جاودانگي
راه امام در پيروي از خط امام
دو سال از
فقدان بزرگمرد تايخ اسلام و انسانيت ميگذرد؛ از فقدان جاودانه مردي که بيش از نيم
قرن، با قامتي استوار، پرچم آزادگي از قيد وب ند هر چه ضد خدائي است برافراشت و در
جايگاه دعوت الي الله با حکمت و موعظه حسنه، خليلوار، مردم را از عبوديت بتهاي
دوران جاهليت معاصر، بازداشت و به عبادت و پرستش خداي يکتا فراخواند.
دو سال از
رحلت عارف وارستهاي ميگذرد که بر خلاف ديگر عارفان، پس از طي بالاترين مراحل
عرفان و شناخت، به جاي عزلت و کنارهگيري، به درون جامعه ره يافت و با ريز و درشت
مسائل زندگي و حوادث واقعه ارتباط پيدا کرد و همين ارتباط مستقيم با مردم، باعث شد
که با دم عيسائيش مردگان را زنده و احيا کند و غفلت زدگان را هشيا و بيان سازد.
دو سال از
درگذشت روح بزرگ زمان، حکيم متأله دوران ميگذرد، حکيمي که نه چون ديگر فيلسوفان و
حکما، پايبند چند اصطلاح فلسفي و نظري است بلکه عملا خدشناسي را به اثبات رسانده و
در عمل، خداي يکتا را ميپرستد و با خدمت به محرومين و مستضعفين، نيايشهاي شبانه و
نماز شبهاي سحرگاهان را تکامل ميبخشد.
راستي هيچ
واژهاي زيباتر از«امام» اين الگوي امامت و راهبري را نميتوان يافت. او در تمام
ابعاد علمي و عملي«اسوه» بود ما را همين
اسوه والا تا قيام قيامت بس است که بيگمان اگر خط و برنامه، هدف و انگيزه، رهنمود
و حکم او را در تک تک شئون و امور زندگي دنيوي
و اخروي خود حاکم کنيم و سخنان جاودانهاش را ـ از راه خلوص و صفاـ با دل و
جان پذيرا گرديم و به جاي نگريستن به مصلحتهاي فردي خودمان، مصلحت مکتب را مقدم
بداريم و از پنجره ورع و پارسائي، جديت و اجتهاد، عفت و سداد به دنياي رهنمودهاي
امام«قدس سره» بنگريم، گامي در راه رستگاري و پيروزي برداشته ايم وگرنه هم خود
گمراه و هم ديگران را به گمراهي واداشتهايم؛ زيرا خط او چيزي جز امتداد خط انبياء
و اوليا و معصومين(ع) نبود، تنها فرقي که با اسلاف خود داشت، اين که او هم خوب
مطالب انبياء و امامان را درک کرده بود و هم شهامت عمل کردن به آنها را بيش از
ديگران داشت و آنچه از اين مکتب پربرکت اندوخته بود، براي خاطر خدا، در راه خدا و
به انگيزه احياي دين خدا مصرف ميکرد و چيزي جز خدا مدنظرش نبود.
قيام او،
درس و بحث او، حرکت و نهضت او، عزل و نصب او و حب و بغض او، همه و همه بر يک محور
دور ميزد و آن رضايت الهي بود.
امام از نظر
شناخت و ايمان و عرفان به برترين درجه رسيده بود که همان درجه«يقين» است؛ او تمام
عالم را محضر خداوند ميديد و همچنانکه ديگران را وصيت ميکرد که در محضر خدا گناه
نکنند، از او هيچ گناهي ـ از روزي که خود را شناخت و خدا را شناخت ـ سر نزد و اين
را خود نميگوئيم که عارفان بزرگ و عالمان آگاه ما بر اين سخن اتفاق نظر دارند.
و همين به
ياد خدا بودن و به اسم رب قيام کردن بود، که از هيچ چيز جز خدا نميهراسيد و آنقدر
عظمت روحي يافت که قسم ياد کرد«والله تاکنون نترسيدهام».
امام شخصيتي
پيشتاز در تمام زمينهها و همه ابعاد بود. در خضوع و خشوع و نيايشهاي شبانه، در
زمان خود همتائي نداشت، و در همين حال، از آن قدرت و نيروئي الهي برخوردار بود که
ابرقدرتها با آن همه نيرو و سلاحهاي مخرب و ويران کننده، از او ميترسيدند و
احساس وحشتي عميق از او داشتند تا آنجا که برخي از روزنامههاي بينالمللي به سران
خود نصيحت ميکردند: «تا خميني زنده است، کاري به کار او نداشته باشيد زيرا او
داراي قدرتي فوقالعاده و پنهاني است!!» و راست هم ميگفتند زيرا قدرت و نيروي او
وابسته به قدرت لايزال الهي بود که کوهها را از جا ميکند و اين قدرت معنوي را ما
ديگرايان با عينکهاي ماديت، نميتوانند ببينند.
امام در
همان حال که داراي چنان قدرت و هيبت و عظمتي بود و در براب رکافران و ستمگران و
منافقان، شديد و انعطافناپذير بود، از آنچنان رحمت و رأفت و مهرباني و عطوفتي
برخوردار بود که ناله محرومين در اقصي نقاط گيتي، خواب را از چشمش ميربود و فرياد
يتيمي مسکين در آن سر دنيا، اشکش را جاري ميساخت عطوفتش نسبت به تمام افراد امت
اسلامي، مانند عطوفت جد اطهرش پيامبر(ص) بود نه مثل عطوفت پدر بر فرزند که خيلي
شگرفتر و سازندهتر و بدينسان روزي که از دنيا رفت، اشک غم از ديدگان مستضعفين در
آفريقا و آُيا وحتي آن سوي درياها و اقيانوسهاي دور دست، سرازير شد و گرد و خاک
يتيمي بر چهره همگان نشست.
امام تا حد
ايثار انفاق ميکرد، نه چون پولداران با ايمان که پول خود را در راه خدا انفاق ميکنند
و چه بسا بسيار عمل صالحي انجام ميدهند، ولي امام نه تنها مال خود را در راه خدا
ميداد که همه چيز را در راه او ميداد، فزند، سلامتي، مال و از همه بالاتر علم.
او با علم خود انفاق ميکرد و در هر خطابه و سخرانيش، تلاش ميکر که از آن دانش
سرآمدشف همه اقشار استفاده کنند؛ و اين خود کاري شبيه به اعجاز است که مطالب هر
چند دشوار و مشکل باشند، با بيان اعجازگر، آنچنان سطحش پائين بيايد که هم يک مجتهد
ازآن استفاده کند و براي او تازگي داشته باشد و هم يک کارگر و يک کشاورز ساده در
دورترين دهات و روستاها. و امام در همان حال که از علم خود در بالاترين سطح، انفاق
ميکرد، نسبت به نفس خود آنقدر بخيل بود که حاضر نبود، ذرهاي زيربار هواي نفس
امارهاش برود و هرگز مجال حرکت و جولان به او نميداد. او همانطور که از همه
املاک و دارائيهاي دنيا ـ با زهد بيسابقهاش ـ گذشت و هر چه داشت بر مستمندان و
فقيران تقسيم کرد با کمترين لباس و سادهترين لوازم زندگي تا آخر عمرش زيست هر چند
توانائي خريد بهترين و گرانترين لباسها و لوازمز ندگي را داشت و اين است زهد
واقعي.
و اينچنين
است که خط امام از چنان شموليت و گستردگي برخوردار است که حد و مرزي جز آنچه قرآن
برايش مشخص کرده، آن را در برنميگيرد. خط امام شامل شناخت عارفان، زهد پارسايانف
سياست زمامداران، تقواي فرشتگان، شجاعت جنگجويان علم انبياء و رهبري اولياي خدا
است. و اگر اين خط نبود، هرگز نميتوانست مردگان را نزده و نابينايان را بصيرتب
خشد و ما را ايماني قوي، و عزمي راسخ، و درکي شگرف و جهادي پيگير، و انديشهاي
روشن و استقاتي در کار ببخشد و تنها با پايداري و استقامت در اين خط، ميتوانيم
پيروز و رستگار شويم؛ ميتوانيم دشمنان خدا را نگران و دوستان خود را خرسند سازيم،
ميتوانيم ابر قدرتها را به وحشت انداخته و مستضعفين را نويد و اميد دهيم و خلاصه
ميتوانيم دين خود را به اسلام و مسلمين به نحو احسن، ادا نمائيم.
ما بايد سعي
کنيم از آن جاميعت امام گونهاي برخوردار شويم که اسلام عزيز را در اين دوران غربت
اسلام، از غربت بيرون آوريم، همانطور که او اسلام و مسلمين را عزت و عظمت بخشيد و
مجد از دست رفته امت اسلامي را به آنان بازگرداند و اسلام ناب محمدي را نه اسلام
آمريکائي و نه اسلام التقاطي، ـ با افتخار ـ در جوامع بشري عرضه کند و با جرات
اعلام کند که اگر کسي از اين اسلام ناب پيروي کرد، پيروزي دنيا و آخرت بدست ميآورد؛
و مگر او خود در دنيا و آخرت پيروز نگشت؟
پس ما که ميخواهيم
پيرو او باشيم، بايد آن خط اسلام ناب را، نخست در زندگي روز مره خود به مرحله
اجراء گذاشته و سپس به ديگران عرضه نموده و با قاطعيت و صلابت، آن را به اجرا
گذاريم.
يکي از
ويژگيهاي اين خط«مبارزه» است در ابعاد گوناگونش که بايد آن را پيوسته، با حرارت
نگهداشت. و اين مبارزه مفاهيم ويژهاي دارد که در رهنمودهاي امام آمده است و کمتر
سخني از امام قدس سره منتشر شده که در آن به يکي از مفاهيم مبارزه اشاره نشده
باشد. و ما معتقديم، اگر همين يک ويژگي و يک مفهوم را با تمام معانيش درک کرده و
به آن عمل نمائيم، براي رستگاري و فوز عظيم ما کافي است. از جمله مفاهيم آن اين
است:
1- مبارزه
با نفس اماره: که همانجهاد اکبر و مبارزه بزرگتر است. و تا کسي در اين راه پيروز نخواهد
شد. و اين مبارزه، اصل بر تمام مبارزهها و پيکارها و جهادها است.
2- مبارزه
با قدرتها فاسد و متجاوز و استعمارگر.
3- مبارزه
با شيطان بزرگ، آمريکا.
4- مبارزه
با عوامل ابرقدرتها در جهان سوم.
5- مبارزه
با مرفهين بيدرد و زالو صفتان از خدا بيخبر.
6- مبارزه
با محجرين احمق و مقدس نماها.
7- مبارزه
با فقر و گرسنگي.
8- مبارزه
با جهل و بيسوادي.
9- مبارزه
با فرهنگهاي وارداتي از شرق و غرب.
10- و
بالاخره مبارزه با هرچه که«صبغة الله» و رنگ خدائي ندارد.
و در اين
زمينههاي مختلف، بقدري سخنان ارزنده و جاويد از امام بزرگوارمان به ما رسيده است
که تنها براي تذکر و يادآوري، فهرستوار، اصول آن را نقل کرديم و آنچه لازم است در
اينجا تذکر دهيم اين است که بر ملت مسلمان پيرو خط امام، واجب و لازم است که
همواره، به مناسبت و بيمناسبت، سخنان و رهنمودهاي امام را مطالعه کنند تا خداي
نکرده از ياد نرود و به فراموشي سپرده نشود و سعي کنند که اين مطالب ارزنده را پس
از خواندن براي ديگران بازگو نمايند و در پي اجراي آن در کشور باشند.
ما معتقديم
همانطور که لازم است روزانه قرآن کريم بخوانيم و روايات معصومين را فرابگيريم،
بايد صفحاتي چند از صحيفه نور را نيز مطالعه کرد، زيرا سخنان امام، توضيحي و شرحي
مفصل بر آن آيات کريمه و روايات شرفه است که منطبق با زمان و حوادث واقعه ميباشد.
ما بايد با
فرهنگ امام آنقدر خوبگيريم که در اعمال و کردارهاي روزمرهمان آن را الگوي خود
قرار دهيم و مانند امام«جنگ عقيده» را به راه اندازيم و در اين ميان«جغرافيا و مرز
نشناسيم» و «جنگ تاريخي فقر و غنا» را از ياد نبريم و در«جنگ پابرهنهها و مرفهين
بيدرد» شرکت کنيم تا«اهداف بينالملل اسلامي» را در«جهان فقر و گرسنگي» پياده
کنيم«راه مبارزه با اسلام آمريکائي» را به«مسلمانان پا برهنه» بياموزيم زيرا«اسلام
آمريکائي از پيچيدگيهاي خاصي برخوردار است» و هنوز تمام زواياي آن روشن نشده
است«و متأسفانه هنوز براي بسياري از ملتهاي اسلامي، مرز بين اسلام آمريکائي و
اسلام ناب محمدي و اسلام پابرهنگان و محرومان و اسلام مقدس نماهاي متحجر و سرمايهداران
خدانشناس و مرفهين بيدرد کاملا مشخص نشده است و روشن ساختن اين حقيقت که ممکن
نيست در يک مکتب و در يک آئين، دو تفکر متضاد و رو در رو وجود داشته باشد، از
واجبات سياسي بسيار مهم است» و «وظيفه همه علما است که با روشن کردن اين دو تفکر،
اسلام عزيز را از ايادي شرق و غرب نجات دهند».
«ملتهاي
مسلمان بايد اصل را بر دشمني و فريب ابر قدرتها با خود بگذارند مگر اينکه خلاف
عيني و عملي آن را مشاهده و لمس و باور نمايند.» و اگر ما و فرد فرد ملت مسلمان
ايران، علاج واقعه را قبل از وقوع نکنيم، خداي نخواسته کار از دست همه خارج خواهد
شد و علاج واقعه تنها و تنها در پيروي از خط امام است.
والسلام