Tag Archives: صلح امام حسن

03ژانویه/21

نقدی بر امام صلح نامیدن دومین امام«ع»

وقتی به زندگی امام حسن مجتبی«ع» ‌می‌نگریم، مظلومیت تنها بر دوران حیات ایشان سایه نیفکنده است، ‌بلکه هنوز هم شاهد نشانه‌هایی از مظلومیت تحمیل شده بر ایشان هستیم. گفته‌ها و شنیده‌های ماه‌های اخیر گواه مدعاست.

سخن در نوع مواجهه دوست با دشمن و جبهه حق با باطل است. ‌صف‌بندی این دو جبهه همچنان باقی است و پیروان حق زمانی زمینگیر می‌شوند که ترسوهای جبهه خودی مقهور شاخ و شانه کشیدن‌های جبهه باطل و نفوذی‌های آن می‌شوند.

اصولاً چه شباهتی میان فضای حاکم بر کوفه و جبهه مرعوب و خود فروختۀ عراق و حجاز سال ۴۰ هجری و فضای جاری در ایران‌زمین و جبهه پرافتخار مقاومت در منطقه در سال ۱۴۴۲ هجری وجود دارد؟

امام مجتبی«ع»‌ با جریان مخالف و قوی‌ای روبرو بودند که از دوران خلیفه سوم نضج گرفته و امویان را بر گرده فرهنگ و سیاست نشانده بود. این جریان با در اختیار داشتن امکانات وسیع و گسترده در سطح جهان اسلام به عنوان مانعی جدی سر برآورده بود. رهبر معظم انقلاب درباره این جریان منحرف می‌فرمایند:

«اگر کسی بخواهد قدری دور از ملاحظات اعتقادی و صرفاً متکی به شواهد تاریخی حرف بزند، شاید بتواند ادعا کند که این جریان حتّی در دوران اسلام به وجود نیامده بود؛ بلکه ادامه‌ وضعیت دوران نهضت پیامبر«ص» در مکه بود.

در دوران خلافت عثمان، ابوسفیان که در آن ‌وقت نابینا شده بود، با دوستانش دور هم نشسته بودند. او پرسید که چه کسانی در جلسه هستند؟ پاسخ شنید که فلانی و فلانی و فلانی. وقتی مطمئن شد که همه خودی هستند و بیگانه‌ای در جلسه نیست، به آنها خطاب کرد و گفت: «تلقّفنّها تلقّف الکره». یعنی مثل توپ، حکومت را به هم پاس بدهید و نگذارید از دست شما خارج بشود! این قضیه را هم تواریخ سنی و هم شیعه نقل کرده‌اند. اینها مسایل اعتقادی نیستند و من فقط جنبۀ تاریخی آن را مطرح می‌کنم. البته ابوسفیان در آن ‌وقت اسلام آورده بود؛ منتهی اسلام او اسلام بعد از قدرت بود و نه اسلام دوره ضعف و فتور.

این جریان در زمان امام حسن مجتبی ‌«ع» به اوج قدرت خود رسید و در هیئت معاویه در مقابل امام «ع» ایستاد. معاویه معارضه را شروع کرد؛ راه را بر حکومت اسلامی بست؛ مشکلاتی را فراهم کرد و عملاً مانع از پیشروی  حکومت اسلامی شد.»(۱)

پول‌های کثیف و وعده‌ها و حتی تهدیدها، فرهنگ اموی را در جهان اسلام منتشر کرد و توان قدرت‌نمائی را از همان معدود مردان نامی هم سلب کرد. در چنین شرایطی، هر امام دیگری هم  همان راهی را انتخاب می‌کرد که امام مجتبی«ع»‌ انتخاب کردند. ‌از این‌رو «امام صلح نامیدن سومین امام» جفایی نابخشودنی است.

شبیه‌سازی دوران معاصر با آن عصر نیز خطایی راهبردی است و به ضعف درتصمیم‌گیری‌ها می‌انجامد. اکنون نه یک جریان قوی در برابر اراده پولادین مردان ایران‌زمین عرض اندام می‌کند و نه مردم زمینگیر و مستاصل و بی‌اراده شده‌اند. مشکل فعلی جامعه، وجود ترسوهایی است که به وادادگی خود در برابر دشمن، نام عقلانیت می‌نهند و نرمش و مذاکره و کوتاه آمدن و امتیازدهی‌های یک‌سویه را دنبال می‌کنند.

لیکن مردم فهیم که ضعف‌های جاری اقتصادی را در سستی متولیان و راحت‌طلبی و حتی فساد برخی از مسئولان می‌دانند؛ دشمن را به‌درستی شناخته‌اند؛ در برابر درشت‌گویی‌های او مقاومت می‌کنند‌ و بهترین ارزیاب مدیران خدوم و دشمن‌شناس هستند.‌ خیزش بی‌مانند ملت ایران در بدرقه سردار دل‌ها حاج قاسم سلیمانی نمونه عینی ارزش‌گذاری درست ملت بعد از گذشت۴۰ سال از حیات انقلاب است.

ملت ایران در اوج سختی‌های اقتصادی در تشییع مدیری که به اقتدار ایران می‌اندیشید و شکوه کشور را در گرو مقابله با تهدیدهای فرامرزی و منطقه‌ای می‌دانست و جان خویش را نیز به عنوان یک خدمتگذار صدیق ملت تقدیم کرد، حماسه‌ای به یاد ماندنی خلق کرد و نشان داد که با سنجه پیشوای حکیم خویش، راه را از بی‌راه تمیز می‌دهد. این ملت با ترسوهایی که با نقاب مذاکره و عقلانیت خوش‌رقصی می‌کنند بیگانه است و  میان خادم و خائن فرق می‌گذارد.

دشمن همواره در مسیر دشمنی خود تغییر چهره می‌دهد. گاه تیغش را عیان می‌سازد و گاه پس لبخند، دندان خدعه بر هم می‌ساید. مواجهه با این دشمن دغل، مردانی را می‌طلبد که مصداق این فراز از فرمایش امام زین‌العابدین(ع)‌ باشند که:‌ «به هنگام برخورد با دشمن یاد دنیای دلفریب را از خاطرشان ببر و اندیشه‌های مال فتنه‌انگیز را از دل‌هاشان محو کن.»(۲)

 

پی نوشت:

۱٫از بیانات مقام معظم رهبری، ۲۲فرودین ۱۳۶۹٫

۲٫صحیفه سجادیه ، فرازی از دعای بیستم و هفتم .