اوصاف رسول اکرم صلی الله علیه وآله

بمناسبت هفدهم ربیع الاول، سالروز
ولادت با سعادت نبی گرامی اسلام(ص)

میلاد راز آفرینش

اوصاف رسول اکرم صلی الله علیه
وآله

دو ماه از حادثه مهم لشکرکشی ابرهه
به خانه خدا و شکست او و لشکریانش بوسیله طیور ابابیل، نگذشته بود که مجلای اتم
عالم وجود، اشرف کائنات، و سرور پیامبران و رسولان الهی، همو که درباره اش خدای
عالمیان فرمود: «لولاک لما خلقت الافلاک» در سرزمین بطحا، مکه مکرمه و در روز
هفدهم ربیع الاول، به دنیا آمد و این واسطه بزرگ فیض الهی، بی واسطه، به افاضه نور
در عالم پرداخت و لحظه ولادتش آیات شگفت انگیزی در جهان پدیدار گشت.

فرا رسدن این عید بزرگ اسلامی را
به تمامرهروان راه مقدسش در سراسر گیتی تبریک و تهنیت عرض می کنیم، و بدین مناسبت،
پاره ای از اوصاف و سیره حضرتش را از لسان معصومین علیهم السلام یادآور می شویم،
باشد که پیروان مخلص و صدیق حضرتش، پرتوی از این آفتاب درخشان وجود برگیرند و در
زندگی خود به مرحله اجرا درآورند: «ولکم فی رسول الله اسوة حسنة».

حسب و نسب پیامبر«ص»:

امام صادق (ع) طی روایتی می
فرماید:

«… بزرگی گناه مردم وکارهای زشت
آنان، مانع حلم و مهلت وعطوفت پروردگار عالم نشد تا اینکه محبوبترین و گرامی ترین
پیامبرانش یعنی محمد بن عبدالله صلی الله علیه و آله را برای آنان انتخاب کرد؛
پیغمبری که مولدش در خاندان عزت، و اصلش از دودمان کرم بود. حسبش نقصی نداشت و
نسبش آلوده نبود. صفات برجسته اش نزد دانشمندان مجهول نبود.

پیامبران گذشته در کتابهای آسمانی
خود، بشارت آمدن وجود مقدسش را داده بودند و علما به صفات نیکو و پسندیده اش، زبان
گشود و سخنها رانده، و حکیمان به اوصاف برجسته حضرتش نظر دوخته بودند.

آن حضرت، وجود مهذب و پاکی است که
هرگز الوده نمی شود. تنها فرد هاشمی است که در تمام جهان، مانند او، وجود ندارد و
تنها مدر مکی است که هیچ احدی به شوکت 
عظمت او نائل نمی آید.

حیاء و نجابت، او را پوشانده و سخا
و مروت، طبیعت و سرشت همیشگیش بود. به هیبت و بزرگی و اخلاق والای نبوت، آراسته
بود، و به اوصاف رسالت و وحی، سرشته. و هنگامی که اسباب و مقدرات حق، زمینه مساعدی
برای او فراهم آورد و حکم استوار حق، درباره او به نهایت رسید، در این وقت، قضای
حتمی خداوند جل و علا، حضرتش را به والاترین درجه رسانید.

هر امتی بشارت وجود مقدسش را به
امت پس از خود می داد، و همچنان آن نور مقدس از صلب پدری به صلب پدری دیگر منتقل
می شد. در این حرکت انتقالی، عنصر شریفش را هیچ ناپاکی، آلوده نکرد، و در ولادت
شریفش از زمان حضرت آدم علیه السلام تا پدرش حضرت عبدالله، نکاح غیراسلامی راه
نیافت.

او در بهترین دودمانها و در گرامی
ترین تیره ها و در شرافتمندترین خاندان ها و محفوظ ترین رحم ها به دنیا آمد و در
امین ترین دامن ها، پرورش یافت.

خداوند متعال او را برگزید و مورد
پسندش قرار داد و برای خود، او را انتخاب کرد و کلیدهای دانش را به او عطا فرمود و
منابع سرشار حکمت را به او ارزانی داد. او را رحمتی برای بندگانش برانگیخت و بهاری
برای سرزمینهایش قرار داد.

قرآن را بر او نازل فرمود که در آن
کتاب، بیان و توضیح هر حکمی آمده است؛ قرآن عربی و فصیح و بدون هیچ کم و کاستی،
شاید که تقوا را پیشه کنند …. و پیامبر خدا، به آنچه مأمور شده بود، ابلاغ کرد،
و رسالت خود را به نحو احسن انجام داد و در این راه که سنگین بار نبوت را بر دوش می
کشید، رنجهای فراوان متحمل شد و برای رضای پروردگارش صبر کرد و در راه او جهاد
نمود و امت خود را نصیحت فرمود و آنان را به نجات و رستگاری دعوت کرد و بر ذکر خدا
تشویق و تحریض نمود و راه هدایت را به آنان نشان داد و اساس برنامه های هدایت را
برای بندگان خدا، توضیح داد و پرچم های هدایت را برافراشت تا پس از او گمراه
نگردند، و او به آنها بسیار مهربان و شفیق بود. (کافی ج 1 ص 444)

رسول خدا، امین و صادق و نگهبان
علم الهی:

علی علیه السلام اینسان بر پیامبر
درود می فرستد:

خداوندا، برترین درودها و بیشترین
برکاتت را بر محمد، بنده و رسولت، که رسالت را به او ختم کردی، بفرست. آن کسی که
باز کننده راه های بسته است و کسی که حق را با حق آشکار ساخت و لشکرهای باطل و
جاهلیت را در هم کوبید و سیطره گمراهی ها و ضلالت ها را نابود ساخت. آن کسی که
سنگینی رسالت را که بر دوشش نهادی، با قدرت حمل کرد و به امر تو قیام نمود و برای
بدست آوردن خشنودیت شتابان بود، بی آنکه از پیشگاهی بازماند یا در عزم و تصمیمش،
سستی پیش آید.

وحی تو را به خوبی فرا گرفت و
پیمانت را حفظ کرد و بر اجرای دستورها و اوامرت آنقدر اصرار ورزید که شعله های
فروزان دانش را برافروخت و راه مستقیم را پیش پای کجروان روشن ساخت و از این پس
قلوبی که در فتنه ها و گناه ها غوطه ور بودند، بوسیله او هدایت شدند.

او با علامتهائی روشن و احکامی
پرفروغ قیام کرد. پس به حق او است امین درستکار تو و نگهبان دانش نهان تو و شاهد و
گواهت در روز قیامت و او برانگیخته شده از سوی تو به راه حق و حقیقت است و پیام
رسان حضرتت به بندگانت. (نهج البلاغه- خطبه 71)

خصلتهای منحصر به فرد:

امام باقر(ع) می فرماید:

سه خصلت در رسول خدا (ص) بود که
هیچ کس نداشت. اول اینکه سایه نداشت. دوم اینکه از راهی که عبور می کرد، تا سه روز
بعد، هر کس از آنجا می گذشت، از عطر و بوی خوش حضرتش، متوجه می شد که از آن محل
گذشته است. سوم اینکه بر هیچ سنگ و درختی نمی گذشت، جز آنکه، بر او سجده می کرد.

پیامبر و پشت پا زدن به دنیا:

امیرالمؤمنین (ع) می فرماید:

به پیامبر پاک و پاکیزه خود تأسی
کن … او از دنیا به اندازه کفاف و نیاز، اکتفا کرد و هرگز چشمان خود را به آن
خیره نساخت و دهان خود را از آن پر نساخت و به آن اهمیت نداد. لاغرترین اهل دنیا
بود از حیث شکم و گرسنه ترین آنان از نظر خوردن. خزائن دنیا بر وی عرضه شد ولی
نپذیرفت و هرگاه می فهمید خدا چیزی را دشمن دارد، او نیز آن را دشمن داشت و چیزی
را که خدا حقیر می دانست، او نیز تحقیر می کرد …

همانا رسول خدا(ص) بر روی زمین غذا
میل می کرد و چون بندگان و بردگان می نشست. کفش خود را بدست خویش پینه می زد و بر
چهار پای برهنه سوار می شد و دیگری را هم ردیف خود سوار می کرد. و چ ون دید پرده
در خانه اش تصویر دارد، به یکی از همسران خود فرمود: ای فلانه! این پرده را از من
پنهان کن، زیرا هر گاه به آن نگاه می کنم، به یاد دنیا و زخارف دنیا می افتم.

بهرحال، رسول خدا (ص) از دنیا
اعراض کرد و دوری جست و ذکر دنیا را در قلب خود محو کدر تا جائی که دوست داشت،
زینتهای دنیا از نظر او پنهان باشد تا اینکه از لباسهای فاخر آن بر تن نکند و دنیا
را خانه همیشگی خود نپندارد و امید اقامت در آن را نداشته باشد. پس بکلی دنیا را
از دل خارج کرد و یادش را از قلب بیرون نمود و از نظر پنهان ساخت (نهج البلاغه
فیض- ص 500)

سیره حضرت در اندرونی و بیرونی:

امام حسین (ع) از پدرش سؤال می کند
که از وضع درونی و داخلی حضرت رسول به او بگوید. حضرت امیر (ع) در پاسخ می فرماید:

به منزل رفتنش به اختیار خود بود.
و چون به منزل تشریف می برد، اوقات خویش را به سه قسمت تقسیم می کرد: قسمتی را
برای عبادت خدا و قسمتی برای اهل بیت خودش و جزئی را برای خود اختصاص می داد. و آن
جزئی را که مربوط به خودش بود، به صادر کردن دستورهای لازم به خواص اصحاب و تکلیف
نمودن آنان برای رسیدگی به کارهای عمومی و مهم، صرف می کرد. و در حقیقت از آن
قسمت، چیزی را به کارهای شخصی خود اختصاص نمی داد.

و از جمله روش آن حضرت این بود که:
اهل فضل را همواره می پذیرفت و هر کس را به مقدار فضیلتی که در بین داشت، احترام
می کرد. بعضی را یک حاجت و برخی را دو حاجت و برخی را بیشتر. حضرت به احتیاجات
آنان می پرداخت و ایشان را سرگرم اصلاح نواقصشان می کرد و از آنها درباره امت پرسش
می نمود و به آنان مطالب لازم را بیان می کرد و می فرمود: باید حاضرین به غائبین
برسانند. و حتما حاجت کسانیکه به من دسترسی ندارند، به من ابلاغ کنید و بدانید که
هر کس حاجت اشخاص ناتوان را نزد سلطان برد، خدا قدم های او را در روز رستاخیز،
ثابت و استوار سازد. در مجلس آن جناب، غیر از اینگونه مطالب ذکر نمی شد و از کسی
غیر آن را نمی پذیرفت. آنان برای درک فیض و طلب علم مشرف می شدند و بی اینکه چیزی دریافت
کنند، هرگز متفرق نمی شدند، و چون بر می گشتند، رهنمایانی بودند.

امام حسین(,) می فرماید: از پدرم
از سیره رسول خدا (ص) در خارج از منزل پرسیدم، فرمود:

رسول خدا (ص) زبان خود را از غیر
سخنان مورد لزوم، باز می داشت و با مردم انس می گرفت و آنان را از خود دور نمی
کرد.

بزرگ هر قومی را گرامی می داشت و
او را بر قومش حاکم می نمود.

همیشه از مردم بر حذر بود و خود را
می پائید، بدون آنکه صورت از آنان در هم کند و بدخلقی نماید.

از اصحاب خود تفقد می کرد و از
مردم، حال مردم را می پرسید، هر کار نیکی را تحسین و تشویق می نمود، و هر کار زشتی
را تقبیح و کوچک می شمرد و در همه امور میانه رو بود و هیچ وقت تفریط یا افراط نمی
کرد.

اطرافیان آن حضرت نیکان مردم
بودند، و برترین آنان نزدش، کسانی بودند که بیشتر مردم را نصیحت می کردند و
بزرگترین آنها، کسانی بودند که درباره برادران دینی، بیشتر مواسات و خیرخواهی
داشتند.

امام حسین (ع) از وضع جلسه و نشستن
حضرت پرسید: امام فرمود:

در هیچ مجلسی نمی نشست و بر نمی
خاست مگر به یاد خدا. و رد مجالس جای مخصوصی برای خود انتخاب نمی کرد، و مخصوصا از
این کار نهی می فرمود. و وقتی به جمعیتی می پیوست، هر جا که خالی بود، می نشست و
اصحاب را نیز دستور می داد که چنان کنند. و حق هر یک از اهل مجلس را ادا می کرد و
کسی از آنان احساس نمی کرد که دیگری پیش آن حضرت محترم تر از خود است و با هر کس
که می نشست، بقدری صبر می کرد تا خود آن شخص برخیزد.

هر کس حاجتی از او طلب می کرد یا
به حاجت خود می رسید و یا با بیان شیرین آن حضرت قانع می شد.

او بقدری نرم و مهربان بود که مردم
او را برای خود چون پدری مهربان می دانستند و همه نزد او در حق یکسان بودند.
مجلسش، مجلس حلم و حیا و صداقت و امانت بود 
در آن، آوازها بلند نمی شد و در آن، حرمت مردم هتک نمی گشت. و اگر از کسی
لغزشی سر می زد، جای دیگر گفته نمی شد. اهل مجلس همه با هم عادلانه رفتار می
کردند، و رفتارشان با یکدیگر چون دوستی با پرهیزکاران بود و به هم تواضع می نمودند
و بزرگسالان را احترام می کردند و با کوچکتران مهربان بودند. و محتاجان را بر خود
مقدم می دانستند و غریبان را نوازش می دادند.

حضرت سید الشهداء علیه السلام
درباره روش حضرت با همنشینان می پرسد که پدرش علیه السلام پاسخ می فرماید:

دائما خوشرور و خوش خوی و نرم بود.
خشن و درشتخو و سبکسر و فحاش و عیبجو نبود. کسی را زیاد مدح نمی کرد و از چیزی که
به آن رغبت نداشت، غفلت می ورزید بطوری که مردم از او مأیوس می شدند.

حضرت خود را از سه چیز دور می
داشت: جدال و پرحرفی و گفتن مطالب بی فایده و نسبت به مردم نیز از سه چیز پرهیز می
کرد: هرگز کسی را سرزنش نمی کرد و از او عیب نمی گرفت و لغزش و عیبهای مردم را
جستجو نمی کرد. و سخن ننمی گفت مگر در جائی که امید ثواب در آن می داشت. هنگام سخن
گفتن، چنان حاضران را به خود جذب می کرد که از احدی نفس شنیده نمی شد و چون ساکت
می گشت، آنان سخن می گفتند. در حضور آن جناب روی مطلبی نزاع نمی کردند و اگر کسی
از آنها صحبت می کرد، همه ساکت می شدند تا سخنش پایان یابد و تکلمشان در محضر آن
حضرت، به نوبت بود.

اهل مجلس از چیزی که به خنده می
افتادند، او نیز می خندید و از آنچه تعجب می کردند، تعجب می کرد. بر اسائه ادب شخص
غریب در پرسش و گفتار، صبرمی کرد تا جائی که اصحاب درصدد رد شخص مزاحم بر می
آمدند. می گفت: وقتی صاحبان حاجت را دیدند آنان را کمک کنید. هرگز ثنا و مدح کسی
را نمی پذیرفت مگر اینکه ثنایش به عنوان تشکر از آن حضرت بود. کلام احدی را نمی
برید مگر آنکه از حد مشروع تجاوز کند که در آن صورت با نهی و یا برخاستن، کلام او
را قطع می کرد.

امام حسین (ع) می فرماید: سپس از
سکوت رسول خدا(ص) پرسیدم، پدرم فرمود:

 سکوت آن حضرت بر چهار چیز استوار بود: حلم و حذر
و تقدیر و تفکر. سکوتش در تقدیر و اندازه گیری برای آن بود که همه مردم را به یک
چشم ببیند و گفتار همه را به یک نحو گوش دهد. سکوتش در تفکر آن بود که در چیزهای
باقی و ناپایدار فکر می کرد. سکوتش در حلم صبر و بردباری بود که داشت، بطوری که
خشمناک نمی شد و از چیزی متنفر نمی گشت. سکوتش در حذر در چهار مورد بود:

1-   
به کارهای نیک چنگ می زد تا دیگران
به او احترام کنند.

2-   
از کارهای زشت دوری می کرد تا مردم
از آن پرهیز نمایند.

3-   
در انتخاب رأی صحیح برای اصلاح
کارهای امت جدیت می نمود.

4-   
و به آن چه خبر دنیا و آخرت در آن
بود قیام می کرد.

تزکیه نفس

پیامبر گرامی «ص»: «من لم یهذب
نفسه فضحه سوء العادة» (غررالحکم، ص 719)

کسی که روان خود را از ناپاکیهای
اخلاق تطهیر ننماید عادات ناپسندیده اش او را رسوا خواهد ساخت.