Tag Archives: بی عدالتی

01سپتامبر/20

تظاهرات ضد بی‌عدالتی اخیر در آمریکا

مسئله تبعیض‌نژادی در برهه‌های مختلفی از تاریخ ایالات متحده آمریکا مبدأ ایجاد حرکت‌های اجتماعی مختلفی بوده است. با اینکه این حرکت‌ها همواره توسط دولت‌های مختلف این کشور سرکوب شده‌اند، مسئله تبعیض‌نژادی مانند آتشی زیر خاکستر همچنان باقی مانده است. بر اساس نظر کارشناسان، تظاهرات ضد بی‌عدالتی اخیر در آمریکا گسترده‌ترین حرکت اجتماعی تاریخ آمریکاست.  برآورد کارشناسان حاکی از آن است که به‌رغم تلاش دولت ترامپ برای مهار و سرکوب این حرکت، این جنبش اجتماعی، حرکتی ادامه‌دار و در حال گسترش است. حتی در صورتی که در این برهه این حرکت سرکوب و خاموش شود، انتظار می‌رود در سال‌های آتی در قالبی جدید دوباره ظهور کند. این تظاهرات به سه دلیل اهمیت راهبردی ویژه دارند و نشانه ورود تاریخ ایالات متحده به یک دوران گذار است.

۱: تغییرات دموگرافیک نژادی

بر اساس گزارش اداره آمار آمریکا، ترکیب جمعیتی این کشور از نظر نژادی در حال تغییرات اساسی است. بر اساس این گزارش، رنگین‌پوستان ـ اعم از سیاه‌پوستان، هیسپانتبارها و دیگران ـ  تا سال ۲۰۴۵ اکثریت جمعیت آمریکا را تشکیل خواهند داد و جمعیت سفیدپوست تبدیل به اقلیت خواهد شد.(۳) بنابراین، طی ۲۵ سال آینده، آمریکا از کشور اکثریت سفیدپوست به کشور اکثریت رنگین‌پوست تغییر خواهد کرد.

روند تغییرات دموگرافیک نژادی در حال حاضر هم در بخشی از جمعیت آمریکا قابل رؤیت است. به‌طور مثال جمعیت زیر ۱۸ سال آمریکا در حال حاضر اکثرا رنگین‌پوست هستند.(۴) ادامه این روند در آینده تمام جمعیت آمریکا را دچار تحول خواهد کرد و در نهایت منجر به قدرت گرفتن رنگین‌پوستان خواهد شد.

با توجه به وجود تغییرات ساختاری در سبک زندگی سفیدپوستان، به‌خصوص در زمینه ازدواج، خانواده و فرزندآوری و رواج همجنس‌گرایی، تغییرات دموگرافیک نژادی قابل پیشگیری و کنترل نیست. تفاوت سبک زندگی رنگین‌پوستان در این زمینه باعث رشد جمعیت آنان نسبت به سفیدپوستان شده است.

از آنجا که جوانان رنگین پوست آمریکایی عموماً منتقد اصول بنیادین آمریکا هستند، روند تغییرات دموگرافیک نژادی در این کشور بسیار حائز اهمیت است. مثلاً نظرسنجی‌ها از جمعیت زیر ۳۰ سال رنگین‌پوست نشان می‌دهند که این گروه، سرمایه‌داری را روش صحیح مدیریت اقتصادی جامعه آمریکا نمی‌داند.(۵)

بنابراین تغییرات دموگرافیک نژادی در نهایت باعث بروز تغییرات در تفکرات سیاسی خواهد شد و تحولات بنیادین در سیستم حکومتی آمریکا را رقم خواهد زد. این مسئله افول آمریکا را تسریع خواهد کرد. اتفاقات چند هفته گذشته آمریکا، حتی باب صحبت از فروپاشی این کشور را باز کرده است. برای مثال، مأمور سابق سازمان سیا که سرکوب معترضان در دیگر کشورها را رصد می‌کرده، در گفتگو با واشنگتن پست درباره وضعیت کنونی ‎آمریکا می‌گوید: «این چیزی است که در کشورها قبل از فروپاشی اتفاق می‌افتد.»(۶)  به گزارش سی ان ان، فرمانده سابق ارتش آمریکا در افغانستان ژنرال جان الن نیز گفته است: «اقدامات ترامپ می‌تواند نشانه شروع پایان آمریکا باشد.»(۷)

بر اساس نظرسنجی شبکه خبری ان بی سی و روزنامه وال استریت ژورنال، افکار عمومی آمریکا به‌شدت نگران آینده این کشور است. این نظرسنجی نشان می‌دهد که ۸۰ درصد رأی دهندگان آمریکایی می‌گویند وضعیت آمریکا از کنترل خارج شده است.(۸)

نشانه‌های تغییر دموگرافیک نژادی باعث ایجاد احساس خطر در بخشی از جمعیت سفیدپوست آمریکا شده است. یکی از دلایل مهم روی کار آمدن ترامپ بهره‌گیری وی از نگرانی‌های این قشر از سفیدپوستان و استفاده از ادبیات ضد مهاجرین مانند نیاز به کشیدن دیوار بین آمریکا و مکزیک و ممانعت از ورود مسلمانان به آمریکا بود. به دلیل وجود سیستم الکتورال، ترامپ توانست به‌رغم نداشتن رأی اکثریت جمعیت آمریکا به ریاست جمهوری دست یابد؛ اما در درازمدت شاهد انتقال قدرت از سفیدپوستان به رنگین‌پوستان خواهیم بود. در نهایت، حضور سفیدپوستان تندروی نژادپرست در بدنه حاکم آمریکا در درازمدت دوام نخواهد داشت.

تغییرات جمعیتی آمریکا نه تنها تبعات داخلی، بلکه تبعات بین‌المللی خواهد داشت و می‌تواند منشأ تحولات ماهوی در ایالات متحده باشد؛ به‌طوری که رفتار بین‌المللی آن را متحول کند. این مسئله برای ایران بسیار حائز اهمیت است و نویدبخش آن است که تعدیل نگاه نژادپرستانه در آمریکا باعث تغییرات بنیادین در سیاست خارجی آن کشور باشد. البته انتظار می‌رود این تغییرات به صورت تدریجی اتفاق بیفتند.

۲: زیربنای فکری داروینیسم اجتماعی و ناممکن بودن حل و فصل مشکلات نژادی این کشور در سیستم فعلی

اگر بخواهیم ظهور غرب به عنوان قدرت برتر جهانی در سه قرن اخیر را بررسی کنیم، نیاز است نیم نگاهی به زیربنای فکری آن داشته باشیم. در این میان، داروینیسم اجتماعی را می‌توان یکی از مهم‌ترین زیربناهای فکری ظهور غرب دانست. داروینیسم اجتماعی محصول گسترش اقتصادی و سیاسی اروپا در قرن نوزدهم است، به‌طوری که به عنوان توجیهی علمی برای سیاست‌های نژادپرستانه و ظالمانه داخلی و خارجی قدرت‌های اروپایی مورد استفاده قرار گرفت.

بر اساس این نظریه، جوامع بشری به‌مثابه ارگانیسم‌های زیستی هستند که برای بقا با هم می‌جنگند. فرایند تنازع بقا در نهایت به بقای اصلح خواهد انجامید، به‌طوری که قدرتمندان باقی خواهند ماند و ضعیفان از بین خواهند رفت. در واقع این نظریه به عنوان یک قانون طبیعی مورد پذیرش بخشی از نخبگان قدرت در غرب قرار گرفته بود. تلفیق نظریه داروینیسم اجتماعی و نژادپرستی در غرب باعث بروز فجایع بسیاری در سطح داخلی و بین‌المللی شد.

در بعد سیاست‌های داخلی داروینیسم اجتماعی به تفوق رویکرد عدم مداخله دولت در اقتصاد(۹) انجامید و منجر به بی‌توجهی کامل به مشکل فقر در جامعه و نابرابری‌های اجتماعی شد. بنابراین، داروینیسم اجتماعی تبدیل به موتور محرک انقلاب صنعتی دوم در کشورهای غربی شد و شکاف فزاینده میان فقیر و غنی را به صورت شبه علمی توجیه‌پذیر و فردگرایی مطلق و وحشیانه به‌خصوص در اقتصاد را بستری برای پیشرفت بشر تلقی کرد. این نگاه سیاست‌های عدالت‌محور را کاملا رد و آنها را بر خلاف پیشرفت بشریت عنوان ‌کرد، زیرا این سیاست‌ها باعث تداوم حیات قشرهای ضعیف‌تر جامعه می‌شد.

به دیگر سخن داروینیسم اجتماعی یک فلسفه سیاسی است که بر اساس آن، برترین مکانیسم مؤثر و اخلاق‌محور برای توزیع ثروت در جامعه، بازار آزاد است.  برخی از کارشناسان، دیدگاه‌های سیاسی حزب جمهوریخواه به‌طور کلی و ترامپ به‌طور خاص را منطبق بر این نظریه ارزیابی می‌کنند.  بر این اساس، آنها معتقدند، «همان طور که در طبیعت، گونه‌هایی زنده می‌مانند که به بهترین شکل خود را با شرایط زندگی تطبیق می‌دهند، سیستم سرمایه‌داری هم از میان ما به باهوش‌ترین و مستعدترین‌ها پاداش می‌دهد… محافظه‌کاران بر این باورند که برنامه‌هایی که منتج به اخذ مالیات از ثروتمندان و توزیع منافع آن میان فقراست، نامشروعند و نظم درست در تقسیم ثروتی را که در بازار به دست آمده از بین می‌برند.»(۱۰)

در بعد بین‌المللی، نظریه داروینیسم اجتماعی در کنار نژادپرستی و نظریه بار مسئولیت انسان سفیدپوست به نرم‌افزار فکری استعمار تبدیل شد. در این چهارچوب فکری است که برتری‌جویی‌های غربی و ظلم و ستم به جوامع تحت استعمار نیز به عنوان حرکت بشر به سوی تکامل تبلیغ می‌شد. در کنار نظریه داروینیسم اجتماعی، دیدگاه بار مسئولیت انسان سفیدپوست،(۱۱) قدرتمندانی را که بر اساس داروینیسم اجتماعی اصلح برای بقا فرض شده بودند، مسئول متمدن کردن جوامع تحت سلطه خود می‌دانست. بر این اساس، استعمار نه تنها امری مقبوح نبود، بلکه تنها راه برای پیشرفت جوامع غیر غربی بود.

با نهادینه شدن نرم‌افزار داروینیسم اجتماعی در بعد بین‌الملل، همه ملت‌ها تبدیل به ابزاری برای قدرتمندتر شدن قدرت‌های سلطه‌گر شدند. همان طور که داروینیسم اجتماعی در بعد داخلی باعث پیگیری سیاست‌های نژادپرستانه و ضدعدالت شده‌ بود، این ساختار فکری به‌طرزی فزاینده باعث پیگیری چنین سیاست‌هایی در روابط میان قدرت‌های سلطه‌گر و ملت‌های تحت ستم و ظهور مشکلات اجتماعی جهانی از جمله فقر، گرسنگی و… شده است.

با اینکه لزوماً همه جناح‌های سیاسی معتقد به این نگاه نیستند، اما نهادینه شدن این نرم‌افزار فکری در سیستم سیاسی، اجتماعی، اقتصادی آمریکا، عبور از این نرم‌افزار را نیازمند تغییرات بنیادین می‌کند. ایجاد چنین تغییراتی نیز عموماً نیازمند رأی دو سوم نهادهای قانون‌گذار در این کشور از جمله در سنای آمریکاست. بنابراین ایجاد تغییراتی که مستلزم عبور از نرم‌افزار فکری داروینیسم اجتماعی باشد، تنها به وسیله دموکرات‌های چپ‌گرا قابل انجام نیست. در عمل عدم همراهی جمهوری‌خواهان در نهایت باعث خنثی شدن اقدامات جمعیت غیرمعتقد به داروینیسم اجتماعی می‌شود.

می‌توان گفت داروینیسم اجتماعی به‌مثابه نوعی حق وتو علیه اقدامات بنیادین عدالت‌محور در آمریکا عمل می‌کند.  از آنجا که داروینیسم اجتماعی بخشی غیرقابل تفکیک از ماهیت حکومت ایالات متحده آمریکاست، حرکت‌های اجتماعی علیه بی‌عدالتی نمی‌توانند از طریق راهکارهای موجود در نظام حاکمیتی فعلی آمریکا به اهدافشان برسند.

  1. خشونت پلیس

همان طور که پیشتر گفته شد، تغییرات دموگرافیک نژادی در آمریکا و گسترش حرکت اجتماعی مبارزه با بی‌عدالتی باعث شده است که درصد قابل توجهی از سفیدپوستان بیش از پیش احساس خطر کنند. به نظر می‌رسد در این شرایط، خشونت پلیس نه تنها پایان نخواهد یافت، بلکه تشدید خواهد شد. باید توجه داشت که فلسفه وجودی پلیس خشن در آمریکا، وجود تنش‌های فراوان اجتماعی در آن کشور است. برای مهار این وضعیت و جلوگیری از فروپاشی سیستم حاکم، آمریکا به پلیس خشن نیاز دارد. قوانین مصونیت پلیس نیز با همین منطق در طول سال‌ها ایجاد شده‌اند. به دلیل عدم وجود اجماع در مورد مسئله خشونت پلیس، قوانین مصونیت پلیس به‌راحتی قابل تغییر نیستند و این مسئله تداوم خواهد داشت.

به عبارت دیگر، ایالات متحده در حال حاضر در حال تجربه دوران گذار از نژادپرستی و داروینیسم اجتماعی به عنوان دو بنیان بی‌عدالتی در آمریکاست. به نظر می‌رسد در این دوران گذار، رنگین‌پوستان شاهد مشکلات بیشتری از جمله تشدید تنش‌های اختلاف نژادی و اختلاف طبقاتی خواهند بود.

شاید مشکلات ناشی از بی‌عدالتی در آمریکا از دید ناظران بیرونی قابل حل باشد. شاید گفته شود این کشور ثروتمند باید برای رفع اختلافات طبقاتی و نژادی، سرمایه‌گذاری بیشتری در راستای خدمات‌رسانی اجتماعی به قشرهای محروم جامعه، به‌خصوص سیاهپوستان کند. اما راهکاری که طی سال‌ها برای مهار اختلافات و تنش‌هایی که باعث دوقطبی شدن جامعه آمریکا شده، پلیس خشن است.

در نتیجه، در آینده‌ای نزدیک، جامعه آمریکایی شاهد تداوم نژادپرستی و خشونت پلیس خواهد بود. از آنجا که بخش منتفع از نژادپرستی در آمریکا زخم‌خورده است، خشونت‌های پلیس علیه رنگین‌پوستان بیشتر نیز خواهد شد و حرکت‌های اعتراضی به بی‌عدالتی‌های ساختاری در آمریکا، به‌خصوص نژادپرستی نظام‌مند گسترش خواهند یافت. به نظر می‌رسد این حرکت‌ها به‌تدریج به این نتیجه خواهند رسید که برای دستیابی به اهداف خود نیازمند تلاش برای تغییر در ماهیت آمریکا هستند و امکان دستیابی به اهداف خود از طریق سیستم موجود را ندارند.

 

نیاز به ایجاد قرارگاه مقابله با آمریکا:

شرایط کنونی برای ایران فرصتی استثنائی ایجاد کرده است. بی‌ثباتی کنونی آمریکا ناشی از افزایش تنش‌های بی‌سابقه در چند سطح است: دوران ریاست جمهوری ترامپ، ناکارآمدی دولت در مهار همه‌گیری کرونا، بیکاری ناشی از شرایط کرونا، التهابات ماه‌های آخر رقابت‌های ریاست جمهوری و در نهایت اعتراضات در پی قتل بی‌رحمانه فردی سیاهپوست به دست پلیس. عدم توجه به فرصت به دست آمده در راستای منافع ملی کشور نیست.

اتخاذ اقدامات لازم در شرایط کنونی بیش از پیش نیازمند ایجاد قرارگاهی قوی برای رصد مسائل آمریکا، ایجاد هماهنگی در اقدامات نهادهای مرتبط، و شبکه‌سازی است. این مسئله با توجه به ایجاد گروه اقدام ایران در وزارت خارجه آمریکا ضروری به نظر می‌رسد.  کارکرد مورد نظر برای قرارگاه مقابله با آمریکا اتخاذ تصمیمات خرد و تعریف پروژه‌ها و راهکارهای عملیاتی در راستای تصمیمات کلان نظام در حوزه آمریکاست. به بیان دیگر قرارگاه، مکمل و بازوی اجرایی تصمیماتی است که در سطح کلان کشور گرفته می‌شود.  ایجاد این قرارگاه می‌تواند مدیریت ستادی مسائل آمریکا را سامان دهد و بستری برای مدیریت پروژه‌های ریز فراهم کند.

تعریف پروژه‌هایی در زمینه دیپلماسی عمومی می‌تواند یکی از حوزه‌های کاری قرارگاه مقابله با آمریکا باشد.  در این مورد، توجه به جمعیت مسلمانان و رنگین‌پوستان آمریکا به عنوان دو گروه هدف دیپلماسی عمومی جمهوری اسلامی در این کشور اهمیت ویژه‌ای دارد. ارتباط با این دو گروه و دیگر گروه‌های همسو باید در دستور کار قرارگاه مقابله با آمریکا قرار گیرد.

یکی از صحنه‌های اصلی دیپلماسی عمومی جمهوری اسلامی در آمریکا تأثیرگذاری بر جریان‌های اسلامی، به‌ویژه در میان سیاهپوستان است. به نظر می‌رسد آنچه در دهه ۶۰ میلادی در باره ظهور جریان اسلامی انقلابی در جمعیت سیاهپوست آمریکا رخ داد، قابل تکرار است. در دهه ۶۰ میلادی و در اوج معضل تبعیض‌نژادی در آمریکا، شاهد رشد گرایش سیاه‌پوستان به اسلام و ظهور رهبری انقلابی چون مالکوم ایکس در رأس جریان اسلامی بودیم. رهبری مالکوم ایکس جریان اصلی مبارزه با تبعیض نژادی در آمریکا به رهبری مارتین لوترکینگ را هم به سمت انقلابی‌تر شدن سوق داد.

در حال حاضر نسل دوم و سوم مسلمان در آمریکا در تظاهرات اخیر فعال هستند. تصاویر مربوط به برپایی نماز جمعه و جماعت توسط معترضان مسلمان، گوشه‌هایی از این واقعیت را به نمایش می‌گذارد. این جمعیت که عموماً از تحصیلات بالایی برخوردارند، ظرفیت رهبری حرکت‌های اجتماعی عدالت‌محور را دارند. شاید بتوان چنین ادعا کرد که امکان ظهور حزب‌الله در آمریکا هم وجود دارد. در صورت ظهور رهبران انقلابی مسلمان در میان نسل دوم و سوم مسلمانان آمریکایی، انتظار می‌رود جریانات دیگر اعتراضی هم از آن متأثر شوند و به سمت انقلابی شدن حرکت کنند.

این در حالی است که یکی از مشکلات حرکت‌های اجتماعی ضد بی‌عدالتی در آمریکا فقدان رهبری است.  ایران می‌تواند در شناسایی افرادی که ظرفیت رهبری در این حرکت را دارند فعال باشد و به آنها کمک کند.  جمهوری اسلامی در این زمینه دو تجربه موفق داشته است: ایجاد حزب‌الله در لبنان و حمایت از نیروهای عراقی ضد صدام در زمان جنگ تحمیلی.

دستیابی به این هدف نیازمند حرکتی منسجم و برگرفته از رصد، پژوهش و تحلیل دقیق و علمی در این راستاست. دولت ترامپ برای رصد و مدیریت مسائل مربوط به ایران، گروه اقدام ایران را در وزارت خارجه این کشور ایجاد کرد.  به نظر بسیاری از کارشناسان، دلیل موفقیت نسبی دولت آمریکا در حوزه تحریم‌های ضد ایرانی تشکیل این گروه و ایجاد انسجام در ساختار سیاست خارجی آمریکا در قبال ایران بود.

جمهوری اسلامی نیز باید در این زمینه، مقابله به مثل و قرارگاهی را به عنوان مرجعیت علمی و عملیاتی مسائل آمریکا ایجاد کند. نیاز است قرارگاهی در عالی‌ترین سطوح تصمیم‌سازی در کشور برای رصد مستمر و عمیق سیاست‌ها و عملکرد طرف مقابل و ارائه راهکارهای مقابله تأسیس شود.

 

پی‌نوشت‌ها:

  1. عضو هیئت علمی دانشگاه تهران، دانشکده مطالعات جهان

۲٫عضو هیئت علمی دانشگاه تهران، دانشکده معارف و اندیشه اسلامی

۳٫https://www.brookings.edu/blog/the-avenue/2018/03/14/the-us-will-become-minority-white-in-2045-census-projects/

۴٫https://www.axios.com/when-american-minorities-become-the-majority-d8b3ee00-e4f3-4993-8481-93a290fdb057.html

۵٫https://www.forbes.com/sites/randalllane/2020/02/27/new-survey-reveals-the-emerging-socialist-majority-propping-up-bernie-sanders-among-democrats/

“۶٫This is what happens in countries before a collapse.”  https://www.washingtonpost.com/national-security/cia-veterans-who-monitored-crackdowns-abroad-see-troubling-parallels-in-trump-handling-of-protests/2020/06/02/7ab210b8-a4f6-11ea-bb20-ebf0921f3bbd_story.html

۷٫https://amp.cnn.com/cnn/2020/06/04/politics/john-allen-trump-protests-george-floyd/index.html?__twitter_impression=true

  1. https://www.nbcnews.com/news/amp/ncna1226276?__twitter_impression=true

۹٫Laissez-faire.

۱۰٫https://nymag.com/intelligencer/2017/06/social-darwinism-is-what-truly-guides-trump.html

۱۱٫The white man’s burden