Tag Archives: نفت

11آوریل/22

بحران اوکراین فرصت‌ها و تهدیدات پیش‌روی جامعه جهانی

اوکراین از جمله کشورهایی است که به‌طور تاریخی جزء حوزه نفوذ روسیه به شمار می‌رود.

این کشور علاوه بر قرابت فرهنگی و زبانی، تاریخ نسبتاً مشترکی نیز با روسیه دارد.

اما اهمیت اوکراین برای کرملین فراتر از مسائل فرهنگی بوده و به همین دلیل روسیه همواره سعی دارد اوکراین را به عنوان یک منطقه حائل در برابر نفوذ کشورهای اروپای غربی حفظ کند.

اهمیت اوکراین را از چند بعد ژئوپلیتیک، ژئواستراتژیک، امنیتی و اقتصادی می‌توان بررسی کرد.

از جنبـه‌ی اقتصادی شرق اوکراین با توجه به خاک سیاه و بسیار مرغوبی که دارد به انبار غله اروپا اشتـهار دارد تا جایی که در جنگ جهانی دوم ارتش نازی پس از تصرف این مناطق از طریق قطار خاک آن را به آلمان منتقل می‌کرد؛ همچنین بسیاری از صنایع به جای مانده از اتحاد جماهیر شوروی مانند هواپیماسازی آنتونوف و تانک سازی مالیشف در شهر خارکف اوکراین قرار دارد.

از بعد امنیتی و ژئوپلیتیک اوکراین دروازه غربی روسیه است که فاصله آن از نقطه صفر مرزی تا مسکو ۵۰۰ و تا سن‌پترزبورگ۸۵۰ کیلومتر بوده در صورتی که به ناتو بپیوندد از طریق موشک‌های کوتاه و میان برد به راحتی می‌تواند مراکز مهم جمعیتی، صنعتی و تجاری روسیه را تهدید کند و به همین جهت بود که سران کرملین امنیت ملی خود را در اولویت دانستند و با علم به فشار سخت و سنگین و ایضا تحریم اقتصادی غرب حاضر نشدند از حمله به اوکراین عقب نشینی کنند.

نکته دیگری که در بحران اوکراین باید بدان توجه گردد نقش باندریست‌ها یا همان ملی‌گرایان افراطی این کشور در تحریک پوتین به حمله بود.

 

این گروه از پیروان استپان باندرا (فرمانده ارتش شورشیان اوکراین علیه شوروی در جنگ جهانی دوم که متحد هیتلر بودند) تشکیل شده است که به شدت با روس‌ها دشمن‌اند و نسبت به اقلیت‌های مذهبی و نژادی در اوکراین خشونت‌ورزی علنی دارند.

این گروه در دولت های پروشنکو و زلنسکی قدرت بیشتری یافته اند و چند وزارت خانه را در اختیار دارند .

پوتین سعی داشت با مذاکرات اوکراین را از پیوستن به با ناتو بازدارد زیرا پیوستن این کشور موجب همسایگی پیمان آتلانتیک شمالی با روسیه گشته و روس‌ها را دچار خفگی راهبردی می‌کرد.

همچنین ممکن بود گرجستان نیز تهییج و تشویق شود تا به ناتو بپیوندد و از جنوب نیز روسیه محاصره گردد.

در نتیجه پوتین امنیت را بر اقتصاد ترجیح داده و فرمان حمله به اوکراین را صادر کرد.

فرض روس‌ها این بود که قاطبه جامعه اوکراین در برابر حمله آن‌ها بی‌تفاوت خواهند بود و در نتیجه می‌توانند به راحتی و ظرف چند روز به کی‌یف رسیده و دولت زلنسکی و سیاست‌مداران غرب‌گرا را عوض کنند.

نکته مهم اینجاست که باید دانسته شود که روس‌ها قصد ماندن در اوکراین را نداشتند و ندارند زیرا نمی‌خواهند خود را به عنوان یک دولت اشغالگر نشان دهند بلکه هدفشان تغییر رژیم و روی کار آوردن یک دولت موافق روسیه است.

پیشروی روس‌ها در اوکراین برخلاف پیش‌بینی آنها کاملاً کُند انجام می‌گیرد؛ آنها اگر چه خارکف و کی‌یف را در محاصره دارند، اما مقاومت نیروهای اوکراینی که مجهز به تجهیزات پیشرفته ضد تانک و ضد هلیکوپتر هستند کار را برای نیروهای مهاجم به شدت دشوار کرده است.

روس‌ها قصد نداشتند اوکراین را به زمین سوخته تبدیل کنند تا به‌سان یک ارتش متجاوز با آنها برخورد شود لکن به ناچار برای نپذیرفتن شکست و تمام کردن کار دولت زلنسکی، مجبورند به هر شکل ممکن پیروز عرصه نبرد باشند.

 

پوتین در برابر ۲ مسیر قرار دارد؛ اول این که شکست را بپذیرد و عقب‌نشینی کند که به معنای مرگ سیاسی وی و تحقیر روس‌ها توسط اوکراینی‌ها و غرب است. پس او بدون تردید مسیر دوم را برمی‌گزیند و با هر ابزاری که در اختیار دارد سعی در تحمیل خواسته‌های خود خواهد نمود.

اما غرب نیز بیکار ننشسته است و در پی بالا بردن هزینه‌های روس‌هاست. آمریکا و اروپا هم تحریم‌ها را به شکل بی‌سابقه‌ای افزایش داده‌اند و هم با تسلیح اوکراینی‌ها در حال گرفتن تلفات از نظامیان روسی هستند.

نکته مهم اینجاست که عاقبت کار چه خواهد شد؟

به اعتقاد نگارنده اگر جنگ یکسال هم طول بکشد پوتین ولو به قیمت استفاده از سلاح اتمی سعی در پیروزی در این جنگ خواهد داشت و اگر هم به زودی کامیاب گردد تازه شروع نبرد سیاسی، اقتصادی و شاید حتی نظامی او با سایر اقمار بلوک غرب خواهد بود.

این نبرد نظامی می‌تواند با لتونی، مولداوی و لهستان به بهانه‌های مختلف باشد. پوتین کینه شدیدی از متحدان آمریکا در اروپای شرقی برداشته و پس از اوکراین بعید نیست قصد گوشمالی آنها را نمایـد.

ولی جنگ کنونی در همین مدت هم تبعات سنگینی برای دوطرف در پی داشته است . قیمت گاز صادراتی از هر هزار دلار به ازای هر ۱۰۰۰ متر مکعب به مرز ۴۰۰۰ هزار دلار رسیده و قیمت نفت نیز به مرز ۱۴۰ دلار نزدیک می‌شود و ارزیابی‌ها از صعود بیشتر قیمت‌ها حکایت می‌کند.

بورس‌های شرق آسیا تا ۴ درصد رشد منفی در یک روز را تجربه کرده‌اند و پیش‌بینی می‌شود این روند ادامه یابـد.

در نتیجه به نظر میرسد آمریکا ناچار است که زمینه ورود ایران و ونزوئلا را به بازار نفت تسهیل کند تا متحدانش دچار تکانه‌های سنگین نشوند و دیگر این که هرچه سریعتر تنش‌ها بر سر موضوع هسته‌ای با جمهوری اسلامی را به حداقل برساند.

 

تا همینجای کار هم مشخص شده که دنیا تحمل جنگی جهانی را نخواهد داشت و بعید نیست چینی‌ها هم که دندان آمریکا را شمرده‌اند هرچـه سریعتر تکلیف تایوان را یکسره کنند.

مردم مکرراً می پرسند در نهایت چه خواهد شد که پاسخ واضح است؛ افزایش تنش‌ها و وقوع بحران و فاجعه برای اقتصاد دنیا.

نکته مهم اینست که متوجه باشیم که قرن بیست و یکم به قبل و بعد از حمله روسیه به اوکراین تقسیم خواهد شد؛ زیرا شکاف بین شرق و غرب را به شدت گسترش داده و تعارضات بین دو بلوک بیش از پیش عیان‌ خواهد شد.

بدون تردید رابطه آمریکا – اروپا و روسیه به سان گذشته نخواهد شد و دنیا جنگ سردی جدید را احتمالاً تجربه خواهد کرد.

البته نحوه پایان این جنگ نیز مهم است؛ اگر پوتین نتیجه دلخواهش را کسب نکنـد؛ افسانه شکست ناپذیری‌اش فرو ریخته و علاوه بر مشکلات داخلی، در خارج نیز اقتدارش دستخوش دگرگونی جدی می‌گردد و غربی‌ها با اعتماد به نفس بیشتری سعی در زدن ضربه به پیکر روسیه خواهند نمود.

اما اگر حاکم کرملین موفق از این بحران بیرون بیاید نه تنها نزاع فروکش نمی‌کند بلکه تسری بحران به سایر جمهوری‌های اروپای شرقی پیش‌بینی می‌شود.

اما اتفاقات اوکراین فرصتی طلایی برای جمهوری اسلامی ایران است تا از مدار تمرکز آمریکا خارج شود و بتواند اندکی با فراغ‌بال در مناطق پیرامونی‌اش به بازیگری و تعقیب منافع بپردازد.

حتی اگر لغو تحریم‌ها صورت نگیرد و مذاکرات هسته‌ای به نتیجه نرسد بازهم با توجه به افزایش قیمت نفت و نیاز بازار جهانی به نفت ایران (به دلیل تحریم نفت روسیه) فشارهای حداکثری تا حد زیادی از روی تهران برداشته خواهد شد.

 

پیش‌بینی افزایش درگیری شرق و غرب، عدم اجماع آنها در شورای امنیت سازمان ملل علیه ایران را کاملاً به اذهان متبـادر می‌نماید و به همین دلیل فعالیت بیشتر هسته‌ای و حتی حرکت به سمت اورانیوم ۹۰ درصدی نیز نه جنگی را به جمهوری اسلامی تحمیل خواهد کرد و نه قطعنامه‌ای را.

29دسامبر/21

قیصر در آتش نفت‌کش‌ها

مقدمه

لبنان از جمله کشورهای دنیاست که از دیرباز اقتصاد مبتنی بر تجارت و داد و ستد دارد. سیاست‌گذاران این کشور به دلیل موقعیت جغرافیایی آن سعی کرده‌اند تا آن را به مرکز تجارت بین شرق و غرب و ترانزیت کالاها به اروپا و بالعکس تبدیل کنند. همچنین لبنان از مراکز مهم بانکداری و گردشگری  غرب آسیاست و در نتیجه تحولات خارجی بر اقتصاد آن تاثیرات عمیقی بر جای می‌گذارد. خصوصاً پس از سال ۱۹۴۸ و تشکیل رژیم صهیونیستی، لبنان که همسایه شمالی آن بود تحت تأثیر مستقیم رخدادهای همسایه جنوبی قرار گرفت و حضور و نفوذ صهیونیست‌ها که عروس خاورمیانه را به عنوان عمق استراتژیک خود می‌خواستند، این کشور را به عرصه جنگ داخلی تبدیل کرد.

در سال ۱۹۸۲ ارتش یهود به بهانه حضور چریک‌های سازمان آزادی‌بخش فلسطین در لبنان به این کشور حمله کرد و تا حومه بیروت آمد؛ اما در جنوب پایتخت با جوانان شیعه مذهبی با سلاح‌های اندک و ابتدایی مواجه شد و نتوانست پایتخت را تصرف کند. نکته جالب این بود که گروه‌های فلسطینی، جنبش امل و چریک‌هایی با عقاید چپ نتوانستند  در برابر اسرائیل مقاومت خاصی انجام دهند و در نتیجه این رژیم دو رئیس جمهور مدنظرش را در لبنان بر سر کار آورد.

مقاومت اسلامی که رزم جوانانش در برابر صهیونیست‌ها چشم‌ها را به خود خیره کرده بود با پیوستن نیروهای مذهبی جنبش امل، حزب الدعوه و… رسماً در منطقه بقاع شکل گرفت و توانست با عملیات‌هایش علیه صهیونیست‌ها نامی پرآوازه برای خودش دست و پا کند. حجم عملیات‌های مقاومت حزب‌الله که از حمایت‌های ایران برخوردار بود در سال‌های دهه ۹۰ به اوج رسید و در نتیجه صهیونیست‌ها مجبور شدند دو نبرد بزرگ را برای نابودی مقاومت آغاز کنند. ابتدا عملیات تسویه حساب که در سال ۱۹۹۳ انجام گرفت و دیگری عملیات خوشه‌های خشم در سال ۱۹۹۶؛ اما نتایج کاملاً خلاف خواست صهیونیست‌ها بود و محبوبیت مقاومت فزونی یافت.

در سال ۱۹۹۷ سید هادی فرزند ارشد دبیرکل سوم حزب‌الله یعنی سید حسن نصرالله در نبرد با اسرائیل به شهادت رسید و مردم لبنان عمق اخلاص، از خودگذشتگی و روحیه شهادت‌طلبی رهبر این جنبش را ستودند و در نتیجه مقاومت لبنان به محبوب‌ترین گروه مبارز با اسرائیل تبدیل شد. حجم عملیات‌های چریکی حزب‌الله هزینه‌های مادی و تلفات ارتش اشغالگر اسرائیل را به‌شدت افزایش داد و در نتیجه این رژیم در سال ۲۰۰۰ بدون به دست آوردن اندک امتیازی یک‌طرفه عقب‌نشینی کرد‌؛ اما اسرائیل از برخی نقاط دیگر که البته مساحت ‌کمی داشتند عقب‌نشینی نکرد و چند شهروند لبنانی را به اسارت گرفت. در نتیجه سید حسن نصرالله بارها وعده آزادی آنها را داد و در همین راستا «سرهنگ حنان تننباوم» را به اسارت گرفت تا آنها را با اسرای لبنانی از جمله سمیر قنطار (باسابقه‌ترین اسیر لبنانی در بند صهیونیست‌ها) مبادله کند؛ اما اسرائیل برخلاف وعده‌هایش سمیر قنطار را آزاد نکرد تا حزب‌الله مجبور شود در سال ۲۰۰۶ عملیات الوعد الصادق را جهت رهایی وی انجام دهد.

در واکنش، اسرائیل نهایت تلاش خود را کرد تا با گسترده‌ترین حمله تاریخ خود به لبنان، به‌زعم خود کار حزب‌الله را یکسره کند و قطعنامه ۱۵۵۹ را به اجرا درآورد؛ اما پس از ۳۴ روز نبرد ناکام‌ترین جنگ تاریخ خود را به پایان رساند و حزب‌الله نه تنها نابود نشد، بلکه به قدرت مسلط لبنان در کنار ارتش تبدیل و محبوبیتش جهانی شد. از آن پس تمرکز غرب و آمریکا که متحد اصلی اسرائیل بود بر حامیان حزب‌الله معطوف شد و بحران سوریه پدید آمد؛ اما باز هم محور مقاومت ایستادگی کرد و در نتیجه آخرین ابزار آمریکا تحریم و حصر اقتصادی همه جانبه دولت‌ها و کشورهای محور مقاومت بود.

 

تحریم اقتصادی راهکار نهایی آمریکا

در همین راستا با اجرای تحریم‌های قیصر، ارزش پول سوریه به‌شدت کاهش پیدا کرد و مشکلات آن فزونی یافت؛ اما با توجه به جنگ داخلی، مردم تأثیراتش را چندان احساس نکردند، زیرا در آن مقطع ایجاد امنیت مهم‌ترین خواست مردم سوریه بود.

اما برعکس مردم رفاه‌طلب لبنان که معمولاً وضع مالی مناسبی داشتند و اقتصادشان ‌مبتنی بر تجارت بود با توجه به ارتباط‌شان با سوریه، به‌شدت تحت تأثیر این تحریم‌ها قرار گرفتند. سیاست آمریکا فشار حداکثری به مردم این کشور بود تا بتواند آنان را علیه مقاومت بشوراند؛ لکن لبنانی‌ها حاضر نشدند از مقاومت دست بردارند و رئیس جمهور و رئیس مجلس و ارتش لبنان ‌حمایت قاطع خود را از حزب‌الله نشان دادند.

لبنان از جمله وارد کنندگان سوخت بود و تحریم‌های قیصر موجبات تحریم شرکت‌ها و تجار سوخت لبنان شد و در نتیجه نارضایتی‌ها اوج گرفت. تجار و شرکت‌های وارد کننده سوخت به هر دری زدند تا بتوانند بنزین و گازوئیل مورد نیاز کشورشان را تأمین کنند؛ اما هشدارهای آمریکا چنان بر کشورهای صادرکننده اثرگذار بود که حاضر نشدند حتی در برابر قیمت‌های بالاتر سوخت به لبنانی‌ها بفروشند. در نتیجه دبیرکل حزب‌الله صریحاً اعلام کرد اگر بحران سوخت حل نشود از جمهوری اسلامی خواهد خواست در ازای دریافت لیره از تجار لبنانی نفت و مشتقات آن را به آنان بفروشد.

در نهایت معامله انجام شد و سید حسن نصرالله همچنین تهدید کرد از لحظه حرکت این ناقلات نفتی، آنان جزو خاک لبنان هستند و هرگونه عمل تخاصم‌آمیزی علیه آنها با واکنش نظامی شدید حزب‌الله روبرو خواهد شد. البته تهدیدات حزب‌الله به همین‌ جا منتهی شد، زیرا از این حرکت قصد تبلیغاتی نداشت و صرفاً در تلاش بود تا تقاضاهای سوختی شهروندان مرتفع شوند و چرخ اقتصاد لبنان از حرکت نیفتد. در نتیجه نفتکش‌ها بدون مزاحمتی از روبروی سرزمین‌های اشغالی فلسطین و ناوگان دریایی آمریکا عبور کردند، اما آنها نتوانستند مانع از شکستن تحریم‌هایی شوند که خود وضع کرده بودند، زیرا از عواقب برخورد با حزب‌الله کاملاً آگاهی داشتند و هیچ کدام آماده درگیری نظامی در سطح گسترده نبودند؛ بالأخص که آمریکا در سوریه و عراق مرتباً هزینه داده و اصلاً تمایل ندارد بحران لبنان را به سمت درگیری نظامی سوق دهد. در نتیجه نفتکش‌ها وارد بندر بانیاس سوریه شدند و محموله آنها از طریق تانکر به لبنان ارسال شد.

اما این رخداد چند تأثیر بسیار مهم و راهبردی در معادلات منطقه‌ای بر جای نهاد، از جمله:

۱- تحریم‌های آمریکا علیه لبنان ترک برداشت و ایران این جرئت را به خود داد تا اولاً حصر اقتصادی لبنان را بشکند و متحد راهبردی خود در این کشور را تقویت کند و به محبوبیت خود در عروس خاورمیانه بیفزاید. ثانیاً تحریم‌های آمریکا به لبنان را استهزا و این پیام را به کشورهای دنیا ارسال کرد که جمهوری اسلامی در هر شرایطی از متحدان خود پشتیبانی خواهد کرد.

 

۲- این اقدام ایران که تأثیر خود را بر جامعه لبنانی گذاشت، ایالات متحده را به‌شدت منفعل و آشفته و از ترس گسترش نفوذ جمهوری اسلامی اعلام کرد که گاز و برق لبنان را تأمین خواهد کرد، در حالی که تا روز قبل از حرکت نفتکش‌ها، حاضر به دادن چنین امتیازی نبود.

 

۳- ایضاً آمریکایی‌ها برای دریافت وام از صندوق بین‌المللی پول، به لبنان چراغ سبز نشان دادند و این رخداد به‌وضوح نشان ‌داد که تحریم‌ها علیه عروس خاورمیانه  می‌شود.  ایالات متحده و متحدان منطقه‌ای‌اش متوجه این نکته شده‌اند که تحریم‌ها نیز نخواهد توانست حزب‌الله را منفعل کند و واکنش راکتی ماه گذشته در منطقه حاصبیا حاکی از اقتدار حزب‌الله در دفاع از کیان و تمامیت ارضی لبنان‌ بود.

۴- جمهوری اسلامی عمق استراتژیک محور مقاومت است و حزب‌الله در خط مقدم این‌ محور و اسرائیل قرار گرفته است؛ لذا تهران از هیچ تلاشی برای تقویت و پشتیبانی از جبهه نبرد با اسرائیل کوتاهی نخواهد کرد.

 

۵- پس از این رخداد (شکست حصر اقتصادی لبنان) بود که دولت نجیب میقانی تشکیل شد و ۱۳ ماه خلاء سیاسی در این کشور پایان ‌یافت. چه بسا اگر اقدام ایران نبود، آمریکا همچنان تحریم‌هایش را با قدرت ادامه می‌داد و توافق بر سر کابینه نیز حاصل نمی‌شد، زیرا نجیب میقاتی فردی نیست که در هر شرایطی ریاست وزرا را بپذیرد.‌

 

۶- پرستیژ بین‌المللی و اقتدار ایران و دست برتر جمهوری اسلامی و محور ضد اسرائیلی در این ماجرا به‌شدت افزایش یافت و همگان متوجه این حقیقت شدند که این ‌محور نه با فشارهای اقتصادی فروخواهد پاشید و نه با اقدامات نظامی و امنیتی.

 

۷- به سلامت رسیدن نفتکش‌ها و عدم مزاحمت آمریکا و اسرائیل برای آنان بار دیگر نشان داد معادله قدرت و توازن وحشت شکل گرفته در منطقه غرب آسیا تحت تأثیر تحریم‌های آمریکا و اقدامات دولت‌های غربی، عبری و عربی حاشیه جنوبی خلیج فارس قرار نگرفته و جمهوری اسلامی کماکان قدرت اول در غرب آسیاست و می‌تواند ایالات متحده و حامیانش را به چالش بکشد.

 

نتیجه‌گیری

در نهایت باید گفت رخداد ارسال سوخت از ایران به لبنان فراتر از یک معامله عادی است و به چالش کشیدن اعتبار تحریم‌های ایالات متحده و تصمیمات آن را یادآوری می‌کند و همچنین نشان می‌دهد جمهوری اسلامی زیر بار نظم مدنظر آمریکا نخواهد رفت. آثار آن نیز در کوتاه‌مدت، میان مدت و بلندمدت قابل بررسی است.

در کوتاه‌مدت لبنان از حرکت به سمت فروپاشی اقتصادی نجات یافت و موقعیت حزب‌الله و جریان ۸ مارس تحکیم و بالعکس از قدرت حامیان آمریکا و جریان ۱۴ مارس کاسته شد و قدرت بازدارندگی حزب‌الله در راستای دفاع از منافع ملی لبنان به رخ جهانیان کشیده شد.

نکته جالب این بود که ضمانت کشتی‌ها را حزب‌الله بر عهده گرفت نه ایران. این اقدام به معنای این بود که حزب‌الله خود می‌تواند یک بازیگر تأثیرگذار در سطح منطقه باشد و صرفاً یک نیروی مبارز با اسرائیل نیست.

در میان‌مدت و بلندمدت جایگاه محور مقاومت به‌شدت ارتقا یافت و از این به بعد دنیا حساب دیگری روی این محور و اضلاع آن باز خواهد کرد. نکته مهم اینکه حزب‌الله یک دولت نیست، بلکه یک حزب و جنبش مقاومت است که می‌تواند در سطوح ملی و بین‌المللی ایفای نقش کند و قدرت‌های بزرگ منطقه و فرامنطقه‌ای را به چالش بکشد.