Tag Archives: سیمافیلم

10اکتبر/20

خانواده، مظلوم‌ترین عنصر در شبکه نمایش خانگی

اشاره:

دکتراحمد رضا معتمدی دکتر فلسفه است و در کارنامه هنری‌اش ساخت فیلم‌هایی همچون «سوء‌تفاهم»، «راه رفتن روی سیم»، «آلزایمر»، «قاعده بازی»، «دیوانه‌ای از قفس پرید»، «زشت و زیبا» و «هبوط» را دارد. وی علاوه بر ساخت فیلم، در زمینه مباحث تئوریک هنر و فلسفه زیبای‌ شناسی، نقد سینما و… هم مطالبی را در قالب کتاب و مقاله نگاشته است. با او درباره «وضعیت فیلم‌های شبکه نمایش خانگی» صحبت کرده‌ایم که در ادامه می‌خوانید.

 

 

*از حیث محتوایی جدی‌ترین اشکالاتی که می‌توان به فیلم‌های شبکه نمایش خانگی وارد نمود، کدامند؟

تقلید ناشیانه از سریال‌های‌های نخ‌نما شده ترکیه‌ای، فرمول متداولی است که در بخش زیادی از این سریال‌ها مشاهده می‌شود. این وضعیت به‌قدری جدی است که اخیراً دعوت از بازیگران ترک برای بازی در سریال‌های ایرانی در دستور کار قرار گرفته است! منحرف‌سازی ذائقه سینمایی مخاطب، یکی از بزرگ‌ترین آسیب‌های ناشی از آثار فعلی شبکه نمایش خانگی است که در بلند مدت آثار تخریبی فراوانی را در پی خواهد داشت و از میان کارکردهای سه‌گانه آموزش، ‌اطلاع‌رسانی و سرگرمی آثار نمایشی،‌ صرفاً بُعد سرگرم‌کنندگی آنها در ناخوداگاه ذهن بیننده باقی خواهد ماند و توقع هنری او به‌تدریج تنزل می‌شود.

با این روندی که پیش می‌رویم دیری نمی‌گذرد که شبکه خانگی جای رمان‌های زرد عامه پسند را در ایران خواهد گرفت و  مخاطب را درگیر سوژه‌های سطحی خواهد کرد. وجه غالب این سریال‌ها، بُعد دراماتیک و عاشقانه آنهاست و خبری از ژانرهای دیگر نیست. در این زمینه کافی است به اسامی برخی از آنها دقت کنید: «مانکن»، «عاشقانه»، «گلشیفته»، «دل»، «شهرزاد» و… داستان‌های کلیشه‌ای و تکراری و عدم تعلیق‌های جذاب و حرفه‌ای در اینها بسیار شایع است و قصه‌های آبکی و بی‌محتوا، سکانس‌های غیراخلاقی و حتی خشونت‌آمیز در این آثار به وفور یافت می‌شوند.

مظلوم‌ترین عنصر در شبکه نمایش خانگی، خانواده است و نمایش خانگی بسیاری از اصول خانوادگی را زیر سئوال برده است. شگرد‌های مختلفی برای زمین‌زدن عنصر خانواده در دستور کار آثار شبکه خانگی قرار دارند؛ از جمله خیانت، عشق‌های مثلثی یا حتی مربعی و روابط غیرمتعارف تا ترویج مسائلی همچون همباشی و ارتباط بی‌ضابطه بین زن و مرد نامحرم و عادی جلوه دادن آن، موسیقی‌های مبتذل، آرایش‌های غلیظ و پوشش‌های ناهنجار. مخاطب این آثار واقعاً نمی‌تواند با خیال راحت و در کنار خانواده خود بنشیند و این آثار را تماشا کند.

 

*عده‌ای بر این باورند که سینمای خانگی طی سال‌های اخیر مروج بی‌عفتی بوده است. نظر شما در این زمینه چیست؟

بی‌عفتی وجوه مختلفی دارد. گاهی اوقات بی‌عفتی در کلام رخ می‌دهد و بازیگر شروع به فحاشی و در دیالوگ‌هایش از رکیک‌ترین الفاظ استفاده می‌کند. از این پدیده به عنوان خشونت کلامی هم یاد می شود. گاهی اوقات بی‌عفتی در صحنه‌آرایی، طراحی لباس، گریم، ‌میزانسن‌ها و دکوپاژ‌ها اتفاق می‌افتد و در این زمینه شیطنت‌هایی توسط فیلمساز انجام می‌شوند و جاذبه‌های جنسی بازیگران در کانون نگاه مخاطب قرار می‌گیرد. هر دوی این ابعاد را این روزها می‌توان در آثار شبکه نمایش خانگی مشاهده کرد. نکته مهم در این زمینه، عادی جلوه دادن این موضوع است و فیلمساز اعتقاد دارد که اگر این بی‌عفتی‌ها را نادیده بگیرد، زندگی واقعی مردم را تحریف کرده و برای اینکه این انگ را از روی خود بردارد، به آن تن می‌دهد و به عمل خود افتخار هم می‌کند! عمق فاجعه این است که این تلقی به صورت اپیدمی در آمده است و عده زیادی از کارگردانان در باره منش هموطنان خود به شکلی ظالمانه سیاه‌نمائی می‌کنند. دوگانه مبتذل و خشونت درهالیوود کدهای شناخته شده‌ای هستند و برخی از فیلمسازان در ایران گمان می‌کنند برای جذب مخاطب باید از این دو کد استفاده کنند.

 

*بسیاری از آثار شبکه خانگی بازیگر محورند، نه ایده محور. به عبارت دیگر این سریال‌ها بر چهره‌ها و سلبریتی‌ها استوارند، نه مضامین داستانی جذاب. نظرتان در این‌باره چیست؟

سوپراستار‌های سینمایی به همین دلیل بازی در این آثار را در اولویت کاری خود قرار می‌دهند. این تلقی برای برخی از بازیگران و سینماگران وجود دارد که شبکه خانگی منطقه آزاد سینمایی در ایران است و خطوط قرمز متعارف فرهنگی در آن وجود ندارد! این تصور به دلیل بی‌برنامگی‌ها و اهمال‌کاری‌های وزارت ارشاد متاسفانه در عمل هم وجود دارد. بلاتکلیفی میان ارشاد و صدا و سیما هم در این خصوص تامل برانگیز است. ظاهراً هیچ یک از ارگان‌های دولتی، جسارت ورود جدی برای نظام بخشیدن به آثار شبکه نمایش خانگی را ندارند و یا لاقل نمی‌خواهند به‌تنهایی جور این مسئله را به دوش بکشند!

 

*به نظر شما مهم‌ترین حواشی ایجاد شده پیرامون شبکه نمایش کدامند؟

حواشی در سریال‌های شبکه خانگی معمولاً زیاد اتفاق می‌افتند. مثلاً بیکباره می‌شنویم که فلان بازیگر وسط فیلمبرداری حذف شد. حتی فراتر از این، گاهی وقت‌ها سریال بیکباره تمام می‌شود بدون اینکه در قبال فیلمنامۀ مصوب و مجوز گرفته شده تعهدی وجود داشته باشد. این اتفاقات عجیب در شبکه نمایش خانگی به‌شدت رواج دارند. علتش هم زد و بندهای پنهانی فیلمسازان در پشت صحنه با یکدیگر است. به عبارت دیگر ما شاهد نوعی فساد صنفی سازمان یافته در این حوزه هستیم.

جای تأسف است که نگاه مدیران ما به بازار و جنبه‌ اقتصادی تولیدات است و شاخص‌های فرهنگی درحاشیه قرار دارند. تبلیغات این سریال‌ها در قالب بیلبو‌ردها شهر را تسخیر کرده‌اند. از طرف دیگر دستمزدهای نمایش خانگی به سینما و تلویزیون ضرر می‌زند. برخی از افراد تعمداً بازار سیاه راه می‌اندازند. واقعیت این است که فیلمسازان درجه دوم و سوم در شبکه خانگی جولان می‌دهند و کارگردانان معتبر، یا به این عرصه وارد نشده و یا در صورت ورود، به‌سرعت از آن خارج شده‌اند.

تزریق پول‌های کثیف و مسئله‌دار به شبکه نمایش خانگی، منشا بسیاری از نا بسامانی‌های موجود دراین شبکه است. اگر لقمه حلال نباشد، «تا ثریا می‌رود دیوار کج». متاسفانه طیف قابل توجهی از مفسدان اقتصادی به دلایل مختلف از جمله علاقه به حوزه هنر و سینما، طمع به درآمد‌زایی با استفاده از ظرفیت‌های تبلیغی و… مانند مغولان به شبکه نمایش خانگی هجوم آورده‌اند و این جریان تا امروز ادامه داشته است. تهیه‌کنندگان غیرسینمایی وقتی پا به این عرصه می‌گذارند، اغراض غیر سینمایی خاص خود را دنبال می‌کنند. باید اقرار کنیم که یک مافیای فرهنگی در کنار مافیای اقتصادی درشبکه نمایش خانگی ریشه دوانده است. دست‌های پشت پرده‌ای قرار دارند که در تلاشند تا نوعی ولنگاری فرهنگی مجوزدار! را از طریق شبکه نمایش خانگی در خانه‌های ایرانیان ترویج کنند.

 

*در حال حاضر زمزمه‌هایی مبنی بر ورود و نظارت مراکزی مثل معاونت فضای مجازی سازمان صدا و سیما، سازمان تنظیم مقررات صوت و تصویر فراگیر و مرکز سیمافیلم بر شبکه نمایش خانگی شنیده می‌شود.

قطعاً نظارت پیشینی کاراتر از نظارت پسینی است. ارائه مشاوره‌های تخصصی محتوایی در این زمینه یقیناً راهگشاست. فیلمسازی که به اصول التزامی ندارد، خیلی خوب یاد گرفته که چگونه ناظر را دور بزند. اما اگر از همان ابتدا و قبل از شروع و حتی حین فیلمبرداری، ناظر با تولید فیلم همراه باشد، در این صورت امکان تخلف به‌شدت کاهش می‌یابد.

 

*عده‌ای معتقدند که اگر قرار باشد معیارهای کارهای نمایشی رسانه ملی در آثار نمایش خانگی لحاظ شود، مخاطبین نمایش خانگی را هم از دست خواهیم داد و آنها را به سمت شبکه‌های ماهواره‌ای سوق می‌دهیم، پس باید در نظارت مسامحه‌آمیز عمل کنیم!

این حرف غلط است و به دنبال خودش رویکرد‌های التقاطی زیادی می‌آورد. در مقوله شبکه نمایش خانگی باید در سه محور سه‌گانه نظارت، مدیریت و هدایت وارد عمل شویم. این حلقه مفقودۀ ما دراین زمینه است. در شبکه خانگی رویکرد مدون تعیین شده‌ای وجود ندارد و این حوزه بلاصاحب و رها شده است. این وضعیت موجب شده تا برخی از افراد به سوءاستفاده روی آورند و از آب گل‌آلود ماهی خود را بگیرند. در استحاله فرهنگی نه تنها فرهنگ خودی تبلیغ نمی‌شود، بلکه تحقیر و در مقابل، فرهنگ غیربومی تقدیس می‌شود. شبکه نمایش خانگی، پاتوق خصوصی برخی از هنرمندان و سبک زندگی خاص آنها شده است. باید به زندگی واقعی مردم نزدیک شویم.

 

*با نگاهی گذرا به آمار دنبال کنندگان شبکه نمایش خانگی می‌بینیم که این مخاطبین به‌مراتب گسترده‌تر از مخاطبین سالن‌های سینمایی هستند، ولی روی این آثار، آن‌گونه که شایسته است نظارت و ارزیابی دقیق صورت نمی‌گیرد. 

شبکه نمایش خانگی در کشور ما عمدتاً روی سریال‌سازی متمرکز است، ولی در کشورهای دیگر دنیا در حوزه فیلم‌های سینمایی، فیلم‌های کوتاه، فیلم‌های مستند نیز به‌طور متوازن رشد کرده است. واقعیت این است که قالب سریال نزد مخاطب ایرانی قالب پر هواخواهی است. شیوع آثار نازل، چه از حیث ساختاری و چه از حیث محتوایی درشبکه نمایش خانگی ضربه بزرگی به ذائقه و نگاه مخاطب می‌زند. برخی از افراد گمان می‌کنند شبکه نمایش خانگی عرصه مهمی نیست و نباید آن را چندان جدی گرفت. این رویکرد اشتباه است، زیرا این شبکه پخش فراگیری دارد و آثار آن در سراسر کشور توزیع می‌شود. این فیلم‌ها به‌راحتی در خانه‌ و تلفن همراه هر ایرانی و بدون توجه به نوع محتوا قابل‌ دسترسی هستند و بی‌توجهی به آنها نتایج سوء فراوانی بر تربیت فرهنگی جامعه خواهد داشت.

 

*سبک زندگی مورد اشاره در بخش قابل توجهی ازاین سریال‌ها، یک معضل جدی است.

مدتی است که ابزارهای فرهنگی مثل سینما و شبکه نمایش خانگی درایران به ابزارهای ضد فرهنگی تبدیل شده‌اند. فیلمساز با نمایش وسایل و موقعیت‌های لوکس و لاکچری به ترویج تجمل‌گرایی و اشرافی‌گری هدفمندانه دست می‌زند و به علت فاصله‌ این روایت با سطح زندگی عموم اقشار جامعه، نوعی احساس یاس و سرخوردگی برای بیننده ایجاد می‌شود. با اصالت بخشیدن به زندگی‌های پر زرق ‌و برق در این تولیدات، یک زندگی ساده در قشر پایین جامعه بد جلوه داده می‌شود و قهرمانان داستان همواره کسانی هستند که زندگی سرمایه‌داری، خانه و ماشین آنچنانی دارند. ویژگی شاخص سبک زندگی استخراج شده از این آثار، ولنگاری دینی و هنجارشکنی‌های اخلاقی است.