گواهان روز قيامت

اصول
اعتقادي اسلام معاد

گواهان روز
قيامت(4)

آيت الله
حسين نوري

در مقاله
گذشته در شرح گواهاني که در روز قيامت درباره کردار و گفتار انسانها شهادت مي‌دهند
گفته شد که براساس آياتي از قرآن مجيد و تعدادي از احاديث معتبر اسلامي علاوه بر
شهادت خداوند متعال و حضرت پيغمبر(ص) و ائمه هدي(ع) و فرشتگان الهي هر نقطه‌اي از
زمين که انسان در آن مرتکب عملي گرديده و يا سخني گفته است و همچنين هر زماني که
عملي که در آن انجام يافته و يا حرفي در آن زده شده است آن نقطه از زمين و آن
دقيقه و ساعت از زمان بر انجام آن عمل و گفته شدن آن سخن شهادت خواهند داد بعلاوه
اعضاي بدن انسان نيز يکي از گواهان روز قيامت مي‌باشد.

و در پايان
اين مطلب هنگامي که به توضيح اينکه پرداختيم که معناي شهادت آن است که آن شاهد
موضوعي را درک کند و در وجود ضبط و نگهداري نمايد و در موقع لزوم آن را اظهار کند
و بگويد تا اداي شهادت کرده باشد اين بحث پيش آمد که مکان و زماني که به اصطلاح
جزء جمادات اين جهان مي‌باشند چگونه ممکن است که شهادت بدهند؟ و همچنين اعضاي بدن
انسان مانند چشم و گوش چگونه شهادت خواهند داد؟

در اين مورد
گفتيم که گروهي از علماي اسلام که از جمله آنها علامه مجلسي رضوان الله عليه مي‌باشد
اين قبيل آيات و احاديث را ـ به علت اينکه از نظر آنها شهادت به معنائي که مذکور
گرديد درباره «جمادات» ممکن نيست ـ توجيه مي‌کنند و توجيهات مورد نظر آنها در
مقاله پيشين ذکر گرديد ولي گروه ديگر ازعلماء که از جمله آنها استاد بزرگوار ما
علامه طبطبائي قدس الله سره مي‌باشد ـ بر اين اساس که کليه موجودات اين جهان را
داريا علم و ادراک مي‌انند ـ اين قبيل‌آيات و احاديث را بر معناي ظاهر خود حمل مي‌کنند
و شهادت آنها را صحيح مي‌دانند.

قسمتي از
مطالب استاد بزرگوار در مقاله قبل مذکور و قسمت ديگري از کلام آن مفسر بزرگ قرآن
که در تفسير اين آيات: «حتي اذا ما جاؤها شهد عليهم سمعهم و أبصارهم و جلودهم بما
کانوا يعملون و قالوا لجلودهم لم شهدتهم علينا قالوا انطقنا الله الذي انطق کل
شيءٍ و هو خلقکم اول مرةٍ و اليه ترجعون و ما کنتم تستترون ان يشهد عليکم سمعکم و
لا ابصارکم و لا جلودکم ولکن ظننتم ان الله لا يعلم کثير مما تعملون».[1]

يعني هنگامي
که دشمنان خدا بر در دوزخ مي‌رسند گوشها و چشمها و پوست بدن آنها بر جرم و گناه
آنها گواهي مي‌دهند آنها به اعضاي بدن خود مي‌گويند شما چگونه بر اعمال ما گواهي
داديد؟ آن اعضاء در پاسخ مي‌گويند خدائي که همه موجودات را به نطق آورده ما را نيز
گويا گردانيد و او شما را نخستين بار آفريده و بازگشت شما نيز به سوي او مي‌باشد.

شما در دنيا
از اينکه گوشها و چشمهايتان و پوست بدنتان امروز بر اعمال شما شهادت بدهند هرگز
پوشيده و پنهان نبوديد ولي چنين گمان مي‌کرديد که اکثر اعمال شما را خداوند
نميداند، ذکر کرده است به اين شرح است:

شهادت اعضاي
بدن در روز قيامت در صورتي تحقق پيدا مي‌کند که اين اعضا در دنيا داراي علم و شعور
باشند و به آنچه که صاحبان آنها در دنيا انجام داده‌اند علم پيدا کنند و آن را در
قيامت متذکر شوند و بر آن گواهي بدهند که تنها در اين صورت اس که بر آن کسي که در
دنيا مرتکب آن اعمال شده است حجت و دليل تمام مي‌شود وگرنه اگر کسي بگويد که اين
اعضاء در دنيا داراي درک و شعور نيستند و خداوند در روز قيامت به آنها درک و شعور
و نطق مي‌دهد تا براساس شعور خود بدانند که صاحبان آنها در دنيا چه کرده است و
براساس نطق خود تکمل کنند و از آنچه که واقع شده است خبر بدهند اين نظريه با مفهوم
شهادت تطبيق نمي‌کند.

از آن پس
توجيهاتي را که در مقاله گذشته از علامه مجلسي نقل کرديم ـ بدون اينکه نامي از
ايشان برده باشد ـ ذکر ميکند و مي‌فرمايد اين توجيهات هيچيک صحيح نيست و حقيقت
همان است که ما گفته‌ايم که همه موجودات جهان داراي علم و شعور مي‌باشند و بر آن
اساس شهادت به معناي واقعي خود نسبت به زمين و زمان واعضاي بدن درست است و ما
نبايد آيات قرآن مجيد را بر خلاف ظاهر خود حمل کنيم و ظاهر آيه قرآن اين است که
چشم به آن گناهي که در دنيا ديده است و گوش به آنچه که شنيده است شهادت خواهد داد
و اينکه در بببپاخس اعتراض آن افراد که به پوست بدن خود در روز قيامت مي‌گويند:
«لم شهدتم علينا» ـ چرا عليه ما شهادت داديد؟ اين عبارت را خداوند ذکر کرده است
که«قالوا انطقنا الله الذي انطق کل شيء»دليل آنست که پوست بدن داراي درک و علم است
زيرا کلمه«قالوا» درباره صاحبان عقل بکار برده مي‌شود و معناي کلمه«نطق» اظهار
کردن آنچه که در ضمير از راه سخن گفتن است مي‌باشد بنابراين، ذکر الفاظي از قبيل
شهادت نطق  قول، در کلام حق تعالي اقتضاء
مي‌کند که اين اعضا داراي درک و شعور و قدرت حفظ و ضبط و نطق و بيانب اشند بعد از
آن مي‌گويند کساني که با توجيهات خود اين آيات را بر معناي مجازي حمل مي‌کنند و
چنين تصور مي‌نمايند که غير از طبقه انسان و حيوان وف رشته و جن، موجودات ديگر
فاقد علم و نطق مي‌باشند برخلاف آياتق رآن يگام برمي‌دارند زيرا ما هيچ دليلي
نداريم که غير از اين انواع چهارگانه براي موجودات ديگر علم و شعور قائل نباشيم
بلکه مقتضاي آياتق رآن اين است که همه موجودات داراي علم و شعور مي‌باشند.

پس از آن
آياتي از قرآن را که دلالت برعلم و ادراک مجودات دارد که از آن جمله است: «يومئذ
تحدث اخبارها بان ربک اوحي لها».[2]

(يعني زمين
در روز قيامت مردم را به حوادثي که در آن رخ داده است که آگاه مي‌سازد که خداوند
به آن الهام مي‌کند) ذکر مي‌کند و در توضيح آنها اين سؤال را مطرح مي‌کند که اگر
جمادات و گياهان مانند انسان داراي شعور و اراده باشندب ايد از آنها هم مانند
انسانها و حيوانات اعمال و کارهايي که نمايانگر علم و شعور است صادر شود و حال
آنکه چنين آثاري هرگز از آنها مشاهده نمي‌شود، و در بپاسخ اين سؤال مي‌گويد ما
دليلي نداريم بر اينکه علم و دانش يکنوع است بلکه مي‌توان گفت که علم داراي مراتب
متعددي است و آن مرتبه از علم و ادراک که در جهان انسانها و حيوانات جلوه‌گر است
با آن مرتبه از علم و ادراک که در عالم گياهان و جهان جمادات وجود دارد تفاوت دارد
بعلاوه آن آثار و اعملا شگفت انگيز و متقني که در عالم گياهان و ساير انواع طبيعي
مشاهده مي‌شود از لحاظ اتقان و نظم و ترتيب، از آثار و اعملاي که در جهان انسانها
و حيوانها ديده مي‌شود کمتر نيست.[3]

براساس اين
برداشت از آيات قرآن مجيد، همه موجودات جهان داراي علم و شعور است و انسان در هر
نقطه‌اي که به انجامعملي دست بزند هر عضوي از اعضاي بدن انسان و هر وسيله که انسان
با آن وسيله به سوي انجام عملي شتافته است و هرگونه آلات و ابزاري که در انجام آن
عمل از آن کمک گرفته و نيز هر راهي را که پيموده و هر زماني که درآن زمان آن کار
را انجام داده همه و همه اينها با قوه ادراکي که دارند به آن عمل علم پيدا مي‌کنند
و در خود ضبط و بايگاني مي‌نمايند و شهادت مي‌دهند. علاوه بر همه اينها خداوند
متعال نيز همه جا حاضر و ناظر است.

از اينجا
روشن مي‌شود که در اين عالم مکان خلوت وجود ندارد و تصور اينکه فلان قنطه خلوت است
تصوري است بي‌اساس و اشتباه‌آميز، از اينجا است که در آياتي که ذکر گرديد بعد از
آيه‌اي که مربوط به شهادت اعضاي بدن بود مي‌فرمايد: «و ما کنتم تستترون ان يشهد
عليکم سمعکم و لا ابصارکم و لا جلودکم ولکن ظننتم ان الله لا يعلم کثيرا مما
تعملون و ذلکم ظنکم الذي ظننتم بربکم فاصبحتم من الخاسرين».[4]

يعني: شما
هرگز در استتار و در خلوت نبوديد و تصور هم نمي‌کرديد که گوش و چشم و پوست بدنتان
امروز عليه شما شهادت بدهند ول يچنين مي‌پنداشتيد که خداوند بسياري ازآنچه را که
انجام مي‌دهيد نمي‌داند و اين تصور و گمان باطل موجب هلاک شما گرديد و امروز از
زيانکاران شديد.

بنابراين
سراسر جهان هستي بر پايه تدبير ربوبي زنده و داراي دانش و ادراک مي‌باشند و هر يک
مانند دستگاه ضبط صوت و دستگاه فيلمبرداري دقيق گفتار ور فتار انسانها را ضبط و
نگهداري مي‌کنند تا در روز قيامت به پيشگاه حضرت حق براي تحقق قضاوت عادلانه الهي
تحويل بدهند.

براين اساس
واقعيت جهان هستي اين است هر چند ما راهي براي پي بردن به بطون ذات آنها نداريم و
زبان آنها را نمي‌دانيم و با ما نامحرم جلوه ميکنند.

علام افسرده
است نام او جماد                                جامد
افسرده بود اي اوستاد

باش تا
خورشيد حشر آيد عيان                                 تا
ببيني جنبش جسم جهان

چون عصاي
موسي اينجا مار شد                     عقل
را از ساکنان اخبار شد

پاره خاک تو
را چون زنده ساخت                               خاکها
را جملگي بايد شناخت

مرده زينسويند
و زآنسو زنده‌اند                         خامش
اينجا و انطرف گوينده‌اند

چون از
آنسوشان فرستد نزد ما                                آن
عصا گردد سوي ما اژدها

کوهها هم
لحن داودي شود                             جوهر
آهن بکف مومي شود

باد حمال
سليماني شود                                        بحر
با موسي سخنداني شود

ماه با احمد
اشارت بين شود                           نار
ابراهيم را نسرين شود

خاک قارون
را چو ماري درکشد                         کوه
يحيي را پيامي ميکند

جمله ذرات
عالم در نهان                                 با
تو مي‌گويند روزان و شبان

ما سميعيم و
بصير و باهشيم                          با
شما نامحرمان ما خامشيم

چون شما سوي
جمادان مي‌رويد                     محرم
جان جمادان کي شويد

از جمادي در
جهان جان رويد                            غلغل
اجزاي عالم بشنويد

نطق آب و
نطق خاک و نطق گل                                هست
محسوس حواس اهل دل

حضرت
اميرمؤمنان(ع) در راستاي همين واقعيت است که مي‌فرمايند: «ان الله سبحانه و تعالي
ـ لا يخفي عليه ما العباد مقترفون في ليلهم و نهارهم لطف به خبراً و احاظ به علما
اعصاؤکم شهوده و جوارحکم جنوده و ضمائرکم عيونه و خلواتکم عيانه».[5]

بر خداوند
متعال آنچه را که بندگان در شب روزشان بجا مي‌آورند پوشيده نيست از کوچکترين کار
آنها آگاه و به کردارشان دانا و محيط است.

اعضاي شما
گواهان خدا و اندامتان لشکرها و فرمانبران او مي‌باشند انديشه‌هاي شما ديده بانهاي
خداوند و نهانيهاي شما نزد او آشکار است.

و نيز
فرمودند: «عباد الله احذروا يوما تفحص فيه الأعمال و تکثر فيه الزلزال و تشيب فيه
الأطفال اعلموا عبادلالله ان عليکم رصدا من انفسکم و عيونا من جوارحکم و حفاظ صدق
يحفظون اعمالکم و عدد انفاسکم لا تسترکم منهم ظلمة ليل داج ولا يکنکم منهم باب
ذورتاج».[6]

بندگان خدا
بترسيد از روزي که در آن اعمال مورد بررسي قرار مي‌گيرد و اضطراب و نگراني در آن
بسيار است و کودکان در آن پير مي‌شوند.

بندگان خدا
بدانيد ديده‌باناني از وجود خودتان و جاسوسهايي از اعضا و اندامتان بر شما گماشته
شده است و نگهدارندگاني از روي راستي اعمال شما را نگاه مي‌دارند و شماره نفسهاي
شما را ضبط مي‌نمايند، تاريکي شب تار شما را از آنها نمي‌پوشاند و درهاي محکم بسته
شده شما را از آنها پنهان نمي‌کند.

ادامه دارد

 



[1]– سوره فصلت ـ آيه 19- 22.