شرايط نماز مقبول

قسمت سيزدهم

حجة الاسلام
رحيميان

شرايط نماز
مقبول

حقيقت نماز

همان گونه كه
قبلا مذكر شديم در اين جا بحث از شرايط واجزا و احكام ظاهری نماز يعنی ويژگی هایی
كه موجب صحت نماز می شود نيست . زيرا اين بحث مربوط به فقه است، بلكه با توجّه به
ضرورت قطعی صحت نماز ، به عنوان يك امر مفروغ عنه ، در تحقق شكل ظاهری نماز ، در
اين جا سخن از شرايط قبولی و اسرار و آدابی است كه روح نماز و حقيقت آن را تشكيل
می دهند .

قابل ذكر است
كه در اين فراز آدابی را يادآور می شويم كه رعايت و تحصيل آن ها در تمام عبادات
لازم است ، و چون نماز مهم ترين عبادت است رعايت اين آداب در آن از اهميّت بيشتری
برخوردار است و به همين جهت است كه معمولا اين آداب در مبحث نماز مطرح می شود .

و اينك به
اختصار مهم ترين اين آداب را مورد بحث قرار می دهيم :

1-   
يكی از مهم ترين آداب
باطنی درعبادات و به ويژه در نماز توجه به عزّ ربوبيّت و ذلّ عبوديت است ، زيرا
حجاب خود بينی و خود پرستی از همه حجاب ها ظلمانی تر است و گذشتن از آن را از همه
مشكل تر و مقدمه و اساس گذشتن از همه حجاب ها است و تا زمانی كه انسان حجاب
خودپرستی را پشت سرنگذارد و از زندان خودخواهی رهایی نيابد به خدا خواهی نمی رسد و
از اصول به وصال جمال و كمال مطلق ، محجوب و مهجور می ماند پس از رسيدن به عزّ
ربوبی بدون توجّه به ذلّ بندگی و پی بردن به ناچيزی خويش نشايد و رهرو راه خدا جز
از طريق ذلّ بندگی و پيمودن مدارج عبوديت به حقايق ربوبيت دست نيابد و در سايه اين
سلوك است كه انسان از خود و خواسته های خود می گذرد و هستی خويش را يك سره به حق
تسليم و خانه را به صاحب خانه واگذار می كند و در عزّ ربوبيّت ، فانی می شود و در
اين حال تمام وجود او الهی و همه كارهای او خدایی می شود و كنت اذا سمعه الذی يسمع
به و… تحقق می يابد ( روايت قدسی ، كه از امام باقر (ع) نقل شده و قبلا آن را
نقل كرديم ) و  در همين زمينه امام صادق (
عليه السلام ) چنين نقل شده است كه فرمود :

     « العبودية‌جوهرة كنهها الربوبية‌فما فقد من
العبودية و جد في الربوبيه و ما خفی عن الربوبيه اصيب في العبوديه » ( مصباح
الشريعه باب 100 ) .

بندگی گوهری
است كه باطن آن ربوبيت است كه آن چه در بندگی از دست رود در ربوبيّت يافته شود و
آن چه در ربوبيّت پنهان است در بندگی به دست آيد .

2-   
اخلاص

 اخلاص عبارت است از تصفيه عمل از انگيزه های غير
الهی و پاك كردن درون از رؤيت غير حق .

« الا لله
الدّين الخالص » ( زمر / 3 ) .

آگاه باشيد
كه برای خدای تعالی است دين خالص .

« و ما امروا
الا ليعبدو الله مخلصين له الدين » ( بينّه / 5 )

و مأمور
نشدند جز برای آن كه خدا را عبادت كنند ،‌در حالی كه خالص كرده باشند برای خدا دين
را .

بنابراين ، با
وجود هر شائبه ای از قبيل انگيزه های نفسانی و شيطانی دين خالص نيست ، و آن چه
خالص نيست نه شايسته̾ در گاه الهی است و نه به آن امر فرموده است .

مراتب اخلاص

مرتبه̾ اول :
تصفيه̾ عمل است از شائبه رضای مخلوق ، چه برای جلب منفعت و چه برای مورد ستايش
قرار گرفتن و اين حداقل اخلاص است كه شرط صحت نماز و هر عبادت ديگر است و عمل بدون
آن باطل است .

و اين مرتبه
از اخلاص را قبلا در شرايط صحت نماز يادآور شديم .

مرتبه دوم :
تصفيه̾ عمل است از انگيزه رسيدن به مقاصد دنيوی ، كه عمل برای خدا انجام می گيرد
ليكن منظور آن است كه خدای متعال به خاطر اين عمل خواسته ای دنيوی را برآورد مثل
نماز شب خواندن برای توسعه̾ روزی و دادن صدقه برای سلامتی .

گرچه اين
خواص و امثال آن برای بسياری از عبادات در روايات بيان شده است و انجام عمل برای
خدا با اين انگيزه ها از نظر فقهی موجب بطلان نمی شود ولی فرق است بين عملی كه
خالصا لوجه الله انجام گيرد . ـ بدون نظر به خواصّ دنيوی آن گرچه علاوه بر آثار
معنوی و اخروی جاويدان ، آن خواص نيز حاصل آيد ـ با عملی كه مشابه با يك كسب مشروع
برای رسيدن به منفعت مادی انجام گيرد .

مرتبه سوم :
تصفيه عمل است از رسيدن به جنايت و لذت های جسمانی در آخرت . مانند حور و قصور و
در مقابل آن ، عملی است كه برای رسيدن به اين نوع لذت ها انجام گيرد كه به تعبير
روايت عبادت اجيران و تجار است و اين نيز همانند ساير كسب های مشروع است لكن با
اجرت و درآمد بيشتر و بهتر .

مرتبه چهارم
: تصفيه عمل است از خوف عقاب و عذاب های جسمانی در آخرت پس كسی كه به خاطر اين ترس
خدای را عبادت كند عبادت او همچون عبادت بردگان است ، زيرا كه برده معمولا از ترس
تازيانه مولايش وی را اطاعت می كند نه به خاطر اين كه او را شايسته اطاعت می داند
.

عبادتی كه
برای رسيدن به مقاصد و لذات جسمانی اخروی يا ترس از عذاب های جهنم انجام گيرد با
عملی كه برای دست يابی به تمتعات و لذت های جسمانی دنيوی يا ترس از تعزيرات و حدود
در اين دنيا ، انجام گيرد فرق چندانی ندارد و اگر چه لذت ها و عذاب های جسمانی در
آخرت از جهت كيفيت و پايداری و جهات ديگر قابل قياس با لذت ها و عقوبت های‌دنيوی
نيست ، ولی در هر دو صورت از اين نظر كه شعاع همت چنين عبادت كننده ای در لذات
جسمانی و گريز از عذاب های جسمانی محصور و محدود است تفاوتی بين آن ها نيست .

مرتبه پنجم :
تصفيه عمل است از انگيزه رسيدن به سعادت های عقلی و لذت های روحانی و در مقابل آن
عبادتی است كه با چنين انگيزه ای انجام گيرد كه آن در حد خود اگر چه از درجات
عاليه عبادت است و دارای ارزش فراوان ، ليكن اين عبادت نيز خالی از نقص نيست .

نقصی كه ناشی
از تاجرمآبی و مرتبه ای از خود خواهی انجام دهنده آن است گرچه آن چه را در اين
تجارت كسب می كند نسبت به مراتب پيشين قابل قياس نيست .

مرتبه ششم :
اين مرتبه كه در ازای مرتبه̾ قبل است عبارت است از تصفيه̾ عمل از خوف اين كه به
لذات معنوی و روحانی نرسد و در مقابل آن عبادتی است كه با اين انگيزه انجام پذيرد
و اگر چه چنين عبادتی نيز از ارزش زيادی برخوردار است ، ولی اين نيز در زمره̾
عبادت بردگان است و نسبت به عبادتی كه از اين انگيزه تصفيه شده باشد ناقص می باشد.

مرتبه هفتم و
هشتم : تصفيه عمل است از انگيزه̾ رسيدن به جنت لقا و تمتع به لذات جمال الهی و در
ازای آن انجام عبادت است با انگيزه خوف از نرسيدن به مقام فوق .

و در مقابل
اين دو مرتبه ، انجام عبادت است با انگيزه های فوق كه خود از مهم ترين مقامات
والای اهل معرفت است و هر كس را از آن نصيبی نيست ، ليكن اين دو مرتبه ـ و به طريق
اولی مراتب قبل ـ چون صد درصد از حيطه̾ حظوظ نفسانی و خود خواهی رهايی نيافته ، در
قبال عبادتی كه از اين انگيزه نيز تصفيه شده باشد و خالصا لوجه الله به عنوان اين
كه او شايسته̾ عبادت است انجام پذيرد . ناقص و معلّل است .

انسان كه از
سویی در اسفل السافلين نقص و ناتوانی و خسران قرار دارد و می تواند در حضيض خودخواهی
و خود پرستی سقوط كند و از سوی ديگر می تواند به سوی اعلی عليين كمال و عزّت و
فلاح و به اوج خدا خواهی و خدا پرستی پرواز كند بديهی است كه حركت به سوی هر يك از
اين دو قطب متضاد ، مستلزم دوری از قطب ديگر است ، و هر چه انسان به خدا پرستی
نزديك تر شود ، از خود پرستی دور تر می شود تا جایی كه به مقام فنا و خدا پرستی
مطلق دست می يابد ، و ديگر در اين حال اثری از انيّت دو او نمی ماند . فقط او را
می پرستد . نه به انگيزه رغب در نعمت هايش و نه به خاطر رهبت از نقمت هايش نه برای
خود چيزی می خواهد و نه از چيزی بر خود می ترسد چرا كه عز ربوبيت و ذل عبوديت را
دريافته و برای خود « خودی » نمی بيند تا برای آن چيزی بخواهد يا از چيزی بر آن
بترسد ، گر چه آن چيز لذّت جنت لقا باشد يا ترس از فقدان و دست نيافتن به آن .

حضرت
اميرالمؤمنين عليه السلام می فرمايد :

« ان قوما
عبدوا الله رغبة فتلك عبادة التجار

و ان قوما
عبدو الله فتلك عبادة العبيد

و ان قوما
عبدوا الله ، شكرا فتلك عبادة الاحرار » . ( نهج البلاغه فيض ـ حكمت 229 )

گروهر خدا را
به انگيزه رغبت در ثوابش می پرستند كه اين عبادت بازرگانان است .

و گروهی خدا
را به خاطر ترس ـ از عقاب و عدم ثواب ـ می پرستند كه اين عبادت بردگان است .

و گروهی خدا
را به انگيزه سپاسگزاری و شكر می‌ پرستند كه اين عبادت آزادگان است .

در راستای
سلوك الی الله و طی مدارج اخلاص و رسيدن به كمال پرستش حق ، كه به موازات تضعيف و
ازاله خودبينی و خود خواهی حاصل می شود ، درجات ديگری از اخلاص تحقق می يابد كه
مورد اشاره قرار می گيرد :

تا زمانی كه
انسان از حجاب خودبينی و زندان خودخواهی رهايي نيافته باشد ، اعمال خويش را شعاعی
از وجود « خود » می پندارد ، و عبادتی را كه انجام می دهد « خود » را در ازاء آن
مستحق ثواب و پاداش می‌ بيند و اين در حالی است كه در مرتبه اخلاص كامل كه انسان «
خود » در برابر خدا نمی بيند عملی را نيز كه انجام دهد از « خود » نمی داند ، بلكه
تمام اعمالی را كه به ظاهر « خود » انجام می دهد در حقيقت ، مواهب و نعمت هایی می
داند كه خداوند متعال به وسيله او انجام داده است و با چنين باور و بينشی است كه
مومن مخلص هرگز در قبال عملی كه انجام می‌ دهد خود را طلبكار خدا و متسحق ثواب نمی
بيند ، بلكه آن چه را كه خداوند متعال به عنوان ثواب و پاداش مقرر فرموده و عطا می
كند ، نشأت گرفته از تفضل و كرم او می داند : چنان چه امام سجاد زين العابدين عليه
السلام در پيشگاه خداوند چنين معروض می دارد :

« نعمك
ابتداء و احسانك التفضل » .

تمام نعمت
هايت ابتدایی است بدون آن كه مسبوق به استحقاق باشد و احسانت تفضل است بدون آن كه
عاملی برای الزام آن وجود داشته باشد .

در حقيقت
انسان با عبادت خالصانه̾ خويش نه آن كه اثر و فايده ای‌ را برای خدای بی نياز عايد
می كند ، بلكه بدين وسيله راه كمال خود را می پويد و به هدف آفرينش خويش دست می
يابد كه :

« ما خلقت
الجنّ و الانس الّا ليعبدون » .

خداوند انسان
را آفريد و هدف از خلقت و راه وصول به آن ـ كه موجب كمال نهایی او است ـ را نيز
مشخص فرموده و تمام اسباب و شرايط مناسب ، از عقل و ديگر نيرو های باطنی و ظاهری
گرفته تا انبيا و رسل و نعمت های بی شمار ديگر را نيز برای نيل به كمال مطلوب او
فراهم آورد ، و حجّت و نعمت را كامل فرموده است . حال اگر از اين همه نعمت بهره گرفت
و راه كمال خود را پوييد آيا حقی بر عهده خدا و ولی نعمت خويش پيدا می‌ كند ؟ و می
تواند از او طلب حقی كند ؟ آيا اگر بنده ای كه وجودش و تمام امكاناتش مملوك مولای
خويش است و با كمك و راهنمایی او كاری را به نفع خويش انجام داد تازه می‌ تواند
خود را طلب كار او بداند ؟

آيا بنده خدا
در قبال آفريدگار خويش و اين همه نعمتی كه : « و ان تعدّوا نعمة‌ الله لا تحصوها »
( ابراهيم 34 / نحل 18 )

وظيفه ای جز
پرستش او به عنوان سپاسگذاری دارد ؟ … با اين همه از آن جا كه خداوند ارحم
الراحمين است و رحمت او بر غضبش پيشی دارد ـ « سبقت غضبه » و می خواهد كه بندگانش
سعادت مند شوند از روی تفضل و در راستای همان نعمت ها و احسان های ابتدایی اشت
پاداش های بی كران و ديرپایی را برای خوبی ها و انجام تكاليف بندگانش وعده و مقرر
فرموده است و انسان باطی مراحل عبوديّت و سير مدارج اخلاص ، شايستگی و زمينه مناسب
را برای بارش رحمت و تفضل بی كران الهی بر خود فراهم می‌ سازد . و اين همانند
كودكی است كه پدر مهربان او تمام امكانات لازم را جهت كسب علم برای او فراهم كرده
تا بدين وسيله به كمال علم دست يابد ، و با اين حال برای تشويق و ترغيب بيشتر او
جوايزی را مقرر می‌دارد تا كودك را كه نمی تواند مصالح دراز مدت خود را بدرستی درك
كند بيشتر در مسير خير و صلاح سوق دهد و البته اين تشبيه قابل مقايسه با مطلب مورد
بحث نيست .

در مصباح
الشريعه نقل شده :

و ادنی حد
الا خلاص بذل العبد طاقته ثم لا يجعل لعمله عند الله قدرا فيوجب به علی ربه مكافاة‌لعمله
.

كمترين حد
اخلاص آن است كه بنده تمام توان خود را در جهت پرستش حق بكار برد و آن گاه برای
عمل خويش ارزشی در پيشگاه خدا قائل نشود كه در ازاء آن پاداشی بر پروردگار خود
واجب شمارد .

با آن چه
درباره كمال اخلاص گفتيم ك مستلزم زوال كامل خود خواهی و خود بينی است . نكته ای
ديگر مورد توجّه قرار گرفته و مرتبه ای ديگر از اخلاص حاصل می شود . و آن اين كه
بنده مخلص به هر اندازه و به هر كميّت و كيفيتی كه حق جل علا را عبادت كند . هرگز
عمل خويش را زياد نشمارد و دل به آن نمی بندد و همواره در برابر عظمت و كمال حق و
بی نيازی مطلق او ، نقص و فقر مطلق خويش را می بيند و خود و عمل خود را ناچيز و
حقير می شمارد .

حضرت
اميرالمؤمنين عليه السلام درباره فرشتگان مقرب ـ با آن همه معرفت و عبادت خستگی
ناپذير چنين می فرمايد : « لو عاينوا كنه ما خفی عليهم منك لحقّروا اعمالهم و
لزروا علی انفسهم و لعرفوا انهم لم يعبدوك حق عبادتك و لم يطيعوك حقّ اطاعتك » . (
خطبه 108 نهج البلاغه فيض )

اگر فرشتگان
با آن مقامی كه در عبادت حق دارند ـ كنه و حقيقت تو را كه بر آن ها مخفی است ،
آشكارا ببينند ، همانا اعمال خويش را كوچك و حقير شمارند و خود را از تقصير در
بندگی ـ ملامت كنند و در می يابند كه عبادت و طاعت تو را آن گونه كه شايسته تو است
انجام نداده اند .

و در جائی كه
پيغمبر اكرم صلی الله عليه و آله و سلم كه در پرتو عبوديّت مطلقه به بالاترين
مراتب كمال و رفيع ترين قله انسانيّت دست يافته و با قدم عبوديّت به معراج حقيقی‌
رسيده است و عبادتش نورانی ترين عبادت ها است ، چنين به عجز و تقصير خويش اعتراف
می كند كه : « ما عرفناك حقّ معرفتك و ما عبدناك حق عبادتك » « آن گونه كه شايسته
تو است ترا نشناخته ايم و بدان گونه كه شايسته تو است ترا عبادت نكرده ايم» .

پس ديگران را
چه رسد كه عمل ناچيز و ناقص خويش را زياد شمارند و به آن دلبسته و احساس خشنودی
كنند .

                                                                                      
ادامه دارد