اشاره:
دکتر موسی نجفی، استاد علوم سیاسی پژوهشگاه علوم انسانی و مطالعات فرهنگی و نویسندهی کتاب تمدن رضوی است. متن حاضر گفتگوی صمیمانه با ایشان دربارهی تمدن رضوی است. دکتر نجفی در این گفتگو به پرسشهایی مانند چیستی تمدن مولفههای اصلی تمدن، تفاوت تمدن اسلامی و غربی، چیستی مکتب رضوی و به تبیین اوصاف تمدن رضوی پاسخ دادهاند.
*موضوع گفتگوی ما «مولفهها و شاخصهای تمدن رضوی» است. پیش از ورود به بحث تمدن رضوی ابتدا درباره چیستی و مولفههای تمدن توضیح بفرمائید.
تمدن معادل واژه «civilization» از ریشه لاتینی « civitas» به معنای شهر و شهروندی در زبانهای فرانسـه و انگلیسی است. این لفظ کـه از کلمه عربی مدینه (شهر) گرفته شـده، معـادل رایج آن در عربی(الحضاره) از ریشۀ حضور و تجمع است. اما تعریف اصطلاحی تمدن با تعاریف متفاوتی همراه است و در این مورد اکه چه چیزی را تمدن بدانیم، هیچ اجماعی وجود ندارد. به نظرم برای تمدن اعم از اسلامی و غیر اسلامی میتوان به ویژگیهای نوزدهگانهای اشاره کرد که به منزله جنس تمدن هستند. البته هر تمدنی اعم از اسلامی و غربی فصل خاص خود را دارد که باید آن را در نظر گرفت.
برخی از ویژگیهای نوزدهگانه عبارتند از:
شهرنشینی، خلاقیت و نوآوری، فرهنگ بارور، قانونمندی، اخلاقمداری، شکوفایی همه استعدادهای انسانی، شکوفایی هنرها و صنایع، ایجـاد نظامهای اجتماعی، سیاسی، اقتصادی و فرهنگی. یکی از عناصر تمدن
شهرنشـینی اسـت. تمـدن در روسـتاها، محیطهای کوچـک و جنگلها به وجـود نمیآید. از دیگـرشـرایط جغرافیایی تمدنها، اعتـدال دمایی است. تمدن در مکانهای خیلی بد آب و هوا و خیلی گرم و خیلی ســرد شکل نمیگیرد. یکــی دیگر از ویژگیهای تمدن قانونمنــدی است. هیـچ تمدنـی را نمیتـوان سـراغ گرفـت کـه در آن هـرج و مـرج حاکـم باشــد. تمدنهــا بایــد بــه قانــون پایبنــد باشــند. ویژگــی دیگــر تمدنهــا فرهنگپــروری اســت. تمدنهــا، فرهنگهــا را غنــی میکننــد و هنــر و صنعــت را شــکوفا میسـازند. بــه تعبیــر دیگــر شــاید بتــوان گفــت تمدنهــا میتواننــد عینیــت یــک فرهنــگ را بهطـور جامـع و در ادامه مسـیر آن فرهنگ نمایان سـازند. بنابراین تمدن، ظرفیتها را از بالقوه به بالفعل تبدیل میکند. تمدن با توجه به صفات ثانویه شکل میگیرد. وقتی انسان دیگر دغدغه خوراک پوشاک سرما و گرما نداشته باشد به صفات ثانویه توجه میکند. اینجاست که تمدنها خود را نشان میدهند.
*پس تمدن در جایی محقق میشود که عناصر اولیه زندگی فراهم باشند و حاکمیتی باشد تا ظهورات و عینیت تحققیافته به عنوان تمدن شناخته شود. لذا بین انسان، جامعه، فرهنگ و تمدن ارتباط ذاتی عمیق و پیوستهای وجود دارد. با این اوصاف تفاوت فرهنگ با تمدن چیست؟
تمدن نوع عالی فرهنگ است. جایی که فرهنگی بارور میشود تمدن پدید میآید. فرهنگ سازنده به تمدن تبدیل میشود، اما فرهنگ غیرسازنده نمیشود. اسکیموها و قبایل آفریقایی هم فرهنگ دارند، اما فرهنگشان بارور نیست و منجر به تمدن نمیشود. ظرفیت فرهنگ از دیگر عناصر تمدن و حتی از اقتصاد هم بیشتر است. جامعه نبوی از نظر اقتصادی چندان قوی نبود، ولی فرهنگ بسیار نیرومند وخلاقی داشت. به تعبیر هانتینگتون، «تمدن گستردهترین سطح هویت فرهنگی افراد است که دستکم انسانها را از انواع جانوران متمایز میسازد.» به نظرم جنس تمدن با جنس فرهنگ رابطه سنخیت و همانندی دارد. به تعبیر استاد مطهری، «تمدن جنبه مادی فرهنگ و فرهنگ، جنبه معنوی تمدن است.» البته تمدن بعد از شکلگیری فرهنگ شکل میگیرد، یعنی وقتی در جامعهای فرهنگ نهادینه شد و سازمانهای مختلف شکل گرفتند و شاخ و برگ پیدا کردند و وارد زندگی مردم شدند، از این نقطه به بعد تمدن شکل خواهد گرفت.
*ویژگیهای تمدن اسلامی و وجوه تمایز آن از سایر تمدنها کدامند؟
هر یک از این تمدنها نمادها و نشانههایی دارند. برای مثال بمب هستهای و شیمیایی یک وجه از تمدن غرب و معنویت، هنر اسلامی، اشعار و معماری بخشی از تمدن اسلامی هستند. تمدن اسلامی در ۱۹ ویژگی با تمدنهای دیگر مشترک است، ولی فصل و ویژگی ممتازی دارد که آن را از سایر تمدنها جدا میکند و آن در اعتقاد به توحید و ولایتپذیری انسان کامل است. خاستگاه تمـدن اسلامی بـا قرائـت شـیعه در نـگاه حداکثری، وحی و مبانی آن توحید و معاد، اصـول آن ولایت و شـریعت و عدالـت، و اهداف آن تقـرب بـه خدا، توسعه عبودیت، انسانسازی و ایجاد حیات طیبه است. بـرای رسیدن بـه چنیـن اهدافی باید از چهار مرحله عبور کرد:
- توسعه کمّی و کیفی فرهنگ اسلامی و شکلگیری جامعه اسلامی
- حاکمیت سیاسی اسلام
- شکلگیری منطـق تولیـد علـم مبتنی بـر منطق وحی و فراهم شـدن فضـای عقلانیت اسلامی
- تولید علوم، ارائه محصولات علمی، ساخت ابزارهای کارآمد و تأمین نیازهای معیشتی جامعه اسـلامی. بــه هرحال، به نظر میرسد برای آنکه همه ابعاد تمدن به مرحله کمال برسند و شکوفا شوند، به یک عامل خاص و نیروی محرکه قوی نیاز است که از نظر من، وجود «انسـان کامـل» یعنی همان امام معصوم«ع» است. این نقطه افتراق و متمایزکننده تمدن اسلامی در تشیع و تسنن است.
*همه این شکوفاییها در جامعه اسلامی محقق میشوند؟
بله، ولی باید میان دو اصطلاح تمدن اسلامی و تمدن مسلمین تفاوت قائل شد. در تمدن مسلمین میتوان به تمدن خلفا اشاره کرد که مملو از اشتباهات بوده است؛ اما تمدن اسلامی تمدن حداکثری و برآمده از چشمه ناب دین است. در بحث ما تمدن رضوی و تمدن مهدویت برآمده از تمدن اسلامی و حرکت از تمدن حداقلی به سمت تمدن حداکثری وبه نحوی نقد تاریخ خلفا و نقد نظام حاکم و دارای عیاری جدید در زمینه مطالعه جامعه و اصلاح روند آن است.
*اشارهای به تمدن رضوی داشتنید. آیا میتوان در بخش تمدن برآمده از تمدن اسلامی به تمدنهای مانند تمدن مدینه النبی، تمدن علوی، تمدن رضوی و تمدن مهدوی اشاره کرد؟
تمدن اسلامی برخلاف تمدن غرب پیوستگی واحدی دارد و گسسته نیست. در حیات سیاسی ائمه اطهار«ع» یک روح واحد حاکم است که به فرمایش مقام معظم رهبری مانند یک انسان ۲۵۰ ساله است و در تمام ادوار این عمر میتوان توحید و حاکمیت انسان کامل با هدف تقرب به خدا و توسعه عبودیت را مشاهده کرد. بنابراین هر یک از تمدنهای ذکر شده، تجلی یک تمدن الهی هستند که گاهی در تمدن نبوی تجلی دارند و گاه در تمدن علوی. البته با این تفاوت که تمدن بعدی کاملتر از تمدن قبلی است. نظام علوی در زمان امام علی(ع) از نظام مدینه النبی وسیعتر بود و قواعد خاص خـود را میطلبیـد. محیـط مدینـه کوچکتـر از سـرزمین پهنـاوری بـود کـه امیرالمؤمنیـن(ع) پـس از سـه خلیفـه عهـدهدار حاکمیـت آن شـدند. امیرالمؤمنیـن(ع) ثابـت کـردند کـه بـا همـان سـیره نبـوی میتـوان کشــورهای متعــدد بــا فرهنگهــای گوناگــون اداره کــرد. نسـبت مکتـب سیاسـی امـام رضـا(ع) بـا نظـام علـوی از نظـر وسـعت و تفضیـل مثـل نسـبت نظـام علـوی بـه مدینه النبـی اسـت. لـذا تمـدن اسـلامی در دوران امـام رضـا(ع) بهمراتـب وسـیعتر از نظـام علـوی اسـت. بـا ایـن اوصـاف، مکتـب سیاسـی امـام رضـا(ع) مبتنـی بـر قـرآن و سـیره پیامبر و ائمـه(ع) بـود و در اصـول تفاوتـی نداشت.
*پس تمدن اسلامی یک شجره واحده است؟
بله. تمدن اسلامی یک پیکر واحد دارد. در تمدن اسلامی باید از دو مفهوم سخن گفت. نظریه تکامل و نظریه پیوستگی. در نظریه تکامل همه نقاط عطف زندگی ائمه طهار به شکلی زنجیروار است که به شکل حلقوی ادامه دارد. از قیام امام حسین(ع) نظام علوی صلح امام حسن مجتبی، ولایتعهدی امام رضا«ع» و انقلاب اسلامی تا مهدویت همه در روند تکاملی قرار دارند. در نظریه پیوستگی، تمدنهای یاد شده جدا از هم و مثل جزیره نیستند، بلکه پیوستگی دارند و عامل پیوستگی در همه آنها حضور انسان کامل و اعتقاد به توحید است.
*یکی از ایدههایی که شما مطرح کردهاید موضوع تمدن رضوی است. چرا از تمدن ائمه دیگر مانند امام صادق(ع) به عنوان تمدن نام نمیبرید؟
با توجه به تعریفی که از فرهنگ کردیم فرهنگ از جهت رتبه زمانی و جوهری بر تمدن تقدم دارد. حضرات ائمه معصومین(ع) از فردای عاشورا تا زمان امام رضا(ع) فرهنگ اسلامی را بازسازی کردند. این بازسازی و ارتقای فرهنگ اسلامی پس از امام رضا(ع) نیز ادامه یافت، با این تفاوت که در دوران امام رضا(ع) به سبب ولایتعهدی حضرت، بخش عالی فرهنگ یعنی تمدن ظهور یافت و زمینه برای ترویج الگوها، نمادها و مناسک صحیح وحیانی و بازسازی نهادهای اجتماعی فراهم شد. بر این اساس ما به مکتب سیاسی امام رضا«ع» به عنوان تمدن رضوی معتقدیم و اگر از مکتب سیاسی حضرت صادق(ع) سخن نمیگوییم به این دلیل است که در زمان امام سجاد«ع» به سبب اختناق شدید بنیامیه امکان نظامسازی نبود. پایه تمدن رضوی را ائمه قبلی فراهم و پایهریزی کردند که در دوران امام رضا(ع) به سبب حکومت و قبول ولایتعهدی به شکوفایی رسید. بنابراین مکتب رضوی حلقه وصل نظام علوی و نهضت حسینی به تمدن مهدوی است.
*ویژگیهای مکتب سیاسی امام رضا(ع) و وجوه تمایز آن از سایر مکاتب کدامند؟
واژه مکتـب بـه معنـای دیـن نیسـت، بلکـه اعـم از دین است. لـذا مکاتب یا بشریاند یا الهی. به نظرم عناصر اصلی مکتب عبارتند از: دارابودن طرحی جامع، دارا بودن قالبی نظاممند و هماهنگ و داشتن نوعی جهانبینی خاص و دستورالعملهایی برای آن. بر اساس اندیشه رهبر معظم انقلاب از کتاب ۲۵۰ ساله، دوره امامت ائمـه(ع) (از سـال۱۱ه.ق تـا سـال۲۶۰ه.ق) بـه چهار دوره تقسـیم میشـود:
دوره نخست: از ۱۱ ه.ق. تا امامت حضرت امیر(ع)
دوره دوم: از۴۰ تا۶۰ ه.ق. که مدت امامت امام حسن(ع) و ده سال اول امامت امام حسین(ع) را شامل میشود.
دوره سوم: پس از دوره امام حسین(ع) تا ۱۴۰ سال بعد؛ یعنـی دوران امامت امـام رضا(ع)
دوره چهارم: دوران پس از امام رضا(ع)
ائمـه معصومیـن(ع) از فردای عاشـورا تـا دوران امـام رضا(ع) بــه بازسازی فرهنگ اسلامی همت گماردند و بازسازی و ارتقای فرهنـگ اسلامی پس از امام رضا(ع) اتفاق افتاد. از این جهت مکتب سیاسی امام رضا مازاد بر جنبه فرهنگی جنبه تمدنی نیز داشت که در دوره خلافت مأمون اتفاق افتاد. جامعـه اسـلامی مصـادف بـا خلافـت مأمـون بـه نوعـی ظرفیـت و توانمندسـازی رسـید کـه دیگـر نمیشد آن را تخریـب کـرد. از این جهت مکتب سیاسی امام رضا(ع) اوصاف مکتب از جمله دارا بودن طرحی نظاممند و جهانبینی خاص را داشت.
ویژگیهای مکتب سیاسی امــام رضا(ع) را میتوان بــدین گونه برشمرد:
۱- جاودانگــی
۲- نظام علوی در زمان امام علی(ع) از نظام مدینه النبی وسیعتر بود با این اوصاف، مکتب سیاسی امام رضا(ع) مبتنـی بر قرآن و سیره رسول خدا و ائمه(ع) بود و در اصول تفاوتی نداشت.
۳- امامـت شـیعه در زمـان مأمـون بـه دلایل زیـادی برتری فرهنگی یافت و این برتری فرهنگی از انسداد سیاسی موجود جلوتر میرفت. ایـن برتری فرهنگی به تعبیری مقدمه و نمایانگر برتری تمدنی است.
۳- ویژگی دیگر مکتب سیاسی رضوی، اثبات «منطق علوی» است. ایـن اثبات بـه تصحیح جریانهای تاریخی پیشین منتهی شد.
۴- ویژگـی دیگـر ایـن مکتـب، انسانسازی آن است. تربیت انسانهایی متناسب بـا روح حاکم بـر فرهنگ و تمدن رضوی اسـت.
*شما در کتاب «تمدن رضوی» یکی از ویژگیهای تمدن را تبدیل ظرفیتهای بالقوه به بالفعل دانستهاید. در تمدن رضوی کدام ظرفیتها تبدیل بالفعل شدند؟
همانگونه که در سئوال عنوان کردید ویژگی تمدن به فعلیت رساندن ظرفیتهای بالقوه است به نظرم در تمدن رضوی این اتفاق افتاد و اسلام حداکثری با حضور امام معصوم(ع) فعلیت یافت. ظهور فعلیت در بخشهای مختلف است که به برخی اشاره میکنم.
- در بخش توسعه شهری و فیزیکی مانند: توسعه موقوفات آستان مقدس، توسعه مراکز تجاری اقتصادی که پس از حضرت رضا«ع» به وجود آمدند، شکلگیری کتابخانهها و مدارس علمیه، قدمگاه امام رضا(ع) در ایران و جاده ولایت.
- در بخش فرهنگی، احیای سنن اسلامی در شکل جدید (تعزیه، مقتلخوانی،..) ضرب سکه به نام امام، درگیر شدن تمدن رضوی با کل تاریخ اسلام که دو ثمره داشت: عدم تحریف معارف اسلامی، تدوین راه امت اسلامی، زمینهسازی برای تمدنهای آینده مانند تمدن انقلاب اسلامی، تمدن مهدویت.
- در بخش علمی تربیت شاگردان. تعداد شاگردان آن حضرت را ۳۱۸ نفر یادکردهاند. شاگردانی مانند فضلبن شاذان، حسنبن سعید اهوازی…، شکلگیری مناظرات که دانشمندان آن روز را با جهان اسلام آشنا کرد، شکلگیری نهضت ترجمه که با تأسیس بیتالحکمه در عراق کامل شد. به همین دلیل این دوران به عصر «الاسلام الذهبی» مشهور است.
*و سخن آخر؟
تمــدن رضــوی تنهــا صورتــی از تمــدن اســلامی اســت کــه بــا وجــود امــام معصــوم(ع) ابعــادی مقــدس پیــدا میکنــد و در ســیری اســتعلایی بــه راه خــود ادامــه میدهـد. تأثیرهـای شـگرف ایـن تمـدن بـر ملتسـازی ایرانیـان و دمیـده شـدن روح تقـدس در حکومـت، بـه تعریـف جدیـدی از هویـت ملـی ایرانیـان منجـر میشـود کـه ثمره آن انقلاب اسلامی و سـرانجام آن تمدن مهـدوی اسـت.