بازتابهای خطر اسلام زدایی

بازتابهای
خطر اسلام زدایی

درج
مطلب انتقادی شماره ی 97 مجله که تحت عنوان «خطر اسلام زدایی» انتشار یافت عکس
العملهای مثبت و فراوانی را در جامعه ایجاد کرد. بازتاب این عکس العمل را در     نامه ها، تلفنها و مراجعات حضوری تعداد
کثیری از خوانندگان «پاسدار اسلام» شاهد بودیم. البته در میان نامه ها، اسامی
ناآشنایی هم دیده میشد که پس از دقت در محتوای آنها معلوم می گشت آن عزیزان این
مقاله را در روزنامه ی جمهوری اسلامی 13/10/68 به نقل از «پاسدار اسلام» مطالعه
کرده بودند. بهرحال هیئت تحریریه ی مجله ضمن تشکر و قدردانی از تک تک این خواهران
و برادران که متعهدانه، مراتب وفاداری خویش به انقلاب اسلامی و تداوم راه حضرت
امام خمینی (رضوان الله تعالی علیه) و صیانت و پاسداری از نظام مقدس جمهوری اسلامی
ایران را ابراز داشته اند، مقرر نمود تا از میان این نامه ها و در پاسخ به تذکرات
مفید و ارزنده ی آن، مطلبی در مجله درج گردد.

از
آنجا که مقاله ی «خطر اسلام زدایی» دارای محورهای خاصی بود لذا با اشاره به هر یک
از آن محورها، مطالب مربوط به آن را ذکر می کنیم همانگونه که در ابتدای مقاله ی
مذکور آمده بود … «هدف ما از این نوشتار، انتقاد از شخص یا اشخاص یا گروهی خاص
نیست بلکه جلوگیری از روند خطرناک و رو به افزایشی که در انحراف فرهنگی جامعه
مشاهده میشود بحکم وظیفه ی شرعی، انگیزه ی این هشدار است …» و با چنین مقدمه ای
به مساله بی حجابی و بدحجابی بخصوص در تهران اشاره رفته بود. در بین نامه های خوانندگان
مطالب و اطلاعات بسیاری ذکر شده بود که هر یک از آنها می تواند سندی و خبری برای
درک عمق فاجعه تلقی گردد. اما گذشته از ذکر دردها و نیز پیشنهاداتی برای درمان،
غالبا به طرح این سئوال ها پرداخته بودند که؛ چه کسی مسئول جلوگیری از       بی بند و باری است؟ آیا مسئولین نباید
مراقب بازتاب اعمال و سخنان خود در جامعه باشند؟ آیا …

بهتر
است بجای ذکر این سئوالات بصورتی کلی، نمونه هایی از آنها را با ذکر نام       سئوال کنندگان بیاوریم: برادر علیزاده
موحدی از قم:

«…
شاید غربیها به بعضی ها گفته اند اگر شما در برابر رشد فرهنگ غربی در کشور خود
سکوت کنید و دم بر نیاورید ما به شما امکانات میدهیم و یا شاید خود آنها خیال می
کنند که اگر در برابر رشد فرهنگ غربی سکوت کنند شاید غربیها با نظر عنایت به آنها
بنگرند؟! بله. این برداشت -غلط- نتیجه ی سکوت برخی از مسئولین در برابر رشد فرهنگ
غربی در جامعه ی ماست…».

برادر
لطیف زاده از مشهد: «… مسئولین مملکت گرمی سابق را در برخورد با مسائل نشان نمی
دهند… مسئولین نباید در این مرحله غفلت کنند، واقعا باید جدی بگیرند مساله را.
کسی که در زیر سایه ی این انقلاب تنفس آزاد میکند باید به قوانین آن احترام
بگذارد. آنها که نمی خواهند به قوانین اسلام احترام بگذارند دولت باید اعلام کند
که آنها نمی توانند از امکانات دولت استفاده کنند تا وضع خودشان را درست کنند.
همینطور از قطار، اتوبوسهای شهری و بین شهری، فروشگاهها، بانکها، بیمارستانها و
…».

خواهر
س. ل. از تهران: «… یک نفر نیست که بگوید آقا یا خانم چرا با این وضع مبتذل به
خیابانها می آیید؟ آخر این گشت ثارالله، گشتهای نهی از منکر چه شد؟ گشتهای خواهران
الزهراء کجا رفتند؟ آیاتمامی این افراد استعفا دادند؟ من نمیدانم چرا این گشتها از
کار افتاده اند؟ …».

درباره
ی محور دیگر مقاله -یعنی مطالبی که درباره ی ترویج بیش از حد شطرنج آمده است- قبل
از هر چیز، ذکر یک توضیح کوتاه ضروری بنظر میرسد. بحمدالله خوانندگان «پاسدار
اسلام» شیوه ی برخورد هیئت تحریریه ی مجله را با مسائل و رخدادهای مختلف طی این نه
سال گذشته که همانا اهتمام در پیروی و تبعیت محض از فرامین، رهنمودها و فتاوای
رهبر کبیر انقلاب اسلامی حضرت امام خمینی (ره) میباشد، بخوبی دریافته اند. نویسنده
ی محترم مقاله که از اساتید حوزه ی عملیه قم و از مقلدین و یاران امام (ره)
میباشند، بدلیل همین اعتماد، لزومی به توضیح بیشتر درباره ی فتوای حضرت امام (قدس
سره) درباره ی شطرنج نمی دیدند اما گویا ذکر جمله «بر فرض که شطرنج حلال باشد، آیا
ترویج و اشاعه ی بیش از حد آن بنفع جامعه است»؟ و نیز عدم توضیح بیشتر درباره ی
خطر «ترویج بیش از حد آن»، این شبهه را در برخی اذهان ایجاد نموده که خدای ناکرده
در «پاسدار اسلام» مطلبی برخلاف فتوای امام (ره) درج و منتشر گردیده است. اگر چنین
شبهه ای ایجاد شده بدینوسیله آن برادران و خواهران را به شماره ی 83 مجله که در آن
مطلبی درباره ی تبیین فتوای امام (ره) درباره ی شطرنج از همین نویسنده درج شده است،
ارجاع میدهیم. منظور نویسنده «فرضی» بوده است که در متن فتوای امام (ره) درباره
شطرنج وجود دارد که پاسخ به آن فرض در حیطه ی نظر کارشناسان میباشد. اما مساله ی
مهمتر این است که فرض حلال بودن شطرنج چه ارتباطی با رشد سریع و اینهمه تبلیغ و
مبالغه پیرامون آن در جامعه دارد؟ و چه سود مادی و معنوی ای را این گسترش بی رویه
آنهم در مرحله ی سازندگی کشور نصیب ما میگرداند؟

البته
در مورد «بوکس» ما نظر مخالف داریم. اینکه دهها هزار انسان در یک سالن از خردشدن
بی هدف پیکر دو انسان بدست یکدیگر لذت ببرند، جز حالت درندگی و سبعیت و وحشیگری و
کشته شدن عواطف و احساسات انسانی که هدف غرب از اشاعه ی این ورزش است، هیچ حالت
دیگری در انسان ایجاد نخواهد کرد. ما معتقدیم که خط ورزشی جمهوری اسلامی ایران
باید در مسیر ورزشهای رزمی مانند کشتی، جودو، شمشیر بازی، تیراندازی، شنا، دو
-خصوصا ماراتون- و و … قرار گیرد و جوانان جامعه با هدف ایجاد آمادگی برای دفاع
از دین و میهن اسلامیمان به اینگونه ورزشها تشویق و تحریض شوند.

محور
سوم مقاله ی خطر اسلام زدایی به «اشاعه مفرط موسیقی و ترانه» در جامعه اختصاص
یافته بود. برادر محمد علی احمدی دانشجوی دانشکده ی نساجی دانشگاه صنعتی امیرکبیر
طی نامه ای در انتقاد به این محور مقاله نوشته اند:

«…
شما به پخش موسیقی های اصیل و ترانه های شاد و شادی برانگیز و اپراهای متنوع،
معترضید و اینها را دریچه های ورود فساد و فحشاء استعماری میدانید … اگر صدای
جمهوری اسلامی اقدام به ضبط و پخش اینگونه موسیقی های به قول شما شاد و در عین حال
«با محتوای صحیح» نکند هزارها بلندگوی استعماری هستند که جوانها را به سوی برنامه
های آنچنانی خود جذب کرده و ایشان را از هر معنا و مفهوم صحیحی دور کنند. شما،
خیال می کنید که اگر صدای جمهوری اسلامی صبح تا شام، قرآن و حدیث پخش کند، تمامی
مردم، تمامی جوانان و تمامی نونهالان و نوجوانان، حافظ قرآن و عامل به حدیث خواهند
شد؟ و دیگر فرهنگ جامعه، فساد و فحشاء را نخواهد پذیرفت؟! …».

در
پاسخ به این برادر ضمن پیشنهاد مراجعه ایشان به همان مقاله خصوصا جملاتی که از
حضرت امام (ره) در پیامشان به هنر و هنرمندان به آن استناد شده، متذکر می شویم که:
مراد و مقصود انقلاب اسلامی و نظام مقدس ما باید داشتن جهت گیری انقلابی و اسلامی
باشد که ما هم امیدواریم براساس دیدگاههای الهی حضرت امام در مورد صدا و سیما و
مبنا قراردادن پیام آنحضرت در رابطه با کاربرد هنر شاهد روند رو به رشد و تکامل و
جذابیت این دانشگاه عمومی باشیم.

محور
بعدی مقاله «خطر اسلام زدائی» مربوط به آزادی مطبوعات گمراه کننده بود. این مساله
نیز از ابعاد مختلفی مورد توجه خوانندگان مجله قرار گرفته است. برادر علیداد حیدری
افسر شهربانی اصفهان در نامه شان آورده اند: «… چگونه در کشور اسلامی و انقلابی
ایران یک نفر اینقدر گستاخانه به خود اجازه میدهد که بگوید و بنویسد: افکار دینی
آمیخته ای از مظنونات و وهمیات است و واقعیت قطعی ندارد؟ چرا کسی نیست مشت بر دهان
کثیف و لجن پراکن این نویسنده بزند؟ تا چه موقع باید دولت جلوی حزب الله را بگیرد
که شما دخالت نکنید … مگر نمی بینند آیات خدا به بازیچه گرفته میشود؟ …».

باید
به اطلاع این برادر و دیگر برادران و خواهرانی که با برنامه ها و مراجعات حضوری
خود در دفاتر مجله در قم و تهران و نیز تهیه ی طومار با بیش از هزار امضا و طرح
شکایت از دست اندرکاران تهیه مطالب مجله ی هنرهای زیبا خواستار جلوگیری از انتشار
آن مجله که درج کننده ی مقاله ی ضاله «آفات اندیشه دینی» است، شده بودند برسانیم
که بحمدالله مسئولینی که قانونا صاحب امتیاز آن مجله بودند به سردبیر پاسدار اسلام
اطلاع دادند. که با اطلاع از این مساله با آن برخورد جدی شده و با انجام اقدامات
اساسی از تکرار این نوع مطالب فاسد پیشگیری به عمل آمده است.

به
پایان آمد این دفتر، حکایت همچنان باقی است. مطالب پیرامون خطر هجوم فرهنگی غرب و
لزوم بیداری و هشیاری امت حزب الله بسیار زیاد است و این پاسخهای در حقیقت، سئوال،
تنها شروع ماجرایی است که جز با دقت و مراقبت هر لحظه ی حزب الله بیدار دلمان در
برابر رسوخ بی فرهنگی و فحشاء و منکرات در جامعه جوابگو نخواهد بود. همانگونه که
در بسیاری از نامه های خوانندگان دقیق «پاسدار اسلام» این دقت و هشیاری بوضوح دیده
میشود که ما به عنوان نمونه به چند عدد از این نامه ها در بالا اشاره کردیم و
اکنون برای عرض تشکر و قدردانی به گوشه هایی از چند نامه ی دیگر بصورت گذرا اشاره
می کنیم تا این مشت، نمونه ی خرواری از بیداری مستمر مردم متعهد و مومن به انقلاب
اسلامیمان باشد.

برادر
حسن محمدی از لارستان:

«…
ضعفها و نقصهای بسیاری از برنامه ها که انگشت انتقاد به روی آنها گذاشته بودید درد
دل قشر عظیمی از دلسوختگان اسلام و انقلاب است اما علاوه بر آنچه به رشته ی تحریر
درآورده اید مسائل حاد دیگری هم هست که می بایست بدانها اشاره می شد. در بسیاری از
فیلمهای تلویزیونی … ما شاهد فریادکشیدن زن بر سر شوهر و شوهر بر سر زن، خواهر
بر سر برادر و برادر بر سر خواهر، معلم بر سر شاگرد و اخم و تندی شاگرد نسبت به
معلم هستیم. نوجوان بر سر و صورت دوستش مشت حواله می کند و از او هم عمل متقابل می
بیند، فرزند با رفتار بی ادبانه خود حرمت پدر و مادر را می شکند و والدین با خشونت
با وی برخورد می کنند، اینها نمونه هایی از محتوای خیلی از فیلمهای ما است، آیا به
راستی کیفیت این برنامه ها در خور یک «دانشگاه» است؟ دانشگاهی که مورد نظر آن
بزرگوار نورالله مرقده بود؟ نسل جدید درس انسانیت و اخلاق و فضیلت را از کجا
بیاموزد؟ من سراغ دارم برخی از شخصیت های محترم، تلویزیون را از منزل خود جمع کرده
اند و معتقدند فرزندانشان به دام ابتذال می افتند. چرا از فرهنگ و تاریخ غنی
اسلامی استفاده نمی شود؟ … وقتی در شب میلاد عیسی مسیح (ع) تصویر        حضرت مریم را با سینه ی نیمه عریان و
موهای آرایش شده نشان میدهد که بی شباهت به زنان نیمه عریان دوران طاغوت نیست و
نوزاد او را برهنه ی مادرزاد که از نقاشیهای مبتذل … گرفته شده در معرض دید
بینندگان قرار می گیرد انسان بشدت متاثر می شود که قداست یک پیامبر اولوالعزم و
مادر ارجمندش اینگونه شکسته می شود. آیا بهتر نبود در داستان عیسی مسیح (ع) از
آیات قرآنی الهام بگیرند و براساس برداشت قرآن کریم   چهره ی منور آن پیامبر الهی را به مسیحیان
نشان دهند تا آنها بدانند قرآن مجید آن وجود مقدس و مادر پاکش را چگونه معرفی می
کند؟ …»

خواهر
فاطمه عالمیان از ساری:

«…
اینطور که شما در مجله صحبت می کنید یعنی نمی توانید جلوی انحرافات را بگیرید.
مسئولان آن (انحرافات) هر کس میخواهند باشند، مسئله این است که احکام در آنجا خوب اجرا
نمی شود. هر عامل انحراف را از مسند قدرت پایین بکشید و اینطور مظلومانه داد سخن
سر ندهید … خدا میداند اسرا که انشاءالله برگردند چه عکس العملی نشان خواهند داد
اگر یکی دو ساعت در ولیعصر تهران و بوعلی همدان راه بروند احتمال انفارکتوس قلبی
هست …»

«برادر
(بسیجی)! آیا فکر نمی کنی کمی از تفکر بسیجی ات که آنهمه امام (ره) به آن تاکید
داشت و دشمنان از آن در عذاب بودند عقب نشینی کرده ای؟ چرا پشت به مسائل اجتماع
مبارزه کردی و به حمد خداوند منان و بزرگ هر حرکتی که از سوی لشکر بسیجی- ها انجام
میشد پیروزی از آن شما بود. چرا در این سنگر فرهنگی دائم در حال عقب نشینی هستیم؟!
… ای بسیجی ها حال که در این اجتماع زندگی می کنیم باید مانند روزهای اول انقلاب
بپاخیزیم و شور انقلابی را در خود بیشتر کنیم. بدینوسیله ما محصلین، دبیران و
مسئولین مجتمع آموزشی کربلا از شهرستان شاهرود به هسته های مقاومت حزب الله در
سراسر کشور اعلام می داریم که آماده ی هر گونه مبارزه ی جدی با فرهنگ منحط غرب
هستیم و در کنار مسئولان دلسوز انقلاب به امید خدا تفکر بسیجی را در جامعه گسترش
می دهیم …».

از
ماهشهر برادر پاسدار محمد علی فرهانیان خانواده ی معزز چهار شهید انقلاب اسلامی:

«…
مقاله ی خطر اسلام زدایی را در شماره ی 97 خواندم. خدا را شاهد می گیرم گوشه ای از
سخن های غم انگیز را که بر دلم سنگینی می کرد عینا بیان کرده بود. از کلمه ی «گوشه
ای» به این خاطر استفاده می کنم که اعتقاد بر این است که مصائب مشابه آنچه نگاشته
شده بیشتر از اینها می باشد و مشکلی حائز اهمیت را در انقلاب اسلامی شامل می شود
… تا کی باید ببینیم آنچه را شهدا هرگز از دیدنش راضی نمی شدند و ضعفهایی که
ناراحتشان می کرد من پاسدار چه جوابی باید بدهم؟ به مادران دوستان شهیدم که بعد از
قریب ده سال به خانه هایشان در شهر بر می گردند و انتظار دارند لااقل آبادان با
شهادت فرزندانشان آباد فکری و فرهنگی شده باشد چه جوابی باید به خانواده ی شهدائی
که هنوز ارزشها را همانند روزهای اول انقلاب و جنگ حفظ کرده اند، داد؟ …»

برادر
محمد رحمانی راد از تاکستان:

«…
آن مقاله حرف دل میلیونها حزب اللهی بود که با دیدن و شنیدن حرکت خطر اسلام- زدایی
قلبشان پرخون و چشمشان پر اشک شده تا جایی که مورد تمسخر افراد بی درد و بی
مسئولیت قرار میگیرند … همیشه اینطور بوده افراد حزب اللهی یا باید خون بدهند یا
خون دل بخورند. ولی چه باید بکنیم ما پیرو ولایت فقیه و گوش به حرف مسئولین جمهوری
اسلامی هستیم و نمی توانیم خودسرانه دست به کاری بزنیم. نمی توانیم جلوی زنهای
بدحجاب و بی حجاب را بگیریم. نمی توانیم افرادی را که آزادانه نوارهای مبتذل گوش
می- کنند جلوی آنها را بگیریم. ما که جلوی تانکهای دشمن سینه سپر میکردیم باید
جلوی اینطور افراد سر خودمان را پایین بگیریم و به خودمان دلداری بدهیم که
انشاءالله درست خواهد شد … ولی افراد عیاش و بی درد بدانند که هنوز افراد حزب
اللهی و خط شکنان جبهه های نبرد هستند (زنده اند و منتظر) …

چرا
اسیر آزاد شده به مسئولین بگوید ما در عراق از ایران انتظار دیگری داشتیم خیال می-
کردیم زنهای ما همه با حجاب و برنامه های ما همه اسلامی است ولی به محض ورود به
ایران عکس انتظار ما مشاهده شد…».

البته
بدلیل کمبود جا، ادامه ی درجه گزیده ی نامه های خوانندگان را به فرصتی مناسب تر
واگذار می می نمائیم اما به اطلاع خوانندگان نیز می رسانیم که در میان نامه ها،
ورق پاره ای هم از یکی از وابستگان به تشکیلات ضد اسلامی و منحرف انجمن حجتیه
دریافت نموده ایم که طی آن منافقانه از شیوع برخی مظاهر فساد در جامعه و اعتراف ما
به آن اظهار خوشحالی کرده بود. باید به این فرد و دیگر وابستگان به این گروههای
منحرف متذکر شویم که امام خمینی (قدس سره الشریف) همچون جد بزرگوارش رسول الله (ص)
مسلمین جهان را به انجام تکلیف الهی و وظیفه ی شرعی و دینی دعوت میکرد و میفرمود
ما مامور به انجام تکلیف و وظیفه هستیم نه مامور به نتیجه. بر این اساس تکلیف الهی
امت حزب الله و مسئولین دلسوز و متعهد در شرایط کنونی حفظ انقلاب اسلامی و نظام
مقدس جمهوری اسلامی و برخورد با مظاهر کفر و شرک است مردم مسلمان ما به فرمان آن
امام مبین (ره) تا آخرین نفر و تا آخرین نفس و تا آخرین قطره خون برای اعلای کلمة
الله ایستاده اند و هیچ باکی از شهادت در راه آرمانهای امام و انقلاب اسلامی
ندارند. و این حرکت، زمینه سازی واقعی ظهور منجی عالم بشریت امام زمان (عج)
میباشد، نه بی- تفاوتی در برابر رشد و شیوع منکرات در جامعه و یا خوشحالی از گسترش
فساد و حتی تشویق آن. این افکار انحرافی بس بزرگ است. دست استعمار از یکطرف به
شیوع فساد در جامعه ی اسلامی دامن می زند و از طرف دیگر با درست کردن گروههایی
همچون انجمن حجتیه، مسلمان نماهای پیرو این گروههای انحرافی را از مقابله با
منکرات باز می- دارد.

والسلام
علی من اتبع الهدی