الحاق ذریه مؤمن به مؤمن در بهشت

هدایت در قرآن

تفسیر سوره رعد

الحاق ذریه مؤمن به مؤمن در بهشت
آیة الله جوادی آملی

«اولئک لهم عقبی الدار جنات عدن
یدخلونها و من صلح من آبائهم و ازواجهم و ذریاتهم والملائکة یدخلون علیهم من کل
باب سلام علیکم بما صبرتم فنعم عقبی الدار». (سوره رعد آیه 24)

برای آنان عاقبت دنیا (یعنی آخرت)
خواهد بود. بهشت های برینی که خودشان و خوبان از پدران و همسران و فرزندانشان وارد
آنها گردند و فرشتگان از هر دری از درهای بهشت بر آنها وارد شده و به آنها بگویند:
درود خداوند بر شما که صبر کردید و چه خوب عاقبتی.

پس از اینکه اوصاف هشتگانه اولوا
الالباب را بیان فرمود، درباره آنان می فرماید: پایان دار دنیا و عاقبت امر از آن
آنها است. یعنی اینچنین نیست که دار دنیا بی نتیجه و بی فایده باشد، لیکن پایان و
نتیجه ای دارد که به کام متقین است. اینطور نیست که دنیا و آخرت، دو  عالم گسیخته و جدا و منقطع از هم باشند، بلکه
سیر ممتدی است که آغازش دنیا و عاقبتش آخرت است، پایان همین دنیا است. و پایان این
حرکت، به سود اهل تقوا است.

دنیا برای کسی، جای رفاه نیست.
قرآن می فرماید: «لقد خلقنا الانسان فی کبد» انسان را در رنج و ناراحتی، آفریدیم
ولی پایان دنیا که آخرت است، آغاز رفاه مؤمنین و تقوا پیشگان است.

عقبی الدار چیست؟

در آیه بعدی، عقبی الدار را معنی
کرده و توضیح می دهد که پایان دنیا یعنی آخرت برای مؤمنان و اهل تقوا عبارت است از
باغهای سرسبز که پوشیده از درخت باشد، و آن قرار گاه اصلی و مکان استقرار دائمی مؤمنین
است. و این همان وطن اصلی است که دوستیش از ایمان است «حب الوطن من الایمان» بهشت
معدن نیکان عالم است، لذا جای عدن است و جای قرار و استقرار و این خصوصیت بهشت
جاویدان است.

حال اگر انسانی را به آن جایگاه
دائمی و ابدی ببرند و آن باغهای سرسبز و خرم که مملو از درختان با ثمر و میوه های
رسیده است را در اختیارش قرار دهند ولی دوستان و بستگان و خویشان او با او نباشند؛
فرزندان و دلبندان او در کنارش نباشند، قطعا آن همه جنات و درختها و باغها برای او
لذت و صفای چندانی ندارد. لذا خداوند باز هم نعمت را بر او تکمیل کرده و نه تنها
خودش که بستگان صالح و با تقوایش را نیز همراه او و در کنار او قرار می دهد تا در
کنار آنان، در آن لذت جاویدان، خوش بگذرانند و نیکو بیاسایند.

چند نکته در اینجا مورد توجه است:

نکته اول

می فرماید: اولواالالباب وقتی وارد
بهشت می شوند، پدران و همسران و فرزندان آنها هم می آیند، ولی ذکری از عموها و
خاله ها و برادرها و خواهرها در میان نیست؛ پس آیا آنها نیز در کنار اولواالالباب
هستند یا خیر؟ به برکت ایجاز لطیف همین جمله کوتاه، همه آنها را در بر می گیرد.
زیرا وقتی می فرماید که پدران آنها می آیند و همسرانشان، پس همسران پدران هم شامل
می شود که بمعنای مادران می باشد و اگر آنها می آیند، ذریه های آنها نیز می آیند،
پس برادران و خواهران انسان هم می آیند برای اینکه برادران و خواهران انسان، ذریه
همان آباء هستند؛ و همچنین است عموها و عمه ها و خاله ها و دائی ها که همه ذراری
همان آباء و ازواج آباء می باشند. پس این شجره طیبه، همه با هم و کنار هم جمعی می
شوند و از لذتهای الهی برخوردار می گردند. و این آیه کریمه، با ایجاز لطیف، همه را
در بر گرفته است.

نکته دوم

اینکه می فرماید اینان وارد بهشت
می شوند، آیا به این جهت است که با اولواالالباب نسبت دارند یا هر کسی به حساب
خودش وارد بهشت می شود؟

اگر به خاطر انتساب و خویشی با
اولواالالباب باشد، پس آن آیه کریمه ای که انساب را در قیامت رد می کند، چه می
شود؟ آنجا که می فرماید: «فاذا نفخ فی الصور فلا انساب بینهم یومئذ ولایتسائلون»
(سوره مؤمنون آیه 101) هنگامی که در صور دمیده می شود، آن روز خویشی ها و نسبت ها
به حساب نمی آید. یا در آیه دیگری که می فرماید: «لیس للانسان الا ما سعی» (سوره
نجم آیه 39) برای انسان چیزی جز آنچه خود تلاش کرده و عمل نموده نیست. این آیه ها
چه می گویند؟

مگر می شود که بستگان اولواالالباب
چون با انها نسبت دارند، وارد بهشت شوند؟

در این آیه اگر دقت کنید هر همسر و
هر پدر و هر فرزندی را مورد بحث قرار نداده و خوبان را استثنا کرده است. می
فرماید: «و من صلح …» و هر که صالح شد از پدران و همسران وفرزندانشان. بنابراین،
هر کس به حساب خودش وارد بهشت می شود، ولی امتیازی که در این آیه ذکر شده است، این
است که این خوبان از قوم و خویش، متفرق و پراکنده نیستند، بلکه همه با هم و در
کنار هم می باشند. و اصلا بستگان صالح اولواالالباب، خود، اولواالالباب هستند و به
حساب خودشان وارد بهشت می شوند. ولی آنچه لذت را تکمیل می کند، همین جمع شدن شجره
طیبه در کنار هم و با هم می باشد که در اینجا خداوند، آن را مورد تأکید قرار داده
است.

پس نسبت و خویشاوندی به تنهائی هیچ
ارزشی در قیامت ندارد و اگر کسی نافرمانی و عصیان کرده باشد، به جهنم می رود هر
چند سید قرشی هاشمی باشد همچنانکه هر کس ایمان و تقوی داشته باشد و به احکام الهی
سر تسلیم فرود آورده باشد، به بهشت برین وارد می شود، هر چند برده و عبد حبشی
باشد.

دعای فرشتگان

فرشتگان برای مؤمنین دعا می کنند
که وارد بهشت شوند و این لذت را هم برای مؤمنین از درگاه حضرت احدیت، آرزو می کنند
که تنها نباشند، بلکه همراه با جمع افراد خانواده خویش باشند. در سوره غافر (مؤمن)
می خوانیم: «الذین یحملون العرش و من حوله یسبجون بحمد ربهم و یؤمنون به و
یستغفرون للذین آمنوا، ربنا وسعت کل شی رحمة و علما، فاغفر للذین تابوا و اتبعوا
سبیلک وقهم عذاب الجحیم. ربنا و أدخلهم جنات عدن التی وعدتهم و من صلح من آبائهم و
ازواجهم و ذریاتهم انک انت العزیز الحکیم». (سوره مؤمن آیه 7 و 8)

فرشتگانی که حاملان عرش الهی هستند
و آنان که پیرامون عرش می باشند، همواره به تسبیح پروردگارشان مشغول اند و به او
ایمان دانرد و برای مؤمنین و اهل ایمان، از خدا طلب آمرزش و مغفرت می کنند و می
گویند: «پروردگارا! تو که علم و رحمتت، همه عالم را فرا گرفته؛ پس به لطف و کرمت
آنان که توبه کرده و راه تو را پیمودند، ببخش و آنان را از عذاب جهنم نگه دار.
بارالها! آنان را در بهشت پایداری که وعده فرمودی، هماره با نکیان از پدران و
همسران و فرزندانشان وارد ساز که همانا توئی خدای حکیم و توانا.

نکته سوم

نکته دیگر اینکه مقصود از آباء و
ذریه افراد، تمام اجداد و نیاکان و فرزندان آنها نیست، بلکه مقصود آن کسانی است که
انسان مؤمن در دنیا با آنان مأنوس بوده و آنها را می شناختهاست و گرنه جد دهم-
مثلا- که انسان در دنیا او را ندیده، در آخرت هم از دیدنش لذت نمی برد.

بنابراین، گذشته از لذتهای جسمانی
که در جنات عدن نصیب اولواالالباب می شود، اینگونه لذتهای عاطفی هم نصیب آنها
خواهد شد، و این لذت آنقدر اهمیت دارد که حاملان عرش از خدای سبحان مسئلت می کنند:
وعده ای که به بهشتیان دادی و این وعده را عملی می کنی، بستگان صالح آنها را نیز
با آنها در یک جا جمع کن.

نکته چهارم:

اگر درجه مؤمنی عالی تر بود، آیا
بستگانش مشمول شفاعتش می گردند یا نه؟

اینکه می گویند، مؤمن عالم، می
تواند شفیع عده ای از مردم باشد، آیا آنها در قیامت به این اولواالالباب خاص ملحق
می شوند یا نه؟ و اگر چنانچه آنها به این اولواالالباب ملحق شدند، از درجه ها
ونعمتهای اولواالالباب کم و کاسته می شود و به آنها داده می شود یا اینکه لطف الهی
ایجاب می کند که آنها را به این اولواالالباب ملحق کنند بی آنکه چیزی از اعمال و
حسنات اولواالالباب بکاهد؟

این مطلب را در سوره مبارکه طور،
آیه 21 فرموده است: «والذین آمنوا واتبعتهم ذریتهم بإیمان، ألحقنا بهم ذریتهم و ما
ألتناهم من عملهم من شیء» و آنان که ایمان آوردند و ذریه و فرزندانشان از راه
ایمان، تبعیت از آنها کردند، ما ذریه شان را به آنها ملحق می کنیم و از عملشان هم
چیزی نمی کاهیم.

از این آیه معلوم می شود که آن
اولواالالباب درجه ای دارند بالاتر از درجه ذریه شان لذا خداوند به آنها لطف می
کند و بر آنها منت می گذارد و ذریه شان را به آنان ملحق می نماید. معلوم می شود که
آنها اصالتی دارند و اینها تبعیتی، چه اینکه ایمان را هم به تبع از پدرانشان گرفته
اند و این پدران بودند که فرزندانشان را در این دنیا، مؤمن تربیت کردند. «وامر
أهلک بالصلوة» (سوره طه آیه 132) خانواده ات را به نماز خواندن امر کن.

در آیه دیگری می فرماید:
«قواأنفسکم و أهلیکم نارا» (سوره تحریم آیه 6) خود و اهل و عیال خود را از آتش
جهنم نگهدارید. آن کس که فرزندان خود را امر به نماز واقامه نماز می کند و مواظب
است که فرزندانش به گناه آلوده نشوند، و همواره آنان را نصیحت می کند و پند می دهد
و به خدا متوجه می سازد، بی گمان حسابش از یک مؤمن معمولی جدا است.

مرحوم سید عبدالحسین شرف الدین جبل
عاملی رضوان الله علیه نقل می کند که برخی از بزرگان، برای اینکه منزلشان از نور
خدا خاموش نباشد، برنامه های شب را توزیع می کردند که در یک قسمت از شب، فلان عضو
خانواده با تلاوت قران و خواندن نماز، این چراغ را روشن نگهمیداشت، و در قسمت دیگر
از شب، عضو دیگر خانواده و همینطور تا صبح صدای دلنشین قرآن و نماز در این بیت
بلند بود و هرگز نمی گذاشتند که در تمام مدت شب، یک لحظه، نوای قرآن و نماز از این
خانه با برکت خاموش گردد. آنها اینچنین فرزندان خود را تربیت می کردند و می
پروراندند و سعی می کردند که پیوسته چراغ فروزان الهی در منزلشان روشن و منور
بماند. ولذا است که در جوامع روائی ما آمده است که اگر انسان در حال احتضار، وضعش
سنگین شد، او را در مصلای خویش ببرند یعنی در آنجائی که همیشه نماز می خوانده است
که او در آنجا به اسانی جان می دهد. و این جریان به صورت یک سنت الهی در کتب فقهی
ما آمده است.

و همچنین گفته اند، شایسته است،
انسان در خانه – اگر برای او مقدور و ممکن است- اطاقی یا اطاقکی را مخصوص نماز
خواندن قرار دهد و همه آنجا نماز بخوانند که اگر مشکلی داشتند، در آن نمازخانه
بروند و دعا کنند. اینطور نباشد که انسان به فکر اطاقهای مختلف برای آسایش و
غذاخوری و خواب و … باشد ولی این مسائل اصلی کنار برود. انسان در این دنیا همواره
گرفتاری دارد، پس چه خوب است که جائی را برای نماز خواندن و قرآن تلاوت کردن داشته
باشد، که اگر در آنجا دعا خواند و مناجات کرد، دعایش مستجاب گردد.

پس آن پدری که سعی کرده بر اساس
«قوا انفسکم و اهلیکم نارا» ذریه خود را مانند خود به ایمان و عمل صالح وا دارد،
در آخرت نیز درجه عالیه پدر، باعث خواهد شد که فرزندانش به او ملحق گردند. و تفضل
الهی ایجاب می کند که فرزندان و خانواده چنین انسانی به او ملحق شوند، بی آنکه از
عمل او چیزی کاسته شود. «ادامه دارد»