ارتباط فرشتگان با انسان

تفسير سوره
رعد

ارتباط
فرشتگان با انسان آية الله جوادي آملي

«أولئک لهم
عقبي الدار، جنات عدن يدخلونها و من صلح من آبائهم و ازواجهم و ذرياتهم و الملائکة
يدخلون عليهم من کل باب سلام عليکم بما صبرتم فنعم عقبي الدار». (سوره رعد آيه 24)

براي آنان
عاقبت دنيا (يعني آخرت) خواهد بود. بهشتهاي بريني که خودشان و خوبان از پدران و
همسران و فرزندانشان وارد آنها گردند و فرشتگان از هر دري از درهاي بهشت بر آنها
وارد شده و به آنها بگويند: درود خداوند بر شما باد که صبر کرديد و چه خوب عاقبتي.

ارزش قرابت
و خويشاوندي

همانگونه که
قبلا نيز بحث شد، در اين آيه خوبان از خويشان را مطرح مي‌کند زيرا آن عالمي که
ظهور حق در آن مطرح است و چيزي جز حق مطرح نيست، قرابت و خويشي در آن عالم نقشي
ندارد. براي اينکه قرابت و خويشي تنها براي شناسائي و انجام کارهاي دنيا است ولا
غير. در ذيل آيه کريمه که مي‌فرمايد: «انا خلقناکم من ذکر و انثي و جعلناکم شعوبا
و قبائل لتعارفوا» ما شما را از نر و ماده خلق کرديم و ملتها و قبيله‌هي مختلف
قرار داديم براي اينکه يکديگر را بشناسيد. اين کلمه «لتعارفوا» تفاوتهاي قرابتي و
خويشاوندي را مطرح مي‌کند. مسئله رحامت، قرابت و قبيله و فاميل، مسئله شناسنامه
آمار همگاني و هميشگي است که براي شناسائي يکديگر به کار مي‌رود و هيچ ارزش ديگري
ندارد.

چرا هيچ
ارزشي ندارد و تنها براي شناسائي است؟ براي اينکه در ذيل همان آيه مي‌فرمايد: «ان
اکرمکم عندالله اتقاکم»[1] کرامت
در مدارد تقوا است ولاغير.

بنابراين،
در بهشت به صرف قرابت کسي با مؤمن، آن کس را به بهشت راه نمي‌دهند، لذا است که هم
در اين آيه و هم در آيه 7 و 8 سوره مؤمن، «من صلح» را از اول قيد کرده و فرموده
است: صالحين از آباء و ازواج به مؤمنين ملحق مي‌شوند.

در جريان
حضرت ابراهيم سلام الله مي‌خوانيم که خداوند فرمود: «ان جاعلک للناس اماما»من تو
را امام براي مردم قرار دادم. عرض کرد: «ومن ذريتي» از ذريه‌ام چطور؟ خداوند در
پاسخ فرمود: نه من همه را يک جا مي‌پذيرم چون ذريه شمايند و نه همه را يک جا رد مي‌کنم
«قال لاينال عهدي الظالمين»[2] عهد
من به ظالم نمي‌رسد. اصولا لطف خدا و عنايت الهي شامل تبهکار نخواهد شد، نه در
دنيا و نه در آخرت. اينچنين نيست که صرف ذريه بودن و فرزندان پيغمبر بودن يا قرابت
با يکي از اولياي الهي داشتن، مشکل را حل بکند. لذا هم قرينه منفصل دلالت مي‌کند
که آباء و ازواج و ذريات بايد مومن باشند و هم قرينه متصل. پس در اينجا فرموده:
«ومن صلح» و در سوره مؤمنون، آيه 101 هم فرمود: «فلا أنساب بينهم» و هم به حضرت
ابراهيم فرمود: همه ذريه شما مشمول يک اصل نيستند.

ارتباط
فرشتگان با انسان

«والملائکة
يدخلون عليهم من کل باب» يکي از نعمتهاي بهشت آن است که فرشتگان رحمت از هر دري
وارد مي‌شوند و به اينها سلام مي‌کنند و مي‌گويند: سر به اين نعمت رسيدن همين بود
که شما در دنيا صبر و بردباري داشتيد.

حال بايد
ديد ارتباط فرشته‌ها با انسان چيست؟

قرآن کريم
فرشته را به عنوان يک موجود معصوم و خالي از خطا معرفي مي‌کند که ملائکه هرگز گناه
نمي‌کنند. «لايعصون الله ما امرهم»[3] اصلا
گناه و نافرماني خدا نمي‌کنند. در جاي ديگر مي‌فرمايد: «بل عباد مکرمون، لايسبقونه
بالقول و هم بأمره يعملون»[4]
بندگان مکرم و گرامي خدايند که هرگز بدون اذن خداي سبحان، سخني نمي‌گويند و جلوتر
نمي‌افتند و به امر او عمل مي‌کنند.

بنابراين،
اگر فرشتگان، معصوم‌اند و مکرم حق‌اند و همه کارهايشان را به اذن خداوند انجام مي‌دهند،
پس ارتباطي که فرشتگان با مؤمنين دارند نيز باذن الله خواهد بود. فرشته در تمام
شئون به فکر انسان مؤمن است، در دنيا به ياد او است، در حين مرگ و احتضار و در
عالم برزخ به ياد اوست و سرانجام در قيامت و در بهشت هم با او است. اين ارتباطات
گوناگوني است که در قرآن کريم مطرح شده است.

ارتباط
فرشتگان با انسان در دنيا

در آيه 42
از سوره احزاب مي‌فرمايد: «هو الذي يصلي عليکم و ملائکته ليخرجکم من الظلمات الي النور
و کان بالمؤمنين رحيما تحيتهم يوم يلقونه سلام و أعد لهم اجرا کريما» او است که بر
شما صلوات مي‌فرستد و فرشتگان او بر شما صلوات مي‌فرستند تا اينکه شما را از
ظلمتها به نور هدايت کند و همانا خداوند به مؤمنين، مهربان است. درود فرشتگان در
روز ملاقات با خداوند، سلام بر مؤمنين است و خداوند براي مؤمنين پاداشي کريمانه
تهيه کرده است.

اين صلوات
خدا و صلوات فرشتگان بر مؤمنين چيست: در ادامه آيه پس از اينکه صلوات الهي و صلوات
فرشتگان را مطرح مي‌کند، پاسخش آمده است که اين صولات براي نوراني شدن شما است. پس
اگر گفته شود که خداي سبحان بر شما صلوات مي‌فرستد، حال که خطاب به مؤمنين است، هم
خطاب آن حکم را تبيين مي‌کند و هم تعليل ذيل. «ليخرجکم م الظلمات الي النور» پس
صلوات براي آن است که انسان را نوراني کند و اگر در يک لحظه‌اي انسان تيره شد،
بفهمد که در آن لحظه، صلوات خدا و فرشتگان شامل حال او نشده است. اگر در لحظه‌اي
نوراني شد،‌مي‌داند که مشمول صلوات خدا و ملائکه‌اش شده است. اين خصيصه‌اي است که
در آيه ذکر شده است.

پس ارتباط
فرشتگان با انسان براي اين است که از راه صلوات فرستادن، او را روشن کنند و صلوات
همان رحمتي است که فرشتگان از خداي سبحان براي مؤمنين مسئلت مي‌کنند و شامل حال
مؤمنين مي‌شود.

در سوره
غافر همين معني آمده است- که قبلا نيز توضيح داديم- مي‌فرمايد: «الذين يحملون
العرش و من حوله يسبحون بحمد ربهم و يؤمنون و به و يستغفرون للذين آمنوا» حاملان
عرش براي مؤمنين طلب مغفرت و آمرزش مي‌کنند و مي‌گويند: «بارخدايا، تو که رحمتت و
علمت همه چيز را فرا گرفت پس توبه کنندگان و آنان که راهت را دنبال مي‌کنند، آنها
را بيامرز و از عذاب دوزخ نگهشان بدار. پروردگارا! آنها را همراه با خوبان از
پدران و همسران و فرزندانشان در بهشتهاي بريني که وعده کرده بودي وارد ساز.

پس حاملان
عرش براي مؤمنين اصل مغفرت را درخواست مي‌کنند و سپس دخول در بهشت را همراه با
خانواده و ذراري خوب و صالح. معلوم مي‌شود يک سلسله از فرشتگان، کارشان نوراني
کردن انسان‌ها و استغفار براي مؤمنان است، همچنانکه فرشتگان ديگري مأمور ضبط اعمال
هستند و فرشتگاني نيز مأمور عذاب الهي هستند و مسئوليت جهنم را به عهده دارند.

پس اگر برخي
از ملائکه فقط اصحاب جهنم هستند و مسئول تعذيب کفار و منافقين در دوزخ مي‌باشند،
ملائکه‌اي هم مظاهر رحمت الهي هستند و براي نوراني کردن مؤمن تلاش مي‌کنند و آنها
را از ظلمات به سوي نور هدايت مي‌نمايند.

ارتباط
فرشتگان با انسان در عالم برزخ

در دنيا
مؤمنين تحت ولايت فرشتگان هستند. «ان الذين قالوا ربنا الله ثم استقاموا تتنزل
عليهم الملائکة الا تخافوا ولاتحزنوا و ابشروا بالجنة التي کنتم توعدون»[5]

آنان که
گفتند پروردگار ما الله است و ما فقط در تحت ربوبيت الله هستيم و روي اين قولشان
ايستادگي و استقامت کردند،‌ملائکه بر آنها نازل مي‌شوند و به آنها مي‌گويند:
نترسيد و غمگين نباشيد و به بهشتي که شما را وعده داده‌اند، بشارتتان باد.

اين بشارت
در حال احتضار به مؤمن داده مي‌شود. آنگاه به آنها مي‌گويند: «نحن اولياؤکم في
الحياة الدنيا و في‌ الآخرة» شما هم در دنيا تحت ولايت ما بوديد و هم در آخرت. اگر
شما تحت ولايت الله باشيد، فرشتگان، اوليا و دوستان شمايند، هم در دنيا و هم در
آخرت، لذا فرشتگان نمي‌گذارند انسان بلغزد، ولي هنگامي که انسان از فرشته هم
بالاتر مي‌رود، آنجا ديگر انسان است که ولي ملائکه خواهد بود و آنجا است که
فرشتگان علومشان را هم از او مي‌گيرند «يا آدم انبئهم بأسمائهم».

پس براي
انسان سه مرحله است:

يک مرحله‌اي
که انسان تحت ولايت فرشتگان است.

و اگر فراتر
رفت و همسطح فرشتگان شد، فرشتگان با او دوست و يار مي‌شوند.

و اگر از آن
حد هم گذشت و انسان کامل شد، ولي هم فرشتگان مي‌شود و همه آنها براي او خضوع مي‌کنند:
«فسجد الملائکة کلهم اجمعون» و اين مقام والاي انسان کامل است.

بنابراين،
در اين آيه کريمه از زبان فرشتگان مي‌فرمايد: ما اولياي مؤمنين هستيم. و در حال
احتضار به مؤمن مي‌گويند هيچ غم و اندوهي از آينده و هيچ ترس و واهمه‌اي از گذشته
نداشته باشيد که آينده‌اي خوب و شيرين در انتظار شما است و تمام آن خوبان شما با
شما در بهشت هستند. و اين سخنان را فرشته در حال احتضار به مؤمن مي‌گويد.

امام
صادق(ع) در تفسير اين آيه بياني دارد که مي‌فرمايد: «تننزل عليهم الملائکة عند
الموت الا تخافوا مما تقدمون عليه ولاتحزنوا علي ما خلفتم و ابشروا بالجنة التي
کنتم توعدون في الدنيا»[6]
ملائکه هنگام مرگ بر آنها نازل مي‌شوند و مي‌گويند نترسيد از آينده و غمگين نباشيد
از گذشته خود و شما را به بهشتي بشارت باد که در دنيا به شما وعده مي‌دادند.

مرحوم قمي
در تفسير ذيل آيه که مي‌فرمايد: نحن اولياؤکم في الحيوة الدنيا، گفته است که ولايت
فرشتگان در دنيا به اين معني است که مؤمنان را از شياطين و شر آنها نگهميدارند و
نمي‌گذارند وسوسه او در آنها اثر کند.

در ادامه
تفسير صافي آمده است:

في الکافي
عن الصادق عليه السلام قال: استقاموا علي الأئمة واحدا بعد واحد آن مؤمنان بر
امامان خود، يکي پس از ديگري استقامت ورزيدند.تا مي‌رسد به اين جمله که حضرت صادق
عليه‌السلام فرمود: «ما يموت موال لنا مبغض لأعدائنا الا و بحضره رسول الله صلي
الله عليه و آله واميرالمؤمنين و الحسن و الحسين عليهم السلام فيرونه و يبشرونه وان
کان غير موال يراهم بحيث يسوء والدليل علي ذلک قول اميرالمؤمنين عليه السلام لحارث
الهمداني: يا حار همدان من يمت يرني من مؤمن او منافق قبلا» هيچ وليي از ما نمي‌ميرد
که ولايت ما را داشته و دشمنان ما را دشمن بوده، جز اينکه رسول خدا‌(ص) و
اميرالمؤمنين و امام حسن و امام حسين عليهم السلام در حال احتضار به نزد او مي‌آيند
و او را بشارت مي‌دهند و اگر آن محتضر از اولياي ما نبود، معصومين را مي‌بيند ولي
خشمگين مي‌بيند. و دليل اين سخن، قول حضرت امير عليه‌ السلام به حارث همداني است
که فرمود: هر کس چه مؤمن باشد و چه منافق مرا از روبرو مي‌بيند ولي او به حال نشاط
و اين به حال اندوه.

و در تفسير
آيه «ويظنون انهم ملاقوا ربهم» از رسول خدا صلي‌الله عليه و آله آمده است که
فرمود: «لايزال المؤمن خائفا من سوء العاقبة ولايتقن الوصول الي رضوان الله، حتي
يکون وقت نزع روحه و ظهور ملک الموت له، و ذلک ان ملک الموت يرد علي المومن وهو في
شدة علته و عظيم ضيق صدره بما يخلفه من امواله و بما هو عليه من اضطراب احواله من
معامليه و عياله، و قد بقيت في نفسه حسراتتها و اقتطع دون امانيه فلم ينلها فيقول
له ملک الموت: مالک تتجرع غصصک؟ قال: لاضطراب احوالي واقنطاعک لي دون آمالي، فيقول
له ملک الموت: وهل يحزن عاقل من فقد درهم زايف واعتياض الف الف ضعف الدنيا؟ فيقول:
لا، فيقول ملک الموت: فانظر فوقک فينظر فيري درجات الجنان وقصورها التي يقصردونها
الأماني، فيقول ملک الموت: تلک منازلک و نعمک واموالک و أهلک و عيالک و من کان من
اهلک هاهنا و ذريتک صالحا فهم هنالک معک، أفترضي بدلا مما هنا؟ فيقول: بلي والله»

مؤمن همچنان
درحال خوف و ترس از بدي عاقبت و سرانجام هست و يقين به درک رضايت الهي پيدا نمي‌کند
تا اينکه هنگام قبض روحش فرا مي‌رسد وملک الموت نزد او مي‌آيد. پس وقتي در آن حالت
سخت احتضار و کشاکش مرگ است و مي‌خواهد دنيا را رها کند و وارد برزخ شود و از
پولهائي که باقي مي‌گذارد نگران است و از دگرگوني حالش ناراحت است و در درون وجودش
حسرت ديدار بستگان و اهل و عيالش دارد که آرزوهايش قطع شده و دستش کوتاه شده، در
آن حالت ملک الموت به او مي‌گويد: چرا اين غصه‌هاي و تلخي‌ها را تحمل مي‌کني؟ پاسخ
مي‌دهد: براي اينکه تو آمدي و مرا از آرزوهايم بريدي. ملک الموت مي‌گويد: آيا هيچ
انسان خردمندي براي از دست دادن يک درهم بي‌ارزش و دريافت کردن هزاران هزار برابر
دنيا، دلتنگ مي‌شود؟ مؤمن مي‌گويد: نه! پس ملک الموت مي‌گويد: بالا نگاه کن. مؤمن
نگاه مي‌کند، بهشت و درجات و کاخهاي بهشت را که تمام آرزوها در برابرش کوتاه است،
مي‌بيند، پس ملک الموت به او مي‌گويد: اينها خانه‌ها و نعمت‌ها و اموال و اهل و
عيال تو است؛ و هر کس از اهل و عيالت که در دنيا از صالحان بودند، در کنار تو
خواهند بود؛ آيا راضي شدي؟ مي‌گويد: اري، به خدا قسم. ادامه دارد

 



[1]– سوره حجرات آيه 13