- بوسنی، در گذر تاریخ
فتوحات اسلامی اسپانیا، جزایر سیسیل، کرت و جنوب ایتالیا از قرن دوم هجری موجب ایجاد ارتباط مسلمانان با سواحل دریای آدریاتیک شد که بوسنی در کرانه آن قرار داشت.
همچنین حوزه فعالیت دریانوردان، بازرگانان و مبلغان مسلمان تا مرکز مجارستان امتداد داشت.
در آن روزگار فرمانروایان بوسنی تابع حاکمان مجاور بودند و بعید نیست که اسلام در این ایام تا بوسنی پیش رفته باشد.
اما گسترش اسلام در این منطقه در پی ورود سپاه امپراتوری مسلمان عثمانی به اروپای شرقی و جنگ با صربها در ۷۹۱ هجری آغاز شد.
مدتی بعد در دوران فرمانروایی سلطان محمد فاتح، این دولت مقتدر مسلمان بر سپاه متحد بوسنی و مجار غلبه کرد و در سال ۸۶۷ هجری سرانجام بوسنی در اختیار امپراتوری عثمانی قرار گرفت.
از این تاریخ، اسلامی شدن بوسنی روندی شتابان به خود گرفت. مورخان صرب و کروات این گونه اشاعه دادند که ترکان عثمانی با اجبار و تهدیدهای اجتماعی و اقتصادی اهالی بوسنی را وادار به پذیرش اسلام کردند، اما واقعیتهای مسلم و مستند مؤید آن است که مردم این منطقه برای رهایی از ستم حاکمان و متنفذین مسیحی از سلحشوران مسلمان استقبال کردند و داوطلبانه به اسلام گرویدند.
تأسیس مدارس اسلامی و نیز ورود عرفا و زهاد به بوسنی نیز سبب گسترش اسلام در این قلمرو شد.
بعد از استقرار آرامش، دولت عثمانی به توسعه و عمران این منطقه پرداخت و برخی دولتمردان بوسنی در ایجاد آبادانی و پیشرفت و ترقی آن نقش مهمی به عهده گرفتند.
عمران و گسترش شهر سارایوو بهویژه مرهون کوششهای غازی خسروبیک است. جامع این دیار که بزرگترین مسجد بوسنی هرزگوین است به دستور وی توسط معماری ایرانی ساخته شد. همچنین وی مرکزی برای فراگیری علوم و معارف اسلامی ساخت و کتابخانهای با آثاری نفیس را وقف آن کرد. او اماکن رفاهی، خدماتی و تسهیلاتی متعددی را نیز تأسیس کرد.
از نیمه قرن یازدهم هجری شمار مسلمانان بر مسیحیها در بوسنی پیشی گرفت. در اوایل قرن دوازدهم هجری با پیشروی نیروهای هابسبورک و ونتی به سوی مجارستان و کرواسی، مسلمانان اسلاو این مناطق به بوسنی پناه آوردند.
در اوایل قرن سیزدهم هجری در قلمرو بوسنی همچنان افراد مسلمان در اکثریت بودند. اشغال بوسنی توسط اتریش و مجارستان در ۱۲۹۶ هجری و منضم ساختن بوسنی به اتریش – مجارستان در ۱۳۲۶ هجری و سپس ملحق شدن آن به قلمرو سلطنتی صربها، کرواتها و اسلوونی (یوگسلاوی) به سال ۱۳۳۶ هجری مهاجرت عدهای از مسلمانان بوسنی را به دنبال داشت که باعث شد این کشور اکثریت نسبی مسلمانان خود را از دست بدهد.
طی جنگ جهانی دوم یکصد هزار نفر مسلمان بوسنیایی غالباً به دست شبه نظامیان صرب قتل عام شدند.(۱)
- بوسنی هنگام استیلای کمونیستها
به هنگام جنگ جهانی دوم، بوسنی هرزگوین به دلیل موقعیت جغرافیایی، کینهها و نزاعهای طایفهای و مذهبی به صحنه نبردهای بزرگ با نازیهای مهاجم که تعرض همه جانبهای را علیه یوگسلاوی آغاز کرده بودند، تبدیل شد. کشتارها و پاکسازیهای قومی ادامه پیدا کرد، اما اغلب مسلمانان، خود را از جدالهای نظامی و کشمکشهای سیاسی دور کردند و برای حفظ موجودیت خود کوشیدند.
صربهای بوسنی که مورد تعرض کرواتها بودند، بهظاهر برای احیای حکومت یوگسلاوی بسیج شدند، اما هدف نهایی آنان تشکیل صربستان بزرگ شامل سراسر بوسنی هرزگوین و بخشی از کرواسی بود، ولی به دلیل حضور آلمانیها، کرواتها و پلیس مردمی مسلمانان، آنان موفق نشدند کاری از پیش ببرند.
در ۱۳۲۲ شمسی رهبران حزب کمونیست بوسنی را یکی از جمهوریهای دولت فدرال یوگسلاوی کمونیستی خواندند. دولت کمونیستی در سارایوو (مرکز بوسنی) اعلام موجودیت کرد و بهسرعت رشته امور را به دست گرفت.
دولت خلق فدرال یوگسلاوی متشکل از شش جمهوری سوسیالیستی اسلوونی، صربستان، کروواسی، مونته نگرو و بوسنی هرزگوین در نهم آذر ۱۳۲۴ موجودیت خود را رسماً اعلام کرد. در قانون اساسی یوگسلاوی از بوسنیهای مسلمان نامی به میان نیامده بود و حزب کمونیست به رهبری مارشال تیتو میکوشید تا آنان را در کرواتها و صربها مستحیل کند.
از دیگر سیاستهای این حزب الحادی مقابله با جامعه اسلامی بود. تحولات اقتصادی سازگار با تفکر مارکسیستی از جمله مصادره املاک مسلمانان بوسنی، آنان را به مردمانی فقیر و بینوا تبدیل کرد.
محاکم شرعی اسلامی برچیده و مساجد که علاوه بر کانون عبادت و تقوا، به عنوان مرکز تعلیمات دینی و فعالیتهای ترویجی عمل میکردند، تعطیل و تمام نهادهای فرهنگی، دینی و تبلیغی برچیده و اوقاف اسلامی مصادره شدند. بعد از آن فعالیتهای محدود دینی و فرهنگی مسلمانان به شکل مخفی ادامه پیدا کرد و گروه مسلمانان جوان شناسایی و بهشدت سرکوب شد.
در این دوره صربها با نفوذ گستردهای که در حزب کمونیست و دولت مرکزی داشتند، حاکمان واقعی بوسنی هرزگوین محسوب میشدند. به دنبال اختلاف تیتو با شوروی سابق و تمایل او به غرب برای جذب کمکهای مالی، سیاست خشن او درباره مسلمانان از ۱۳۴۰ شمسی کاهش یافت. در سنوات بعد به دلیل توسعه روابط یوگسلاوی با کشورهای اسلامی، مردم بوسنی برای فراگیری علوم اسلامی به کشورهای مسلمان رفتند و در قانون اساسی نام مسلمانان در زمره ملتهای بوسنی وارد شد.
با ظهور اولین نشان اضمحلال اتحادیه کمونیستی یوگسلاوی، صربها سیاست خشن خود را نسبت به دیگر اقوام یوگسلاوی برای تشکیل صربستان بزرگ آغاز کردند که کرواتهای قومگرا در برابرشان قد علم کردند، اما وجه اشتراک صربها و کرواتها مخالفت با قدرتیابی و استقلال مسلمانان بوسنی هرزگوین بود.
این نقشه موجب تنزل اقتصاد، کاهش درآمد و رکود فرهنگی سرزمین بوسنی شد و آن را به یکی از عقب افتادهترین جمهوریهای یوگسلاوی تبدیل کرد. بهویژه مهاجرتهای متعدد مسلمانان به ترکیه آنان را به اقلیتی قومی و دینی مبدل ساخت. با این همه از ۱۳۴۹ شمسی آنان به تجدید حیات فرهنگی، دینی، ادبی و ترویج آگاهیهای تاریخی اهتمام ورزیدند و در کنار این تلاشها خواهان حقوق برابر با دیگر اقوام اتحادیه یوگسلاوی شدند.
بدون تردید وقوع انقلاب اسلامی در ایران تأثیری قابل توجه در ایجاد بیداری اسلامی و بروز فعالیتهای مبارزاتی مسلمانان بوسنی هرزگوین داشت. سرانجام در ۱۳۶۹ شمسی انتخابات آزاد در بوسنی برگزار شد و حزب اقدام دموکراتیک بوسنی به رهبری علی عزت بگوویچ حداکثر آرا را به دست آورد. این تشکل بهسرعت به مرکز اصلی دفاع از حقوق و منافع بوسنیها در برابر تهاجمهای سیاسی و فرهنگی صربها و کرواتها که خواهان تجزیه بوسنی هرزگوین بودند تبدیل شد.
در عین حال کوششهای بزرگی برای جلوگیری از جدال قومی و برخوردهای نظامی طوایف به عمل آمد. با وجود این، ملیتگرایان افراطی صرب و کروات زیر بار حل مسالمتآمیز اختلافات نرفتند و تنشهای خونین را رقم زدند.(۲)
- شهد استقلال و شرنگ شرارت
از آنجا که فدراسیون یوگسلاوی، تحت سلطه صربها خوشایند مسلمانان نبود، در همهپرسی روزهای دهم و یازدهم اسفند ۱۳۷۰ که در بوسنی به عمل آمد، اکثر رأی دهندگان که غالباً از میان بوسیناکها و کرواتهای این قلمرو بودند به استقلال بوسنی هرزگوین از یوگسلاوی رأی مثبت دادند.
در پی اعلام نتایج همهپرسی، درگیری میان شبهنظامیان صرب و بوسیناکها آغاز شد.
البته قبل از آغاز این منازعات، ارتش یوگسلاوی که اعضای اصلی آن را صربها تشکیل میدادند انبارهای اسلحه موجود در بوسنی هرزگوین را میان صربهای این منطقه تقسیم کرده بودند.
همچنین ارتش یوگسلاوی در نقاط حساس بوسنی مستقر شده بود و در واقع پیش از شروع، جدالی خونین، سارایوو و دیگر نقاط مهم بوسنی در محاصره صربها قرار داشت و آنان حتی فرستندههای رادیو و تلویزیون بوسنی را به تصرف درآورده بودند.
با به رسمیت شناخته شدن بوسنی و هرزگوین توسط جامعه اروپا و چند کشور دیگر، آتش جنگ میان صربها و دیگر گروههای قومی این سرزمین اوج گرفت، بهطوری که نیروهای هوایی صربی حملات خود را در سراسر بوسنی آغاز کردند و اولین پاکسازی نژادی در شهر ویشهگراد بوسنی انجام شد.
دامنه درگیریهای مسلحانه نیز روز به روز گسترش یافت و توافق آتشبس که بین طرفین متخاصم منعقد میشد، مکرراً نقض میشد، بهطوری که در دو ماه اول جنگ متجاوز از دو هزار بار توافقهای آتشبس در این جمهوری از سوی مهاجمان نقض شد.(۳)
از مسایل دردناک بحران بوسنی پاکسازی قومی است که صربها بهمنظور تثبیت مواضع خود و بر هم زدن ترکیب نسبی جمعیت مسلمانان ساکن در این جمهوری و تضعیف حاکمیت قانونی دولت بوسنی بدان متوسل شدند. سلحشوران مسلمانان به لحاظ تجهیزات نظامی و دفاعی در موقعیت خوبی نبودند و تدارکات و ذخایر غذایی و دارویی و نیز تسهیلات پزشکی آنان برای مداوای مجروحان کافی نبود. در این وضعیت ناگوار، یورشهای سنگین صربها علیه مسلمانان شدت گرفت و بوسنیهای بیپناه ناگهان با جنگی تمام عیار، هراسآور و تشنجزا مواجه و توسط جنایتکارانی بیرحم محاصره شدند.
سیاست صربها در ایجاد ناامنی و هرج و مرج برای رسیدن به مطامع شوم خود نقش اصلی را ایفا میکرد. درندهخویی، سفاکی و ارعاب صربها موجب شد تا صدها هزار نفر از خانههای خویش به سوی مناطق دورتر و ناشناخته بگریزند. در مقابل صربها با برتری تسلیحاتی با هدف گسترش قلمرو خود و تثبیت نواحی به اصطلاح خودمختار صربی و بر هم زدن ترکیب جمعیتی، در صدد ایجاد مناطق صرب نژاد جدید برآمدند.
این وضع اسفبار و خونین باعث شد تا ۵۰ درصد شهروندان بوسنی از موطن اصلی خویش بگریزند و به نقاط دیگر پناه ببرند.
صربها سیستمهای ارتباطی چون راهآهن، جادهها، خطوط تلفنی و رلههای رادیو و تلویزیون را قطع کردند و در مناطق شهری و دیگر آبادیها، فرودگاهها، بیمارستانها، مساجد، کلیساها، مدارس و کودکستانها را مورد هجوم وحشیانه قرار دادند. طی ده ماه (از فروردین لغایت دی ۱۳۷۱) متجاوزان صرب با حمایت قاطع ارتش فدرال یوگسلاوی سابق و دولت صربستان تلفات و خساراتی جدی به مسلمانان بوسنی هرزگوین وارد آوردند، به گونهای که تعداد ۲۵۰۰۰۰ مسلمان که اکثراً سرهایشان را بریده بودند، کشته شدند؛ ۱۴۰۰۰۰ نفر بهشدت مجروح و معلول شدند؛ به ۶۰۰۰۰ نفر زن مسلمان که نیمی از آنان دختران بین ۷ تا ۱۲ ساله بودند، تجاوز جنسی شد؛ دو میلیون نفر آواره شدند؛ صدها تن کودک مسلمان ربوده شدند تا در کشورهای غیر مسلمان مسیحی شوند؛ متجاوز از ۸۰۰ مسجد و ۳۵۰ بیمارستان تخریب شدند و ۱۵۰ اردوگاه مردان و ۷۰ اردوگاه ویژه بانوان ایجاد شدند.
ضمن اینکه میلیاردها دلار خسارت جدی به تأسیسات، مراکز فرهنگی و عمومی، رفاهی و خدماتی و اموال مسلمانان بوسنی هرزگوین وارد آمد.(۴)
۴٫گزارش قساوت و جنایت
اروپایی که از نظم نوین جهانی سخن میگوید، خشم، خشونت، کشتار و تجاوز، تفرقهافکنی و پاکسازی نژادی را در بغل گوش خود لمس میکند، اما خم به ابرو نمیآورد.
بر نژادپرستی خونین و مرگبار مهر تأیید میزند و ساخت قومی و قبیلهگرایی را برای کشورهای مختلف تجویز میکند. وابستگی به اسلام را برنمیتابد و برای مقابله با رشد اسلامگرایی، همزیستی اقوام و پیروان ادیان را برنمیتابد و بر ناسیونالیسم که مغایر با مذهب است صحه میگذارد تا چنین جنایاتی رقم بخورند.
به علاوه رقابتهای قدرتهای بزرگ اروپا در منطقه بالکان، اختلاف سطح فرهنگی در جمهوریهای مختلف، عدم دموکراسی و تمرکز قدرت سیاسی در دست حزبی واحد و شکاف اقتصادی اجتماعی بین مردمان این نواحی همواره بسترهای چنین تشنجی را در بوسنی هرزگوین، فراهم ساخت.(۵)
از سال ۱۲۲۰ شمسی / ۱۲۶۰ هجری این چهارمین بار بود که صربهای وحشی دست به چنین جنایات وحشتناکی میزدند. آنان مردمان مسلمان بوسنی را بهطرز فجیعی به قتل میرساندند.
دستهای مردان را میبستند و سرشان را از تن جدا میکردند و با قطعات شیشه، چشمها را از حدقه بیرون میآوردند. کودکان را مقابل چشمان والدین قطعه قطعه میکردند و طعمه حیوانات درنده قرار میدادند و خون اسرا را تا سر حد مرگ از بدنشان میکشیدند. آنان در معادن سنگ آهن توماشیکا پنج هزار نفر مسلمان را در آتش سوزاندند. در ناحیه بانیولودکا گور دسته جمعی ۳۵۰۰ مسلمان بوسنیائی کشف شد. متجاوزان صرب دو انگشت مقتولان را به علامت صلیب قطع و بر سینه و بازوان زنان و دخترانی که به آنان تجاوز کرده بودند، نقش صلیب ترسیم میکردند.
تنها در طول دو شب دویست نفر انسان مظلوم و بیپناه بوسنیائی تحت محاصره کامل سربازان صرب در سرمایی شدید و از شدت گرسنگی جان سپردند.
در هنگام سقوط شهر چرسکا بعد از آنکه مساکن و اموال مسلمانان را طعمه حریق کردند و در مقابل چشم نیروهای سازمان ملل، پانصد زن و کودک را سر بریدند و با کمال وقاحت و بیشرمی ضمن کشتارهایی فجیع از عبور کاروانهای کمکهای غذایی و دارویی و رسیدن محمولههای امدادی به مسلمانان بوسنی جلوگیری کردند. شدت فشار بر مردم بهحدی رسیده بود که اهالی گریخته به نواحی شرقی این قلمرو برای زنده ماندن به خوردن علفهای وحشی و حتی گوشت بردگان روی آوردند!
این اعمال قبیح توسط مدّعیان حقوق بشر و آزادی انسانها که در قالب تصفیه نژادی صورت میگرفت در واقع عناد غرب را با اسلام و مسلمانان به نمایش میگذاشت. دبیر کل وقت شورای اروپا اعلام داشت که عملکرد اروپائیان در قبال بوسنی شرمآور است.
ما باید اعتراف کنیم تمام ارزشهایی را که برای اروپای بعد از جنگ مدعی هستیم در منطقه بالکان زیر پا نهادهایم!(۶)
ابعاد جنایات ضدبشری در بوسنی بهقدری عمیق و فجیع است که در زمستان ۱۳۷۲ در چندین شهر اروپایی از جمله پاریس، لندن و ژنو هزاران نفر از مردمان اروپا در قالب تظاهراتی گسترده، اعتراض خود را به ادامه محاصره سارایوو و استمرار جنایات صربها علیه باقیمانده ملت بیدفاع بوسنی هرزگوین بروز دادند.
آنان همچنین دول اروپایی را به دلیل خودداری از موضع صریح و قاطع و بازدارنده در این باره و نیز امتناع از دفاع از تمامیت ارضی این سرزمین محکوم کردند.
تظاهرکنندگان سازمان ملل و مجامع مدعی حقوق بشر را به خاتمه دادن درباره رفتار انفعالی در قبال ملت زخمخورده بوسنی دعوت کردند و خواستار اتخاذ تدابیر شدید و جدی علیه صربهای متجاوز و درندهخو شددند.
لازم به ذکر است که در شنبه یازدهم بهمن ۱۳۷۲ در شهر سارایوو یکی از بزرگترین فجایع انسانی در بوسنی به وقوع پیوست. در حالی که عده بسیاری از ساکنین این شهر به منظور تهیه مایحتاج روزانه در بازار مرکزی اجتماع کرده بودند، صربها این بازار را مورد هدف قرار دادند و انسانهای بیگناه بسیاری را به خاک و خون کشیدند. مقامات حافظ صلح بیآنکه اقدام قاطعی از خود نشان دهند، گروهی را مأمور کردند که در این باره تحقیق کنند.
آنان بعد از بررسی نتایج این تحقیقات به سازمان ملل اعلام کردند که قادر به تعیین مسبب اصلی این جنایت نشدهاند و بار دیگر بر فجایع هولناک صربها سرپوش نهادند.
حتی در سال ۱۳۷۴ شمسی بعد از خیانت نیروهای نظامی حافظ صلح هلندی، نظامیان صرب منطقه وسیع و شهر بزرگ «سربرنیتسا» را به تصرف خود درآوردند و اقدام به کشتار دسته جمعی مسلمانان کردند. ده سال بعد از این فاجعه که وزرای برخی از کشورهای اروپایی به بوسنی رفته بودند، در سربرنیتسا یک گور دسته جمعی از بقایای ۶۰۰ نفر از مقتولین بوسنیایی کشف شد.(۷)
نه تنها در این دوران سارایوو، سربرنیتسا، ژپا و بسیاری از شهرهای مظلوم و بیدفاع بوسنی صحنه فجیعترین جنایات رعبآور توسط صربهای خونآشام بوده است، بلکه تیربارانهای فردی و جمعی، مثله کردن انسانها، تجاوز به نوامیس، دریدن شکم زنان باردار و متلاشی کردن جنینهای آنان، پرتاب کودکان از ساختمانهای بلند و نمونههای هولناک دیگر در سایر نواحی بوسنی اتفاق افتاده است.
ابعاد فجایع بهقدری وسیع و عمیق است که ژنرال بریکمون فرمانده نیروهای سازمان ملل در بوسنی نسبت به انفعال و سکوت این قوای بهاصطلاح پاسدار صلح و آرامش، اعتراض کرد و مسئولان سازمان ملل را به دلیل تحویل ندادن امکانات لازم و به منظور انجام مأموریت این نیروها مورد سرزنش قرار داد.(۸)
- واکنش دولتها و مجامع بینالمللی
در بین اعضای سازمان ملل کشورهای عضو سازمان کنفرانس اسلامی برای پایان بخشیدن به این خصومتهای خونین تلاش کردند. البته جهان اسلام پیرو اصرار و تأکیدهای متوالی جمهوری اسلامی ایران، در این راستا به تکاپو افتادند، ولی بهرغم این کوششها موفق به ترغیب شورای امنیت برای برخورد جدی با صربها و جلوگیری از کشتارهای وحشیانه در بوسنی نشدند. مقام معظم رهبری هشدار دادند که:
«قصد دشمنان این است که میخواهند این جامعه مسلمان در قلب اروپا به صورت کشوری مسلمان باقی نماند، زیرا آمریکا و کشورهای اروپایی در همین منطقه (بالکان) و نسبت به جمهوریهای دیگر همان کشور سابق یوگسلاوی، آنجا که پای مسلمانان در میان نبود، بهطور قاطع از وقوع چنین کشتارهایی جلوگیری کردند. سرکوب خونین و قساوتآمیز مسلمانان در سارایوو که در قلب اروپای به اصطلاح متمدن جریان دارد، بهقدری خشن و وحشیانه است که آدمی را به یاد قتلهای معروف اروپا و قرون وسطی و در جنگهای مذهبی و نژادی این قاره جنگ طلب میاندازد.«(۹)
رخدادهای خونینی که در بوسنی رقم خورد، در واقع صحنه را برای بازی قدرتها مهیا کرد و ورود هر یک از دولتها به این ماجرا با هدف انتفاع از شرایط موجود انجام شد. روسیه از آن برای نفوذ در اروپا بهره برد. آمریکا به منظور گسترش نفوذ خویش در اروپا و با هدف محک زدن توان کشورهای این قاره سیر تحولات را مدیریت کرد. اروپا هم به دلیل منافع مشترک و روابط سنتی و تاریخی با صربها، برای جلوگیری از این بحران خونین هیچ اقدام مؤثری را انجام نداد.
ناگفته نماند که کشورهای غربی کنفرانس صلح لیسبون و ژنو و نیز طرح ونس و اوئن و در نهایت طرح واشنگتن را در این راستا برگزار کردند، ولی هیچ یک از این اقدامات نتوانستند از ملت مظلوم بوسنی هرزگوین رفع تجاوز کنند. حتی با ایفای نقش بسیار منفی توسط اوئن به عنوان نماینده جامعه اروپا در طرح ونس – اوئن (از محورهای مذاکرات صلح)، مسلمانان این خطه از هر سو تحت فشارهای فزایندهای قرار گرفتند.
طرح مذکور نه تنها متجاوز را محکوم نکرد، بلکه او را به رسمیت شناخت و تمام مناطقی را که اشغال کرده بود، به او واگذارکرد.
این طرح حتی به صربهای متجاوز این حق را میداد تا نمایندگی ملتی را برعهده گیرند که علیه آنان دست به نسلکشی زده بودند!
طرح صلح دیتون هم تأمین کننده حقوق مسلمانان مظلوم بوسنی نبود و خواستههای کشورهای غربی را تأمین میکرد و باعث میشد که آنان به اهداف خود در بوسنی و اشغال همهجانبه این کشور دست یابند و با حضور گسترده خود در این سرزمین از خطر اسلامگرایی مردم بوسنی اطمینان حاصل کنند.
اگر هدف آنان چیزی غیر از این بود چرا با اینکه صلح دیتون جنبه عملی به خودگرفت، صربها مکرر آتشبس را نقض میکردند و هیچگونه اقدامی علیه ایشان صورت نمیگرفت.(۱۰)
شورای امنیت از آغاز این بحران، قطعنامههای متعددی را صادر کرد که هیچکدام توانایی پایان بخشیدن به جنایات صربها را نداشت. این شورا به بهانههای مختلف از ایفای وظیفه قانونی خود طفره رفت.
نتیجه موضعگیریهای شورای امنیت و سازمان ملل متحد، دست یافتن صربهای جنایتکار به فرصتهای افزونتر برای قتلعام وحشیانه مسلمانان بود.
عمق فاجعه بهحدی بود که دبیرکل وقت سازمان ملل گفت شورای امنیت در این باره بر اساس منافع اعضای دائم خود عمل میکند نه بر اساس اجرای عدالت و نخستوزیر دولت بوسنی اظهار داشت:
«مأموریت نیروهای پاسدار صلح سازمان ملل در بوسنی، تداوم جنگ و خونریزی در این کشور است.»
سلاحهایی که برای نگهداری، به نیروهای حافظ صلح سازمان ملل سپرده شده بود در دسترس جنایتکاران جنگی یعنی صربها قرار میگرفت.
مسلمانانی که حاضر به تحویل سلاح به این نیروها نبودند، دستگیر و یا به عنوان تروریست و یاغی معرفی میشدند، زیرا بوسنی را منطقهای غیرنظامی دانسته بودند و افرادی که اسلحه به دست میگرفتند به برهم زدن امنیت و آشوبگری متهم میشدند.
به همین دلیل علی عزت بگوویچ در اعتراض به شورای امنیت، تحریم تسلیحاتی را به نفع صربها دانست، چون فرصت دفاع را از بوسنی سلب میکرد.
از آنجا که سازمان ملل به این اعتراض اعتنایی نکرد، دولت بوسنی از جهان اسلام کمک خواست.(۱۱)
پینوشت:
۱- دانشنامه جهان اسلام، ج۳، ص۵۵۵، مکتب اسلام، سال۳۳، شماره ۲، ص۵۷٫
۲- تاریخ جوامع اسلامی، ایرام لاپیدوس، ترجمه محمود رمضانزاده، ج اول، ص۴۱۶ – ۴۱۷، دائره المعارف بزرگ اسلامی، ج ۱۳، ص ۶ و ۷٫
۳- دائره المعارف بزرگ اسلامی، ج۱۳، ص۱۰، دانشنامه جهان اسلام، ج۴، ص۵۵۴٫
۴- جنگ در بالکان، ترجمه و نگارش نقی طبرسا، ص۱۵، بحران بوسنی هرزگوین، محمدجواد آسایش زارچی، ص۱۰ – ۱۱٫
۵- اقلیتهای قومی و ملی در اروپای شرقی و مرکزی، پژوهشنامه کلک، شماره ۳۹، ص۱۹۰ – ۱۹۱٫
۶- جغرافیای جهان اسلام، ص۴۲۷، نقش مسلمانان در شکوفایی اروپا، ص۳۱، مجله مکتب اسلام، اردیبهشت ۱۳۷۲، ص۶۴٫
۷- بحران بوسنی و مذاکرات صلح، ص۲۲۷ – ۲۲۸، روزنامه جمهوری اسلامی، اول دی ۱۳۷۲، روزنامه اطلاعات، ۲۲ تیر ۱۳۸۴٫
۸- بوسنی و بیغیرتی بین المللی، روزنامه جمهوری اسلامی، سال ۱۵، شماره ۴۲۲۰٫
۹- فرازهایی از پیام مقام معظم رهبری به مناسبت حج سال ۱۴۱۲ هجری / خرداد ۱۳۷۱٫
۱۰- دانشنامه جهان اسلام، ج۴، ص۵۶۹، بحران بوسنی و مذاکرات صلح، ص۱۳۰ – ۱۳۱، فصلنامه سپهر، شماره ۲۵، ص۵۶٫
۱۱- شاهدی بر نسلکشی، روی گوتمان، ص۲۱۷، بحران بوسنی، ص۱۰۵، مجله مسجد، شماره ۱۸، ص ۹۰ – ۹۱٫