Tag Archives: مسلمانان

30آگوست/21

آمریکا؛ سرزمینی که وحشی ماند – مروری بر پرونده بزرگ‌ترین ناقض حقوق ‌بشر در جهان

مقدمه

حقوق ‌بشر، بنیادی‌ترین حقوقی است که خداوند به‌طور ذاتی همه انسان‌ها را از آن بهره‌مند کرده است. در طول تاریخ حاکمان مستبد و ظالم از نخستین ناقضان حقوق‌ بشر بوده‌اند. امروز نیز‌ دولت ایالات متحده که خود را پرچمدار دفاع از حقوق‌ بشر معرفی می‌کند، بر اساس مدارک متعدد و شواهد فراوان یکی از بزرگ‌ترین ناقضان حقوق ‌بشر در داخل و خارج از آمریکا به شمار می‌آید. با این حال این کشور بیش از نیم قرن است که مسئله حقوق ‌بشر را به عنوان یک ابزار فشار علیه مخالفان و رقبای خود به کار می‌گیرد و آنان را به نقض حقوق‌ بشر متهم می‌سازد و بر اساس این اتهام، تحمیل فشارهای سیاسی و وضع تحریم‌های اقتصادی خود علیه کشورهای مستقل را توجیه می‌کند.

این نوشتار با ارائه شواهد و مدارک متعدد نشان می‌دهد که دولت ایالات متحده خود بزرگ‌ترین ناقض حقوق‌ بشر در داخل و خارج آمریکاست و از این جهت صلاحیت اظهار نظر در این موضوع را ندارد.

 

الف) در سطح داخلی

مسئله حقوق‌ بشر در حالی توسط دولت آمریکا به عنوان یک اهرم فشار علیه مخالفان این دولت مورد استفاده قرار می‌گیرد که شهروندان آمریکایی خود شاهد بیشترین موارد نقض حقوق ‌بشر در این کشور هستند:

 

  1. فقدان امنیت

در حالی که حفظ امنیت از طبیعی‌ترین حقوق انسان‌هاست، امروز خشونت، ترور و جنایت به بزرگ‌ترین بحران داخلی آمریکا تبدیل شده است. مطابق آمارهای وبگاه «ووکس» آمریکا از حیث فراوانی وقوع خشونت و قتل با اسلحه در رتبه اول جهان قرار دارد و این مسئله به دغدغه اصلی مردم این کشور تبدیل شده است.(۱)

در قرن نوزدهم میلادی وقتی ایالت‌های شمالی و جنوبیِ آمریکا درگیر جنگ داخلی بودند، بخش‌هایی که خارج از حکمرانیِ شمال و جنوب قرار داشتند، «غرب وحشی» نام گرفتند. در غرب وحشی «وضع طبیعی» و به‌نوعی قانون جنگل حکمفرما بود. اکنون نیز همان وضعیت در آمریکا وجود دارد. امروز «کشتار در مدارس»، یکی از شاخصه‌های زندگی آمریکایی است. به قول گزارشگر گاردین، «تیراندازی و آدمکشی در مدارس به بخشی از روحِ آمریکایی تبدیل شده است.» سالیانه ده‌ها دانش‌آموز توسط همکلاسی‌های خود به قتل می‌رسند. «لارسن» در تحقیقات خود نشان می‌دهد آنچه در مدارس رخ می‌د‌هد از کل جامعه آمریکا جدا نیست. یعنی خشونت در مدارس که هر سال بر میزان آن افزوده می‌شود، از الگوی خشونت در کل جامعه پیروی می‌کند.

بر اساس آمارهای دو مرکز «سی‌دی‌سی» و «بردی»، طی سال‌های ۲۰۱۳ تا ۲۰۱۷ روزانه به‌طور میانگین ۳۱۰ نفر در آمریکا هدف گلوله قرار گرفته و حدود ۱۰۰ نفر از آنان کشته شده‌اند. طبق آمار منتشر شده توسط واشنگتن پست، پلیس آمریکا سالانه در حدود ۵۰ میلیون بار در فضای عمومی دچار درگیری می‌شود و هر سال به‌طور متوسط حدود ۱۰۰۰ نفر در آمریکا به ضرب گلوله نیروهای پلیس کشته می‌شوند. آمار دیگر نشان می‌دهد که روزانه ۲۱ کودک و نوجوان هدف گلوله قرار می‌گیرند. هر سال نیز به‌طور میانگین ۱۱۳ هزار و ۱۰۸ نفر هدف گلوله قرار می‌گیرند به‌طوری که یک سوم مردگان آمریکا به قتل رسیده‌اند.(۲)

همه این شواهد نشان می‌دهند که آمریکا از ناامن‌ترین کشورهای جهان است تا آنجا که «جان کوزی» استاد و پژوهشگر فلسفه می‌گوید: «رفتن به جنگ در افغانستان، برای آمریکایی‌ها کم‌خطرتر از زندگی در آمریکاست… آمریکایی‌ها نه تنها درگیر خشونت‌اند بلکه با آن تفریح می‌کنند… رومی‌ها برای دیدن جنگ و کشتار آدم‌ها به کالسیم (میدان جنگ گلادیاتورها) می‌رفتند، اما آمریکایی‌ها کافی است که از پنجره خانه‌شان به بیرون نگاه کنند (تا کشتار را ببینند)».(۳)

 

  1. تبعیض نژادی

تاریخ شکل‌گیری آمریکای جدید با تبعیض نژادی، قتل‌عام سرخپوستان و به بردگی گرفتن سیاه‌پوستان توسط آمریکایی‌های سفیدپوست همراه است. امروز رویکرد نژادپرستانه در پلیس آمریکا نهادینه شده است و آنان که ‌باید رکن اساسی حقوق شهروندی را تأمین کنند، به حقوق مردم آمریکا، به‌ویژه سیاه‌پوستان و رنگین‌پوستان تعرض می‌کنند. در آمریکا تعداد زیادی از شهروندان توسط پلیس کشته و یا مصدوم می‌شوند که در این بین سیاه‌پوستان به نسبت سهم بیشتری دارند.(۴)

در گزارش وبسایت «ادیسه» آمده است: نژادپرستی و ماهیت کنونی سیستم پلیس آمریکا به‌طور جدی به یکدیگر ارتباط دارند. تاریخچه تبعیض‌نژادی عمیقاً به سیستم پلیس و اجرای قانون وارد شده و زمینه را برای ماهیت زورگویانه کنونی پلیس به‌خصوص در هدف قرار دادن افراد سیاه‌پوست و اقلیت‌ها فراهم کرده است.(۵)

جلوه دیگری از تبعیض نژادی در جامعه آمریکا در روند مراقبت‌های بهداشتی و درمانی از دوران بارداری و بدو تولد رنگین‌پوستان مشهود است. یافته‌های تحقیقی نشان می‌دهند مرگ زنان سیاهپوست آمریکایی در دوره بارداری پنج برابر بیشتر از زنان سفید‌پوست است و نوزدانی که از مادران اقلیت‌های نژادی متولد می‌شوند، از مراقبت‌های درمانی کمتری برخوردار می‌شوند. همچنین کیفیت‌های پایین‌تر خدمات در بیمارستان‌هایی که بخش زیادی از بیماران آنها از اقلیت‌های نژادی هستند دیده می‌شود. از این رو نرخ مرگ و میر مادران و نوزادان در بیمارستان‌های مربوط به اقلیت‌ها بالاتر است.(۶)

نشانه دیگر تبعیض در دستمزد کم و آزار زیاد زنان شاغل رنگین‌پوست مشاهده می‌شود. به گفته مارتین هاکت، محقق دانشگاه هوفسترا، سیاهپوستان در بسیاری از موقعیت‌های شغلی مورد حمایت قرار نمی‌گیرند.(۷) این در حالی است که اقلیت‌های نژادی پرشمار و متنوعی در آمریکا زیست می‌کنند که در بین آنها، سیاه‌پوستان با جمعیتی بالغ بر ۴۰ میلیون نفر(۱۳ درصد جمعیت آمریکا)، بزرگ‌ترین اقلیت قومی در این کشور محسوب می‌شوند و با این حال از تبعیض و رفتارهای نابرابر در موضوعات متعدد رنج می‌برند.

 

  1. تبعیض علیه اقلیت‌های مذهبی

جلوه دیگری از نقض حقوق ‌بشر در آمریکا به تبعیض علیه اقلیت‌های مذهبی به‌ویژه مسلمانان آمریکا مربوط است. هم‌اکنون سازمان‌های مدافع حقوق ‌بشر در آمریکا از وجود بزرگ‌ترین زندان‌ها و زندانیان جهان با اکثریت مسلمان در ایالا‌ت متحده خبر می‌دهند. زندانیانی که به گفته همان سازمان‌های مدافع حقوق‌ بشر، غالباً بدون هیچ مدرک یا اتهامی بازداشت شده‌اند! در گزارشی که به‌تازگی توسط سازمان‌های مدافع حقوق ‌بشر آمریکا منتشر شده‌ است، مقامات آمریکایی متهم شده‌اند که ده‌ها مسلمان ساکن این کشور را بدون هیچ اتهام و مدرکی بازداشت کرده‌اند. در گزارش ۱۰۱ صفحه‌ای سازمان دیده‌بان حقوق ‌بشر و اتحادیه آزادی‌های مدنی آمریکا آمده است: «مسلمانان بازداشت شده بر اساس قانونی دستگیر شده‌اند که اجازه بازداشت و حبس همه شاهدانی را می‌دهد که پلیس تصور می‌کند اطلا‌عات مهمی در اختیار دارند و ممکن است به همین سبب فرار کنند.» در حالی که نیمی از این تعداد هرگز برای شهادت دادن فراخوانده نشده‌اند!

«آنجانامالوتورا» یک پژوهشگر دیده‌بان حقوق‌ بشر می‌گوید: «برخی از این مسلمانان تنها به این علت بازداشت شدند که فقط یک دربازکن با خود حمل می‌کردند و یا به همان مسجدی می‌رفتند که هواپیماربایان ۱۱سپتامبر هم می‌رفتند!» از سوی دیگر، رفتار با زندانیان مسلمان در طول مدت دستگیری و حبس بر اساس وحشیانه‌ترین رفتارهاست. روند قضایی این زندانیان پشت درهای بسته انجام گرفته و پلیس آمریکا آنان را در این مدت به زندان‌های انفرادی فرستاده یا شکنجه کرده است. به گفته ناظران عینی، بسیاری از این افراد حتی دلیل دستگیری خود را نمی‌دانند و به آنان اجازه استفاده از وکیل‌ مدافع نیز داده نمی‌شود. در برخی موارد، مسلمانان به دلیل اعتقادات دینی از کار اخراج یا دچار سایر محدودیت‌های شغلی می‌شوند. برخی بانوان مسلمان نیز از پذیرفته نشدن در مشاغل حرفه‌ای به دلیل محجبه بودن شکایت دارند. تبعیض علیه مسلمانان در آمریکا حتی در مدارس این کشور نیز اعمال می‌شود، به‌نحوی که ۵۵ درصد از دانش‌آموزان مسلمان اظهار کرده‌اند که به دلیل هویت مذهبی خود در مدارس مورد

تبعیض و تعرض قرار گرفته‌اند.

 

  1. نقض حقوق زنان و کودکان

جلوه دیگر از نقض حقوق ‌بشر در آمریکا به نقض حقوق زنان و کودکان مربوط است. بیش از نیم ‌قرن از تصویب قانون پرداخت برابر در آمریکا می‌گذرد؛ اما هنوز حقوق و دستمزد زنان آمریکایی با مردان اختلاف قابل توجهی دارد. همچنین زنان نسبت به مردان کمتر می‌توانند از لحاظ شغلی ارتقا پیدا کنند یا به سطوح مدیریتی برسند.(۸)

مورد دیگر مربوط به عدم رعایت حقوق کودکان در آمریکاست. درحالی است که همه کشورها عضو کنوانسیون حمایت از حقوق کودکان هستند، ایالات متحده تنها کشوری است که کنوانسیون حمایت از حقوق کودکان را امضا نکرده است. طی سال‌های اخیر هم دولت آمریکا برای تحقق سیاست‌های ضد مهاجرتی خود، طرح جدایی فرزندان از خانواده‌های مهاجر را اجرا کرد. تحقیقات نشریه پزشکی نیوانگنلد نشان می‌دهد که مرگ کودکان و نوجوانان یک تا ۱۹ سال در اثر شلیک گلوله، دومین عامل مرگ این رده سنی در آمریکاست.

نقض حقوق کودکان در آمریکا در حوزه فرهنگی-اجتماعی با تولید فیلم‌های مستهجن نیز مشهود است. آمریکا بیشترین محتواهای مستهجن را در دنیا تولید می‌کند که اثرات سوء آن بیش از همه بر کودکان دیده می‌شود. درآمد صنعت فیلم‌های مستهجن در آمریکا حدود ۱۵ میلیارد دلار تخمین زده می‌شود که بخش قابل توجهی از این مبلغ هنگفت، از تولید محتوای مستهجن برای کودکان به دست می‌آید.

ظلم دیگر علیه این قشر به قاچاق زنان و کودکان و سوءاستفاده جنسی از آنان مربوط است که به تجارت پرسودی در آمریکا تبدیل شده است. آمریکا از جمله کشورهایی است که اقتصاد جنسی زیرزمینی فعالی دارد. هم‌اینک ایالت‌های متعددی به شکل گسترده و روزافزون به قاچاق جنسی مشغول‌اند و شمار زیادی از دختران و زنان قربانی قاچاق انسان در آمریکا توسط آژانس‌های ارائه خدمات جنسی خریداری می‌شوند.(۹)

در مورد نقض حقوق زنان همچنین می‌توان به خشونت‌های فیزیکی و روحی علیه این قشر در آمریکا اشاره کرد. سالیانه میلیون‌ها زن در ایالات متحده از خشونت‌های خانگی و یا بیرون از خانه رنج می‌برند. بررسی‌ها نشان می‌دهند که سالانه نزدیک به ۱۰۰۰ زن توسط همسران، همسران سابق و یا دوستان صمیمی خود که خارج از چهارچوب ازدواج با آنها رابطه داشته‌اند کشته می‌شوند.

بر اساس آمارهای منتشر شده از سوی مرکز کنترل و پیشگیری بیماری در آمریکا، از هر پنج زن حداقل یک نفر در طول زندگی خود مورد تجاوز به عنف قرار گرفته است. همچنین در این کشور ۴۳.۶ درصد از زنان، برخی از انواع خشونت جنسی را در طول زندگی تجربه کرده‌اند. خشونت‌ها علیه زنان در آمریکا در قالب تعرضات جنسی و خانگی و نیز بهره‌برداری از زنان در فیلم‌ها و تبلیغات پورنو انجام می‌شود. طبق تحقیقات انجام شده در مؤسسه تامسون رویترز، آمریکا در بین ۱۰ کشور نخست ناامن برای زنان قرار دارد.(۱۰)

 

  1. نقض آزادی و حریم خصوصی شهروندان

دولت آمریکا به‌رغم ادعای احترام به حریم خصوصی افراد، در موارد مختلف، حقوق فردی شهروندانش را نقض می‌کند. افشاگری‌های اسنودن نشان داد اطلاعات شهروندان آمریکا به‌راحتی در اختیار سرویس‌های جاسوسی قرار می‌گیرد. فیس‌بوک با حدود دو میلیارد کاربر از جمله شرکت‌هایی است که امنیت اطلاعات کاربران را نقض می‌کند. در این کشور حقوق مطبوعات و رسانه‌ها نیز به راحتی نقض می‌شوند که در مواردی اعتراض روزنامه‌نگاران را به‌همراه داشته است.

 

  1. فقر و محرومیت

چندی پیش پروفسور فیلیپ آلستن از گزارشگران ویژه شورای حقوق ‌بشر در امور فقر شدید، به اتفاق همکارانش سری به آمریکا زد تا تأثیر معضل فقر بر مردم آمریکا را بررسی کند. نتیجه این سفر پس از گفتگو با مردم و سازمان‌ها در ایالات مختلفِ آمریکا، گزارش مفصلی بود که وی به شورای حقوق‌ بشر ارائه کرد. در بخشی از این گزارش که به‌خوبی گویای وضعیت فقر در آمریکاست آمده است: «ایالات متحده سرآمد ثروت، دانش و فناوری در جهان است، اما همزمان ۴۰میلیون نفر از شهروندانش در فقر به سر می‌برند. از این تعداد، ۱۸.۵ میلیون دچار فقر شدید هستند و ۵.۳ میلیون نیز در شرایطِ جهان سومی و فقر مطلق زندگی می‌کنند. بالاترین میزان تفاوت درآمد در کشورهای غربی متعلق به آمریکاست…‌ (این وضعیت) ایالات متحده را در میان ۲۱ کشور ثروتمند جهان، از نظر بازار کار، نرخ فقر، امنیت شغلی، نابرابری ثروت و تحرک اقتصادی (جابجایی افراد در دهک‌های اقتصادی) در جایگاه هجدهم قرار داده است».

در بخش دیگری از این گزارش آمده است: «فرصت‌های شغلی برای فقیران بسیار اندک است… ۲۱درصد از بی‌خانمانان در آمریکا را کودکان تشکیل می‌دهند… در مناطقی از آمریکا مردم از ابتدایی‌ترین خدمات دولتی در حوزه آب و فاضلاب محرومند… پاسخ آمریکا به فقر در قرن بیست‌و‌یکم،‌ مشخصاً مجازات و حبس است. کارگرانی که نمی‌توانند بدهی خود را بپردازند، کسانی که نمی‌توانند هزینه شرکت‌های خصوصی وثیقه‌گذار را بپردازند، بی‌خانمان‌ها، بیماران ذهنی، پدرانی که نمی‌توانند هزینه تأمین فرزندان‌شان را بپردازند و بسیاری دیگر همین پاسخ را دریافت می‌کنند. حبسِ دسته‌جمعی به‌عنوان راهکاری برای محو کردن معضلات اجتماعی درنظر گرفته می‌شود».(۱۱)

 

ب) در سطح بین‌المللی

نقض حقوق‌ بشر در طول دهه‌های گذشته همواره به‌عنوان یکی از راهبردهای کلیدی در سیاست ‌خارجی آمریکا به کار گرفته شده است. برخی از نمادهای این سیاست در سطح بین‌المللی عبارتند از:

 

  1. حمایت از تروریسم

دولت آمریکا مصداق کاملی از تروریسم دولتی در عرصه جهانی است. ارتکاب خونین‌ترین خشونت‌ها و حرکت‌های غیرانسانی، ویژگی‌ دایمی تاریخ ایالات ‌متحده از ابتدای تشکیل آن تا کنون بوده است. اساس آمریکا بر پایه ترور و خشونت شکل گرفته است که از جنگ جهانی دوم به بعد در نقاط مختلف جهان پدیدار شد. ورود آمریکا به جنگ جهانی با بمباران و کشتار مردم غیر نظامی در شهرهای واقع در اقمار غیر سرمایه‌داری همراه بود که صدها کشته و زخمی از مردمان غیرنظامی برجای گذاشت.

مطابق آمار منتشر شده از سوی «انستیتو بروکینگز»، ایالا‌ت متحده آمریکا از ۱۱ دی‌ماه ۱۳۲۵ تا ۱۰ دی‌ماه ۱۳۵۴ خورشیدی برای پیشبرد مقاصد سیاسی خود ۲۱۵ بار به اعمال تروریستی و خشونت‌آمیز در مناطق مختلف جهان دست‌زده است.(۱۲) بعد از این تاریخ نیز می‌توان به اقداماتی نظیر مقابله با انقلا‌ب اسلا‌می مردم ایران و حمایت بی‌دریغ از رژیم ضد مردمی پهلوی، سرنگونی‌ هواپیمای مسافربری در خلیج فارس، نقش آمریکا در تجهیز و تأسیس طالبان، القاعده و…، حمله به عراق و افغانستان و کشتار ده‌ها هزار نفر از مردم بی‌گناه و… اشاره کرد. به‌گزارش صلیب سرخ، جنگ اول خلیج فارس بمباران عراق به قیمت جان بیش از ۲۰۰۰۰۰ تن از مردم غیرنظامی تمام شد. براساس همین گزارش پس از خاتمه جنگ اول خلیج فارس نیز به دلیل ابقای خودسرانه محاصره بیش از نیم ‌میلیون کودک بر اثر کمبود دارو و غذا تلف شدند.

 

  1. سلطه‌طلبی

سلطه بر جهان، رؤیای همه رؤسای ‌جمهور آمریکا از بعد از جنگ جهان دوم تا کنون بوده است. آنان همواره تلاش کرده‌اند با معرفی آمریکا به عنوان کشوری پیشرو در فرهنگ، سیاست و اقتصاد، جایگاه رهبری جهان را تصاحب کنند. از نگاه جامعه‌شناسان، ماهیت نظام‌ سرمایه‌داری غرب، اساساً با سلطه‌گری و انحصارطلبی عجین شده است. منفعت‌طلبی و سودجویی حاکم بر این نظام لیبرالیستی احساس برتری فرهنگ و تمدن غربی را نسبت به فرهنگ‌های دیگر در آنان برانگیخت. برخی با ریشه‌یابی تاریخی این نوع حس برتری‌طلبی در غرب، آن را در اندیشه سیاسی متفکران این دیار از دوران باستان یعنی از همان زمانی که ارسطو فیلسوف نامدار دوره باستان، آشکارا به انکار آزادی گروهی از انسان‌ها در قالب بردگان سیاه‌پوست پرداخت و صلاح آنان را در این پنداشت که زیردست و مطیع سفیدپوستان باشند، جستجو می‌کنند! در دوران مدرن گرچه جنبش اومانیسم با شعار آزادی و رعایت حقوق انسانی قیام کرد، اما نظام لیبرالیستی در عمل هرگز پایبند این اصول نمانده و همواره در صدد تحمیل سلطه خود بر دیگران بوده است.

 

  1. حمایت از نظام‌های دیکتاتور

بررسی دکترین سیاست خارجی آمریکا در چند دهه اخیر نشان می‌دهد که این سیاست بر پایه نفاق و مبتنی بر حمایت از رژیم‌های دست‌نشانده دیکتاتور و بی‌رحم قرار داشته است. شروع این سیاست را به‌ویژه بعد از پایان دوره انزوای آمریکا و آغاز دخالت‌های گسترده این کشور در مناطق مختلف جهان می‌توان مشاهده کرد. در منابع سیاسی آمده است که فرانکلین روزولت در سال ۱۹۳۹ درباره آناستازیو سوموزا، دیکتاتور نیکاراگوئه گفته بود: «شاید سوموزا حرامزاده باشد، اما حرامزاده خودمان است!»

در حالی که دولت‌های مستقل یا مخالف آمریکا به هر بهانه‌ای در معرض شدیدترین تبلیغات غربی قرار می‌گیرند، وحشیانه‌ترین جنایات دولت‌های وابسته به آمریکا توجیه و یا با کمترین واکنش غرب مواجه می‌شوند. از بارزترین مصادیق این سیاست منافقانه، رفتار دوگانه آمریکا در برابر نظام مستقل ایران و رژیم وابسته عربستان سعودی است. در حالی که دولت آمریکا به بهانه‌های واهی و کذب، ایران را به نقض حقوق‌ بشر، دفاع از تروریسم و عدم آزادی بیان در کشور متهم می‌کند، در برابر وحشیانه‌ترین مصادیق نقض حقوق ‌بشر دولت قبیله‌ای عربستان و محدودیت‌های شدید آزادی در آن کشور سکوت می‌کند و با حمایت‌های گسترده سیاسی و نظامی، شریک قتل ‌عام هزاران انسان بی‌دفاع در یمن می‌شود تا کارخانجات تسلیحاتی غرب سود سرشار ناشی از فروش تسلیحات به رژیم مستبد عربستان را از دست ندهند.

 

  1. اعمال تحریم‌های ظالمانه علیه کشورها

اعمال تحریم‌های ظالمانه علیه کشورهای مخالف دولت آمریکا به‌ویژه جمهوری اسلامی ایران همواره یکی از ابزارهای ضد حقوق‌ بشری آمریکا در جهان بوده است. این تحریم‌ها در سال‌های اخیر حتی اقلام بهداشتی مرتبط با ویروس کووید۱۹ را نیز شامل شده است.

 

نتیجه‌گیری

آمریکای امروز نماد یک نظام امپریالیستی و نژادپرست است که با پای گذاردن بر روی خواست و اراده ملل و جوامع مستقل، حق‌طلب و آزادی‌خواه، حقوق ملت‌ها را نادیده گرفته و راه تنفس مردم جهان حتی ملت خویش را مسدود کرده است. اکنون به‌راستی باید دید بشریتی که این مدعیان به دفاع از آن دم می‌زنند، از چه جنسی است؟ مسلماً این بشر از جنس انسان‌هایی نیست که خود را متعهد به اصول اخلا‌قی و قواعد الهی و مستقل از فرهنگ غربی می‌دانند. بشریتی که این مدعیان، از دفاع از حقوق او دم می‌زنند، یا «بشر غربی» است و یا «شیفتگان فرهنگ غرب». و این یعنی همان حقوق ‌بشر به روایت غرب که عملاً سرابی بیش نیست.

 

 

پی‌نوشت

  1. حمیدمولا‌نا، آمریکا و فاجعه‌جهانی، ص۱۴۱-۱۳۵٫
  2. https://www.mashreghnews.ir/news/970642
  3. https://www.mashreghnews.ir/news/972264
  4. https://www.mashreghnews.ir/news/1000280F
  5. https://www.mashreghnews.ir/news/906718
  6. https://www.mashreghnews.ir/news/979557
  7. https://www.mashreghnews.ir/news/1017844
  8. https://www.mashreghnews.ir/news/9849167
  9. https://www.mashreghnews.ir/news/935613
  10. https://www.mashreghnews.ir/news/921544
  11. https://digitallibrary.un.org/record/1629536

۱۲٫ ر.ک: عبدالرحمن دیلیپاک، تروریسم، تهران، سازمان تبلیغات اسلا‌می، ۱۳۶۸ش.

30آوریل/21

گیوتین، ارمغان فرانسه برای جهان اسلام

  1. حضور افتخارآفرین مسلمانان در فرانسه

نبرد پوئیتیه (Poitiers) در سرزمین آتور که جلوی پیشروی مسلمانان را به سوی اروپا گرفت، بسیار حیاتی و تعیین‌کننده بود، زیرا در غیر این صورت تمام نواحی اروپا جزو قلمرو سپاه اسلام قرار می‌گرفت. به گفته گوستاو لوبون (Gustave Le Bon) هنگامی که نیروهای مسلمان به فرانسه یورش بردند، این سرزمین توسط سلاطین عیاش، بی ‌بند و بار و تن‌پرور اداره می‌شد. اختلافات داخلی و آشفتگی‌های اجتماعی و اقتصادی نیز موقعیت فرانسه را متزلزل ساخته بود. به همین جهت این بخش از اروپا برای فتح توسط مسلمانان آمادگی داشت و البته قوای مسلمان موفق شدند تدریجاً نیمی از فرانسه کنونی را که به عنوان سومین کشور وسیع در اروپای غربی و بر ساحل اقیانوس اطلس جای دارد، تحت استیلای خود درآورند؛ اما متأسفانه وقتی مسلمانان به غنایم دست یافتند، در خانه‌های مجهز به امکانات رفاهی آرمیدند، دچار فتور، پراکندگی و ضعف شدند. نظامیان فرانسوی و چون میدان را خالی دیدند به فاتحان حمله آوردند و موجبات شکست آنان را فراهم ساختند؛ اما مسلمانان دوباره با یکدیگر متحد شدند و بعد از آن رخوت و غفلت ودر یورش‌های مجدد نقاط از دست داده را در اختیار گرفتند و تا دو قرن بر فرانسه حکومت کردند. در آن ایام فرانسه غرق در توحش بود و اختلافات فرقه‌ای و مذهبی، جنایات و قتل‌عام‌های مکرر و ستمگری‌های محکمه تفتیش عقاید که تمام قاره اروپا را مبتلا ساخته بود، در این سرزمین نیز آرامش و امنیت اهالی را تهدید می‌کرد و مانع از شکوفایی فکری، فرهنگی و معنوی آنان بود. در چنین ظلمت موحشی مسلمانان جنبش توسعه و ترقی علمی را پایه‌گذاری کردند و در زبان، فرهنگ، فنون و امور هنری و ذوقی فرانسویان تحولات محسوسی را به وجود آوردند.(۱)

محققان اروپایی به این حقیقت معترفند که در هر نقطه‌ای از فرانسه که پرچم اسلام به اهتزاز درآمد، تحولات سریعی پدیدار شد و انواع علوم و فنون و آداب صنعت و کشاورزی همچون چراغ فروزانی درخشندگی داشت.(۲)

به‌علاوه برخورد مسلمانان با ساکنان این سرزمین شایسته و پسندیده‌ بود و در زمینه گرایشات‌ مذهبی و سنن و آداب‌ آنان وسعت نظر داشتند و مسیحیان در انجام مراسم عبادی و نیایش‌ها از آزادی کامل برخوردار بودند.(۳)

اگرچه این دوران طلایی و افتخارآفرین خاتمه یافت، ولی هنوز بارقه‌های آن قابل مشاهده است و طبق منابع آماری معتبر و مستند، اکنون دومین آئین بزرگ فرانسه اسلام است. همچنین متفکران و محققان فرانسوی در آثار خود جنبه‌های فرهنگی، معرفتی، عرفانی و تمدنی اسلام را مورد بررسی و ارزیابی قرار داده‌اند.(۴)

به‌رغم آن که مسلمانان از جانب دولت مرکزی و برخی گروه‌ها و احزاب و رسانه‌ها تحت فشارها و خشونت‌های متعددی قرار دارند، علاوه بر افزایش کمی آنان، کیفیت گروندگان به آیین اسلام در این کشور قابل توجه و حتی اعجاب برانگیز است و عده‌ای از پژوهشگران، متفکران و روزنامه‌نگاران ترجیح داده‌اند اسلام را به عنوان دین خود برگزینند.(۵)

 

  1. نقشه‌های شوم

فرانسویان رفته‌رفته به راز بزرگی پی بردند. قدرت معنوی‌ای که مسلمانان را متحد می‌سازد و به آنان عزت و عظمت اعطا می‌کند، اسلام است. بنابراین نقشه شومی را طراحی کردند و حیله‌ها و مکایدی را به کار بردند تا میان مسلمانان و ارزش‌های الهی و موازین اعتقادی فاصله بیندازند؛ بر نژاد، قومیت و ملیت تکیه کنند و با زنده کردن تعصبات‌ افراطی، آنان را با موضوعات فرعی و حاشیه‌ای سرگرم کنند و برای پیشبرد چنین نیرنگی راه‌های ذیل را در پیش گرفتند:

تأسیس و گسترش مراکز تعلیم آموزه‌های کلیسا، اعزام هیئت‌های تبشیری به کشورهای اسلامی، انتشار کتب و نشریاتی که جوانان مسلمان را به سوی فساد و ضلالت سوق می‌دهند، دایر کردن مراکزی که در قالب هنر، هوسرانی، هرزگی و شهوترانی را ترویج می‌کردند، زنده کردن تمدن‌های قدیمی و رنگ دادن به آنها و تکیه بر افسانه‌ها و اسطوره‌های جعلی، تسلط بر بازار و مراکز مهم اقتصادی مسلمانان، الغای محاکم شرعی و مراکز قضائی که توسط علما و بزرگان مسلمان اداره می‌شدند. آنان با انتشار شایعات و تهمت‌ها و افتراهایی کوشیدند قوانین اسلامی را عقب افتاده، آمیخته به موهومات و خرافات معرفی کنند تا از این رهگذر مردم را از فراگیری معارف دینی مأیوس و منزجر سازند.(۶)

از دیگر برنامه‌های این دولت استعمارگر در سرزمین‌های اسلامی، القای حقارت در روح و روان مسلمانان بود تا آنان را عقب‌مانده و دورافتاده از قافله تمدن و نیمه وحشی معرفی کنند. همچنین نوعی خودباختگی را در مسلمانان تقویت ‌کردند و به بهانه عقب‌افتادگی قلمرو مسلمین، برای رسیدن به هدف‌های پلیدشان، سرزمین‌های مورد نظر را به نام عمران و آبادانی، استعمار نموده و منافع خود را تأمین می‌کردند. آنان زمانی که  در نواحی مسلمان‌نشین به ایجاد راه آهن، بهبود و تکمیل مخابرات، توسعه فرودگاه‌ها و اموری از این قبیل می‌پرداختند، در واقع می‌خواستند منابع مورد نظرشان را به سهولت غارت کنند و نواحی مذکور را به بازار مصرف کالا و مصنوعات خود تبدیل سازند.

آنان چون می‌دانستند که رشد افکار، زمینه‌های مبارزه با این متجاوزان را فراهم می‌سازد، از افرادی حمایت می‌کردند که مطابق امیال آنان کار کنند و حاضر باشند افکار عمومی را محدود سازند و انسان‌های آگاه و مسئولی را که موضع‌گیری‌های افشاگرانه دارند، زندانی کنند و یا حتی به قتل برسانند و به‌نوعی ایشان را از سر راه خود بردارند. همچنین برای جدائی دیانت از سیاست به تبلیغات وسیعی پرداختند.(۷)

 

  1. توسعه توحش از سوی مدعیان تمدن

در پایان قرن نوزدهم میلادی آفریقای مرکزی توسط قدرت‌های استعماری به چهار بخش تقسیم شد. فرانسه به همراه بلژیک نواحی پهناور شمالی را تصرف کردند. بر اثر این سلطه‌گری، مردمان آفریقایی حتی آزادی‌های فردی در انتخاب شیوه تأمین معیشت را از دست دادند و همه ناگزیر شدند خانه و کاشانه خویش را رها سازند و برای اربابان ستمگر، زورگو و استعمارگر خود کار ‌کنند. انسجام و به هم پیوستگی فرهنگی و هویت بومی آفریقایی از دست رفت و شکوه، عزت و انسانیت آنان نابود شد. اما از آن سوی، در اوج دوران استعمار، به‌طرز شگفت‌انگیزی یک نوع همسانی در این قاره مسلمان‌نشین و مظلوم و رنجدیده مشاهده می‌شد. از جمله واداشتن بومیان به کار اجباری ـ حتی زنان هم از این تهدید مستثنی نبودند ـ استخراج معادن و ذخایر نفیس با کمترین هزینه، تحمیل کشت محصولاتی که مواد خام کارخانجات اروپاییان را تأمین می‌کرد و سرمایه‌گذاری اندک در کارهای مخاطره‌آمیز.

مسیحیت تقریباً در هر منطقه‌ای برای خود جای پایی باز کرد و در چندین کشور، رهبران مسیحی مسئولیت‌های مهمی را به عهده گرفتند و نخبگان جدید پس از آموزش دیدن در مدارس کاتولیک به قدرت اجرایی دست یافتند، چندین مستعمره‌نشین با رشد ملی‌گرایی و نژادپرستی تقویت شدند و در اثر برخوردهای شدید و خشن در مقابل تمامیت ارضی و ساختار اجتماعی آنان، از اهمیت استقلال این سرزمین‌ها کاسته شد.

ارتباطات اقتصادی بین‌المللی قبل از آنکه در پی اصلاحات جدید باشند، غالباً در مشارکت‌های اقتصادی استعمار نو به چشم می‌خورند. در هیچ قاره‌ای به اندازه آفریقا، رقابت‌های استعماری و عملکرد دولت فرانسه و شرکایش خشونت‌آمیز، وحشیانه و غیرانسانی نبوده است. آنان این سرزمین را دچار استحاله نموده و جابه‌جایی فرهنگی و نوعی به‌هم‌ریختگی آیینی و بلاتکلیفی اخلاقی را به این قاره تحمیل کردند. موضوعی که در عقب‌افتادگی همه‌جانبه این قاره نقش‌آفرین بود و هنوز میراث شوم آن باقی است.(۸)

فرانسه در صدد بود متصرفات خود را از کرانه‌های اقیانوس اطلس در غرب آفریقا تا ساحل دریای سرخ در شرق این قاره گسترش دهد. سنگال که کشوری مسلمان‌نشین در باختر آفریقا بود، خیلی زود به دست فرانسه افتاد. این کشور پایگاه اصلی توسعه‌طلبی این دولت مستکبر در جنوب صحرا به شمار می‌رفت. قوای فرانسه در امتداد نیجریه به حرکت درآمدند و پایگاه‌های مستحکمی را در سراسر طول راه ساختند و با روشی وحشیانه سودان غربی را فتح کردند. آنان حتی به سالخوردگان، زنان و کودکان هم رحم نکردند. شاهدی عینی این هجوم ددمنشانه را چنین وصف کرده است:

«بعد از محاصره به شهر حمله بردند و با فرمانی نظامی، تمام اهالی کشته و اسیر شدند. نظامیان در حالی که اسیران را به دنبال خود می‌کشیدند، روزانه کیلومترها راه می‌پیمودند و کودکان و افراد ناتوان را که از شدت خستگی به زمین می‌افتادند، به قتل می‌رساندند. زنی که آبستن بود با ضربه قنداق تفنگ وضع حمل کرد؛ اما از شدت درماندگی نوزاد را به کناری انداخت. آفریقایی‌هایی که برای حمل گونی‌های ارزن بسیج شده بودند، پنج روز بدون غذا راه ‌رفتند. آنهایی که مقداری ناچیز، حتی به اندازه یک مشت ارزن از کیسه برمی‌داشتند، پنجاه ضربه شلاق می‌خوردند.(۹)

قوای فرانسوی تمام مناطق اطراف دریاچه چاد را با جنگی وحشیانه و خونین گرفتند و دهکده‌ها را ویران

کردند. زمین از بقایای اجساد انسان‌ها پر بود زیرا سگ‌های قوی هیکل آنها را دریده و خورده بودند. بدین‌گونه

مقاومت اهالی سودان غربی و مرکزی در هم شکسته شد. فرانسه تمام مستعمرات خود را در کشوری واحد

متحد کرد و نام آن را آفریقای غربی فرانسه گذاشت و با تهدید و زور و خشونت به اداره آن پرداخت.

کوچک‌ترین واکنش اهالی با بی‌رحمی و سبعیت فوق‌العاده‌ای در هم شکسته می‌شد.(۱۰)

 

  1. جنایت در الجزایر

الجزایر بزرگ‌ترین کشور شمال آفریقا و دومین کشور این قاره بعد از سودان است. به سال ۱۲۰۹ شمسی دولت فرانسه به بهانه دفع حملات مسلمانان شمال آفریقا به کشتی‌های فرانسوی، به این منطقه لشکرکشی کرد و این کشور اسلامی را به تصرف خود در آورد. اهالی این سرزمین از همان روزهای اول علیه اشغالگران مذکور به نبرد پرداختند؛ ولی هر بار قیام آنان توسط نیروهای فرانسوی سرکوب ‌شد. در طول ۱۳۲ سالی که فرانسه این قلمرو را تحت سلطه قرار داد، جنایات و فجایع زیادی توسط قوای آن صورت گرفت؛ از جمله فرانسویان متجاوز تمام مردم شهری را به سوی بیابانی که باتلاق‌هایی داشت و قبلاً در آنها نفت ریخته بودند سوق دادند و چون آنان اعم از زن و مرد کوچک و بزرگ به این صحرا رسیدند، همه را به مسلسل بستند. افراد بی سلاح و بی پناه خود را به باتلاق‌ها افکندند؛ اما فرانسویان بیرحم، سنگدل و قسی القلب این باتلاق‌ها را آتش زدند و هفتاد هزار نفر را سوزاندند.

علاوه بر کشتارهای دسته‌جمعی، بمباران روستاها، اعدام افراد ارتش آزادی‌بخش، شکنجه‌هایی که فرانسویان علیه مسلمانان مبارز اعمال می‌کردند؛ خاطره مجازات‌های مخوف دادگاه انگیزیسیون قرون وسطایی اروپا را در اذهان تداعی می‌کرد. به عنوان نمونه فرانسویان پوست سر یکی از رهبران نهضت الجزایر را کندند و چون وی اسرار مبارزین و مجاهدان را فاش نکرد، میله‌ای آهنی را در آتش گداختند و به حلق او فرو بردند تا به شهادت رسید. مجاهد دیگری را از ناحیه پا به سقف آویزان کردند و چون مکان اختفای سلاح مجاهدین را نشان نداد سرش را در آتش گداخته‌ای فرو بردند. دیگری را چون اقرار نکرد با دینامیت منفجرکردند و جوان مقاومی را به درختی بستند و یک بازویش را به ماشینی متصل کردند و چون حاضر نشد اطلاعاتی را در اختیار این متجاوزان درنده‌خو قرار دهد، آن خودرو را به حرکت درآوردند و بازویش را از بدنش جدا کردند و او بعد از تحمل درد شدید، بر اثر خونریزی درگذشت.

رسوایی عملکرد دولت فرانسه به حدی رسید که حتی مؤلفان فرانسوی بر ضد این قساوت‌ها مطالبی منتشر کردند. برخی از این آثار به زبان عربی ترجمه شده‌اند. همچنین جراید فرانسوی طی مقالات و گزارش‌هایی پرده از روی جنایات فرانسویان در الجزایر برداشتند. روش‌های مذموم غیرانسانی فرانسویان علیه مردم الجزایر به‌قدری فضاحت‌بار بود که متجاوزان کوشیدند عملیاتی چون تجاوز به بانوان این خطه و کشت و کشتارهای فجیع را به جبهه آزادی‌بخش الجزایر نسبت دهند؛ اما فرانسویان متوجه نبودند که بین سلحشوران و اهالی الجزایر فاصله‌ای وجود ندارد و همسران همان زنانی که به آنان تجاوز شده بود، در جبهه مبارزه با استعمار فرانسه مشغول نبرد بودند. خانه‌هایی را که توسط فرانسویان با خاک یکسان می‌شدند، همین مجاهدان ساخته و در ارتفاعات مجاور آنها سنگربندی کرده بودند.

هنگامی که انتشار این اکاذیب موثر واقع نشد، فرانسوی‌ها اعلام کردند که نهضت رهایی‌بخش الجزایر از خارج الهام می‌گیرد. همچنین کوشیدند جریان‌هایی ضد انقلابی به وجود بیاورند و از این طریق به اختلافات محلی، قومی، نژادی و طبقاتی دامن بزنند. اما سرانجام طراحان این حیله‌های گوناگون در برابر ملت مسلمان الجزایر وا ماندند. دیگر از کارهایشان سر در نمی‌آوردند و قواعد کلاسیک و طرح‌های آنان دیگر کارایی نداشت. مقامات فرانسوی هردم از واقعیت صلابت و استقامت و پایداری یک ملت مسلمان فاصله می‌گرفتند و جنبه‌های توهمی و خیالبافی آنان رو به فزونی می‌رفت.(۱۱)

 

  1. نهضتی فراگیر علیه فرانسویان اشغالگر

امت مسلمان الجزایر یکدل و یکپارچه، با تکیه بر ارزش‌های اسلامی برای تحصیل استقلال راستین به نبردی مستمر با اشغالگران فرانسوی روی آورد و از همان آغاز هسته‌های مقاومت تشکیل شدند. شهر تلمسان از کانون‌های مهم شکل‌گیری این نهضت بود وتلمسان یادآور دوران فرمانروایی عده‌ای از سادات حسنی با عنوان ادارسه منسوب به ادریس‌بن عبدالله، نواده امام حسن مجتبی(ع) بود. امیر عبدالقادر الجزایری که از نوادگان این سادات و اهل تلمسان بود، رهبری قیام علیه فرانسویان را به عهده گرفت و می‌توان گفت استقلال الجزایر را با جهاد آشتی‌ناپذیر خود پایه‌گذاری کرد. او که آراسته به علم و فضیلت بود و با افکار و عقاید اصلاح‌طلبانه زمانه خود آشنایی داشت. طوایف و اقشار گوناگون مردم الجزایر را بر اساس اعتقادات اسلامی متحد و منسجم و ضربات شدیدی را به نیروهای فرانسوی وارد کرد.

بعد از مبارزات امیر عبدالقادر، قیام‌های مردمی با انگیزه‌ اسلامی تداوم یافتند. علمای مسلمان در این نهضت نقش بارزی را ایفا کردند. جمعیت علمای مسلمین در نیمه بهار ۱۳۱۰ در الجزیره، مرکز حکومت الجزایر، بنیان نهاده شد و هفتاد و دو عالم الجزایری با گرایش‌های گوناگون در آن عضویت داشتند. این جمعیت هدف خود را احیای اسلام، قرآن و سنت اعلام کرد. تشکل مزبور به جبهه آزادی‌بخش ملی الجزایر که با قوای فرانسوی در حال نبرد بود، پیوست و به تقویت معنوی آن اهتمام ورزید.(۱۲)

به‌موازات برنامه‌های رزمی و بسیج نیروها برای ستیز با اشغالگران، برنامه‌هایی فرهنگی و اجتماعی نیز پی گرفته شدند. مبارزه علیه منکراتی چون مصرف مشروبات الکلی چنان جدی و هشداردهنده بود که مردم را از شرابخوارگی بازداشت. چون جوانان مفاسد شراب را درک کردند، از بی ‌بند و باری دست برداشتند و به سوی مساجد و مراکز دینی روی آوردند و برای حماسه‌آفرینی و ستیز با بیگانه آماده شدند. بساط صوفی‌گری برچیده شد و انجمن‌های علمی و فکری شکل گرفتند و برای ارتقای افکار عمومی به فعالیت‌های مطبوعاتی و انتشاراتی روی آوردند.(۱۳)

سرانجام پس از آنکه شعله‌های انقلاب در هفتاد نقطه کشور شعله‌ور شد، مردم الجزایر حدود هشت سال با ارتش فرانسه جنگیدند و در نهایت با تقدیم یک میلیون شهید در سال ۱۳۴۱ شمسی از زیر یوغ اسارت فکری و فرهنگی و سیاسی فرانسه رهایی یافتند و استقلالشان را به دست آوردند.(۱۴)

 

  1. آتش‌افروزی در لبنان

لبنان کوچک‌ترین کشور خاورمیانه بعد از بحرین است و در آسیای غربی و در ساحل شرقی دریای مدیترانه قرار دارد. یازده فرقه مسیحی، پنج فرقه اسلامی و یک فرقه یهودی در لبنان به رسمیت شناخته شده‌اند، اما شیعیان بزرگ‌ترین جمعیت این کشور را تشکیل می‌دهند.(۱۵)

در اواسط قرن نوزدهم میلادی میان دو اقلیت مارونی و دروزی که اولی از حمایت فرانسه و دومی از حمایت انگلستان برخوردار بود، جنگ‌های داخلی خونینی درگرفت. فرانسویان به این بهانه مستقیماً مداخله و در لبنان و سوریه که توسط امپراتوری مسلمان عثمانی اداره می‌شد، نیرو پیاده کردند. آنگاه این دو دولت زورگوی اروپایی در حدود ۱۲۴۰ شمسی قوانینی را بر لبنان تحمیل کردند که به موجب آن این کشور توسط یک حاکم مسیحی اداره می‌شد.

در ۱۲۹۹ شمسی لبنان بزرگ به اضافه بیروت و بقاع و نواحی دیگر به وجود آمد، اما سه سال بعد جامعه ملل، سوریه و لبنان را رسماً تحت قیمومیت فرانسه قرار داد. در این دوره آرامش و امنیت از لبنان رخت بربست، حکومت در دست یک فرماندار عالی فرانسوی بود که کارگزارانش با مسیحیان، به‌خصوص مارونی‌ها بهترین رفتارها را داشتند؛ ولی در برخورد با شیعیان وحشیانه عمل می‌کردند.

فرانسویان در لبنان فساد و تباهی را رواج دادند و حرمت موازین شرعی، احکام اسلامی و سنت‌های مسلمانان و شیعیان را مخدوش کردند. در این میان علامه سید عبدالحسین شرف‌الدین به اقتضای وظیفه شرعی، پا به عرصه پیکار با این متجاوزان نهاد و خون غیرت اسلامی را در شریان‌های مسلمانان به جریان درآورد و احساسات پاک مذهبی مردمان مسلمان را علیه بیگانگان تحریک و تهییج کرد. هنگامی که فتوای جهاد از سوی این عالم بزرگ شیعی صادر شد و علمای مسلمان از فتوای وی پشتیبانی کردند؛ او سوگند یاد کرد همان‌گونه که از جان، ناموس و آبروی مسلمانان حفاظت می‌کند، از مسیحیانی هم که در کنار مسلمانان زندگی می‌کنند و با بیگانگان همکاری ندارند حمایت خواهد کرد و بدین‌گونه حربه فرانسوی‌های مهاجم را از دستشان گرفت و برای نفوذ سیاسی آنان در لبنان عذری را بر جای نگذارد.

حاکمان فرانسوی که می‌دانستند شرف‌الدین با صدور فتوای جهاد، مردم مسلمان لبنان را علیه اشغالگران بسیج کرده و شعله‌های مبارزه را برافروخته است و اکنون بیت او کانون اجتماع نیروهای مجاهد و انقلابی شده است و هر روز طوماری در حمایت از او می‌رسد؛ مزدوری را مأمور تفتیش و کنترل خانه شرف‌الدین و دستگیری وی کردند. اما شرف‌الدین که از فراستی ایمانی برخوردار بود و پیش‌بینی می‌کرد که امکان دارد دشمنان به محل اقامتش بریزند و اسناد و مدارک ضد حاکمان فرانسوی را به دست آورند و آنها را دستاویز جسارت به او قرار دهند و علمای امضا کننده نامه‌ها و طومارها را شناسایی و دستگیر کنند. تمام اعلامیه‌ها، نامه‌های سیاسی و مدارک دیگر را به امینی دلسوز، یعنی مادر مهربان و هوشیار خود تحویل داد تا آنها را مخفی نگه دارد. مزدوری که ابن حجاج نام داشت وقتی از یافتن اسناد و اوراق سیاسی در منزل شرف الدین مأیوس شد، دست او را گرفت تا سید را با خود ببرد، اما شرف الدین نگاهی رعب‌انگیز به وی افکند و چنان او را به عقب پرتاب کرد که به پشت زمین خورد و لرزه بر اندامش مستولی شد. پس وی با صدای لرزانی به التماس افتاد و با خفت و خواری خود را از خانه این دانشمند مجاهد و شجاع بیرون کشید.

هنگامی که شیعیان متوجه این گستاخی شدند، از شرف الدین اذن قیام علیه فرانسویان را خواستند، اما آن بزرگوار از فداکاری مردم تشکر کرد و گفت فعلاً به دیار خود برگردید و منتظر فرمان باشید. سپس شرف‌الدین شبانه همراه خانواده‌اش شهر صور را ترک کرد و به وطنش، آبادی شحور رفت. وقتی مزدوران مسلح به خانه‌اش رفتند و او را نیافتند، با نهایت قساوت این بیت را که مأمن محرومان و بی‌پناهان و مرکز علم و دانش بود به آتش کشیدند. در این حریق تعدادی از آثار خطی وی به کام آتش فرو رفت، حادثه‌ای که او را تا آخر عمر آزار می‌داد.(۱۶)

 

  1. استمرار شرارت

فرانسه نفوذ سیاسی خود را بر سوریه و لبنان گسترش داد و در سال ۱۳۱۸ شمسی اقدام به لغو تمام مظاهر آزادی در این دو سرزمین کرد. مجلس نمایندگان را منحل و توسط حکومتی دست نشانده فضای تیره و تاری را بر تمام نقاط مزبور مستولی کرد. این حضور زورگویانه و توأم با دیکتاتوری و اختناق هرگز با اقبال اهالی روبه‌رو نشد و همواره مقاومت‌های مردمی علیه آنان صورت گرفت.

ناگفته نماند که حزب کمونیست به‌طور علنی و عملی از حضور استعماری فرانسه حمایت می‌کرد. در جبل دروز لبنان کارگزاران فرانسوی به حیله بسیار مزورانه و توأم با دئانتی علیه سران قبیله دروز متوسل شدند. بدین معنا که آنان را به ضیافت شامی دعوت و تمام آنان را دستگیر و زندانی کردند. پس از این حادثه، بلافاصله خیزشی در سراسر این ناحیه شکل گرفت و به صورت قیامی گسترده برای آزادی از چنگال استعمار فرانسه درآمد. به دنبال آن حکومتی در دروز تشکیل شد و در اعلامیه‌ای از مردم خواست برای نبرد در راه استقلال بسیج شوند.

در همین اثنا برای اینکه مقاومت مردمی وسیع‌تر و سازمان‌یافته‌تر نشود، فرانسه با تبانی آمریکا به اختلافات فرقه‌ای و طایفه‌ای دامن زد تا آنها به جان یکدیگر بیفتند و تضعیف شوند. البته در پشت صحنه مارونی‌ها تقویت می‌شدند تا اگر فرانسویان منطقه را ترک کردند، این طایفه منافع متجاوزان را دنبال کنند. در ادامه مبارزه برای بیرون راندن فرانسه و ایجاد نظام سیاسی مستقل از سال ۱۳۲۰ شمسی مجدداً اعتراض‌ها و اعتصاب‌ها در بسیاری از شهرهای لبنان به راه افتاد و فشارها روزافزون شدند تا آنکه در فضایی آکنده از رقابت‌های انگلیس و فرانسه و با مقاومت گروه‌های میهنی کشور، کمیته فرانسه آزاد، در پاییز همین سال ناگزیر شد بیانیه‌ای رسمی را منتشر کند و اعطای استقلال به لبنان را اعلام دارد.

یکی از خیانت‌های فرانسه طرحی است که با تکیه بر آن رئیس‌جمهور از میان مسیحیان مارونی مذهب برگزیده می‌شود. نخست‌وزیر سنی مذهب، رئیس مجلس شیعه است و عده‌ای از وزرای کابینه از میان نمایندگان سایر فرقه‌های مهم برگزیده می‌شوند، اما امور سیاسی، نظامی و اقتصادی عملاً در دست رئیس‌جمهور است. آشفتگی‌ها، بحران‌ها، درگیری‌های خونین فرقه‌ای و قبیله‌ای که در سنوات بعد امنیت، آرامش و ثبات سیاسی اجتماعی لبنان را تهدید و خدشه‌دار کرد و همچنان ساکنان این سرزمین را آزار می‌دهد و لبنان را از مسیر توسعه و ترقی باز می‌دارد، میراث شوم فرانسه است.(۱۷)

 

پی‌نوشت:

۱- تاریخ تمدن اسلام و عرب، پروفسور گوستاولوبون، ص ۳۸۳-۳۹۳٫

۲- نقش مسلمانان در شکوفایی اروپا، عبدالرضا نکته‌سنج، ص۱۷۰٫

۳- تاریخ فتوحات مسلمانان در اروپا، شکیب ارسلان، ص ۶۰، ۲۸۸، ۲۹۱٫

۴- نک: نقش مسلمانان در شکوفایی اروپا، ص ۱۸۸-۲۰۲٫

۵- مسلمانان اروپایی غربی، ص ۲۶-۲۷، اسلام در اروپا، ص۳۸٫

۶- نقشه‌های استعمار در راه مبارزه با اسلام، محمد محمود صراف، ص ۱۶-۲۱٫

۷- حاضر العالم الاسلامی، ص ۸، ۱۶، ۴۷، الصراع بین الفکر الاسلامیه و الفکر العربیه، ص۶۳، ۸۸ و ۹۰، راه و بیراهه، ص ۳۸، ۵۶ و ۱۱۰٫

۸- اسلام در آفریقا علی بیگدلی، ص ۲۱-۲۲، نبرد اسلام در آفریقا، ح ۲، ص۱۸۶٫

۹- آفریقای سیاه غربی و مرکزی، ژان سوره کانل، ص ۲۴۱٫

۱۰- تاریخ آفریقا، تألیف و ترجمه ع. دخانیاتی ، ص۱۸۵-۱۸۶، گزیده‌ای از تاریخ غرب آفریقا، تالابی لوکان، ص۱۱۰-۱۱۸٫

۱۱- حرکت اسلامی معاصر الجزایر، سیدهادی خسروشاهی، ص ۲۲، انقلاب آفریقا، فرانتس فانون، ص ۸۵ و ۹۳٫

۱۲- الثوره الجزایریه، ص ۲۰، مظاهر المقاومه الجزایریه، ص ۱۱، اسلام‌گرایی در الجزایر، ص ۱۶، حرکت اسلامی معاصر الجزایر، ص ۷۹-۸۰٫

۱۳- شروط النهضه، ص۴۲، الطراع الفکری، ص۱۱۴ و ۱۲۴٫

۱۴- سرزمین اسلام، ص۴۱۱، جغرافیای کشورهای مسلمان، ص۱۳۷٫

۱۵- فرهنگ سیاسی لبنان، ص ۱۳، سرزمین اسلام، ص ۱۶۳، دانشنامه دانش‌گستر، ج ۱۴، ص ۳۹۸، گیتاشناسی نوین کشورها، ص۳۸۵٫

۱۶- بنگرید مقدمه کتاب النص و الاجتهاد، علامه شرف الدین.

۱۷- جنگ برای لبنان، رابنیوویچ، ص۲۷، فرهنگ سیاسی لبنان، ص۲۳، مباحث کشورها و سازمان‌های بین‌المللی، ج ۱۷، ص ۸ و ۳۲، نگاهی به لبنان، ص۲۵-۲۹، لبنان به روایت امام موسی صدر و دکتر مصطفی چمران، ص۹۴، شناختی از سرزمین لبنان، شهید چمران، ص ۳۵-۳۶، سرزمین اسلام، ص ۱۶۵٫