چگونه دین از سیاست جدا شد؟

چگونه دین از سیاست جدا شد؟

قسمت شانزدهم

حجة الاسلام والمسلمین ری شهری

در مقاله گذشته در پاسخ به این
سؤال بخشی از احادیث مجعولی که ریشه این نوع تفکر در تاریخ اسلام است را ذکر کردیم
و اینک ادامه بحث.

در باب هفدهم از کتاب امارت از
صحیح مسلم، عوف بن مالک روایت کرده که پیامبر خدا فرمود:

زمامداران خوب شما آنهایند که شما
آنها را دوست دارید و آنها به شما علاقمند هستند، آنها که بر شما درود می گویند و
شما بر آنها درود می فرستید و زمامداران بد شما آنهایند که مورد بغض و نفرت شما
هستند و شما نیز مورد بغض و نفرت آنها هستید، شما به آنها نفرین می کنید و آنها به
شما!

در اینجا یکی از حضار از پیغمبر
پرسید: ایا اجازه می دهید- که با این گونه زمامداران فاسد که تا  این حد مورد خشم مردم مسلمان هستند- با شمشیر
بجنگیم؟

پیغمبر فرمود: لا مأقاموا فیکم
الصلاة واذا رأیتم من ولاتکم سیئا تکرهونه فاکرهوا عمله، و لا تنزعوا یدا من
طاعة!!»[1]

نه! تا وقتی که نماز می خوانند!
هنگامی که از زمامداران خود چیزی دیدید که آن را ناپسند می شمارید، کار ناپسندش را
مبغوض دارید ولی از اطاعتش دست برندارید!

این حدیث که با توجه به واقعیتهای
موجود درجهان اسلام با مهارت خاصی در زمان حاکمیت امامان جائر جعل شده، ابتدا
مبارزه مسلحانه با زمامداران فاسد را قاطعانه رد می کند. و بعد تأکید می نماید که
تنها خواندن نماز برای زمامداران جامعه اسلامی کافی است.

سپس یک قانون کلی در زمینه برخورد
مردم با زمامداران ظالم تأسیس می نماید که مردم مسلمان در هیچ شرایطی نمی توانند
با زمامداران فاسد حاکم بر جامعه خود مخالفت کنند و تنها حق دارند از کار ناپسند
آنها بدشان بیاید! و بدین ترتیب حق دخالت در امور سیاسی از مردم سلب می شودو سیاست
از دین جدا.

عایشه از پیغمبر روایت کرده که
فرمود:

«لاتکفروا أحدا من أهل القبلة بذنب
وان عملوا الکبائر و صلوا مع کل امام وجاهدوا مع کل امیر».

هیچ یک از اهل قبله را به دلیل
گناهی که مرتکب می شود تکفیر نکنید هر چند مرتکب گناهان کبیره شوند. و با هر امامی
نماز بخوانید و همراه هر فماندهی بجنگید!

به عبارت دیگر طبق این حدیث هیچ
گناهی با اسلام منافات ندارد، و انسان می تواند مسلمان باشد و مرتکب انواع فسادها
و آلودگیها شود، مسلمین موظفند پشت هر امامی نماز بخوانند هرچند بزرگترین
جنایتکاران روزگار باشد و تحت فرمان هر فرمانبرداری با دشمن او بجنگند هر چند عملا
مخالف اسلام باشد!!

عبدالله بن عمر از پیامبرنقل کرده
است که فرمود:

«سیلیکم امراء یفسدون، و ما یصلح
الله بهم أکثر، فمن عمل منهم بطاعة الله فله الأجر و علیکم الشکر و من عمل منهم
بمعصیة الله فعلیه الوز و علیکم الصبر.[2]»

بزودی زمامداران مفسدی بر شما
حکومت خواهند کرد، ولی اصلاحاتی که خداوند به دست آنها انجام خواهد داد بیش از
فسادهای آنهااست. بنابراین هر یک از آنها که به فرمان خداوند عمل کند برای اوست
پاداش و بر شما است سپاسگذاری و هر کس از آنان که مرتکب معصیت خدا شود بر اوست بار
گناه خویش و بر شما است صبر و شکیبائی!

این روایت با دو مغالطه از مردم می
خواهد که با زمامداران فاسد و مفسد جامعه اسلامی مخالفت نکنند: یکی اینکه خدمات
آنها بیش از خرابکاریهای آنان است و دلیل دوم این که آنها کیفر گناهان خود را
خواهند دید و گناهان آنان ربطی به مردم ندارد و بالاخره دین از سیاست جدا است و
مردم مسلمان در برابر مظالم حکام فاسد و جائر خود وظیفه ای جز صبر و سکوت ندارند!

همه این احادیث مجعول و مشابه[3]آنها
که اگر جمع آوری شود کتاب مفصلی خواهد شد گویا مقدمه برای جعل این دو حدیث بود که
به دو صحابی بزرگ رسول خدا (ص) نسبت دادند:

1-   
ابن مسعود گوید که از پیغمبر که می
فرمود:

«من فارق الجماعة فاقتلوه»

هر کس از جمع مسلمین جدا شود او را
بکشید.

2-   
ابوذر گوید از پیغمبر شنیدم که
فرمود:

«من قاتل علی الخلافة فاقتلوه
کائنا من کان[4]»

هر کس با خلیفه بر سر خلافت بجنگد
او را بکشید هر که می خواهد باشد!!

و بدین  ترتیب کسانیکه به نصایح گذشته گوش فرا ندهند و
به مخالفت با زمامدراران جائر برخیزند کیفری جز اعدام نخواهند داشت!

این احادیث که به  عنوان سخن پیامبر اسلام دهان به دهان و سینه به
سینه می گشت بهترین وسیله تبلیغ و تداوم حکومت امامان جائر بود و توده مردم که
آ”اهی دینی و سیاسی لازم را نداشتندو نمی توانستند باور کنند صحابی پیامبر به
او دروغ بسیته یا ان کس که این احادیث را به صحابی پیغمبر نسبت داده، دروغ گفته
است در نتیجه این تبلیغات مسموم به خود جرأت مخالفت با رهبران فاسد جامعه اسلامی
را نمی دادند.

نقش احادیث مجعول در تحکیم
حکومتهای فاسد

امیرالمؤمنین علیه السلام ضمن
تحلیل جامعی در زمینه ریشه یابی احادیث مجعول و اخبار متناقضی که از پیامبر اسلام
در رابطه با مسائل اسلامی و احکام الهی نقل شده است با صراحت تمام نقش این احادیث
در تحکیم و تداوم حکومت زمامداران فاسدی که بر جوامع اسلامی حکومت می کنند را بیان
فرموده است:

شخصی از آن حضرت پرسید: احادیث
مجعول چگونه در تاریخ اسلام پدید آمد و رواج یافت. و علت اختلاف و تناقض اخبار در
زمینه مسائل اسلامی چیست؟

امام فرمود:

احادیثی که اکنون در دسترس مردم
است، آمیخته است از حق و باطل، صدق و کذب، ناسخ و منسوخ، عام و خاص، محکم و
متشابه، محفوظ و موهوم.[5]

 

در دوران پیامبر خدا(ص) به اندازه
ای دروغ به او بستند که سرانجام- احساس خطر کرد و در یک سخنرانی عمومی فرمود: «هر
کس، دانسته و از روی عمد بر من دروغ ببندد باید نشیمنگاه خود را در آتش بداند.»

همانا روای حدیث یکی از این چهار
دسته است و پنجمی ندارد:

1-   
منافق و سالوسی که تظاهر به ایمان
می کند و خود را مسلمان وانمود می نماید ولی از گناه بیم ندارد و بی باک است،
دانسته و از روی عمد بر رسول خدا دروغ می بندد. اگر مردم بدانند او منافق و دروغگو
است سخنیش را نمی پذیرند و حدیثش را باور نمی کنند، اما چون معتقدند او یار پیامبر
خدا بوده، او را دیده و این احادیث را از او شنیده و فراگرفته، خیال می کنند راست
می گوید و در نتیجه سخنش را می پذیرند. البته- نباید این گونه افراد که بدون تحقیق
سخن اسلام نمایان را در زمینه احادیث اسلامی پذیرفته اند را بی تقصیر بدانیم- چون
خداوند همه را از افراد منافق و سالوس آگاه فرموده و آن گونه که شاید و باید ویژگی
های آنان را بیان نموده است.[6]

باری، این ریاکاران متظاهر به
اسلام پس از مرگ آن حضرت همچنان باقی ماندند و به پیشوایان گمراهی و آنان که با
نیرنگ و فریب مردم را گرد خود آورد و به سوی دوزخ فرا می خوانند، تقرب جستند، و
امامان ضلالت در نتیجه این خوش خدمتی، پست های حساس حکومت را در اختیار منافقین
متظاهر به اسلام گذاشتند، و آنها را فرمانروایان جان و مال مسلمانان قرار دادند و
به وسیله آنها دنیا را چاپیدند و بردند و خوردند. مردم هم که همواره پیرو
فرمانروایان و دنیا داران هستند مگر برخی از آنان که خدایشان از کژی و لغزش نگه می
دارد.

2-   
کسانی که چیزهایی از رسول خدا(ص)
شنیده اند اما درست آن را به ذهن نسپرده اند، لذا در آن اشتباه کرده اند و به عمد
دروغ نگفته اند، پس آنچه در دست دارند در اختیار این و آن می گذارند و بدان عمل ی
کنند و می گویند آن را از رسول خدا (ص) شنیده ایم.

حال چنانچه مسلمانان بدانند که
چنین کسانی دچار اشتباه شده اند آن را نمی پذیرند و اگر خودشان هم پی به اشتباه
خود ببرند قطعا آن حدیث را رد می کنند!

3-   
راویاتی که از رسول خدا (ص) شنیده
اندکه به چیزی امر فرموده، ولی بعد که همان، مورد نهی آن حضرت قرار گرفته اطلاعی
ندارند یا شنیده اند از چیزی نهی نموده بعد که به آن امر فرموده، آگاه نیستند،
یعنی حدیث منسوخ را به خاطر سپرده اند ولی از حدیث ناسخ خبری ندارند. و اگر بدانند
حدیثی را که حفظ کرده اند نسخ شده است خط بطلان بر آن می کشند. و مسلمانان هم اگر
بدانند آنچه از او شنیده اند منسوخ است آن را رد می کنند.

4-   
افرادی که بر خدا و رسول او دروغ
نبسته و از ترس خدا و به احترام رسول خدا(ص) دروغ را دشمن دارند، در حفظ حدیث هم
اشتباه نکرده بلکه آنچه شنیده درست به خاطر سپرده و همان چه شنیده روایت می کنند،
به آنچیزی نمی افزایند و از آن چیزی نمی کاهند، ناسخ را به خاطر سپرده و بدان عمل
می کنند و منسوخ را حفظ کرده و از آن اجتناب می نمایند، احادیث خاص و عام، محکم و
متشابه را می شناسند و هر یک را در جایگاه خود قرار می دهند.

گاه رسول خدا(ص) سخنی بر زبان می
راند که قابل حمله به دو معنا بود (می شد آن را حمل بر معنای خاصی نمود امکان داشت
که مقصود عام باشد) کسی که منظور خداوند سبحانه و مقصود رسول او را نمی دانست آن
را می شنید و بدون این که معنای آن را بداند و مقصود را درک کند و هدفی را که این
کلام تعقیب می نماید تشخیص دهد، سخن پیامبر را حمل بر معنایی می نماید و به توجیه
آن می پردازد…[7]

به طور خلاصه چند نکته در کلام
امام (ع) قابل توجه است:

1-   
همه احادیثی که بدعت در دین را
پایه گذاری می کنند و یا موجب احساس تناقض در احکام الهی می گردند، مجعول نیستند
بلکه به یکی از این سه ریشه منتهی میگردند:

الف- جعل حدیث.

ب- درست نفهمیدن حدیث.

ج – درست حفظ نکردن حدیث.

2- احادیث مجعول در دوران حیات
پیامبر اسلام نیز وجود داشت.

3- جعل حدیث ریشه فرهنگی سیاسی
دارد و اهداف سیاسی را تعقیب می کند.

4- همه احادیثی که در ابواب امامت
و امارت و خلافت موجب تقویت و تداوم حکومت زمامداران جائر است، مجعول است.

نکته قابل توجه این که بعد از وفات
راویان منافقی که رسول خدا را درک کرده بودند، از انجا که احادیث موجود، نیاز
زمامداران جائر را تأمین نمی کرد، دو نوع دیگر بر احادیث مجعول افزوده شد:

1-   
احادیث دروغی که به یاران مؤمن و
مجاهد رسول الله[8]و در رأس
آنها امیرالمؤمنین (ع) که خود با احادیث مجعول مبارزه می کرد، نسبت داده شده، جعل
گردید!

2-   
احادیث دروغی به افرادی به عنوان
اصحاب پیامبر اسلام نسبت داده شد که اصولا وجود خارجی نداشتند[9]!

باری اکنون جای شرح این ماجرای تلخ
نیست، به هر حال تلخ تر از این، آن که بسیاری از فقهای جهان اسلام بر اساس این
احادیث مجعول فتوا صادر کردند، و مردم مسلمان از آنان تقلید نمودند!

شافعی و مالک و احمد بن حنبل فتوا
دادند:

«یجب الصبر عند جورالحاکم»[10]

شکیبایی بر ظالم حاکم واجب است!

حنبلی فتوا داد:

«لایجوز الخروج عی الامراء بالسیف
وان جاروا[11]»

قیام مسلحانه علیه فرمانروایان
جایز نیست هرچند ظلم کنند

در شرح مؤطأ آمده است که رأی مالک
و جمهور اهل سنت این است که:

«واذا ظلم الأمام فاطاعة اولی من
الخروج[12]».

وقتی که امام ظلم کند، اطاعت کردن
از او بهتر از قیام علیه او است!

و بالاخره حافظ محی الدین نووی
شافعی (676م) عالم و محدث معروف اهل سنت در کتاب «شرح صحیح مسلم» می نویسد:

«همه اهل سنت از فقها و محدثین و
متکلمین بر این عقیده اند که خلیفه و حاکم به خاطر فسق و ظلم و تعطیل حقوق، از
زمامداری و خلافت برکنار نمی شود فقط باید او را پند داد و ترساند[13]»

یکی از طرفداران پر و پا قرص این
نظریه خطرناک که رمز اصلی انحطاط و عقب ماندگی جهان اسلام است، حسن بصری است.

او در دوران حکومت امام علی(ع)
جوانی نورس بود. پس از پایان جنگ جمل و فتح بصره، هنگامی که امام در میان استقبال
پرشور مردم و موج جمعیت وارد بصره شد، از دور چشمش به جوانی افتاد که قلم و لوحی
در دست دارد و سخنان امام را یادداشت می کند.

امام با صدای بلند خطاب به او
فرمود: چه می کنی؟

حسن بصری پاسخ داد: آثار شما را
یادداشت می کنیم تا پس از شما برای مردم بازگو نمائیم.

امام که با بصیرت الهی او را خوب
می شناخت و آینده او را می دانست، خطاب به حاضرین، این جمله تاریخی را فرمود:

«اما إن لکل قوم سامریا و هذا
سامری هذه الامة إلا انه لایقول لامساس ولکنه یقول: لاقتال!»[14]

مردم آگاه باشید که هر ملتی یک
سامری دارد که با تزویر مردم را از مسیر حق منحرف می کند و این حسن بصری سامری این
امت است، تنها تفاوتش با سامری- معاصر موسی علیه السلام- این استکه او می گفت:
«لامساس»[15]کسی با من
تماس نگیرد- و این می گوید «لاقتال» یعنی مبارزه با حکومت بنی امیه جایز نیست.

پیش گویی امام محقق شد، و این محدث
معروف فتوا داد:

 «تعجب طاعة ملوک بنی امیة وان جاروا وان ظلموا
والله لما یصلح بهم أکثر مما یفسدون»

اطاعت از شاهان بنی امیه واجب است
هر چند جور کنند، هر چند ظلم نمایند، زیرا اصلاحاتی که خداوند به وسیله آنها انجام
می دهد بیش از فسادهای آنها است!

این فتوا بزرگترین خدمت به حکومت
زمامداران فاسد و جائر بنی امیه بود:

شیخ علی محفوظ می گوید: اگر زبان
حسن بصری و شمشیر حجاج نبود، دولت مروانی همان در گهواره به گور میشد، مگر نمی
بینید که حسن نشسته و در جلوی او عده بیشماری صف بسته اند و او با آن مهارتی که در
سخن گفتن دارد، بیرون آمده و در ضمن آن که برای مردم حدیث می کند این چنین می
گوید:

رسول خدا فرمود: زمامداران را
دشنام مدهید برای اینکه اگر اینان نیکی کنند بر ایشان اجر است و بر شما شکر، و اگر
بدی کنند بر ایشان گناه است و بر شما صبر، و یقینا ایشان عذاب خدا هستند که به
وسیله ایشان از هر کس بخواهد انتقام می کشد پس با عزت و خشم عذاب خدا را استقبال
مکنید و با شکستگی و تضرع آن را استقبال نمائید[16].

این بود شرح توطئه خطرناکی که عترت
را از قرآن، سیاست را از دین و امامت که اساس و ریشه اسلام بالنده است را از اسلام
جدا کرد. و با قطع این ریشه، شجره طیبه توحید خشکید و از رشد و حرکت باز ایستاد و
چون خشک و بی ثمرش، هیمه ای شد برای زمامداران جائر و فاسد بنی امیه و بنی عباس و
همه ستمگرانی که به نام اسلام بر جامعه مسلمین حکومت کرده و می کنند! و قرآن مهجور
بی روح، وسیله ای شد برای اقامه ظلم و جور و فساد!

کار به جایی رسید که نقش قرآن به
دست حکومتهای جائر و آخوندهای خبیث بدتر از طاغوتیان وسیله ای برای اقامه جور و
فساد و توجیه ستمگران و معاندان حق تعالی شد و مع الأسف به دست دشمنان توطئه گرد و
دوستان جاهل، قرآن این کتاب سرنوشت ساز، نقشی جز در گورستانها و مجالس مردگان
نداشت و ندارد و آن که باید وسیله جمع مسلمانان و بشریت و کتاب زندگی آنان باشد،
وسیله تفرقه و اختلاف گردید و یا به کلی از صحنه خارج شد که دیدیم اگر کسی دم از
حکومت اسلامی بر می آورد و از سیاسیت که نقش بزرگ اسلام و رسول بزرگوار (ص) و قرآن
و سنت مشحون آن است سخن می گفت، گویی بزرگترین معصیت را مرتکب شده و کلمه آخوند
سیاسی موازن با آخوند بی دین شده بود و اکنون نیز هست.[17]ادامه
دارد

 

 



[1] – صحیح مسلم، جلد 3 ص 1481 مسند ابن حنبل ج 6 ص 24.