صبر عامل پيروزي در جهاد اکبر

هدايت
در قرآن

تفسير
سوره رعد

صبر
عامل پيروزي در جهاد اکبر(2)

قسمت
چهل و سوم

آيت
الله جوادي آملي

«و
الذين صبروا ابتغاء وجه ربهم و أقاموا الصلوة و أنفقوا مما رزقناهم سرا و علانية و
يدرؤن بالحسنة السيئة، أولئک لهم عقبي الدار». (سوره رعد ـ آيه 22)

در
تشرحي روش علمي اولوا الالباب هشت صفت را ذکر فرمود که مي‌گويند ناظر بر دربهاي
هشتگانه بهشت است. يکي از آن صفت‌ها، صبر است که بمناسبت بحث صبر، آيات صبر
استقصاء شد و بيان گرديد که صبر در قرآن کريم بر سه قسمت آمده است.»صبر عند
المصيبه، صبر عن المعصيه و صبر علي الطاعة». روايات صبر نيز مانند آيات، چند دسته‌اند.
برخي از روايات، عظمت صبر را بيان مي‌کند و برخي، اقسام صبر را تبيين مي‌نمايد.

در
آياتي که صبر بر سه قسمت تقسيم شده بود و مواردش هم بيان شد، شايد آيه 65 سوره
مريم، آيه جامعي باشد مي‌فرمايد: «رب السموات و الأرض و ما بينهما فاعبده و اصطبر
لعبادته» ـ خدائي که پروردگار و مدبر آسمانها و زمين و تمام نظام آفرينش است، او
را عبادت کن و در عبادت او صابر باش. اگر عبادت بمعناي خصوص اطاعت يعني امتثال
واجب‌ها باشد، اين آيه تنها صبر علي الطاعه را بيان مي‌کند لوي عبادت تنها بمعناي
اطاعت و امتثال واجبات نيست بلکه عبادت امتثال مطلق دستورهاي خداوند است. پس اگر
دستور داد که هنگام مصيبت، جزع نکنيد، بايد اطاعت کرد و اين خود عبادت است اگر
دستور داد در برابر دشواريها، مقاومت کنيد، اين عبادت است. اگر فرمود: از معصيت
بپرهيزيد، عبادت است ـ اگر فرمود: از کارهاي واجب، فاصله نگيريد، اين مي‌شود
عبادت.

پس
عبادت خدا در هر سه قسمت ظهور مي‌کند و عبادتي که در آيه در مورد نظر آمده است،
اعم از اطاعت به معناي اصطلاحي است. بنابراين، صبر علي العباده، مي‌تواند صبر
جامعي باشد که هر سه مورد را در برمي‌گيرد.

اقسام
صبر

بحث
در مورد رواياتي بود که مسئله صبر را تحليل مي‌فرمود. يک طايفه از روايات بيان شد
که عظمت صبر را بيان مي‌کند و نسبت صبر را به ايمان، به منزله نسبت سر به جسد مي‌داند.
اکنون بخش ديگري از رواياتي که صبر را تقسيم مي‌کنند، يادآور مي‌شويم:

1-
از اميرالمؤمنين سلام الله عليه روايت شده که فرمود: «الصبر صبران، صبر عند
المصيبة، حسن جميل و احسن من ذلک الصبر عند ما حرم الله عزوجل عليک…» (کافي ـ ج
2 ـ ص 90)

صبر
دو قسم است، يکي صبر هنگام رخ دادن مصيبت است که صبري است خوب و زيبا ولي صبري که
از آن برتر و بالاتر است، صبري است که انسان بر گناه مي‌کند(يعني در هنگام معصيت،
خود را نگه ميدارد و آلوده به گناه و معصيت نمي‌کند).

2-
از امام باقر(ع) نقل شده که فرمود: «الصبر صبران، صبر علي البلاء حسن جميل و أفضل
الصبرين الورع عن محارم الله» (کافي ـ ج 2 ـ ص 91) در اين روايت نيز امام باقر(ع)
همان معني را با عبارتي ديگر بيان فرموده و صبر بر گناه را برتر و بالاتر از صبر
هنگام نزول بلا دانسته است.

3-
روايتي که صبر را بر سه قسمت، تقسيم کرده، روايتي است که اميرالمؤمنين(ع) از حضرت
رسول(ص) نقل مي‌کنند که فرمود:

«الصبر
ثلاثه، صبر عند المصيبة و صبر علي الطاعة و صبر عن المعصية. فمن صبر علي المصيبة
حتي يرده بحسن عزائها، کتب الله له ثلاثمائة درجة، ما بين الدرجة الي الدرجة، کما
بين السماء و الأرض. و من صبر علي الطاعة کتب الله له ستمائة درجة، ما بين الدرجة
الي الدرجة کما بين تخوم الأرض إلي العرش و من صبر علي المعصية کتب الله له
تسعمائة درجة ما بين الدرجة الي الدرجة کما بين تخوم الأرض إلي منتهي العرض».
(کافي ـ ج 2 ـ ص 91)

صبر
بر سه قسمت است، صبري هنگام مصيبت و صبري بر طاعت و صبري از گناه. (ولي درجات اين
صبرهاي سه گانه متفاوت است) پس اگر کسي بر مصيبت صبر کرد تا وقتي که تمام شود،
خداوند سيصد درجه براي او مي‌نويسد که فاصله هر درجه با درجه ديگر، به اندازه
فاصله زمين تا آسمان است از آن بالاتر صبر بر اطاعت است که هر کس بر آن صبر کند،
خداوند ششصد درجه براي او مي‌نويسد که فاصله هر درجه با درجه ديگر، فاصله بين درون
زمين تا عرض خدا است و هر کس بر معصيت صبر کند، نهصد درجه براي او نوشته مي‌شود که
فاصله هر درجه با درجه ديگر از درون زمين تا نهايت عرش است.

پس
اگر در روايت آمده است که«قلب المؤمن عرش الرحمن» آن قلبي است که بتواند اين صبر
را تحمل کند.

درجات
مؤمنين

کيفيت
اين درجات چگونه است؟ در سوره مبارکه مجادله مي‌فرمايد: «يرفع الله الذين آمنوا
منکم و الذين أوتوا العلم درجات» (سوره مجادله ـ آيه 11) خداوند مؤمنين را درجه‌اي
بالا مي‌برد ولي عالمان مؤمن را چندين درجه بالا مي‌برد. در سوره انفال نيز پس از
اينکه پنج صفت برجسته مؤمنين را ذکر مي‌کندف مي‌فرمايد: «لهم درجات عند ربهم»
(سوره انفال ـ آيه 4) ـ براي آنها درجاتي نزد پروردگارشان هست. و در سوره آل عمران
بحث را از اينها بالاتر مي‌برد و مي‌فرمايد: «هم درجات عندالله» (سوره آل عمران ـ
آيه 163) خود مؤمنين ـ دلها و جانهاي آنها ـ درجاتي است نزد خداوند. در اينجا ديگر
جان آدمي است که فضائل و درجاتي از کمالات را طي مي‌کند. و بهر حال اگر بخواهند
حقايق آن عالم را براي ما بيان کنند، بهمين فاصله هاي محسوس ما بيان مي‌کنند که به
ذهن ما بيايد.

طايفه
سوم رواياتي است که صبر را تحليل مي‌کند و آن را يک صفت نفساني و دروني مي‌داند که
منشأ همه خيرات بيروني است و در اين باره روايتهائي را در بحث گذشته نقل کرديمف از
جمله روايتي از امام صادق(ع) نقل شده که فرمود: «من ملک نفسه اذا رغب و اذا رهب و
اذا اشتهي و اذا غضب و اذا رضي حرم الله جسده علي النار» ـ اگر کسي مالک خود باشد،
چه آن وقتي که رغبت و نشاط دارد، چه آن وقتي که رهبت و هراس دارد، و يا وقتي که
گرفتار شهوت شد و يا آن وقت که غضب و عصبانيت بر او مستولي گرديد و حتي آن وقتي که
راضي و خرسند است، اگر در تمام اين شئون، مالک خود بود و خود را نباخت، خداي
سبحان، جسد او را بر آتش دوزخ حرام مي‌کند. از اين حديث معلوم مي‌شود که صبر يک
وصف نفساني است و يک کار بدي نمي‌باشد.

بيان
ديگري از امام باقر(ع) نقل شده که فرمود: «مروة الصبر في حال الحاجة و الفاقة و
التعفف و الغنا اکثر من مروة الإعطاء» (اصول کافي ـ ج 2 ـ ص 93) ـ انسان اگر
چنانچه متمکن باشد و خدمتي بکند و يا فاقد امکاناتب اشد و کاري از دست او نيايد
ولي زير بار کسي نرود، آن زير بار کسي نرفتن، مردانگي است که فضيلتش بالاتر از
خدمت آن کسي است که دارا است و خدمت مي‌کند.

اين
آزادگي و حريت که از آن تعبير به مروت و مردانگي شده است، صبر است و اين رأس ايمان
و سرمنشأ تمام فضائل و کمالات مي‌باشد. و گاهي از آن تعبير به مالکيت شده است که
انسان مالک همه غرائزش باشد و گاهي در روايات بعنوان قهرمان تعبير شده است
که«اشدکم و اقواکم، اصبرکم» و صبر همه اين برجستگي‌ها را دارا است.

پس
در تحليل معناي صبر، صبر اوصافي دارد که حريت، مردانگي، مالکيت بر غرائز و قهرماني
از جمله آنها است. و اين معناي پيروزي در جهاد اکبر است که در آن حال مي‌تواند در
جهاد اصغر نيز پيروز شود. و اينجا است که صبر به منزله رأس ايمان معرفي مي‌شود.

رأس
ايمان چيست؟

ايمان
يک سلسله دستورات قلبي است و يک سلسله دستورات بدني. آن دستورات بدني به منزله
اعضاء و جوارح ايمان است و دستورات قلبي به منزله رأس و سر ايمان. پس صبر يک وصف
نفساني است که در اجزاء رئيسه قراردارند. و انسان مؤمن کسي است که اول بايد اوصاف
نفساني را تحصيل کند، سپس به اوصاف فرعي و بدني بپردازد. اين همان است که در روايت
آمده است: ايمان اعتقادب ه قلب است و اقرار به لسان و عمل به ارکان. و صبر جزء
اجزاء رئيسه ايمان است که از آن به مروت و مردانگي تعبير شده است.

کدام
صبر و کدام صابر؟

حفص
بن غياث از امام صادق(ع) نقل مي‌کند که فرمود: «يا حفص، ان من صبر، صبر قليلا و ان
من جزع، جزع قليلا» ـ اي حفص! هر که صبر کرد، اندکي صبر کرد و هر که جزع نمود،
اندکي جزع نمود(زيرا بهر حال اوضاع دنيا مي‌گذرد، پس اگر صبر کند، براي مدت کوتاهي
صبر کرده است و اگر بي‌تابي کند و تحمل ننمايد، آن هم براي مدت کوتاهي است که مي‌گذرد.
پس چه بهتر که انسان صبر کند).

سپس
فرمود: «عليک بالصبر في جميع امورک، فان الله تبارک و تعالي بعث محمد(ص) فأمره
بالصبر و الرفق فقال: [و اصبر علي ما يقولون و اهجرهم هجرا جميلا، و ذرني و
المکذبين أولي النعمة] و قال تبارک و تعالي: [ادفع بالتي هي احسن، فاذا الذي بينک
و بينه عداوة کأنه ولي حميم، و ما يلقيها الا الذين صبروا و ما يلقيها الا ذو حظ
عظيم] فصبر رسول الله(ص) حتي نالوه بالعظائم و رموه بها فضاق صدره فأنزل الله
عزوجل: [و لقد نعلم أنک يضيق صدرک بما يقولون، فسبح بحمد ربک وکن من الساجدين] ثم
کذبوه و رموه فحزن لذلک فنزل الله تعالي: [قد نعلم انه ليحزنک الذي يقولون ولکن
الظالمين بآيات الله يجحدون، و لقد کذبت رسل من قبلک فصبروا علي ما کذبوا و أوذوا
حتي أتاهم نصرنا] فألزم النبي(ص) نفسه الصبر، تفعدوا فذکروا الله تبارک و تعالي و کذبوه،
فقال: قد صبرت في نفسي و أهلي و عرضي و لا صبرلي علي ذکر إلهي، فأنزل الله
تعالي:[و لقد خلقنا السموات و الأرض و مابينهما في ستة أيام و ما مسنا من لغوب،
فاصبر علي ما يقولون] فصبر(ص) في جميع دحواله، ثم بشر في عترته بالأئمة و وصفوا
بالصبر فقال جل ثناؤه: [وجعلنا منهم أئمة يهدون بأمرنا لما صبروا و کانوا بآياتنا
يوقنون] فعند ذلک قال النبي(ص): الصبر من الايمان کالرأس من الجسد. فشکر الله
عزوجل ذلک له، فأنزل الله عزوجل: [و تمت کلم] ربک الحسني علي بني اسرائيل بما
صبروا و دمرنا ما کان يصنع فرعون و قومه و ما کانوا يعرشون]. فقال(ص): إنه بشري و
انتقام، فأباح الله عزوجل له قتال المشرکين فأنزل الله: [اقتلوا المشرکين حيث وجد
تموهم وخذوهم واحصروهم و اقعدوا لهم کل مرصد] و [واقتلوهم حيث ثقفتموهم] فقتلهم
الله علي يدي رسول الله(ص) و أحبائه و جعل له ثواب صبره مع ما ادخر له في الآخرة.
فمن صبر  و احتسب لم يخرج من الدنيا حتي
يقرالله له عينه في أعدائه، مع ما يدخر له في الآخرة».

(کافي
ـ ج 2 ـ ص 88)

اين
روايت بسيار جامع و جالبي است درباره صبر که حفص بن غياث از امام صادق(ع) نقل مي‌کند
که پس از آن مقدمه کوتاه حضرت انگيزه صبر را توضيح مي‌دهد و در آغاز به حفص مي‌گويد:
اي حفص! بر تو باد به صبر در تمام کارها و شئون زندگيت، زيرا خداي تبارک و تعالي
پيامبرش حضرت محمد بن عبدالله(ص) را برانگيخت، سپس او را دستور به صبر و مدارا کرد
و فرمود: بر آنچه مي‌گويند صبر و تحمل کن(صبر عندالمصيبه) و خيلي آرام از آنها
دوري جوي و مرا تنها بگذار تا سراغ اين متمکنين و متنعمين بروم و آنها را کيفر کنم
و همچنين خداي تبارک و تعالي فرمود: اگر کسي سيئه‌اي مرتکب شد، تو سيئه را با حسنه
و خوبي دفع کن تا اينکه در اثر گذشت و بزرگواري تو، دشمن دوستي گرم و صميمي شود و
هر کسي اين توان را ندارد که بدي را با خوبي و گذشت حل کند جز آن کس که صابر باشد
و از حظ عظيم ايمان برخوردار باشد. اين دستور که رسيد حضرت رسول(ص) صبر کرد تا
آنجا که به او تهمتهاي سنگين زدند و حرفهاي ناسزا و ناصواب نسبت دادند، پس حضرت از
اين برخوردهاي نارواي کفار، دلتنگ شد، آنگاه خداي عزوجل اين آيه را نازل کرد: ما
به خوبي مي‌دانيم که از سخنان نارواي اينها دلتنگ و دل گرفته مي‌شوي ولي باز هم
بايد صبر کردو خدايت را تسبيح کن و از ساجدان باش. حضرت باز هم صبر کرد، پس کفار
او را تکذيب کردند و دگربار تهمتها زدند(و گاهي به عنوان مفتري يا به عنوان ساحر
او را ناميدند) سپس خداي تعالي اين آيه را نازل کرد: ما مي‌دانيم که سخن اينها تو
را محزون و غمگين مي‌سازد و اينها تو را تکذيب نمي‌کنند بلکه آيات الهي را انکار
مي‌نمايند ولي لازمه رسالت بردباري است و همانا پيامبراني پيش از تو آمدند و از
سوي اقوام خويش تکذيب شدند ولي صبر و تحمل کردند بر آن تکذيب‌ها و شکنجه‌ها تا
اينکه سرانجام پيروزي ما به آنها رسيد.

پس
پيامبر(ص) صبر را بر خود الزام کرد تا اينکه اينها از اهانت به حضرت، فراتر رفته و
به ذات اقدس الهي بد گفتند و خداي را تکذيب کردند، حضرت فرمود: من در مورد خود و
خانواده‌ام و اهلم صبر کردم ولي نسبت به خداوند نمي توانم صبر کنم، آنها دارند خدا
را ناسزا مي‌گويند. باز هم آيه نازل شد که: ما نظام با عظمت آفرينش را در شش روز
آفريديم و چيزي در ما اثر نگذاشت و هرگز خسته نشديم و نرنجيديم، پس تو هم بر آن
سخنان صبر کن(و متخلق به اخلاق ما باش) پس حضرت در تمام امور و اوضاع و احوال صبر
و تحمل کرد، پس آنجا بود که به او بشارت داده شد که ائمه ازعترت و اهل او خواهند
بود و آن امامان نيز موصوف به صبر شدند و خداوند فرمود: و ما از آنان اماماني قرار
داديم که به امر ما مردم را هدايت مي‌کنند و اين به برکت صبر آنها است و به اين
است که آنها به آيات ما يقين دارند.

پس
از گذشت همه اين مراتب صبر، آن وقت رسول خدا(ص) فرمود: صبر از ايمان، به منزله سر
از جسد است. و خداوند پيامبرش را بر آن صبر سپاس گفت و اين آيه را نازل فرمود: و
به پاداش صبري که بني‌اسرائيل کردند، احسان خدا بر آنها به حد کمال و تمام رسيد و
ما فرعون و قومش راب ا آن کارها و صنايع و کاخ‌ها نابود ساختيم.

اين
آيه که نازل شد حضرت رسول(ص) فرمود: اين بشارت و اميد پيروزي است و اجازه انتقام
از مشرکين مي‌باشد، سپس خداوند کارزار با مشرکان را روا دانست و اجازه داد و آيه
نازل کرد که: مشرکين را هر جا ديديد بکشيد، آنان را دستگير کنيد و بر آنان تنگ
بگيريد و در کمينشان بنشينيد و آيه‌اي ديگر فرمود: هرجا مشرکان را يافتيد به تقل
برسانيد، پس خداوند بر دست پيامبر و يارانش، آنان را به قتل رسانيد.

آنگاه
امام صادق(ع) فرمود: آري! هرکس براي رضاي خدا صبر کند، از دنيا نمي‌رود مگر اينکه
خداي سبحان چشم او را به پيروزي بر دشمنانش روشن نمايد به اضافه ذخيره آخرتش که
بهشت برين است.

ادامه
دارد