اشاره:
تمدن نوین اسلامی معتقد به گفتگو و در محاذی با جنگ تمدنهاست. شیوه سیاستمداران جهان غرب در جنگ تمدنها استفاده از جنگ شناختی، ایرانهراسی و اسلامهراسی و راهکار مقابله با آن جبههسازی در تمدن نوین اسلامی است. جبههسازی نیازمند چهار ستون و پایه اساسی است که عبارتند از: محبت، اخوت، ولایتمداری و عقلانیت اسلامی. تشکیل جبههسازی، ما را در شکلگیری گفتمان واحد انقلابی و ایستادگی در برابر جنگ تمدنها توانمند میکند.
الف: گام اول، خودسازی فکری و اخلاقی
نظریه «نظام انقلابی» گوهر بیانیه گام دوم انقلاب است که از سوی رهبر معظم انقلاب اسلامی صادر شده است. این نظریه بر سه رکن استوار است: خودسازی، جامعهپردازی و تمدنسازی.
آغاز نظریه نظام انقلابی، خودسازی است، رهبر معظم انقلاب وقتی خودسازی را توضیح میدهند، با طرح دو عنصر فکری و اخلاقی در خودسازی میفرمایند: «خودسازی اولین و مهمترین قدم است که انسان به خود و اخلاق و رفتارش با نظر انتقادی بنگرد و عیوب خود را بهروشنی و دقت ببیند و سعی در برطرف کردن آنها داشته باشد و تربیت دینی پیدا کند.»(۱)
خودسازی در گام دوم انقلاب، خودسازی راهبان، کاتولیکها و چلهنشینان صوفی نیست؛ بلکه بخش انقلابی خودسازی مدنظر است؛ یعنی اخلاق و معنویتی که میخواهد در مسیر سیاسی سیر کند یا همان اخلاق و عرفان سیاسی. خودسازی انقلابی یعنی شناخت و تحکیم و تثبیت باورهای دینی و اعتقاد به توحید اجتماعی و ولایت و اسلام ناب محمدی«ص» در برابر اسلام آمریکایی و در واقع باور به دینداری و خودسازی و انسانسازی و اعتقاد به عدالت و حمایت از مظلومان در برابر ظالمان و اعتقاد به محوریت مردم در نظام اسلامی.
ب: گام دوم، جامعهپردازی
رکن دوم نظریه نظام انقلابی، جامعهپردازی است. فرآیند جامعهپردازی از دو رکن مهم تشکیل شده است: خانواده و جامعه اسلامی. یکی از ارکان مهم در خانواده اسلامی تربیت فرزندان و بر عهده مادر است. فرزندان در آغوش مادر تربیت میشوند و لذا نقش مادر بسیار مهم است. یکی از آسیبها در تربیت فرزند مشاغل بیرونی برای زنان است؛ از این رو نباید ساختارهای جامعه بهگونهای باشند که زن مانند مرد کارمند و تمام وقت در خدمت امور اداری باشد و پرورش فرزند حذف شود. بعد از شکلگیری خانواده، حرکت به سمت جامعهپردازی آغاز میشود؛ زیرا جامعه اسلامی متشکل از خانوادههای متعدد است.
فرآیند دیگر جامعهپردازی، فرهنگ است. رهبر معظم انقلاب آغاز جامعهپردازی اسلامی را فرهنگ اسلامی میدانند. باورها، اعتقادات، روحیات و خلقیات یک جامعه، فرهنگ آن جامعه را شکل میدهند که در همه عرصهها اعم از سیاست، اقتصاد، ادارات و… ظهور میکنند. حضرت آقا فرهنگ را مثل روحی در کالبد جامعه و هوایی برای تنفس میدانند.(۲) فرهنگ باید با حفظ استقلال، با فرهنگهای دیگر تعامل و ارتباط داشته باشد. دستاوردهای این فرهنگ در هنر و معماری و سایر عرصههای تمدنی ظهور مییابد؛ لذا حضرت آقا بر هنر اسلامی تأکید دارند. هنر اسلامی یعنی سینما، موسیقی، خوشنویسی، نقاشی و معماری اسلامی.
بعد از فرهنگ اسلامی نوبت به تعلیم و تربیت اسلامی میرسد. تعلیم و تربیت نهاد و نظامی است که از مهد کودک و آموزش و پرورش شروع میشود. اگر فرهنگ عمومی جامعه، اسلامی باشد، به خودی خود بر تعلیم و تربیت اثر میگذارد. بعد از تعلیم و تربیت، سیاست اسلامی و به تعبیری مردمسالاری دینی موضوعیت دارد. اولاً ولایت سیاسی حاکم باید از طرف خداوند باشد. ثانیاً باید ساختار نظام مردمسالارانه باشد، زیرا اگر سیاست بر مبنای مردم سالاری نباشد نمیتواند ما را به جامعهپردازی رهنمون باشد. بدیهی است که منظور ما از جامعهپردازی، همچون خودسازی، نوع انقلابی آن است.
نکته دیگر اهمیت دادن به نقش و وظیفه مردم است. گاهی درحرکتهای جهادی کمکهای قابل توجهی جمعآوری میشوند. میزان کمکهای دولتی مواسات در قضیه کرونا چیزی حدود پنج میلیون بسته بود؛ اما در اثر کمک مردم و حرکتهای جهادی صورت گرفته، شاهد ۲۵میلیون بسته کمک به محرومین هستیم که نقش حیاتی مردم را نشان میدهد. باید مردم را باور کرد و فعالیتها را با حرکت عمومی مردمی انجام داد.
ج: گام سوم، تمدنسازی
تمدنسازی یک حرکت فرآیندی و تکاملی است و تمدنها در همه جوامع فرآیندی چند قرنی داشتهاند؛ فرآیند تکاملی در تمدن نوین اسلامی نیز جاری است و تمدن نوین اسلامی در مرحله پنجم شکل گرفته است. به عبارتی پس از پیروزی انقلاب اسلامی و پشت سرگذاشتن نظام اسلامی، دولت اسلامی و جامعه اسلامی نوبت به شکلگیری تمدن اسلامی میرسد.
در تمدنسازی با دو مقوله دیگر مواجهیم: جنگ تمدنها و گفتگوی تمدنها. تئوری گفتگوی تمدنها در سال ۱۹۷۷ قبل از انقلاب اسلامی توسط «روژه گارودی» در کتابی با عنوان «برای یک گفتگوی تمدنها» برای نخبگان مطرح شد. نظریه برخورد تمدنها را هانتینگتون در سال ۱۹۹۲ مطرح کرد که ناظر به سیاستمداران بود. در حال حاضر تئوری برخورد تمدنها توسط سیاستمداران غربی دنبال میشود. آنها با ایجاد گروههایی مثل داعش و ایجاد جبهه واحد علیه جهان اسلام و با اتحاد با منافقین جنگی را علیه جهان اسلام شروع کردهاند و هدف آنها مانعتراشی در شکلگیری تمدن نوین اسلامی است. غربیها بهطور مفصل روی تاریخ اسلام و ایران کار کردهاند و لذا به ظرفیت تمدنسازی ایران آگاهند. تمدن اسلامی در گذشته از ایران شروع شد و در آنجا شکل گرفت. مرحوم شهید مطهری در کتاب «خدمات متقابل ایران و اسلام» نشان میدهد که ایرانیان در همه رشتهها از ریاضی، فلسفه، جبر و… سرآمد عالم بودهاند.
در مواجهاتی که بنده با نخبگان مالزی مصری، اندونزی… داشتم، سخن همه آنها این بود: «ما همه امیدمان به ایران است.» وقتی از آنها علت را میپرسیدم؛ پاسخ میدادند که ایران با بحرانهایی چون جنگ و تحریم روبرو شده و با وجود این، از جهت علم و فناوری نسبت به کشورهای اسلامی مقام برتر را دارد. نخبگان جهان عرب نیز به این موضوع معترفند؛ لذا ما با جنگ تمدنها روبرو هستیم که در آن نخبگان به دنبال گفتگو، ولی سیاستمدران استکبار جهانی به دنبال جنگ تمدنی هستند.
د: جنگ شناختی و ایرانهراسی در جنگ تمدنی
جنگ تمدنی با جهان اسلام از طریق «جنگ شناختی» صورت میگیرد و مخاطب جهان غرب در جنگ شناختی نخبگانند. آنان تلاش میکنند تا نخبگان را جذب و از دانش آنها برای ضربه زدن به جهان اسلام استفاده کنند. بخش دیگر از جنگ تمدنها، القای ایرانهراسی، ایرانگریزی، اسلامهراسی و اسلامگریزی است. ایرانگریزی از دوره قاجار شروع شد. عدهای از مستشرقین و سیاسیون غرب پس از ورود به ایران، کتبی را درباره فرهنگ وآداب ایرانیها نوشتند و صفات رذیلهای را به ایرانیان نسبت دادند، از جمله اینکه ایرانیها بی نظم هستند و آن قدر این القائات را تکرار کردند تا جامعه ایرانی باور کرد. کار به جایی کشید که کتابهایی با مضمون: «ما ایرانیان چگونه ما شدیم؟» نوشته شدند. متأسفانه برخی از سریالها در این فضای فرهنگی ساخته میشوند و به این نقیصه دامن میزنند. در جنگ شناختی به هویت ایرانی اسلامی خدشه وارد میشود و ایران اسلامی که منشاء تمدنسازی است نشانه گرفته میشود. در بخش اسلامهراسی نیز تلاشهای صورت میگیرند که نمونههای آن را میتوان در ماه محرم مشاهده کرد.
هـ : جبههسازی در جنگ تمدنها
در جنگ شناختی و جنگ تمدنها شیوه مقابله با دشمن چیست؟
به فرمایش رهبر معظم انقلاب، پاسخ به این پرسش، جبههسازی، یعنی قرار گرفتن فعالیتهای گروههای مختلف انقلابی در یک تشکل واحد است. جبههسازی دو کارکرد مهم دارد:
- کمک میکند تا در برابر استکبار مهاجم بایستیم
- کمک میکند تا با گفتگوسازی بر نخبگان تأثیر بگذاریم.
یکی از برکات انقلاب اسلامی تربیت نیروهای فراوان انقلابی در حوزه و دانشگاه است. در حوزهها محققین توانمندی اعم از طلاب نویسنده و مسلط به زبان و … تربیت شدهاند، ولی ما نتوانستهایم شبکهسازی کنیم و گفتمانسازی مؤثری در دنیا داشته باشیم.
چنانچه نیروهای انقلابی در یک جبهه واحد قرار نگیرند، نمیتوانند در برابر دشمن مقاومت کنند. در اوائل جنگ، بسیاری از نیروها از گروهها و اقشار مختلف به صورت خودجوش به جبهه آمدند، ولی در یک جبهه واحد متشکل نشدند و لذا ممکن بود به یکدیگر تیراندازی کنند. شهید باکری متوجه این خطر شد و با کمک نیروهای انقلابی اطلاعات کافی را جمع کرد و توانست با کمک دیگران در مقابل دشمن بایستد.
فعالان فرهنگی اجتماعی در جنگ شناختی نمیتوانند بهتنهایی در برابر دشمن بایستند. جنگ شناختی نیازمند قرارگاه است. باید فعالان فکری فرهنگی اجتماعی به گروههای فکری فرهنگی اجتماعی و گروهها به شبکهها تبدیل شوند و شبکهها به صورت «جبهه» درآیند تا در نهایت گفتمانسازی صورت گیرد و تحولات مختلف رقم بخورند. گروههای مختلف در استانها باید ذیل یک شبکه واحد و شبکهها تحت یک مدیریت واحد پیش بروند تا نهایتاً به یک جبهه فرهنگی اجتماعی تبدیل بشوند.
ما هنوز در عرصه جنگ شبکهای فعالان فرهنگی و گروههای متعددی داریم، ولی هنوز شبکه شکل نگرفته است و تا شبکهسازی و جبههسازی هم نشود، نمیتوانیم گفتمان داشته باشیم و تا گفتمان شکل نگیرد نمیتوان روی دنیا اثر گذاشت. پیام اصلی جبههسازی در این آیه است: «واَطِیعُوا اللَّهَ وَ رَسُولَهُ وَ لا تَنازَعُوا فَتَفْشَلُوا وَ تَذْهَبَ رِیحُکُمْ وَ اصْبِرُوا إِنَّ اللَّهَ مَعَ الصَّابِرِینَ. و (فرمان) خدا و پیامبرش را اطاعت کنید و نزاع (و کشمکش) نکنید، تا سست نشوید، و قدرت (و شوکت) شما از میان نرود و صبر و استقامت کنید که خداوند با استقامتکنندگان است.»(۳) کشمکش و نزاع و نداشتن یک جبهه واحد باعث سستى و ناتوانى و ضعف در مبارزه میشود که نتیجه آن از بین رفتن قدرت و قوت و هیبت و عظمت در برابر دشمن است.
و: چهار شرط جبههسازی
چرا جبههسازی شکل نمیگیرد و گروها تبدیل به شبکه نمیشوند؟ شرط جبههسازی چیست؟ به نظرم چند ویژگی مهم محبت، اخوت، ولایتمداری و عقلانیت اسلامی در بین فعالان فرهنگی انقلابی نظام اسلامی کمرنگ هستند و باید تقویت شوند. در میان این چهار عامل، ضعف محبت و ضعف اخوت انقلابی و ایمانی آشکارترند. محبت و اخوت وجود دارند، ولی ضعیفاند. به هر اندازه که اخوت تقویت شود، تشکیلات ما هم قویتر میشود.
۱٫ محبت
محبت یکی از عوامل تأثیرگذار در جبههسازی است. یزید بن معاویه عجلی میگوید: «نزد امام باقر(ع) بودم. مردی از خراسان با پای پیاده به محضر ایشان آمد و پاهایش را که پوست انداخته بودند، از کفش بیرون آورد و گفت: «بهخدا هیچ عاملی جز دوستی شما اهلبیت«ع» مرا از راه دور به اینجا نیاورده است.» امام فرمودند: «والله لو احبنا حجر حشره الله معنا و هل الدین الا الحب؟ ان الله یقول: «قُلْ إِنْ کُنْتُمْ تُحِبُّونَ اللّهَ فَاتَّبِعُونی یُحْبِبْکُمُ اللّهُ…»(۴) و قال: «یحِبُّونَ مَن هَاجَرَ إِلَیهِمْ»(۵)و هل الدین الا الحب(۶) به خدا اگر سنگی ما را دوست بدارد، خداوند او را با ما محشور میکند و آیا دین، چیزی جز محبت است؟ خداوند میفرماید: [ای پیامبر!] بگو: اگر خدا را دوست میدارید، مرا پیروی کنید تا خدا دوستتان داشته باشد. و خداوند فرمود: کسانی را که به سوی آنها مهاجرت میکنند، دوست دارند و آیا دین، غیر از محبت است؟
نیروهای انقلابی باید سعهصدر داشته باشند و دایره محبت را وسیع کنند. یکی از اوصاف اهل بهشت عاری بودن از غل و حسد وکینه است. لذا برادر مؤمن را برادر خود میدانند و برای او دعا میکنند و در یک جبهه قرار میگیرند. قرآن میفرماید: «والذین جاءوا مِنْ بَعْدِهِمْ یَقُولُونَ رَبَّنَا اغْفِرْ لَنا وَ لِإِخْوانِنَا الَّذِینَ سَبَقُونا بِالْإِیمانِ وَ لا تَجْعَلْ فِی قُلُوبِنا غِلًّا لِلَّذِینَ آمَنُوا رَبَّنا إِنَّکَ رَؤُفٌ رَحِیمٌ(۷): پروردگارا! ما و برادران ما را که در ایمان بر ما پیشى گرفتند بیامرز و در دلهایمان حسد و کینهاى نسبت به مؤمنان قرار مده، پروردگارا! تو مهربان و رحیمى.»
بنابراین لازمه جبههسازی محبت به یکدیگر است.
زید بن حارثه یکی از یاران پیامبر اکرم«ص» بود که مقامات بالای عرفانی داشت. رسول اکرم«ص» بعد از نماز صبح به او فرمودند: «کَیفَ اَصبَحتُ: چگونه صبح کردى؟» عرض کرد: «صبح کردم در حالى که به یقین رسیدهام.» حضرت خوششان آمد و فرمودند: «هر چیزى حقیقتى دارد. حقیقت یقین تو چیست؟» عرض کرد: یقینم موجب نگرانى و ترسم و سبب شب زندهدارى و تشنگى روزم شده است. زید در ادامه گفتگو با اشاره به اوصاف اهل بهشت و جهنم میگوید: «انگار نگاه به اهل بهشت مىکنم که در ناز و نعمتاند و تکیه بر تختهاى بهشتى زدهاند و اهل آتش را مىبینم که در عذاب گرفتارند. مولانا در مثنوی و معنوی این بخش را اینگونه بیان میکند.
گفت پیغامبر صباحی زید را
کیف اصبحت ای رفیق با صفا
اهل جنت پیش چشمم ز اختیار
در کشیده یکدگر را در کنار
دست همدیگر زیارت میکنند
از لبان هم بوسه غارت میکنند(۸)
داستان زید بیانگر این است که اهل بهشت یکدست هستند و کینه و نفرت را در آنان راه نیست. ما باید صفت بهشتیان را داشته باشیم و خودمان را نسبت به برخورداری از محبت در بخش جبههسازی بسنجیم. معیار سنجش به فرمایش رهبر معظم انقلاب «جذب حداکثری و دفع حداقلی» است. مدیران و مسئولین در بخشهای مختلف کشور زمانی انقلابی محسوب میشوند که به مردم محبت حداکثری داشته باشند، با مردم باشند و درد آنها را درد خود بدانند. معظمله در توضیح انقلابیگری میفرمایند: «حوزه و دانشگاه و امامت باید انقلابی شوند.» ایشان بارها واژه «انقلابی» را بیان میکنند. نگارنده با تحقیقی در باره تعاریف رهبر معظم انقلاب از انقلابیگری دریافتم که انقلابیگری در نگاه ایشان «جذب حداکثری و دفع حداقلی» است.
۲٫ اخوت
بخش دیگر در ایجاد جبههسازی، اخوت میان گروههای مختلف است. اخوت در بخش جبههسازی چهار ساحت دارد: اخوت انسانی، اسلامی، ایمانی و انقلابی.
اخوت انسانی
اخوت انسانی میان همه انسانهاست. امام علی«ع» در فرمان استاندارى مصر به مالک اشتر میفرمایند: «دل خود را آکنده از مهر و محبّت و لطف نسبت به مردم گردان. مبادا براى آنان چون جانور درندهاى باشى که خوردنشان را غنیمت دانى؛ زیرا مردم دو دستهاند: یا برادر دینى تو هستند و یا همنوع تو.»(۹) معیار در اخوت انسانی بشریت است. احترام به همه انسانها در هر آئینی واجب است. پیامبر اکرم«ص» فرمودند: «الناس سواسیه کاسنان المشط(۱۰): مردم مانند دانههای شانه با هم برابرند.»
اخوت اسلامی
اخوت اسلامی میان همه مسلمانان، اعم از شیعه و سنی وجود دارد و تقریب بین المسلمین بر همین اساس شکل گرفته است:
بنی آدم اعضای یک پیکرند
که در آفرینش ز یک گوهرند
چو عضوی به درد آورد روزگار
دگر عضوها را نماند قرار
تو که از محنت دیگران بیغمی
نشاید که نامت نهند آدمی
اخوت ایمانی
اخوت ایمانی در میان شیعیان است. شیعیان باید با هم متحد و یکدل باشند. امام صادق(ع) فرمود: «مَثَلُ الْمُؤْمِنِینَ فِی تَوَادِّهِمْ وَتَرَاحُمِهِمْ وَتَعَاطُفِهِمْ مَثَلُ الْجَسَدِ؛ إِذَا اشْتَکَى مِنْهُ عُضْوٌ تَدَاعَى لَهُ سَائِرُ الْجَسَدِ بِالسَّهَرِ وَالْحُمَّى(۱۱): مؤمنان به خدا، در روابط دوستانه، مانند بدن هستند که چون عضوی از آن بیمار شود، سایر اعضا نیز در تب و شببیداری با آن همراهی میکنند.»
اخوت انقلابی
اخوت انقلابی در میان بچههای انقلابی است که باید با وجود سلایق مختلف در جهت و جبهه واحد حرکت کنند. با اخوت انقلابی و ایمان است که میتوانیم گفتمان واحدی را شکل بدهیم و انقلاب را به جهانیان معرفی کنیم. با اخوت بین دو فعال فرهنگی، گروهها قویتر میشوند. بنابراین تمدنسازی نیازمند شکلگیری جبههسازی است که در پرتو اخوت و تقویت باور ایمان و محبت شکل میگیرد. با پراکندهکاری و فعالیتهای فرهنگی جزیرهای نمیتوان به تمدنسازی رسید و گفتمان انقلابی را شکل داد.
۳٫ ولایتمداری و عقلانیت اسلامی
یکی دیگر از مؤلفههای جبههسازی ولایتمداری و عقلانیت اسلامی است که تحقق آن را میتوان در سردار سلیمانی مشاهده کرد. ایشان خود را پیرو و معتقد به ولایت فقیه میدانست و لحظهای از این اعتقاد خارج نشد. در قرآن آمده است که ولایت الهی در تقابل با ولایت طاغوت و شیطان قرار دارد. کارکرد ولایتمداری در جبههسازی، اتحاد نیروها و نشان دادن نقشه راه است. در ماجرای سوریه که هنوز داعشی شکل نگرفته بود و بشار اسد مخالفانی پیدا کرده بود؛ رهبر معظم انقلاب فرمودند: «باید از بشار اسد حمایت کرد.» بعضی از سیاسیون موضعگیری و مخالفت کردند، اما شهید سلیمانی معتقد بود که اینجا محور جریان مقاومت است و باید تقویت شود.
نتیجهگیری
- تمدنسازی یک حرکت فرآیندی و تکاملی است. فرآیند تکاملی در تمدن نوین اسلامی نیز جاری است و تمدن نوین اسلامی در مرحله پنجم شکل گرفته است.
- جنگ تمدنی با جهان اسلام از طریق جنگ شناختی، القای ایرانهراسی، ایرانگریزی، اسلامهراسی و اسلامگریزی صورت میگیرد.
- راه خروج از این جنگ، جبههسازی است. جبههسازی یعنی قرار گرفتن فعالیتهای گروههای مختلف انقلابی در یک تشکل واحد. جبههسازی دو کارکرد مهم دارد. ۱٫کمک میکند تا در برابر دشمن استکبار مهاجم بایستیم و ۲٫ کمک میکند تا با گفتگوسازی بر نخبگان تأثیرگذار باشیم.
- ما هنوز موفق به جبههسازی نشدهایم. به نظر میرسد چند ویژگی مهم محبت، اخوت، ولایتمداری و عقلانیت اسلامی. در بین فعالان فرهنگی انقلابی نظام اسلامی کمرنگ هستند و باید تقویت شوند.
پینوشت:
- خطبههای نماز عید سعید فطر ۲۵/۹/۱۳۸۰٫
۲- بیانات در حرم رضوی، ۱/۱/۹۳٫
۳- انفال/ ۴۶٫
۴- آل عمران/ ۳۱٫
۵- الحشر/ ۹٫
۶- مجلسی، بحارالانوار، ج۲۷، ص ۹۵٫
۷- حشر/ ۱۰٫
۸- مولوی «مثنوی معنوی»، دفتر اول.
۹- نهج البلاغه، نامه ۵۳٫
۱۰- مجلسی، محمدباقر، بحارالانوار، ج۲۲، ص۳۴۸، بیروت، لبنان، مؤسسه الوفاء، ۱۴۰۳، چاپ اول.
۱۱- مجلسی، بحارالانوار، ج۷۱، ص ۲۳۴٫