غربی و در ساحل شرقی دریای مدیترانه قرار دارد. یازده فرقه مسیحی، پنج فرقه اسلامی و یک فرقه یهودی در لبنان به رسمیت شناخته شده‌اند، اما شیعیان بزرگ‌ترین جمعیت این کشور را تشکیل می‌دهند.(۱۵)

در اواسط قرن نوزدهم میلادی میان دو اقلیت مارونی و دروزی که اولی از حمایت فرانسه و دومی از حمایت انگلستان برخوردار بود، جنگ‌های داخلی خونینی درگرفت. فرانسویان به این بهانه مستقیماً مداخله و در لبنان و سوریه که توسط امپراتوری مسلمان عثمانی اداره می‌شد، نیرو پیاده کردند. آنگاه این دو دولت زورگوی اروپایی در حدود ۱۲۴۰ شمسی قوانینی را بر لبنان تحمیل کردند که به موجب آن این کشور توسط یک حاکم مسیحی اداره می‌شد.

در ۱۲۹۹ شمسی لبنان بزرگ به اضافه بیروت و بقاع و نواحی دیگر به وجود آمد، اما سه سال بعد جامعه ملل، سوریه و لبنان را رسماً تحت قیمومیت فرانسه قرار داد. در این دوره آرامش و امنیت از لبنان رخت بربست، حکومت در دست یک فرماندار عالی فرانسوی بود که کارگزارانش با مسیحیان، به‌خصوص مارونی‌ها بهترین رفتارها را داشتند؛ ولی در برخورد با شیعیان وحشیانه عمل می‌کردند.

فرانسویان در لبنان فساد و تباهی را رواج دادند و حرمت موازین شرعی، احکام اسلامی و سنت‌های مسلمانان و شیعیان را مخدوش کردند. در این میان علامه سید عبدالحسین شرف‌الدین به اقتضای وظیفه شرعی، پا به عرصه پیکار با این متجاوزان نهاد و خون غیرت اسلامی را در شریان‌های مسلمانان به جریان درآورد و احساسات پاک مذهبی مردمان مسلمان را علیه بیگانگان تحریک و تهییج کرد. هنگامی که فتوای جهاد از سوی این عالم بزرگ شیعی صادر شد و علمای مسلمان از فتوای وی پشتیبانی کردند؛ او سوگند یاد کرد همان‌گونه که از جان، ناموس و آبروی مسلمانان حفاظت می‌کند، از مسیحیانی هم که در کنار مسلمانان زندگی می‌کنند و با بیگانگان همکاری ندارند حمایت خواهد کرد و بدین‌گونه حربه فرانسوی‌های مهاجم را از دستشان گرفت و برای نفوذ سیاسی آنان در لبنان عذری را بر جای نگذارد.

حاکمان فرانسوی که می‌دانستند شرف‌الدین با صدور فتوای جهاد، مردم مسلمان لبنان را علیه اشغالگران بسیج کرده و شعله‌های مبارزه را برافروخته است و اکنون بیت او کانون اجتماع نیروهای مجاهد و انقلابی شده است و هر روز طوماری در حمایت از او می‌رسد؛ مزدوری را مأمور تفتیش و کنترل خانه شرف‌الدین و دستگیری وی کردند. اما شرف‌الدین که از فراستی ایمانی برخوردار بود و پیش‌بینی می‌کرد که امکان دارد دشمنان به محل اقامتش بریزند و اسناد و مدارک ضد حاکمان فرانسوی را به دست آورند و آنها را دستاویز جسارت به او قرار دهند و علمای امضا کننده نامه‌ها و طومارها را شناسایی و دستگیر کنند. تمام اعلامیه‌ها، نامه‌های سیاسی و مدارک دیگر را به امینی دلسوز، یعنی مادر مهربان و هوشیار خود تحویل داد تا آنها را مخفی نگه دارد. مزدوری که ابن حجاج نام داشت وقتی از یافتن اسناد و اوراق سیاسی در منزل شرف الدین مأیوس شد، دست او را گرفت تا سید را با خود ببرد، اما شرف الدین نگاهی رعب‌انگیز به وی افکند و چنان او را به عقب پرتاب کرد که به پشت زمین خورد و لرزه بر اندامش مستولی شد. پس وی با صدای لرزانی به التماس افتاد و با خفت و خواری خود را از خانه این دانشمند مجاهد و شجاع بیرون کشید.

هنگامی که شیعیان متوجه این گستاخی شدند، از شرف الدین اذن قیام علیه فرانسویان را خواستند، اما آن بزرگوار از فداکاری مردم تشکر کرد و گفت فعلاً به دیار خود برگردید و منتظر فرمان باشید. سپس شرف‌الدین شبانه همراه خانواده‌اش شهر صور را ترک کرد و به وطنش، آبادی شحور رفت. وقتی مزدوران مسلح به خانه‌اش رفتند و او را نیافتند، با نهایت قساوت این بیت را که مأمن محرومان و بی‌پناهان و مرکز علم و دانش بود به آتش کشیدند. در این حریق تعدادی از آثار خطی وی به کام آتش فرو رفت، حادثه‌ای که او را تا آخر عمر آزار می‌داد.(۱۶)

 

  1. استمرار شرارت

فرانسه نفوذ سیاسی خود را بر سوریه و لبنان گسترش داد و در سال ۱۳۱۸ شمسی اقدام به لغو تمام مظاهر آزادی در این دو سرزمین کرد. مجلس نمایندگان را منحل و توسط حکومتی دست نشانده فضای تیره و تاری را بر تمام نقاط مزبور مستولی کرد. این حضور زورگویانه و توأم با دیکتاتوری و اختناق هرگز با اقبال اهالی روبه‌رو نشد و همواره مقاومت‌های مردمی علیه آنان صورت گرفت.

ناگفته نماند که حزب کمونیست به‌طور علنی و عملی از حضور استعماری فرانسه حمایت می‌کرد. در جبل دروز لبنان کارگزاران فرانسوی به حیله بسیار مزورانه و توأم با دئانتی علیه سران قبیله دروز متوسل شدند. بدین معنا که آنان را به ضیافت شامی دعوت و تمام آنان را دستگیر و زندانی کردند. پس از این حادثه، بلافاصله خیزشی در سراسر این ناحیه شکل گرفت و به صورت قیامی گسترده برای آزادی از چنگال استعمار فرانسه درآمد. به دنبال آن حکومتی در دروز تشکیل شد و در اعلامیه‌ای از مردم خواست برای نبرد در راه استقلال بسیج شوند.

در همین اثنا برای اینکه مقاومت مردمی وسیع‌تر و سازمان‌یافته‌تر نشود، فرانسه با تبانی آمریکا به اختلافات فرقه‌ای و طایفه‌ای دامن زد تا آنها به جان یکدیگر بیفتند و تضعیف شوند. البته در پشت صحنه مارونی‌ها تقویت می‌شدند تا اگر فرانسویان منطقه را ترک کردند، این طایفه منافع متجاوزان را دنبال کنند. در ادامه مبارزه برای بیرون راندن فرانسه و ایجاد نظام سیاسی مستقل از سال ۱۳۲۰ شمسی مجدداً اعتراض‌ها و اعتصاب‌ها در بسیاری از شهرهای لبنان به راه افتاد و فشارها روزافزون شدند تا آنکه در فضایی آکنده از رقابت‌های انگلیس و فرانسه و با مقاومت گروه‌های میهنی کشور، کمیته فرانسه آزاد، در پاییز همین سال ناگزیر شد بیانیه‌ای رسمی را منتشر کند و اعطای استقلال به لبنان را اعلام دارد.

یکی از خیانت‌های فرانسه طرحی است که با تکیه بر آن رئیس‌جمهور از میان مسیحیان مارونی مذهب برگزیده می‌شود. نخست‌وزیر سنی مذهب، رئیس مجلس شیعه است و عده‌ای از وزرای کابینه از میان نمایندگان سایر فرقه‌های مهم برگزیده می‌شوند، اما امور سیاسی، نظامی و اقتصادی عملاً در دست رئیس‌جمهور است. آشفتگی‌ها، بحران‌ها، درگیری‌های خونین فرقه‌ای و قبیله‌ای که در سنوات بعد امنیت، آرامش و ثبات سیاسی اجتماعی لبنان را تهدید و خدشه‌دار کرد و همچنان ساکنان این سرزمین را آزار می‌دهد و لبنان را از مسیر توسعه و ترقی باز می‌دارد، میراث شوم فرانسه است.(۱۷)

 

پی‌نوشت:

۱- تاریخ تمدن اسلام و عرب، پروفسور گوستاولوبون، ص ۳۸۳-۳۹۳٫

۲- نقش مسلمانان در شکوفایی اروپا، عبدالرضا نکته‌سنج، ص۱۷۰٫

۳- تاریخ فتوحات مسلمانان در اروپا، شکیب ارسلان، ص ۶۰، ۲۸۸، ۲۹۱٫

۴- نک: نقش مسلمانان در شکوفایی اروپا، ص ۱۸۸-۲۰۲٫

۵- مسلمانان اروپایی غربی، ص ۲۶-۲۷، اسلام در اروپا، ص۳۸٫

۶- نقشه‌های استعمار در راه مبارزه با اسلام، محمد محمود صراف، ص ۱۶-۲۱٫

۷- حاضر العالم الاسلامی، ص ۸، ۱۶، ۴۷، الصراع بین الفکر الاسلامیه و الفکر العربیه، ص۶۳، ۸۸ و ۹۰، راه و بیراهه، ص ۳۸، ۵۶ و ۱۱۰٫

۸- اسلام در آفریقا علی بیگدلی، ص ۲۱-۲۲، نبرد اسلام در آفریقا، ح ۲، ص۱۸۶٫

۹- آفریقای سیاه غربی و مرکزی، ژان سوره کانل، ص ۲۴۱٫

۱۰- تاریخ آفریقا، تألیف و ترجمه ع. دخانیاتی ، ص۱۸۵-۱۸۶، گزیده‌ای از تاریخ غرب آفریقا، تالابی لوکان، ص۱۱۰-۱۱۸٫

۱۱- حرکت اسلامی معاصر الجزایر، سیدهادی خسروشاهی، ص ۲۲، انقلاب آفریقا، فرانتس فانون، ص ۸۵ و ۹۳٫

۱۲- الثوره الجزایریه، ص ۲۰، مظاهر المقاومه الجزایریه، ص ۱۱، اسلام‌گرایی در الجزایر، ص ۱۶، حرکت اسلامی معاصر الجزایر، ص ۷۹-۸۰٫

۱۳- شروط النهضه، ص۴۲، الطراع الفکری، ص۱۱۴ و ۱۲۴٫

۱۴- سرزمین اسلام، ص۴۱۱، جغرافیای کشورهای مسلمان، ص۱۳۷٫

۱۵- فرهنگ سیاسی لبنان، ص ۱۳، سرزمین اسلام، ص ۱۶۳، دانشنامه دانش‌گستر، ج ۱۴، ص ۳۹۸، گیتاشناسی نوین کشورها، ص۳۸۵٫

۱۶- بنگرید مقدمه کتاب النص و الاجتهاد، علامه شرف الدین.

۱۷- جنگ برای لبنان، رابنیوویچ، ص۲۷، فرهنگ سیاسی لبنان، ص۲۳، مباحث کشورها و سازمان‌های بین‌المللی، ج ۱۷، ص ۸ و ۳۲، نگاهی به لبنان، ص۲۵-۲۹، لبنان به روایت امام موسی صدر و دکتر مصطفی چمران، ص۹۴، شناختی از سرزمین لبنان، شهید چمران، ص ۳۵-۳۶، سرزمین اسلام، ص ۱۶۵٫