نقض عهد و قطع رحم

تفسير سوره
رعد

نقض عهد و
قطع رحم آية الله جوادي املي

«والذين
ينقضون عهد الله من بعد ميثاقه و يقطعون ما أمرالله به أن يوصل و يفسدون في الأرض،
أولئک لهم اللعنة ولهم سوء الدار» (سوره رعد- آيه 25)

آنانکه عهد
خدا را پس از پيمان بستن، مي‌شکنند و آنچه را که خداي سبحان امر به وصل و پيوند
کرده، قطع مي‌نمايند، و باعث فساد در زمين‌اند، کيفر آنها لعن خدا و بدي دار آخرت
است.

در اين آيه
بحث در دو مقام خواهد بود: 1- مقام سيئات 2-مقام کيفر آنها

اولين سيئه‌اي
که در مقام سيئات بحث کرده است شکستن پيمان الهي است. وقتي انسان ايمان آورد، و با
لسان عقل و وحي، با خداي خود پيمان بست، و اين پيمان را محکم نمود، به هيچ وجه
نبايد آن پيمان را بشکند.

بهرحال،
خداي سبحان در يک موطن از انسان‌ها تعهد گرفته يا از روي فطرت و يا از روي لسان
عقل. ميفرمايد: «الم اعهد اليکم يا بني آدم»[1] آيا
با شما عهد نبستم اي فرزندان آدم.

و اين تعهد
گرفتن يا درآن موطن است که ذريه است «واذا اخذ ربک من بني آدم من ظهورهم ذريتهم»[2] و يا
قبل از ولادت در اين عالم است، يا به لسان عقل است و يا به لسان فطرت پس چه انساني
که اول ايمان بياورد، سپس مرتد شود و چه انساني که مرتد فطري باشد يا ملي، در هر
دو حال يک موطني داشته که در آن موطن، به خداي خود تعهد سپرده است، و اگر کاهلي
کرد، اين تعهد الهي را بعد از ميثاق بستن، نقض کرده است.

موارد نقض
عهد در قرآن

خداوند در
مورد نقض عهد، در چند جاي قرآن تکيه کرده است. در سوره بقره، آيه 27، که فاسقين
کساني هستند که عهد خدا را پس از بستن ميثاق،‌مي‌شکنند و آنچه را خدا امر به وصلش
کرده قطع مي‌کنند و فساد در زمين مي‌کنند، و آنان زيانکارانند.

«الذين
ينقضون عهدالله من بعد ميثاقه و يقطعون ما امر الله به أن يوصل و يفسدون في الأرض،
أولئک هم الخاسرون» اين ايه، در مقام اول، با آيه سوره رعد، يک مطلب را مي‌رساند
ولي در مقام ثاني بحث، که عبارت از کيفر باشد، بين اين آيه و آن آيه تفاوت است
اينجامي‌فرمايد: «اولئک هم الخاسرون» و در آنجا مي‌فرمايد: «اولئک لهم اللعنة ولهم
سوء الدار»

در سوره
نحل، اين معني بالسان ديگري ذکر شده است: مي‌فرمايد: «واوفوا بعدالله اذا عاهدتم
ولاتنقضوا الأيمان بعد توکيدها، وقد جعل الله عليکم کفيلا»[3] و چون
عهدي با خدا بستيد، به آن عهد وفادار باشيد و سوگندهاي خود را پس از تأکيد و تثبيت
مشکنيد چرا که خدا را بر خود گواه گرفته‌ايد.

بزرگان يک
رساله مي‌نوشتند به نام «رساله عهد» که تعهدات خود را دربرابر خداي سبحان، بيان مي‌کردند
و بعضي از سنن را هم در رساله‌شان ذکر مي‌کردند که غافل نشوند. وقتي عوامل غفلت از
انسان گرفته شود،‌عهد و پيمانش به يادش مي‌آيد: «دعوالله مخلصين له الدين»[4].

پس آنجا که
مي‌فرمايد: «ولا تنقضوا الايمان بعد توکيدها» بدين معني است که اگر تعهد سپردي،
يعني طنابي يک طرفش بدست خدا است و طرف ديگرش بدست شما، اگر به آن اعتصام کردي و
اگر آن را گرفتي، گرفتن طناب کافي نيست. گرفتن طناب براي اين است که انسان بهمراه
آن، بالا برود. اعتصام به طناب يعني بايد طناب بگونه‌اي محکم باشد که عاصم انسان
باشد و او را از افتادن در خطرها و فسادها محفوظ بدارد. اين طناب، طنابي است محکم
که يک طرفش در دست بندگان است و طرف ديگرش در اختيار قدير محض است وبندگان بايد
اين طناب را بگيرند و از اين طبيعت بجهند که آسيب نبينند براي اينکه اين دار دنيا
جائي است که از هر طرفش، بلاها فرا گرفته است. «داربالبلاء محفوفة»[5].

پس اگر کسي
خواست معصوم بماند، بايد اين طناب را بگيرد که بالا برود، نه بگيرد و تماشا کند.
اگر گفته شد «واعتصموا بحبل الله»[6]، اين
حبل شما را تا به لقاء‌الله مي‌رساند. هر چه انسان اين حبل را بگيرد و درباره او
بيانديشد، هم از نظر علم و معرفت جا دارد و هم از نظر عمل صالح. اين را بايد بگيرد
وبالا برود که اعتصام بحبل الله محقق گردد. حال اگر اين حبل را پس از اينکه اخذ
کرد و معتصم به آن شد، دوباره پنبه کند، مي‌شود مانند آن زن حمقاء و ابلهي که از
صبح تا ظهر با ساير  کارگران، نخها را مي‌رشت
و آن پنبه‌ها را به صورت رشته درمي‌اورد، سپس رشته را پنبه مي‌کرد، که اين به
عنوان يک مثل در حجاز معروف بود و قران به اشاره کرده است. در دنباله همان آيه
سوره نحل مي‌فرمايد: «ولاتکونوا کالتي نقضت غزلها من بعد قوة انکاثا» اول غزل مي‌کرد
و مي رشت، بعدا رشته‌ها را پنبه مي‌کرد.

بنابراين،
در اين آيه مي‌فرمايد که کارتان را هدر ندهيد، مثل آن زني نباشد که رشته را پنبه
مي‌کرد: «تتخذون أيمانکم دخلا بينکم ان تکون امة هي أربي من أمة» و تمام تلاشتان
اين باشد که سوگندها را ابراز درآمد قرار دهيد و هدفتان اين باشد که جامعه‌اي از
جامعه ديگر برجسته‌تر (ومثلا سرمايه‌دارتر) باشد. پس اين نقض عهد و نقض ميثاق، پس
از بستن، جزء سيره‌هاي عملي کفار و منافقين خواهد بود.

موارد قطع
ما امرالله

کار ديگري
که پيمان شکنان مي‌کنند، اين است که آنچه خداوند امر به وصلش کرده،‌قطع مي‌نمايند.
چنين انساني که پيمان خدا را مي‌شکند و فساد در زمين روا مي‌دارد، در سه مورد از
مواردي که خداوند امر به وصل کرده،‌ قطع مي‌کند:

1-    در درون محيط خانوادگي، مي‌کوشد روابط خانوادگي را
قطع کند، در حالي که خداوند امر به صله رحم کرده است.

2-    انسان موظف است در جامعه‌اي که زندگي مي‌کند، از آن
جامعه فاصله نگيرد و همگام با جامعه حرکت کند و روابط خود را با آن حفظ کند و چنين
شخصي آن روابط را بهم مي‌زند و قطع مي‌کند.

3-    انسان وظيفه دارد از امت واحده اسلامي فاصله نگيرد و
چنين شخصي، امت واحد را مي‌خواهد بهم بزند و در ميان آنان اختلاف ايجاد کنند. و
نمونه‌اي از آن قطع رابطه با امت اسلامي، شرکت نکردن در نماز جماعت و نماز جمعه و
حضور با مسلمانان در روز حج اکبر است.

بنابراين
وقتي سخن از صله رحم است، منحصر نمي‌شود به يک خانواده چرا که تمام مؤمنين در حکم
يک خانواده‌اند «انما  المؤمنون اخوة» و
در  تمام موارد صله رحم مي‌طلبد لذا وقتي
مرحوم کليني رضوان الله عليه در باب «قطيعة الرحم» رواياتي را نقل مي‌کند، چند
روايت را ذکر مي‌نمايد که از آنها چنين استفاده مي‌شود که اصل اختلاف بد است، نه
اينکه تنها انسان نبايد با اعضاي خانواده خويش اختلاف نداشته باشد.

روايتي را
امام صادق‌(ع) از حضرت رسول (ص) نقل مي‌کند که فرموده: «اياکم والتباغض فإنها
الحالقة ولا اعني حالقة الشعر ولکن حالقة الدين»[7] از
بغضاء و دشمني بپرهيزند، براي اينکه دشمني، بنياد برافکن است و «حالقه» مي‌باشد،‌و
مقصودم از حالقه، چيزي نيست که موي سر را مي‌تراشد بلکه دينتان را مي‌تراشد (و
چيزي برايتان نمي‌گذرد)

همين مضمون
را حضرت امير عليه‌السلام در نهج البلاغه مي‌فرمايد: «ولاتباغضوا فانها الحالقة»[8] دشمني
و اختلاف با هم نکنيد، که اين اختلاف،‌دين را از بين مي برد. يعني اينچنين نيست که
اختلاف ميان امت واحده اسلامي، در حد ضرر مالي خالصه شود بلکه هواي نفس، تمام
شالوده امت اسلامي را از هم مي‌پاشد و چيزي براي اين مردم باقي نمي‌گذارد. پس اگر
کسي کاري کرد ک اين امت واحده، قطعه قطعه شود مشمول اين روايت مي‌شود. خداوند مي‌فرمايد:
«ان هذه امتکم امة واحدة وانا ربکم فاعبدون و تقطعوا أمرهم بينهم کل الينا راجعون»[9] اين
امت شما، امت واحده است و من پرودگارتان هستم، پس مرا عبادت کنيد. ولي آنها هر يک
به امري پيوستند (و امر خود را که وحدت بود، قطع نمودند) و بهرحال به سوي ما باز
مي‌گردند (و ما کيفر اين تقطيع را آنجا خواهيم داد)

و در جاي
ديگر مي‌فرمايد: «و ان هذه امتکم امة واحدة وأنا ربکم فاتقون فتقطعوا أمرهم بينهم،
زبرا کل حزب بما لديهم فرحون» اينها براي خود ملل و نحلي تهيه کرده‌اند و هر کدام
به يک امر پيوستند و به آن خوشحال شدند و خود را سعادتمند مي‌دانند، در حالي که
سخن از پرستش خدا و تقواي الهي و ترک هر چه غيرخدا است مي‌باشد پس اين هم تقطيع ما
امر الله به أن يوصل است.

اگر حضرت
امير(ع) در نهج البلاغه مي‌فرمايد: «الزموا السواد الاعظم فإن يدالله مع الجماعة»[10]
منظور از سواد اعظم، همين امت اسلامي است، زيرا در ذيل روايت مي‌فرمايد دست خدا با
جماعت است يعني با امت اسلامي است.

کيفر قطع

در مقام دوم
که بحث از کيفر است مي‌فرمايد: «اولئک لهم اللعنة ولهم سوء الدار» نفرين خدا بر
آنان باد و منزلگاهي بد در انتظارشان است. اين هشداري است به رسول الله که با
کفار، عهد و پيمان نسپاريد براي اينکه هر سال که با آنها تعهدي مي‌سپاريد خيانت مي‌کنند
و به عهدشان وفادار نيستند.

در سوره
مبارکه انفال مي‌فرمايد که اعتباري به تعهد اينان نيست زيرا امسال تعهد مي‌سپارند
وسال بعد نقض مي‌کنند. امسال آتش بس مي‌دهند و سال بعد نقض مي‌کنند. امروز داعيه
وحدت و يگانگي دارند، فردا نقض مي‌کنند. «ينقضون عهدهم في کل مرة»[11].

کسي که به
ميدأي معتقد نيست و دنيا را آخرين منزلگاه خويش مي‌داند،‌ اعتباري به تعهد و
پيمانش نمي‌باشد، پس اگر هم پيمان ببندد،‌فورا آن را نقض کرده و مي‌شکند. امام
سجاد(ع) به پسرش وصيت مي‌کند، مي‌فرمايد: «اياک و مصاحبة القاطع لرحمه، فإني وجدته
ملعونا في کتاب الله»[12]
زنهار از دوستي با کسي که رحامت را رعايت نمي‌کند، زيرا من ديدم که خداي سبحان او
را در قرآن لعن و نفرين کرده است. و اگر قطع رحم در محدوده خانواده، باعث لعن الهي
بشود قطعا رحم بمعناي وسيع و گسترده‌اش که امت اسلامي را شامل مي‌شود،‌قطع آن به
تحقيق باعث لعنت و نفرين حق تعالي است. گاهي ممکن است انسان، حقوق بستگان نزديک
خود را مراعات نکند، يک حد از لعنت،‌دامنگيرش مي‌شود ولي وقتي امت اسلامي را به
اختلاف و دودستگي بکشاند، لعنت سنگين‌تري دامنگيرش مي‌شود.

و لعنتي که
در دنيا دامنگيرشان مي‌شود، به اين معنا است که از رحمت خاصه خدا محروم مي‌شوند.
در سوره مبارکه «محمد» صلي الله عليه وآله مي‌فرمايد: «اولئک الذين لعنهم الله»
آنان را خداوند لعن کرده است. لعن به چه معنا است؟ «فأصمهم وأعم أبصارهم»[13] آنان
را کر و کور کرده است که همه حرفهاي عالم را مي‌شنوند جز سخن وحي را،‌و همه چيزها
را مي‌بينند جز دين حق را، يعني انساني که توفيق نداشته باشد که کتابهاي ديني را
مطالعه کند و سخنان دين را بشنود، معلوم مي‌شود کر است انسان اگر توفيق نداشته
باشد که از چنان ديد و بصيرتي برخوردار باشد که اسرار عالم را ببيند، معلوم مي‌شود
کور است. پس اگر کسي در خود احساس کرد که گوشش به حق بدهکار نيست، بداند که ملعون
و نفرين شده است و اگر کسي در خود احساس کرد که چشمش حق را نمي‌بيند، بداند که
ملعون است. ادامه دارد

کسي را
تحقير نکنيد

پيامبر
گرامي السلامي(ص): «لاتحقرن احدا من المسلمين فان صغيرهم عندالله کبير». (مجموعه
ورام ج 1 ص 31)

هيچيک از
مسلمين را تحقير نکنيد و کوچک نشماريد زيرا مسلماني که درنظر شما کوچک است نزد
خداوند بزرگ است.

 



[1] – سوره يس آيه 60