Tag Archives: علمای اصفهان

01سپتامبر/20

مهمانی که میزبان بود!

«یکی از بزرگانی که مقیدم هرگاه به تخت فولاد اصفهان میروم حتما بر سر مزارش حاضر شوم و فاتحه‌ای بخوانم،​ مرحوم میرزا احمد بیدآبادی است.»

جملات فوق مربوط است به سابقه، تعلق خاطر و ارادت جناب والد بزرگوارم نسبت به مرحوم میرزا احمد بیدآبادی که به دوران کودکی و نوجوانی ایشان باز می‌گردد.

بیش از ۸ دهه پیش و زمانی که میرزا احمد هفته‌ای یک شب برای اقامه نماز مغرب و عشا به محل ما، دستگرد اصفهان، می‌آمد و در کوچکترین و محقرترین مسجد دستگرد منبر می‌رفت. آن زمان جمعیتی که برای نماز و منبر میرزا احمد می‌آمدند، به‌قدری کم بود که برخی به کنایه می‌گفتند: افرادی که درآستانه در ورودی مسجد می‌نشینند و با یکدیگر گپ میزنند، از تعداد افراد حاضر در نماز جماعت و منبر میرزا احمد بیشترند! عجیب آنکه وقتی مرحوم حاج سید عباس نیری که از اخیار محل بود، یکبار این وضعیت تاسف‌بار را به عرض میرزا احمد رسانده بود، ایشان با صلابتی خاص پاسخ ‌داده بود: من باید وظیفه خودم را انجام دهم.

انجام این وظیفه الهی مرحوم میرزا احمد، ویژگی‌های جالب‌تر دیگری هم داشت:

*فاصله بین محله بیدآباد اصفهان تا دستگرد حدود ۱۰ کیلومتر بود.

*فاصله بین انتهای شهر اصفهان تا دستگرد که در آن زمان روستای نسبتاً کوچکی بود حدود ۳ کیلومتر بود.

*مسیر خاکی بود و برق هم سالها بعد به آن منطقه آمد.

*مرکوب او برای این رفت و آمد الاغ بود.

*شرایط امنیتی آن زمان به‌گونه‌ای بود که میرزا احمد شب را نمی‌توانست به اصفهان برگردد و به ناچار برگشت او به فردا صبح می‌افتاد.

*در نزدیکی همان مسجد محقر، هم دهخداها بودند و هم کدخدا و هم ارباب محل، اما میرزا احمد برای بیتوته در دستگرد، خانه محقری بود از پا برهنه‌های روستا.

*میرزا احمد معمولاً شب را مهمان خانۀ حمامی مجاور مسجد بود اما جالب‌تر این که در مقام عمل، صاحب‌خانه و اهل‌بیت او مهمان‌ میرزا احمد بودند، چون میرزا احمد علاوه بر غذای خود و علوفه برای الاغش، غذای اهل خانه میزبان را نیز همراه خود می‌آورد.

***

سلوک معنوی و آمیخته با ساده‌زیستی و کرامت نفس میرزا احمد و رفتاری که بیش از سخن او تأثیر گذار بود، نوجوان روستا زاده‌ای به نام یدالله را چنان جذب عبودیت و معنویت و شیفته روحانیت کرد که در ناهموارترین شرایط، راه حوزه علمیه را عاشقانه در پیش گرفت و در این مسیر پایدار ماند. اینک که آیت‌الله یدالله رحیمیان در آستانه صد سالگی است، همچنان راه طی شده عمرش را مدیون آن پیر فرزانه می‌داند و همواره خاطرات سیره و سلوک میرزا احمد بیدآبادی، ترجیع‌بند خاطرات او برای اطرافیان است و پیامدها و آثار مثبتی را که ایشان بر خانواده و جامعه پیرامونی خود داشته، از برکات وجودی مرحوم میرزا احمد بر می‌شمارد.

***

نگارنده این سطور که از زمان کودکی بارها توصیفات فوق‌الذکر را از جناب والد می‌شنید، همواره آیات ٢١و۲۰ سوره یس «جاء مِن اَقصَى المَدینه رَجُل یَسعى قالَ یا قَوم اتَّبِعوا المُرسَلین اتَّبعوا مِن لایسالَکُم أجرا وَ هُم مُهتَدون.» در ذهنش تداعی می‌شد. رجل در این آیه به صورت نکره آمده است. رجل داستان ما هم با همه ویژگی‌های مثال زدنی‌اش برای ما ناشناخته بود، تا اینکه معلوممان شد او برادر بزرگ‌تر مرحوم آیت‌الله میرزا محمدعلی شاه‌آبادی، استاد عرفان حضرت امام خمینی(ره) بوده و عالم کامل و فقی زاهدی بوده که علاوه بر اینکه در ۱۳ سالگی به درجه اجتهاد رسیده در سیر و سلوک ید طولایی داشته است. مرور شمه‌ای از شرح حال و مراتب علمی و عرفانی ثبت شده این رجل الهی در اینجا خالی از لطف نیست:

“عالم کامل و فقیه زاهد، احمد مجتهد بیدآبادی”، در حدود سال ‏۱۲۷۸ق. در حسین‌آباد اصفهان به دنیا آمد. در آغاز از محضر پدر دانشمندش آیت‏‌اللّه شیخ محمد جواد حسین‌‏آبادى بهره‌‏مند شد و همواره با جدّیت کامل به فراگیرى دانش مشغول بود. از دیگر اساتید وى، میرزا محمدباقر چهارسوقى (صاحب روضات) و برادرش، میرزا محمدهاشم چهارسوقى بودند.

قرآن را در سن چهارده‌ سالگى حفظ کرد و کتاب معالم را در سن هفت ‌سالگى خواند و حفظ کرد. «الفیه ابن مالک» را حفظ بود. در سن سیزده‌سالگى به مرتبه رفیع اجتهاد نائل آمد و از اساتید خود، شش گواهی اجتهاد دریافت کرد و به میرزا احمد مجتهد معروف شد. چند اجازه اجتهاد خود را از علامه صاحب روضات به سال ۱۳۰۴ق، علامه میرزا محمدهاشم چهارسوقى به سال ۱۳۰۵ق و پدرش به سال ۱۳۰۸ق در سن سى‌سالگى دریافت کرد.

آیت‌‏اللّه میرزا محمدجواد حسین‏‌آبادى در اجازه‌‏اى که برای فرزندش، شیخ احمد مرقوم داشته چنین مى‌‏نویسد: «چون بعضى از برادرانم از علما براى فرزندم شیخ احمد از من استجازه کردند، در حالى که او نوجوانى بیش نبود، به آنان گفتم که اگرچه در این زمان هیچ‏‌کسی به اندازه او به چنین درجه‌‏اى از علم نرسیده است، ممکن است اهل عناد گمان کنند که اجازه‏ من به او از حبّ پدرى است و به این جهت گفتم که دیگر اساتید به وى اجازه دهند. پس جمعى از بزرگان علما، کثّراللّه تعالى امثالهم، به او اجازه اجتهاد دادند که بعضى قبل از بلوغ و برخی بعد از بلوغ وى بودند، به حیثى که هیچ‏‌‌‌کسی جرئت انکار آن را نیافت و چون تعداد اجازت به پنج رسید، من نیز این اجازت را با ششمین اجازه از جانب خودم تمام کردم.»

میرزا احمد حدود پنجاه سال در اصفهان به اقامه جماعت و هدایت و ارشاد مردم ‏پرداخت. در هفته، سه چهار شب منبر مى‏‌رفت و مردم را از موعظه‌های شفابخش و نصیحت‌های مشفقانه و خالصانه خود بهره‌‏مند مى‏‌‌ساخت. به‌خصوص نماز و منبر آن مرحوم، در ماه مبارک رمضان رونق متمایزی داشت.

ایشان در مدّت پنجاه سال تدریس در محله‏ بیدآباد و مدرسه‏ میرزا مهدى، شخصیت‌های بزرگی از علوم و کمالات و فضایل وى بهره‌‏ها بردند که از جمله آنها مى‌‏توان شخصیت‌های ذیل را نام برد:

۱. برادر وى، میرزا محمّدعلى شاه‏‌آبادى؛ ۲. آقا جمال‏‌الدین خوانسارى؛ ۳٫ شیخ محمدرضا کلباسى، صاحب اجازه‏ روایات از ایشان؛ ۴٫ ملا على ماربینى؛ ۵٫ آقارضا مظاهرى؛ ۶. سید عبدالحسین طیب؛ صاحب تفسیر اطیب البیان، ۷٫ حاج آقا محمد مقدس؛ ۸٫ شیخ احمد بیان‌‏الواعظین، صاحب اجازه روایت از ایشان؛ ۹٫ آقا سید محمدرضا شفتی.

شیخ احمد بیان الواعظین در کتاب «خلد برین» استادش را اینگونه توصیف مى‌‌کند:

«از اعاظم علما و اکابر فقها و وعّاظ معاصر است. آن جناب اعبد عُباد بود و ازهد زهاد. الحق آن ستوده‌خصال در امورى چند متفرد بود:

اول: در حافظه و ذکاوت اعجوبه عصر بود. دعاهاى مطوله، مثل دعاى ابوحمزه ثمالى را به طور تقطیع در قنوت نوافل با لهجه بسیار جذابى قرائت مى‌‏نمود.

دوم: در احاطه بر فروع فقهیه به طورى مسلط بود که عدیل و نظیرى نداشت.

سوم: در اخلاق و ارادت به خانواده عصمت و طهارت جدیت تامه داشت.

چهارم: در فتوت و جوانمردى و فرزانگى آیت وقت بود.»

وى محل سکونت خود را اهدایى از جانب حضرت امام رضا(علیه‏‌السلام) مى‌‏دانست و همه‌ساله دهه‏ اول محرم در منزلش مراسم روضه‌‏خوانىِ برپا بود؛ و همچنان این سنت پس از ۱۱۵ سال هنوز ادامه دارد.

وی از شب بیست و یکم ماه رمضان، شبانه‌‏روزى در مدرسه میرزا مهدى معتکف مى‌‏شد و عبادت مى‌‏کرد و در نوافل و مستحبات آنچنان جدی بود که دعاى کمیل را در سجده نمازهاى مستحبى مى‏‌خواند.

مرحوم شیخ احمد مانند پدر بزرگوارش در مدرسه میرزا مهدى (مسجد المهدى) محکمه و مراجعه داشته و علاوه بر تدریس، به امور قضا و رفع اختلافات نیز اشتغال داشت.

شیخ احمد مجتهد بیدآبادى در روز چهارشنبه، ۲۱ جمادی الاول ۱۳۵۷ق / ۲۹ تیر ۱۳۱۷ش در حدود هشتاد سالگی وفات یافت و در تخت فولاداصفهان، داخل بقعه‏ بروجردى به خاک سپرده شـد.»

سلام و رضوان الهی بر او باد.