سخنان
معصومين
حزب الشيطان
*
اميرالمؤمنين(ع):
«…وَأُحَذِّرُکُمْ
أَهْلَ النِّفَاقِ، فَإِنَّهُمُ, الضَّالُّونَ الْمُضِلُّونَ، وَالزَّالُّونَ
الْمُزِلُّونَ, يَتَلَوَّنُونَ أَلْوَاناً، وَيَفْتَنُّونَ افْتِنَاناً،
وَيَعْمِدُونَکُمْ بِکُلِّ عِمَادٍ، وَيَرْصُدُونَکُمْ بِکُلِّ مِرْصَادٍ.
قُلوبُهُمْ دَوِيَّةٌ، وَصِفَاحُهُمْ نَقِيَّةٌ. يَمْشُونَ الْخَفَاءَ،
وَيَدِبُّونَ الضَّرَاءَ. وَصْفُهُمْ دَوَاءٌ، وَقَوْلُهُمْ شِفَاءٌ، وَفِعْلُهُمُ
الدَّاءُ الْعَيَاءُ. حَسَدَةُ الرَّخَاءِ، وَمُؤَکِّدُوا الْبَلاَءِ، وَمُقْنِطُوا
الرَّجَاءِ. لَهُمْ بِکُلِّ طَرِيقٍ صَرِيعٌ، وَإلي کُلِّ قَلْبٍ شَفِيعٌ،
وَلِکُلِّ شَجْوٍ دُمُوعٌ. يَتَقَارَضُونَ الثَّنَاءَ، وَيَتَرَاقَبُونَ
الْجَزَاءَ. إِنْ سَأَلُوا ألْحَفُوا، وَإِنْ عَذَلُوا کَشَفُوا، وَإِنْ حَکَمُوا
أَسْرَفُوا. قَدْ أَعَدُّوا لِکُلِّ حَقٍّ بَاطِلاً، وَلِکُلِّ قَائِمٍُ مَائِلاً،
وَلِکُلِّ حَيٍّ قَاتِلاً، وَلِکُلِّ بَابٍ مِفْتَاحاً، وَلِکُلِّ لَيْلٍ
مِصْبَاحاً. يَتَوَصَّلُونَ إِلَي الطَّمَعِ بِالْيَأْسِ لِيُقيمُوا بِهِ
أَسْوَاقَهُمْ، وَيُنَفِّقُوا بِهِ أَعْلاَقَهُمْ. يَقُولُونَ فَيُشَبِّهُونَ،
وَيَصِفُونَ فَيُمَوِّهُونَ. قَدْ هَوَّنُوا الطَّرِيقَ، وَأَضْلَعُوا الْمَضِيقَ.
فَهُمْ لُمَةُ الشَّيْطَانِ، وَحُمَةُ النِّيرَانِ: «أُولئِکَ حِزْبُ الشَّيْطَانِ
أَلاَ إِنَّ حِزْبَ الشَّيْطَانِ هُمُ الْخَاسِرُونَ».
(نهج
البلاغه ـ خطبه 185)
در اين قسمت
از خطبه حضرت امير(ع) صفات و ويژگيهاي حزب شيطان را بر شمرده است ميفرمايد: …
اي مردم، شما را از منافقان و دورويان بر حذر ميدارم چرا که آنها گمراه و گمراه
کنندهاند و لغزيده و لغزانندهاند. همواره به رنگهاي گوناگون در ميآيند و بهر
وسيلهاي شما را فريب ميدهند و در هر کمين گاهي به کمينتان نشستهاند. دلهايشان
بيمار است هر چند ظاهري آراسته و نيکو دارند. در پنهاني راه ميروند و در ميان
درختان انبوه ميجنبند. وصفشان بدرمان ميماند و گفتارشان شفاآور است ولي اعمال و
کردارشان دردي است بيدرمان. به خوشي شما رشک مي برند و بر گرفتاري و محنت شما
تلاش ميکنند و اميدهايتان را مبدل به يأس مينمايند. براي تباه کردن، راههاي
مختلف دارند و نزد هر دلي وسيله و شفيعي دارند و در هر غم و اندوهي اشک(دروغين) ميريزند.
وصف کردن يکديگر را به هم قرض ميدهند و به انتظار پاداش و جزا هستند. اگر خواهش و
درخواستي داشتند، سخت اصرار ميورزند و هنگام ملامت پرده دري ميکنند و اگر حکمي
کنند، اسراف ميکنند. براي هر حقي، باطلي و براي هر راستي، انحرافي و براي هر زندهاي
قاتلي و براي هر دري کليدي و براي هر شبي، چراغي آماده ساختهاند. نوميدي و بينيازي
از مال مردم را وسيلهاي براي طمع خود قرار دادهاند تا بازارشان را بر پا نگه
دارند و کالاهاي فاسدشان را رواج دهند. ميگويند و مشتبه جلوه ميدهند(مردم را به
ترديد مياندازند) و وصف ميکنند و آن را آرايش ميدهند(تا باطلشان به صورت حق
درآيد). راه باطل را آسان نشان داده و راه ضلالت را کج ميکنند. اينها پيروان
شيطان و شعلههاي آتشهايند و اينان براستي حزب الشيطاناند که همانا حزب شيطان،
زيانکارانند.
* امام
حسين(ع):
«… فنعم
الرب ربنا و بئس العباد انتم. أقررتم بالطاعة و آنتم بالرسول محمد«ص» ثم إنکم
رجعتم الي ذريته و عترته تريدون قتلهم، لقد استحوذ عليکم الشيطان فأنساکم ذکر الله
العظيم».
(نور
الثقلين ـ ج 5 ـ ص 266)
حضرت سيد
الشهداء(ع) هنگامي که صفهاي ارتش کوفيان را ديد که چگونه براي کشتن امام زمان خود
صفآرائي کرده بودند، در خطبه غرا و مفصلي، خطاب به آن دشمنان خدا چنين فرمود: …
بهترين پروردگار، پروردگار ما است و بدترين بندگان، شما هستيد، اقرار به اطاعت خدا
کرديد و به پيامبرش، ايمان آورديد و سپس عليه ذريه و فرزندانش قيام کردهايد و ميخواهيد
آنان را به قتل برسانيد. پس بيگمان شيطان بر شما چيره شده است(و شما جزء حزب
شيطان قرار گرفتهايد) که ياد خداي بزرگ را از ذهن شما خارج ساخته است.
*
اميرالمؤمنين(ع):
«الا و إن
الشيطان قد جمع حزبه، و استجلب خيله و رجله و ان معي لبصيرتي…».
(نهج
البلاغه خطبه 10)
هان! شيطان
حزب خود را(اصحاب جمل) گرد آورده است و سواره و پياده لشکرش را فراخوانده است
وليکن بصيرت من هرگز از من جدا نميشود(و هيچ وقت تن به حزب شيطان در نميدهم).
*
اميرالمؤمنين(ع):
«الا و ان
الشيطان قد ذمر حزبه، و استجلب جلبه، ليعود الجور الي اوطانه و يرجع الباطل الي
نصابه…».
(نهج
البلاغه ـ خطبه 22)
هان! شيطان
حزب خود را جمع کرده و سپاهش را صفآرائي نموده است تا ظلم و ستم به جاهاي خود باز
گردد و باطل به اصل برگردد…
حضرت
امير(ع) اين خطبه را در ملامت و سرزنش کساني که از بيعتش سرباز زدند و کشتن عثمان
را به آن حضرت نسبت دادند، ايراد فرموده که در آغازش آنها را حزب شيطان معرفي ميکند.