ماجرای سقیفه تلخترین حادثه در صدر اسلام است، زیرا پس از قدرتگیری حاکمان در مسند حکومت اسلامی، آسیبهای بزرگی برای اسلام پدید آمدند و جامعه از ارزش اصیل دینی و آموزههای کتاب الهی و میراث محمدی دور شد. از اینرو فاطمه زهرا«س» به مردم هشدار میدهند که خود را برای رویارویی با شرایط فتنه آماده کنند و آنان را از شمشیرهای کشیده و برنده، حملات پیاپی تجاوزگران، فراگیر شدن هرج و مرج و گرفتار شدن جامعه در استبداد و خودکامگی ستمکاران بیم دادند.
ایشان کارگردانان سقیفه را مخاطب ندای گمراهکننده شیطان نامیدند که برای خاموش کردن نور دین مبین و سست کردن سنتهای پیامبر برگزیده«ص» آماده شده بودند.
از نگاه حضرت زهرا«س» حکومتی میتواند عدالت را در جامعه اجرا و انتظارات دین را دراین باره تأمین کند که حاکمان آن، خود عادل باشند و دستیابی آنها به قدرت بر اساس موازین عادلانه صورت گرفته باشد. با قدرت فراهم آمده از جور و تصاحب ناحق، نه تنها نمیتوان عدالت را برقرار کرد، بلکه دستاوردهای پیامبر اکرم«ص» و مردم در طول ۲۳ سال رهبری آن حضرت، از دست خواهد رفت که همین هم شد و با حاکمیت افراد ستمگر، افراد صالح و شایسته برای زمامداری خانه نشین شدند.
حضرت زهرا«س» به این نکته اشاره میفرمایند که پس از رحلت رسول گرامی اسلام«ص»، جامه دین کهنه شد؛ فرومایگان منزلت یافتند؛ مردم کسی را که به زمامداری سزاوارتر بود، از خود دور کردند و به راحتی و آسایش خو گرفتند.
حضرت فاطمه«س» روی گرداندن از وظایف را موجب شرک و خروج از ایمان میدانستند و میفرمودند که خدای متعال اشیاء را آفرید و به قدرت خویش، بدون پیروی و تقلید از کسی و یا نیاز به دیگران، پدیدهها را به وجود آورد. یکی از اهداف این آفرینش، بیگمان بزرگداشت دعوت الهی و ایجاد انگیزه لازم و حجت برای اطاعت از فرمان الهی و پرستش همه جانبه اوست. آن حضرت تصریح میکنند که انسان در همه حال باید در چهارچوب اطاعت و عبودیت الهی حرکت کند. از اینرو به شدت به مقابله با جریان انحرافی سقیفه که مسیر تعیین شده مشروعیت الهی سیاست و حاکمیت اسلامی را تغییر داد، برخاستند. حضرت فاطمه«س» خلافت را یک امر الهی و منوط به حکم خداوند و خلافت زمامداران سقیفه را نامشروع میدانستند، زیرا هیچ بهانهای جز بیم از بروز فتنه نتوانستند ارائه کنند؛ در حالی که این کار آنان فتنه انگیزی و خروج از مسیر عدالت بود.
حضرت فاطمه زهرا «ع» برای گذار از این آسیبها، تنها راه چاره را حرکت در قالب نظام امامت میدانستند که رهبر آن از سوی خداوند متعال منصوب میشود. در این راستا آن حضرت انتقادهای جدی خود را نسبت به کوتاهی پیمان شکنان و سستی مردم در انجام این وظیفه الهی و دوری از امامت و خلافت امیرمومنان«ع» اعلام میداشتند و در مواضع مختلف، از جمله خطبه فدکیه، به سرزنش آنان میپرداختند که هم در رفتار و هم در گفتار به باطل گراییدهاند.
ایشان میفرمایند: «مَعاشِرَ الْمُسْلِمینَ الْمُسْرِعَهِ اِلى قیلِ الْباطِلِ، الْمُغْضِیَهِ عَلَى الْفِعلِ الْقَبیحِ الْخاسِرِ، اَفَلا یَتَدَبَّرُونَ الْقُرْانَ اَمعَلی قُلُوبٍ اَقْفالُها،(۱) ای گروه مسلمانانی که به سوی سخن باطل شتافته و چشم بر عمل زشت و زیان بار بستهاید! آیا در قرآن تدبر نمیکنید یا بر دلهای شما قفل زده شده است؟»
امامت جانشینی پیامبر اکرم«ص» و رهبری جامعه اسلامی در امور دینی و دنیوی و معیار برای هدایت جامعه عادل بودن رهبر است. در نگاه حضرت فاطمه زهرا«س»، خداوند، پیروی از اهل بیت«ع» را زمینه سامان یافتن امور و نظام ارزشی و امامت آنان را پناهگاهی برای جلوگیری از دوگانگی قرار داده است؛ همسان تعبیری که امیرالمؤمنین«ع» ارائه فرمودند و آن را به نخ تسبیح تشبیه کردند که موجب جمع شدن و اتصال دانههای تسبیح به یکدیگر است و با پاره شدن آن، همه دانهها پراکنده و از هم گسیخته خواهند شد.
در منظر حضرت فاطمه زهرا «ع» آیا کسی که به سوی حق رهبری میکند سزاوارتر برای رهبری است یا آنکه راه نمییابد، مگر آنکه خود هدایت شود؟ طبعاً قدرتی که از این منبع و خاستگاه به وجود میآید، باید مردم را به فرمان خدا و سعادت جامعه هدایت کند. در غیر این صورت چنین قدرتی مشروعیت ندارد.
حضرت با توجه به ویژگی امام در جامعه اسلامی، به تبیین جایگاه امامت و رهبری و کارکرد اساسی آن که همان هدایت همه جانبه است، میپردازند و تأکید میکنند که اهل بیت«ع» وسیلهای میان خداوند و خلق، جایگاه پاکیها، برگزیدگان خدا، دلیل روشن و آشکار پروردگار و وارثان پیامبران الهیاند.
ایشان اطاعت از اهلبیت«ع» را موجب نظام یافتن دین و استمرار شریعت میدانند؛ زیرا غیبت امام موجب نابودی دین و تغییر سنتها و احکام و افزایش بدعتها میشود.
جابربن عبدالله انصاری از لوحی به رنگ زمرد یاد میکند که در دستهای حضرت فاطمه«ع» دیده بود و اسامی رسول خدا«ص» و دوازده امام معصوم«ع» با خطی سفید و نورانی بر آن نگاشته شده بود. این لوح هدیه خدا به پیامبر«ص» و هدیه ایشان به دخترشان فاطمه«س» بوده تا بشارتی فرحبخش برای ایشان باشد.
حضرت زهرا«س» ضمن اشاره به ویژگیها و کار ویژۀ حاکمیت هدایتگستر اهل بیت«ع» به صراحت بیان میفرمایند که چنانکه علی«ع» مصدر کاری قرار میگرفتند که پیامبر«ص» به عهده ایشان نهادند، آنگاه که مردم از راه روشن روی میگرداندند، آنان را به راه راست هدایت میکردند. البته این هدایت با آرامش و ملاطفت و رفاه همراه بود؛ که کسی آسیبی نمیدید؛ رهسپاری خسته نمیشد و امیر مؤمنان«ع» آنان را به سرچشمهای گوارا میرساند و سیراب می کرد. این نکته را نیز باید مدنظر داشت که جامعه باید بر محور رضایت فاطمه«س» سمت و سو مییافت، زیرا پیامبر«ص» در باره جایگاه و منزلت دخت خویش فرموده بودند: «إِنَّمَا فَاطِمَهُ بَضْعَهٌ مِنِّی مَنْ آذَاهَا فَقَدْ آذَانِی، وَ مَنْ أَحَبَّهَا فَقَدْ أَحَبَّنِی، وَ مَنْ سَرَّهَا فَقَدْ سَرَّنِی(۲)؛ فاطمه پاره تن من است. هر که او را شاد سازد، مرا شاد ساخته و هر که او را اندوهناک کند، مرا اندوهناک کرده است. فاطمه از همه مردم پیش من عزیزتر است.
بدیهی است رویگردانی غاصبان خلافت از خواست فاطمه«س»، آزار و ناراحتی پیامبر اکرم«ص» را در پی داشته است.
پینوشتها:
- سوره مبارک محمد/۲۴
- امالی شیخ مفید، ص ۲۶۰٫