Tag Archives: جواد محدثی

17ژوئن/21

دخترم، سعادت تو همان سعادت من است

نامه‌ای به دخترم که چون جان برایم عزیز است.

دخترم!

مثل خیلی وقت‌ها که حرف می‌زنیم و خاطره می‌گوییم، می‌شد این حرف‌ها را شفاهی و رو در رو با تو بگویم ولی وقتی می‌نویسیم، ماندگارتر است و حتی سال‌ها و مکرر می‌توان بازخوانی کرد و حتی اگر من هم نباشم، می‌تواند عامل ارتباط و گفتگوی من و تو باشد و هر بار با خواندن این نامه، مرا نزد خود احساس کنی.

دخترم!

گرچه بزرگ شده‌ای و حجب و حیای تو و برخی ملاحظات من، روابط خاصی را میان ما پدید آورده، ولی تو همان فرزند عزیز و دوست داشتنی همیشگی من هستی و جای دوران کودکیت در دلم محفوظ است و کسی و چیزی آن را پر نکرده است؛ پس نباید تصور کنی که محبتم کم شده است. وقتی حرف می‌زنی، احساس می‌کنم این منم که سخن می‌گویم. وقتی انتخاب خوبی می‌کنی، به بار نشستن امیدم را می‌بینم. وقتی دانش و معرفت پیدا می‌کنی، این منم  که شکوفا می‌شوم. وقتی در مسیر کمال گام برمی‌داری، این منم که به کمال می‌رسم. تو پاره تن و جان منی.

گاهی آرزو می‌کنی کاش پدرم حال و هوای ما جوانان را درک می‌کرد. من هم گاهی آرزو می‌کنم کاش دخترم عمق تجربه‌های زندگی و شناخت لغزش‌ها و دام‌ها و فریب‌ها را مثل پدرش می‌فهمید و تجربه شده‌ها را دوباره نمی‌آزمود. درست است که تو هم درک و احساس و شناخت و تشخیص و پسند داری و چشم داری و می‌بینی، ولی باور کن که:

آنچه در آینه جوان بیند

پیر در خشت خام، آن بیند

باری!

دوست دارم خودت را از گنجینه‌هائی چون «مشورت» و «ارشاد» و پشتوانه‌ای چون «نظارت» و پشتیبانی چون «پدر و مادر» محروم نکنی.

دخترم!

تو در سن و سالی هستی که گیرنده‌های فکر و روح و قلب و عاطفه‌ات بسیار حساس‌اند و آنچه می‌بینی و می‌شنوی و می‌خوانی، در اندیشه و جانت می‌نشینند. چه خوب است که این دستگاه‌های بسیار حساس گیرنده را روی طول موج صداقت و دیانت و خداترسی و آخرت‌بینی و عاقبت‌اندیشی و فرستنده مطمئن خدا و رسول«ص» و قرآن و عترت تنظیم کنی تا آنچه «دریافت» می‌کنی، زلال و شفّاف و درست و سالم و سازنده باشد.

دخترم!

دوستی، باز هم دوستی و دوستی! دوستانت به تعبیر مولا علی(ع) مثل وصله‌ای برای لباس تو هستند. این وصله‌ها باید با روح و روحیات تو جور باشند. شاید بگویی که من اصلاً دوست ناجور ندارم. درست، ولی گاهی ناجوری‌ها دیر ظهور و بروز می‌کنند و وقتی انسان متوجه ناجوری وصله‌ها می‌شود که کار از کار گذشته و روح انسان رنگ و بو و تأثیرها را پذیرفته است و تغییر بسیار مشکل است. فقط خواستم یادآوری کنم.

نقش دوست در سعادت تو بی نهایت زیاد است. اگر دوستانت کسانی باشند که تو را به عفاف و تقوا و خدا و متانت و وقار دعوت کنند، خوش به حالت. این نعمتی است که شکر لازم دارد. ولی اگر مشوق پشت پا زدن‌ به سنت‌ها و آداب دینی و اجتماعی و روی آوردن به دلخواسته‌ها و هوس‌ها و بی‌قیدی‌ها و حال کردن‌ها و … باشند چه؟ باید مواظب و هوشیار باشی که زیر پایت را خالی نکنند. خدا نکند چند دوست ناباب و اهل هوس و فریبکار، انسان را احاطه کنند. آن وقت است که مثل ماهیانی که کنار هم و دسته‌جمعی در یک تور بزرگ گرفتار صید صیّاد می‌شوند، به هر سو کشانده می‌شوند و خیال می‌کنند که هنوز هم آزادند و به اختیار خویش! ولی از «اسارت گروهی» غافل‌اند و گاهی اصلاً حس نمی‌کنند که در دام افتاده‌اند.

عجبا که بعضی‌ها چه راحت گول می‌خورند و چه آسان و ارزان به دام می‌افتند و چه زود یادشان می‌رود که «انسان»‌اند و با سرعتی غیر قابل تصور، از انسان بودن خود فاصله می‌گیرند و رو به درّه یا گرداب مسابقه می‌دهند.

دخترم!

عشق، محصول یک معرفت عمیق و شناخت خوب نسبت به چیزی یا کسی است که کمال و جمال دارد. مهم‌تر از جمال، کمال است. اصلاً جمال بی‌کمال، «جمال» نیست، بلکه دام فریب یا یک لغزشگاه تند است. عشق‌های سر راهی و یکبار مصرفی و لحظه‌ای، عشق نیستند، هوس‌اند. دل را باید ظرف محبتی بسازی که می‌ارزد. محبوب‌های تو هرچه و هرکه باشند، قیمت تو را تعیین می‌کنند. اصلاً قیمت عاشق به معشوق است. هر کس به اندازه محبوبش می‌ارزد. حال ببین این دل را به کدام محبوب پیوند می‌زنی و به کدام معشوق نثار می‌کنی! مبادا محبت خود را حراج کنی و خودت را زیر قیمت بفروشی! کسی که در مقابل یک چشمک و ناز و خنده و وعده، خلع سلاح می‌شود و سپر می‌اندازد و اختیار از کف می‌دهد، قیمت خود را نمی‌داند و از نرخِ «بازار ارزش‌ها» بی‌خبر است.

دخترم!

کنترل «دل و دیده» بسیار مهم است. اگر نتوانی بر این دو مسلط باشی، اسیرشان می‌شوی، بی‌جهت نیست که «باباطاهر» می‌گوید: «ز دست و دیده و دل هر دو فریاد» من در جای دیگری نوشته‌ام: «… وقتی چشم، دریای هوس شود، قایق گناه در آن حرکت می‌کند. بین نگاه و گناه، رابطه‌هاست! حیف است که زنان و دختران،  قدر خویش را ندانند و گاهی به نگاهی و با یک لبخند و نامه و تلفن خود را بفروشند و یا بوتیک سیاری باشند برای جلب نگاهی که در کوچه و خیابان و اتوبوس و پارک، گناه می‌چرد و هوس نشخوار می‌کند.»

دخترم!

از یاد مبر که خدا پیوسته تو را در خلوت و جلوت و تنهایی و جمع می‌پاید. بیش از همه خودت باید به فکر خودت باشی و «بذر وجود» خویش را برویانی. برای این رشد، نیازمند نور معرفت، حرارت ایمان، زمین و زمینه تربیت و آب آگاهی هستی. تو همیشه پیش من نیستی. پس از مدتی صاحب خانه و خانواده و همسر و فرزند و مستقل می‌شوی، تجربه مادری فراروی توست. تربیت کودکان آینده بر دوش تو قرار می‌گیرد. باید از هم‌اکنون چراغی روشن و روشنگر برای روزها  و لحظه‌ها و صحنه‌های آینده‌ات تدارک ببینی و بی‌چراغ، راه آینده‌ات را نپیمایی. مثل یک گل که روزی غنچه است و روزی گشوده و شکفته می‌شود و روزی پژمرده می‌شود، انسان هم این مسیر را طی می‌کند.

من اکثر این مراحل را پشت سر گذاشته‌ام، ولی تو هنوز مثل گلی شاداب، رنگ و بوی بهار را داری. اما عمر این بهار خیلی کوتاه  است و به رؤیا می‌ماند. از شکفتن تا پژمردن، فاصله چندانی نیست و عمر به یک چشم برهم زدن می‌گذرد و شب خماری به صبح بیداری می‌رسد. هوشیار کسی است که بار خود را ببندد و برای راهی طولانی تا ابدیت ره‌توشه بردارد.

دخترم!

با همه گله‌هایی که از اوضاع زمانه داریم، الحمدلله زمانه خوبی است، بهار معنویت است و نسیم‌های خدایی می‌وزند. اگر نتوانی غنچه فطرت را در مسیر این نسیم‌ها قرار دهی و شکوفا کنی، بعدها شاید دچار حسرت شوی.

مولا علی«ع» سخن زیبا و هشداردهنده‌ای دارند و می‌فرمایند:

«کسی که آبشخور زلال و چشمه گوارایی پیدا کند و خود را از آن سیراب نکند و این فرصت را غنیمت نشمارد، شاید بعداً تشنه شود و هرچه بگردد، دیگر آن آب و چشمه را پیدا نکند!»(۱)

مگر جوانی، زمینه‌های موجود، شرایط مساعد، مربیان شایسته، فضای معنوی کشور امام زمان«عج» جزو همین آبشخورهای زلال و چشمه‌های شیرین و گوار نیستند؟ و مگر این شرایط، همیشگی است؟

دخترم!

آنچه گفتم و اندکی هم طولانی شد، نه موعظه و نصیحت، بلکه «آئینه»‌ای بود که می‌تواند راه درست را به تو نشان دهد. یادگاری است از من برای روزها و سال‌های آینده. اعتقادم این است که جوانان اگر از «پند پیران» و «تجربه بزرگان» بهره بگیرند، هم زودتر و سالم‌تر به هدف می‌رسند، هم کمتر دچار حسرت می‌شوند و سرشان به سنگ ندامت می‌خورد. بگذار جوانی‌ات از پاکی و نجابت و کمال، شکوفه‌باران شود. اگر غوغای بهار در باغ زندگی و بوستان عمر ما برپا نشود و «بلبل جوانی» بر شاخسار عمر، ترانه زیبای «عفاف» را نخواند، ما همان خزان‌زده سرد و خمودیم، حتی اگر صدها بهار بیایند و بگذرند!

حرف زیاد است ولی، «در خانه اگر کس است/ یک حرف بس است!»

آنکه سعادت تو را سعادت خویش می‌داند،

آنکه ستاره خوشبختی‌ات را در آسمان معنویت می‌جوید،

آنکه تو را به خدا می‌سپارد،

پدرت جواد

16آوریل/21

درس‌هایی از کرونا

پدیده شگفت «کرونا» بسیار تأمل‌برانگیز، آموزنده، هشداردهنده و امتحان‌کننده بود.

اگر قاتل ما و عزیزانمان بود، معلم ما هم بود.

اگر به عزایمان نشاند و نگرانی و اضطراب و وحشت آورد، درس و دستاورد و هشدار هم داشت.

اگر دست‌هایمان را مرتب شستیم تا ویروس‌زدایی کنیم، باز هم و برای همیشه و همه جا نظافت و بهداشت جسم را پس از کرونا هم مراعات کنیم که آموزه دینمان است.

اگر تمیزی جسم مطرح بود، نظافت روح را هم فراموش نکنیم.

اگر فاصله اجتماعی را مراعات کردیم، از افراد بددل و بداندیش و بدعمل هم فاصله بگیریم.

اگر خود را قرنطینه کردیم تا در معرض ابتلا واقع نشویم، در «دژ تقوا» هم خود را از سلطه و نفوذ ابلیس نگه داریم.

اگر ماسک زدیم تا ویروس وارد ریه ما نشود، «ماسک تقوا» هم بزنیم تا شک و شبهه و وسوسه و هوس وارد فکر و قلبمان نشود.

اگر از هزینه‌های کمرشکن درمان و تست و بیمارستان و دارو و تزریق ترسیدیم، از عواقب و کیفر گناهان و هزینه‌های دنیوی و اخروی معصیت هم بهراسیم که روزی دامنگیرمان نشود.

اگر دستکش پوشیدیم تا مصون شویم، برای مصونیت از آلودگی اخلاقی هم که در فضا و محیط پراکنده است، «دستکش ورع» و «پرهیز» بپوشیم.

اگر از عطسه و سرفه و نفس مبتلایان وحشت کردیم و از آنان فاصله گرفتیم، از دهان‌های آلوده به غیبت و زبان‌های عادت کرده به تهمت و دروغ و فحش هم بترسیم.

اگر با عقلانیت بر احساسات خود غلبه کردیم و به دیدار اقوام و دوستان نرفتیم و دید و بازدیدها را برای حفظ سلامت خود و دیگران تعطیل کردیم، در صحنه‌های زندگی هم بر احساسات غلبه کنیم و عاقلانه و مدبرانه زندگی کنیم نه هوسرانانه و دلخواهانه!

اگر به بچه‌هایمان ماسک زدن، دست شستن، فاصله گرفتن، در خانه ماندن، با دیگران مخلوط نشدن و مراقبت از خود و مواظب بودن را یاد دادیم، آموزش‌های اخلاقی و آداب و احکام دینی و مقررات شرع را هم یادشان بدهیم.

این نیز شدنی است، همچنانکه آن شدنی بود.

اگر بانوان و پرستاران، لباس ویژه پوشیدند و برای مصونیت، گرما و زحمت ماسک و نقاب و دستکش و پوشش محیط‌های درمانی را تحمل کردند، بانوان و دختران جامعه هم حجاب و عفاف را که مصونیت‌آور است، رعایت کنند تا گوهر ایمان و پاکی در دلشان آسیب نبیند.

اگر با دورکاری از محیط‌های خطرآفرین و تجمعات بلاخیز دوری کردیم، از محافل غفلت‌آور و نشست و برخاست‌های پر مفسده و جلسات گناه‌آلود هم دور باشیم.

اگر تنگی نفس و تب و لرز را علامت خطر دیدیم، بی‌رغبتی به نماز و دعا و قرآن و خستگی از محافل ارزشی و دینی را هم علامت دوری از خدا و ضعیف شدن بنیه ایمان بدانیم و از تب هوس و لرز عصیان بهراسیم.

اگر فقدان چشایی و بویایی را نشان ابتلا دیدیم، بکوشیم حسّ خداترسی و خوف از آخرت و نگرانی از حسابرسی قیامت را از دست ندهیم.

اگر احساس ضعف بدنی و بی‌حالی نگرانمان کرد، احساس ناتوانی در برابر جاذبه‌های شهوت و امیال جنسی و کشش‌های پول و دلار و سکه و سود هم نگرانمان کند.

اگر با شک در ابتلا به کرونا به درمانگاه و پزشک مراجعه کردیم، با مشاهده علایم ضعف ایمان و عقیده هم به مطب علمای اخلاق و درمانگاه پیشوایان دین روی آوریم و خود را درمان کنیم.

اگر به توصیه‌های پزشکی با دقت عمل می‌کردیم، توصیه‌های دینی را هم دستکم نگیریم و سهل‌انگاری نکنیم. این همه فوتی‌های کرونا در سطح جهان و آمارهای وحشتناک و بحران‌های عجیب نشان می‌دهند که کرونا دروغ و شایعه نیست، بلکه جدی و واقعی است. کوچ این همه انسان و سفر به دنیای قبر و برزخ هم نشان می‌دهد که مرگ شوخی‌بردار نیست. ما هم روزی خواهیم مرد و در تابوت‌ها به سوی گورستان خواهیم رفت. روزی خواهد آمد که نباشیم!

اگر کرونا، جهان پرادعا و دانش غرورآور را به چالش کشید و عجز بشر را اثبات کرد، ما هم به عجز و ضعف خویش اعتراف کنیم و غرور را کنار بگذاریم.

کرونا یک هشدار جدی برای همه بشریت بود.

و زنگ خطر را برای همه به صدا درآورد.

کور و کر بود و عالِم و عامی و شرقی و غربی و فقیر و ثروتمند نمی‌شناخت. سراغ پیر و جوان و شهری و روستایی و زن و مرد و بیسواد و استاد دانشگاه رفت. مسلمان و کافر، مؤمن و فاجر برایش فرقی نداشت. قاره سیاه و سفید و سبز را درنوردید. بی‌گناه و گناهکار را به کام خود کشید، شهرهای مذهبی و توریستی برایش تفاوت نداشت.

کرونا، این ویروس کوچک و نامرئی چند میلیارد انسان را در پنج قاره جهان به وحشت انداخت و همه جا را به تعطیلی کشاند و بین مسجد و میخانه و حرم و قمارخانه و دانشگاه و باشگاه و پاساژ و بازار و سالن‌های آرایش و رستوران‌ها و سینماها فرقی نگذاشت.

یاللعجب! بیش از دو میلیون قربانی گرفت و در پهنه وسیع دنیا به تاخت و تاز پرداخت و کسی هم جلودارش نبود.

انسان به چه چیزش مغرور است؟!

یا أَیُّهَا الْإِنْسانُ ما غَرَّکَ بِرَبِّکَ الْکَرِیم؟(انفطار/۶)

اگر کاهشی در تلفات بود، در سایه مراقبت و پرهیز و رعایت اصول بود.

اگر کسانی جان سالم به در بردند، به برکت مراعات پروتکل‌ها و مواظبت بر دستورالعمل‌ها بود.

رستگاری انسان در دنیای پرآشوب و در بازه زمانی عمر هم نیازمند شناخت اصول «سلامت روح» و «کرامت انسان» و حفظ این اصول است.

به هر حال ماییم و شناخت دستاوردهای مادی و معنوی و جسمی و روحیِ کرونا و تجاربی که از این یک سال و اندی زیستن در «شرایط کرونایی» به دست آورده‌ایم.

این«نظام سلامت» را می‌توان در تابلویی با این جملات و تصاویر مشاهده کرد:

  1. ریه‌های شهر، گرفتار ویروس گناه است. این تنگی نفس را با هوای پاک معنویت از بین ببریم.
  2. بزاق‌ دهان اهل غیبت و تهمت آلوده است. از آن پرهیز کنیم.
  3. نَفَس‌ حسودان و کینه‌توزان مسموم است. مواظب باشیم.
  4. رعایت فاصله با اهل هوی و هوس، ما را مصون می‌دارد. مرزبندی داشته باشیم.
  5. هرچند وقت یک بار از خودمان تست سلامت روح و اخلاق بگیریم. مبادا که آلوده شده باشیم و ندانیم!
  6. به اوامر و نواهی شرع هم مثل پروتکل‌های بهداشتی توجه و آنها مراعات کنیم. به نفع ماست.

۷٫مشاغل پرخطری همچون رباخواری، گران فروشی، احتکار، سرقت و اختلاس را تعطیل کنیم.

  1. از اِعمال محدودیت‌های دینی که به نفع سلامت اخلاقی ماست ناراحت نشویم.
  2. با واکس تقوا، جلوی ابتلا به کرونای معصیت را بگیریم.
  3. با تنفس در هوای پاک ذکر و دعا، ریه‌های عبودیت و بندگی را به حال آوریم.
  4. دستهایمان را مرتب با آب و مایع قناعت و صبر بشوییم تا برای تعدّی به حقوق دیگران دراز نشوند.
  5. قطره اشک در چشم بصیرتما‌ن بچکانیم تا دچار کورچشمی نشود.
  6. با دمنوش توبه، جلوی لخته شدن گناه در شریان حیات و انسداد رگ‌های ایمان را بگیریم.
  7. پرونده پزشکی روحمان را پیوسته به طبیبان روح نشان دهیم و دستورالعمل اخلاقی بگیریم.
  8. سیستم دفاعی روحمان را در مقابل وسوسه‌های نفسانی تقویت کنیم.
  9. سختی‌های دوران ابتلا را برای عبور به دوره سلامتی و کامیابی تحمل کنیم.
  10. روان‌شناسی ما را از موعظه بی‌نیاز نمی‌کند. پندپذیر باشیم تا روحمان سرکش نشود.
  11. توبه یک «روشِ درمانی» است، ولی پیشگیری، آسان‌تر و مقرون به صرفه‌تر است.
  12. آیات قرآن هر کدام یک «بسته سلامت» هستند. آنها را در قابِ دلمان قرار دهیم.
  13. هیجان، حرص و غضب را با «آرام‌بخش صبر» فرو نشانیم تا آرامش یابیم.
  14. بیاموزیم که برای کم‌کاری وجدان و ضعف اعصاب ایمان به کجا باید مراجعه کرد؟
  15. سرطان بی‌اعتقادی، ما را از درون می‌پوشاند. این غدّه درمان‌پذیر است.
  16. پس از هر گناه، با محلول توبه، فضای دل و محیط زندگی را ضدعفونی کنیم.
  17. استفاده از ماسک تقوا و ورع را به «فرهنگ عمومی» در جامعه تبدیل کنیم.
  18. استفاده‌کنندگان از ماسک تقوا و دستکش پارسایی را تشویق کنیم.
  19. تردد افراد مبتلا به گناه در محیط‌های دربسته، خطر ابتلای افراد سالم را در پی دارد.
  20. در عصر وارونگی هوا، ریه‌های ما بیشتر به اکسیژن معنویت و اخلاق احتیاج دارند.
  21. پنجره‌های رو به خدا را باز کنیم و پرده‌های نفسانی را کنار بزنیم تا هوای پاک وارد زندگی‌هایمان شود.
  22. سیتی‌اسکن الهی تصویر روشنی از درون ما می‌گیرد. از آن غافل نشویم.
  23. در آزمایشگاه خدا، هیچ‌ عیب و ایراد و نفاق و کفری پنهان نمی‌ماند.
  24. پادزهر هوای نفس و میل به گناه، «یاد خدا» است.
  25. دل‌های‌ بی‌ایمان، مناسب‌ترین مکان برای رشد میکروب‌ نفسانیات است.
  26. تست محاسبه و مراقبه و نقد، وضع درونی و اخلاقی ما را مشخص می‌کند.
  27. ویروس رذایل، گاهی ناشناخته و پنهان است و توسط افراد ناقل به سالم‌ها سرایت می‌کند.
  28. افراد زمینه‌دار، بیشتر در معرض وسوسه‌های شیطان‌اند؛ پس بیشتر مراقب باشند.
  29. پیاده‌روی در مسیر تقوا به کاهش امراض روحی کمک می‌کند.
  30. شامّه و ذائقه افراد مبتلا، بوی معنویت و طعم عبادت و نماز را نمی‌چشند.
  31. از شایعه، دروغ، تخریب، جعل و تهمت، باید مثل یک ویروس خطرناک ترسید.
  32. جهاد با نفس، نوعی «قرنطینه خانگی» و بهای مصونیت است.

۴۰٫ برای گذشتن از «وضعیت قرمز» و رسیدن به «وضعیت سفید»، تهذیب نفس لازم است.